cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

آوای بلوط

کانال آوای بلوط 🌳🌳🌳 🌿🌿بهترین کانال خبری،فرهنگی غرب کشور ✨ هر شب با چه وچه و چیستان کوردی ✨ عکس های قدیمی 📸 ارتباط با ادمین : @n4126 @Dalahokermanshah19 لینک کانال :

Больше
Рекламные посты
1 603
Подписчики
+124 часа
+87 дней
+1730 дней
Время активного постинга

Загрузка данных...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Анализ публикаций
ПостыПросмотры
Поделились
Динамика просмотров
01
🔺پاسخ مجری صداوسیما به اظهار نظر جنجالی تاج درباره تلویزیون! 🔹 شما بهتره به فسادهای مالی فدراسیون خودتون بپردازید! 🔹صداوسیما نیازی به فوتبال نداره
1160Loading...
02
#همراه_اول ♨️ هدیه دوشنبه سوری (دوشنبه آخر ماه) همراه اول - از 100 مگابایت تا 100 گیگابایت #اینترنت هدیه یا #مکالمه دریافت کنید. ┐ فعالسازی: #641*100* ┤ استعلام: #640*100* ┘ راهنما: #649*100* ‼️ توجه داشته باشید حتما به تاریخ فعالسازی در پیامک توجه کنید ‼️    🆔 @avaybaloot
2263Loading...
03
🆔 @avaybaloot
2214Loading...
04
🆔 @avaybaloot
3169Loading...
05
کنار بلوط ها نشسته بودم و به برگهای رقصانشان خیره بودم و به قایم موشک افتاب در لابه لای برگها لبخند میزدم..که هر دقیقه گرمایش و نورش چشمانم را نوازش میکرد.. گله دست چوپان بود ،،چند ماهی بود که خیدان فوت کرده بود،،هر هفته میرفتم و ملک را به کوه و کمر میبردم که فکر و خیال نکند،، نزدیک پاییز بود و ملک بلچ میچید و من هم فارغ از بیمارستان و دوا و نسخه دراز کشیده بودم و به سرنوشت مبهمم فکر میکردم... ناگهان تمام سرمای برفهای دالاهو به یک باره بر سرم فرود امد...وحشت زده از جایم پریدم معصومانه و مظلومانه به من خیره شده بود با یک کاسه میوه بلوط... دیوانه وار و عصبانی از جایم برخاستم و فریاد کشیدم...چه طور جرات میکنی؟؟تو چکاره منی ؟؟دنبال من راه افتادی؟؟؟من اون بچه پانزده ساله نیستم زانا،،این بچه بازی ها در شان من و تو نیست....نگاهم کرد و کاسه بلوط را دستم داد و گفت سالهاست اسیر همین حیات شدم نوه کدخدا علی...دیگه بسه نبودنت تو زندگیم هر روز منو میکشه...به کاسه بلوط نگاه کردم با مهارت خاصی حلقه ساده و ظریفی میان بلوط ها برق میزد.. نشستم و لرزیدم از هیجان و از سرما...کنارم نشست و گفت تو همونی که هیچ کجای دنیا پیداش نکردم با من ازدواج کن...نگاهش کردم و گفتم پس تکلیف اون زن چی میشه ؟؟گفت کدوم زن،،گفتم اکو گفت عروسی دعوتش کردی ؟!!!گفت سر سفره عقد فرار کردم ...نتونستم اونم زندگی میخواست گناهی نداشت...نگاهش کردم دستش را زیر موهایم گرفت و قطره های ابی که از موهایم چکید تو دستانش میریخت و ان ها را به هوا پرتاب میکرد....به موهای سفید شقیقه اش نگاه کردم و گفتم... هنوز هم بچه ای پسر سید...سه سال بعد زانا شخم زدن یاد گرفته بود ...روی تراکتور شخم میزد و من بلچ میچیدم چند ماهی بود یک تیکه زمین از روستا گرفته بودیم و مشغول ساخت و ساز بودیم...باید کنار خانه را درخت میکاشتیم اب کانی بالوییل برایشان بس بود.. ای وایی چکار میکنی دخترم تمام هیکلت رو گل مالی کردی...و صدای زانا که از شخم زدن برگشته بود و از تراکتور پیاده شدو دخترمان را صدا کرد...بلوط جان بیا بابا باید برگردیم خانه.......پایااااااااان @avaybaloot
4682Loading...
06
به زن عمو نگاه کردم به پسرش و به خانه و زندگیش،،آخ که چه به روزت اورد حسادت و آه دادا گوهر نازنینم،،و تو چه به روز پسرت و زندگیش اوردی،،راستی عمو کجاست؟؟ لابد در گوشه ای از این شهر به دیواری تکیه کرده و به عاقبتش با این شیطان فکر میکند...به او نزدیک شدم،،برگشتم و پرسیدم جهان چه طوری دادا رو راضی کردین از زانا و من بگذره؟؟ گفت اون روز که زدمت خون زیادی ازت رفت مامانم فکر کرد زانا بمونه من باید برم زندان گفتن خون میخوای تا بمونی،،فقط خون بابام بهت میخورد...مامان به دادا گفت زانا رو بفرست بره تا بابام بهت خون بده.. .نگاهشان کردم و گفتم انشالله به حق دل شکسته دادا گوهر تو همین حال بمونید،،و بپوسید،،ولی نمیرید،. به سرعت از خانه خارج شدم فضایش بوی تعفن کینه میداد. زانا جلوی در بود،نگاهش کردم و گفتم تو هم مقصری ،،سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت گفتم چرا نپرسیدی،،،ها؟؟اصرا به موندن نکردی؟؟چرا گولشون نزدی،،،؟؟چرا به همین راحتی رفتی؟؟چرا بر نگشتی؟؟الان چرا برگشتی؟؟نگاهش پر از بهت بود ..گفت تو خودت نخواستی برگردم همش میگفتی اوضاع مساعد نیست..همش بهانه می اوردی،،همش منو میترساندی،،تو نامه هات.،،خندیدم و گفتم نامه هام ؟؟کدوم نامه؟؟من اصلا از تو خبری نداشتم...هر دو به هم نگاه کردیم و نشستیم همزمان گفتیم خاک بر سرت جیران... یک سال بعد با کمک زانا خانه اکو را ساختیم...و یک گونی بلوط نذر کردیم و انگار من و زانا یادمان رفته بود باید...اصلا به روی هم نمی اوردیم همین که میدیدمش کافی بود...نمیدانم شاید غرورم یا غرورش میچربید به بازگشت دوباره مان به همدیگر نمیدانم شاید هم زمانش نرسیده بود جیران هم با ندانم کاریش و لو رفتنش توسط زن عمو کارش به طلاق کشید و با وساطت من و زانا شوهرش بخشید او را شاید هم فهمید عشق کودکیش به جهان بی فایده بوده...... پارت ۱۳۴ @avaybaloot
4571Loading...
07
امسال حداقل یک ماه از #سربازی کم می‌شود 🔹ستاد کل نیرو‌های #مسلح نسبت به کاهش خدمت سربازی به میانگین 14 ماه و تعیین تکلیف مشمولان غایب، اقدام می‌کند 🔹سردار موسی کمالی مشاور عالی فرمانده قرارگاه مرکزی مهارت‌آموزی کارکنان وظیفه نیروهای مسلح از اعمال یک ماه کاهش خدمت سربازان ماهر در سال جاری خبر داد. 🔹براساس مصوبه مجلس در ماده ۱۰۲ برنامه ۵ ساله هفتم که به تائید شورای نگهبان رسید، ستاد کل نیرو‌های مسلح در طول اجرای برنامه هفتم پیشرفت، نسبت به کاهش خدمت سربازی به میانگین 14 ماه و تعیین تکلیف مشمولان غایب، اقدام می‌کند. با این قانون مشمولان غایب تعیین تکلیف می‌شوند.
5303Loading...
08
خرمن کوب جدید باقیمت خیلی خوب ومناسب به شماره تلفن ۰۹۱۸۵۸۳۸۳۷۳
5970Loading...
09
Media files
5690Loading...
10
تریلی پشت تراکتور ۱ تن وزن به همه تراکتورهاوصل میشه قیمت ۹میلیون تومان @avaybaloot
5612Loading...
11
باز هم کرمانشاه صدر نشین نرخ بیکاری کشور 🔻بیشترین و کمترین نرخ بیکاری برای کدام استان‌ها است؟ 🔻بیشترین نرخ بیکاری را در استان‌های سیستان و بلوچستان 12.4 درصد، کرمانشاه 12.3 درصد و لرستان 11.9 درصد وکمترین نرخ بیکاری را به‌ترتیب در خراسان جنوبی 5.7 درصد، خراسان رضوی،‌ مازندران و سمنان 6.3 درصد، قزوین 6.4 درصد و تهران و آذربایجان غربی 6.7 درصد داریم. 🆔 @avaybaloot
6080Loading...
12
🆔 @avaybaloot
78811Loading...
13
فرداشب قسمت‌های ۱۳۴و۱۳۵که قسمت‌های پایانی ازرمان هناسه کم نوشته سرکار خانم مرادی شاعرونویسنده دیارمان که رمان بسیار زیبایی می باشد ساعت ۲۲ در کانال گذاشته می‌شود 🆔 @avaybaloot
6660Loading...
14
کنکور دانشگاه تهران، سال پنجاه و چهار . @avaybaloot
7156Loading...
15
رقص لری علیرضا بیرانوند در شب عروسی خواهرش @avaybaloot
1 26624Loading...
16
🔴 اعلام نتایج اولیه آزمون استخدامی آموزش و پرورش 🔻کارنامه مرحله اول آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش (مشاغل دبیری) سال 1403 بر روی سایت سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام ارزشیابی کشور قرار گرفت. 🆔 @avaybaloot
6821Loading...
17
🆔 @avaybaloot
6684Loading...
18
هشدار نارنجی #هواشناسی؛ تخریب محصولات کشاورزی دور از انتظار نیست رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی: 🔹امروز (شنبه، ۲۶ خردادماه) و فردا (یکشنبه، ۲۷ خردادماه) در ساعات بعدازظهر و شب در برخی نقاط استان‌های واقع در شمال غرب، غرب، شمال شرق، شرق، استان‌های واقع در دامنه‌های شمالی و جنوبی #البرز مرکزی، نواحی مرکزی کشور، استان‌های واقع در دامنه‌های #زاگرس مرکزی شمال استان‌های #فارس و #کرمان رگبار و رعدوبرق، وزش باد شدید موقتی، در برخی نقاط گردوخاک و در نقاط مستعد بارش تگرگ پیش‌بینی می‌شود. 🔹هشدار سطح نارنجی در پی تشدید فعالیت سامانه بارشی همراه با بارش‌های شدید محلی صادر شده است. این هشدار امروز همراه با رگبار باران، رعدوبرق، وزش باد شدید موقت، برخی نقاط گردوخاک، در نقاط مستعد بارش تگرگ و در برخی نقاط اصابت صاعقه برای استان‌های آذربایجان غربی، #اصفهان، شمال و شرق فارس، نیمه غربی یزد، نیمه شمالی #کرمان، #مازندران، گلستان، ارتفاعات شمالی استان‌های #قزوین، البرز، تهران و سمنان پیش‌بینی می‌شود./ مهر 🆔 @avaybaloot
6570Loading...
19
🟥🟧🟨🟩🟦🟪⬛️⬜️🟫 ❄️جشنواره تابستانه کولرگازی❄️ 😍فروش و نصب بهترین و جدیدترین کولرگازی اسپلیت😍 🥶🥶کولرگازی ارزان،خریدمستقیم ❇️دیگر نگران هزینه های گزاف حمل ونقل و گرمای طاقت فرسای تابستان نباشید. 👈 هموطنان درجشنواره تابستانه کولرگازی از سراسر ایران میتوانید تنها بایک تماس تلفنی با مشاوره آنلاین کولرگازی مورد نظرخود را انتخاب نمایید. ✅ قابل استفاده گرمایشی در زمستان به علت مصرف برق پایین رده انرژی A +++ ✅بزرگترین مرکز خرید کولرگازی در کرمانشاه ✅باتخفیف ویژه در توان های 12000 و 18000 و 24000 و 30000 و 36000 و 60000 باقیمت استثنائی درجشنواره تابستانه کولرگازی منتظرتماس شماعزیزان هستیم 🚚ارسال رایگان 💰پرداخت درب منزل 🏠 ✅با گارانتی معتبر ☎️تلفن تماس : مهندس صحرائی 09189917727 🏢 آدرس: کرمانشاه، میدان آزادی خیابان امجدیان 🏢 آدرس: گهواره خیابان اصلی بالاتر از کمیته امام خمینی،کالا و مصالح ساختمانی دالاهو کانال تلگرام: https://t.me/coolergaziehsan اینستاگرام: https://www.instagram.com/coolergaziasl/ کانال اعتماد : https://t.me/rezayatmoshtarycoolergaziehsan . 🆔 @avaybaloot
6650Loading...
20
🟣 دسکنه ( نخه وه کنین ) 🆔 @avaybaloot
1 0052Loading...
21
🟥🟧🟨🟩🟦🟪⬛️⬜️🟫 ❄️جشنواره تابستانه کولرگازی❄️ 😍فروش و نصب بهترین و جدیدترین کولرگازی اسپلیت😍 🥶🥶کولرگازی ارزان،خریدمستقیم ❇️دیگر نگران هزینه های گزاف حمل ونقل و گرمای طاقت فرسای تابستان نباشید. 👈 هموطنان درجشنواره تابستانه کولرگازی از سراسر ایران میتوانید تنها بایک تماس تلفنی با مشاوره آنلاین کولرگازی مورد نظرخود را انتخاب نمایید. ✅ قابل استفاده گرمایشی در زمستان به علت مصرف برق پایین رده انرژی A +++ ✅بزرگترین مرکز خرید کولرگازی در کرمانشاه ✅باتخفیف ویژه در توان های 12000 و 18000 و 24000 و 30000 و 36000 و 60000 باقیمت استثنائی درجشنواره تابستانه کولرگازی منتظرتماس شماعزیزان هستیم 🚚ارسال رایگان 💰پرداخت درب منزل 🏠 ✅با گارانتی معتبر ☎️تلفن تماس : مهندس صحرائی 09189917727 🏢 آدرس: کرمانشاه، میدان آزادی خیابان امجدیان 🏢 آدرس: گهواره خیابان اصلی بالاتر از کمیته امام خمینی،کالا و مصالح ساختمانی دالاهو کانال تلگرام: https://t.me/coolergaziehsan اینستاگرام: https://www.instagram.com/coolergaziasl/ کانال اعتماد : https://t.me/rezayatmoshtarycoolergaziehsan .
7071Loading...
22
🆔 @avaybaloot
74510Loading...
23
🟣تقدیم وه هرچی لباس کوردی پوشه 😍
98123Loading...
24
🔴مرد مسلح پدرزنش را کشت و همسر و مادرزنش را زخمی کرد 🔹مردی که با خرید کلت کمری وارد خانه پدرزنش شده بود با قتل پدرزن و ربودن فرزند شش ساله خود آنجا را ترک کرد. 🔹زن جوان به دلیل این اختلافات تصمیم به طلاق داشت، اما شوهر مخالف جدایی بود. به همین دلیل زن جوان از چهار سال قبل، خانواده خود را در جریان اختلافات قرار داده و از مدتی قبل پیش نیز همراه پسر شش ساله‌اش به خانه پدرش در جنت‌آباد جنوبی رفته بود. 🔹مدتی بود که زندگی این زوج به این شیوه ادامه داشت، تا اینکه مرد جوان دو هفته قبل کلت کمری خرید و نقشه تهدید و قتل همسرش را طراحی کرد. در نهایت شامگاه چهارشنبه در حالی که مسلح بود، به بهانه صحبت و حل مشکلات با همسرش به خانه پدرزنش رفت. همسر، پدر زن و مادرزن مرد جوان به گمان اینکه او تصمیم به تغییر دارد و برای حل و فصل موضوعات به آنجا رفته در خانه را باز کردند اما داماد خانواده وقتی وارد ساختمان شد، ابتدا در پاگرد با پدرزنش مشاجره و به او شش گلوله شلیک کرد و سپس مادرزن و همسر خود را هدف گلوله قرار داد و در نهایت همراه پسرش صحنه جنایت را ترک کرد./سایت جنایی @avaybaloot
7444Loading...
25
گفتم این وصله ها به او نمیچسپه من جیران رو میشناسم. حتما زن عمو چیز خورش کرده..جهان خندید و گفت فکر کردی همه مثل تو دلشون از سنگه... گفتم من دلم سنگ نیست و صاحب عشق رو میشناسم...زن عمو گفت باریکلا همه رو میشناسی و یارو هفده ساله سرکارت گذاشته؟؟ با نفرت نگاهش کردم ... گفتم چی به اکو گفتی؟؟ گفت ،،هیچی فقط گفتم تو کاری که بهت مربوط نبود دخالت کردی..منم در عوضش فندک یادگار باوه علی از دستم در رفت و افتاد تو خونه ات تو گهواره.. وایی خدایا چکار کردی زن عمو؟؟اونجا یادگار مادرش بود..خدا لعنتت کنه.. گفت ،،میخواست برات فداکاری نکنه در عوض مواظب یادگاری هاش باشه،، جهانبخش خندید و گفت عطرین میدونستی من و تو و عشقت رو هم سه تا کلیه داریم؟؟عشق معمولا قلب رو داغون میکنه...ولی عشق تو فرق داشت...و دوباره زد زیر خنده و دنداتهای سیاهش نمایان شد و چهره اش را دو برابر کریه تر نشان میداد..گفتم لعنت به اون روزی که از شکم مادرت متولد شدی جانی کیفم را برداشتم باید اکو را ببینم.. جهان داد زد وایسا هنوز جواب یه سوالت مونده نگاهش کردم و گفتم تو خدا بیچاره ات کرده نیازی به نفرین من نداری...زن عمو گفت..پرسیدی دادا چرا زانا رو فرستاد بره،،؟؟ بهت میگم باشه...دیگر برایم مهم نبود فقط میخواستم از انجا بروم ....اما،،،،نه،،،نباید بروم باید بمانم و بشنوم هر چند میدانم اب در هاون کوبیدن است فکر کردن به گذشته،،..و نبش قبر کردن و ذکر مصیبت تنهایی من پارت ۱۳۳ @avaybaloot
7286Loading...
26
مات و مبهوت وضعیت اسفناک جهانبخش شده بودم،، اصلا فراموش کردم برای چه آمده بودم،،چند قدم به طرفش برداشتم ،،در نگاهش هیچ چیزی نبود،،جز انتظارمرگ دخترک نزدیکش شد و خود را به لاستیک ویلچرش چسپاند.. زن عمو نمیخواست در ان وضعیت ببینمش نگاهش پر از خشم بود. نشستم و نگاهش کردم و گفتم جانی چرا این ریختی شدی..ارام گفت..نه گریز است مرا از عشقت،نه امکان گریز..خندیدم و قهقهه زدم و گفتم یه چند تا کشور دیگه میرفتی و چند تا زن دیگه میگرفتی ....زن عمو گفت الهی سر زا میرفت مینا و این شیطان رو به دنیا نمی آورد دیگر جری و عصبانی نمیشدم از شنیدن نام مادرم ان هم با بد ترین شکل از زبان بدترین آدم خندیدم فقط..نمیدانم شاید احساسهایم با آدم های مریضی که محتاج من بودند رفته بود.دادا همیشه میگفت...دکتر ها اینقدر مصیبت و مرگ و خون میبینن که سنگ میشن. زن عمو رو به آسمان کرد و گفت خدایا این چه عشق نفرین شده ای بود که این عفریته بجان پسرم ریخت و ریشه اش رو خشکاند...نگاهش کردم و گفتم من نیومدم با تو دعوا کنم یا از دیدن این وضعیت جانی کل بکشم..اونی که جانی رو سر به نیست کرد تو بودی که اون همه پول حروم براش میفرستادی و فکر نمیکردی آه بچه یتیم پشت اون سرمایه بوده...ریشه جانی با تبر حسادتت به مادرم رو تو خشکاندی.نه من..چی به اکو گفتی جیران رو چقدر خریدی که خرت شد؟؟؟ چی میخوای؟؟چرا این طمع تو تموم نمیشه؟؟ چرا مجبورش کردین این همه سال تو غربت بپوسه زانا؟؟چی به دادا گفتین راهیش کرد؟؟ جهانبخش خندید و گفت با داشتن یه بچه اومده آویزون من شده بدبخت شوهرش مرد خوبیه.. اما من چی اب دماغم رو سخت میکشم بالا گفتم باکی هستی؟؟جیران رو میگی؟؟ گفت دیوانه شده..بهش بگو اینقدر نیاد اینجا..... پارت ۱۳۲ @avaybaloot
7245Loading...
27
انا لله وانا الیه راجعون با رضایت به تقدیر و مشیت الهی که روح بلند مادری مهربان، دلسوز ، خیر و عاشق پاکباخته اهل بیت علیه السلام مرحومه مغفوره شادروان کربلایی قمر نجفی جعفرآبادی به ملکوت اعلی رهسپار شد و همه ما را در ماتم و سوک ابدی نشاند، به حکم ادب و حق شناسی، بدین وسیله از همه عزیزان، سروران، دوستان، آشنایان و اقوام که بازماندگان را در تحمل این مصیبت یاری بخشیدند و با حضور آرامش بخش و دلسوزانه خود، مورد تفقد قرار دادند و با حضور خود مرهمی بر قلب داغدارمان بودند، صمیمانه تشکر می کنیم . بویژه از ریاست محترم عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان کرمانشاه ،امام جمعه محترم شهرستان دالاهو ، فرماندار محترم شهرستان دالاهو ، دفتر امام جمعه ، ستاد نماز جمعه ، فرماندهی و پرسنل انتظامی شهرستان دلاهو ، مجوعه عقیدتی سیاسی و حفاظت انتظامی شهرستان دالاهو ،فرماندهی سپاه پاسداران ناحیه دالاهو ، نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران ناحیه شهرستان دلاهو ، امام جماعت و هیئت امناء و مومنین مسجد المهدی ( عج) کرند غرب ، اتاق اصناف شهرستان ، پرسنل سازمان تبلیغات شهرستان دالاهو، دفتر امام جمعه شهرستان اسلام آباد غرب ، حوزه علمیه خواهران شهرستان دالاهو ، قضات دادگستری کرمانشاه ، شورای اسلامی شهرستان دالاهو ، نهضت اجتماعی جوانان ، سپاه پاسداران حوزه کوزران ، هیئت امنای مسجد جامع کوزران ، بطور خاص از مردم با صفای منطقه میان دربند تقدیر و تشکر مینماییم . نظر به این که به علت کثرت بزرگواران، قادر به قدردانی حضوری و تلفنی نشده ایم، یک بار دیگر دست همه شما را می فشارم و دست دعا به امید اجابت به درگاه خداوند بزرگ بلند کرده و سلامتی و بهروزی همه شما عزیران از از خداوند متعال خواستاریم. الاحقر اسماعیل شفیعی
7930Loading...
28
📆 برنامه هفته اول مرحله گروهی یورو ۲۰۲۴ 🆔 @avaybaloot
7642Loading...
29
🔺رانندگی این نیست پشت فرمون ماشین اتومات بشینی گازشو بگیری خودتون ببینید! @avaybaloot
1 01818Loading...
30
رگبار و رعد و برق کرمانشاه را در بر می‌گیرد. رئیس مرکز پیش‌بینی هواشناسی استان: 🔻این امواج خصوصا طی بعدازظهر این چند روز می‌تواند باعث وزش باد، رگبار باران و رعد و برق در نواحی مختلف استان شود. 🔻این ناپایداری‌ها در شمال و شرق استان کرمانشاه نمود بیشتری خواهد داشت. 🔻این امواج ناپایدار روز یکشنبه (27 خرداد) از کرمانشاه خارج می‌شود. 🔻دمای هوا با عبور این امواج ناپایدار روند افزایشی خواهد داشت که به تدریج تا اواخر هفته آینده ادامه دارد و دمای نقاط مختلف استان دو تا سه درجه سانتی‌گراد گرم‌تر خواهد شد.  🔻دمای نواحی گرمسیر استان تا حدود 40 درجه سانتی‌گراد خواهد رسید و دمای شهر کرمانشاه نیز تا حدود 37 درجه سانتی‌گراد بالا می‌رود. 🆔 @avaybaloot
9032Loading...
31
🆔 @avaybaloot
8938Loading...
32
علائم حمله ی قلبی در آقایان و خانم ها: اگر هر یک از نشانه ها را بیش از 5 دقیقه در خود مشاهده کردید، سریعا با اورژانس تماس بگیرید                          @avaybaloot
7792Loading...
33
در منزل عمو را بعد از هفده سال زدم،،همه چیز بهم ریخته بود و زندگی نکبت بارم مثل یک سریال تلویزیونی که مجدد پخش میشود روی دور تکرار افتاده بود. اما اینبار فرق داشت.دادا نبود که پشتم باشد.او نبود که با یک نگاهش زن عموی خستگی ناپذیر و سیری ناپذیرم از مال دنیا را ساکت کند.. نمیدانم چه حکمتی بود تا دادا را میدید لال میشد...دختر کوچک و شیرینی در را باز کرد و مظلومانه نگاهم کرد ..دستی بر موهای طلاییش کشیدم و پرده جلو در را کنار زدم ..خیلی همه جا درب و داغان بود بوی بدی می امد ..درخت های شاداب توی باغچه زن عمو از ته بریده شده بودند و حوض ابی و نقلی وسط حیاط پر از آت و آشغال بود. یک لحظه فکر کردم اشتباه رفتم. خواستم برگردمو جلوی در بروم و پلاک را دوباره بخوانم. زن عمو منیژه با تق تق عصایش جلو امد... خدای بزرگ چقدر کریه و فرتوت شده بود هنوز هم انگش های دستش پر از انگشتر بود و دمپایی های روفرشی اش را بت حیاط آورده بود. گفت ها اا دختر مینا افتخار دادی...نگاهش کردم حتی ذره ای از نفرتم به او کم نشد حتی با دیدن وضعیتش . گفت بلاخره فهمیدی؟تکه ای کارتن از داخل آشغالهای توی حوض پیدا کردم و گذاشتم لبه حوض و نشستم همانجا.... گفت دختره جهانه فارسی بلد نیست..لبخندی به دخترک زدم و برایش دست تکان دادم... و صدای خش خشی از پشت سرم آمد و فورا به عقب برگشتم...جهانبخش پشت سرم بود... از دیدنش کم مانده بود پس بیفتم.. با موهای پرپشت ژولیده ،،،با دندانهای سیاه و تکیه زده به ویلچر پیش رفته....‌ پارت ۱۳۱ @avaybaloot
7684Loading...
34
زانا کنارم نشست...پرسید چیزی شده؟؟گفتم نمیدونم باید برگردیم شهر . پا تند کردم و به بخش پرستاری رسیدم سرپرستار بخش که آشفتگی ام را دید گفت چیزی شده خانوم دکتر؟؟گفتم دکتر میرزایی چه طوره؟؟کجاست؟ گفت حالشون بهتره فقط تا عصر باید با دستگاه اکسیژن تنفس کنه.. گفتم میشه دیدش؟؟سرپرستار نگاهی به چهره ناامید زانا کرد و گفت اینجوری ببینتتون مضطرب میشه..زانا دستی به موهاش کشید و گفت من نمیرم...منتظر خانوم دکتر می مونم.. (گان)پوشیدم و داخل آی سی یو شدم تا مرا دید دست تکان داد باید زود تمامش میکردم استرس برای آکو سم بود..نگاهش کردم فورا فهمید برای چه بالای سرش رفته بودم..نگاهم کرد و قطره اشکی از چشمانش جاری شد پرسیدم؟؟چرا اینجوری شدی؟؟رویش را برگرداند..گفتم جیران اینجا بود؟؟قبل از اینکه سکته کنی؟؟چی گفت بهت ؟؟ چی خواست ازت؟؟فقط گریه کرد و ماسک را با تلاش از روی دهانش برداشت..ماسک را به زور روی دهانش گذاشتم ..گفتم با چشم جواب بده جیران اینجا بود ؟؟قبل از افتادنت؟؟ چشمهایش را بست و قطره اشک دیگری روی ریش هایش سر خورد...ماسک را برداشت و نفس نفس زنان گفت جهان اومده مواظب زانا باش...گفتم میدونم یعنی تازه فهمیدم ....و گفتم حلالم کن نمیخواستم وارد این جنگ خانوادگی بشی..لبخندش زیر ماسک دلم را به درد اورد.باید به زانا میگفتم...کاش میدانستم جیران به آکو چی گفته بود که قلبش تاب نیاورد... (گان)= لباس بلند و یک بار مصرف پزشکان. پارت۱۳۰ @avaybaloot
7293Loading...
35
امشب قسمت‌های ۱۳۰و۱۳۱ازرمان هناسه کم نوشته سرکار خانم مرادی شاعرونویسنده دیارمان که رمان بسیار زیبایی می باشد هرشب ساعت ۲۲ در کانال گذاشته می‌شود 🆔 @avaybaloot
7510Loading...
01:47
Видео недоступноПоказать в Telegram
🔺پاسخ مجری صداوسیما به اظهار نظر جنجالی تاج درباره تلویزیون! 🔹 شما بهتره به فسادهای مالی فدراسیون خودتون بپردازید! 🔹صداوسیما نیازی به فوتبال نداره
Показать все...
6.89 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
#همراه_اول ♨️ هدیه دوشنبه سوری (دوشنبه آخر ماه) همراه اول - از 100 مگابایت تا 100 گیگابایت #اینترنت هدیه یا #مکالمه دریافت کنید. ┐ فعالسازی: #641*100* ┤ استعلام: #640*100* ┘ راهنما: #649*100* ‼️ توجه داشته باشید حتما به تاریخ فعالسازی در پیامک توجه کنید ‼️    🆔 @avaybaloot
Показать все...
00:10
Видео недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
video1378836903.mp41.62 MB
00:14
Видео недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
video1378836903.mp44.81 MB
🙏 1
کنار بلوط ها نشسته بودم و به برگهای رقصانشان خیره بودم و به قایم موشک افتاب در لابه لای برگها لبخند میزدم..که هر دقیقه گرمایش و نورش چشمانم را نوازش میکرد.. گله دست چوپان بود ،،چند ماهی بود که خیدان فوت کرده بود،،هر هفته میرفتم و ملک را به کوه و کمر میبردم که فکر و خیال نکند،، نزدیک پاییز بود و ملک بلچ میچید و من هم فارغ از بیمارستان و دوا و نسخه دراز کشیده بودم و به سرنوشت مبهمم فکر میکردم... ناگهان تمام سرمای برفهای دالاهو به یک باره بر سرم فرود امد...وحشت زده از جایم پریدم معصومانه و مظلومانه به من خیره شده بود با یک کاسه میوه بلوط... دیوانه وار و عصبانی از جایم برخاستم و فریاد کشیدم...چه طور جرات میکنی؟؟تو چکاره منی ؟؟دنبال من راه افتادی؟؟؟من اون بچه پانزده ساله نیستم زانا،،این بچه بازی ها در شان من و تو نیست....نگاهم کرد و کاسه بلوط را دستم داد و گفت سالهاست اسیر همین حیات شدم نوه کدخدا علی...دیگه بسه نبودنت تو زندگیم هر روز منو میکشه...به کاسه بلوط نگاه کردم با مهارت خاصی حلقه ساده و ظریفی میان بلوط ها برق میزد.. نشستم و لرزیدم از هیجان و از سرما...کنارم نشست و گفت تو همونی که هیچ کجای دنیا پیداش نکردم با من ازدواج کن...نگاهش کردم و گفتم پس تکلیف اون زن چی میشه ؟؟گفت کدوم زن،،گفتم اکو گفت عروسی دعوتش کردی ؟!!!گفت سر سفره عقد فرار کردم ...نتونستم اونم زندگی میخواست گناهی نداشت...نگاهش کردم دستش را زیر موهایم گرفت و قطره های ابی که از موهایم چکید تو دستانش میریخت و ان ها را به هوا پرتاب میکرد....به موهای سفید شقیقه اش نگاه کردم و گفتم... هنوز هم بچه ای پسر سید...سه سال بعد زانا شخم زدن یاد گرفته بود ...روی تراکتور شخم میزد و من بلچ میچیدم چند ماهی بود یک تیکه زمین از روستا گرفته بودیم و مشغول ساخت و ساز بودیم...باید کنار خانه را درخت میکاشتیم اب کانی بالوییل برایشان بس بود.. ای وایی چکار میکنی دخترم تمام هیکلت رو گل مالی کردی...و صدای زانا که از شخم زدن برگشته بود و از تراکتور پیاده شدو دخترمان را صدا کرد...بلوط جان بیا بابا باید برگردیم خانه.......پایااااااااان @avaybaloot
Показать все...
👏 11👍 2🙏 2
به زن عمو نگاه کردم به پسرش و به خانه و زندگیش،،آخ که چه به روزت اورد حسادت و آه دادا گوهر نازنینم،،و تو چه به روز پسرت و زندگیش اوردی،،راستی عمو کجاست؟؟ لابد در گوشه ای از این شهر به دیواری تکیه کرده و به عاقبتش با این شیطان فکر میکند...به او نزدیک شدم،،برگشتم و پرسیدم جهان چه طوری دادا رو راضی کردین از زانا و من بگذره؟؟ گفت اون روز که زدمت خون زیادی ازت رفت مامانم فکر کرد زانا بمونه من باید برم زندان گفتن خون میخوای تا بمونی،،فقط خون بابام بهت میخورد...مامان به دادا گفت زانا رو بفرست بره تا بابام بهت خون بده.. .نگاهشان کردم و گفتم انشالله به حق دل شکسته دادا گوهر تو همین حال بمونید،،و بپوسید،،ولی نمیرید،. به سرعت از خانه خارج شدم فضایش بوی تعفن کینه میداد. زانا جلوی در بود،نگاهش کردم و گفتم تو هم مقصری ،،سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت گفتم چرا نپرسیدی،،،ها؟؟اصرا به موندن نکردی؟؟چرا گولشون نزدی،،،؟؟چرا به همین راحتی رفتی؟؟چرا بر نگشتی؟؟الان چرا برگشتی؟؟نگاهش پر از بهت بود ..گفت تو خودت نخواستی برگردم همش میگفتی اوضاع مساعد نیست..همش بهانه می اوردی،،همش منو میترساندی،،تو نامه هات.،،خندیدم و گفتم نامه هام ؟؟کدوم نامه؟؟من اصلا از تو خبری نداشتم...هر دو به هم نگاه کردیم و نشستیم همزمان گفتیم خاک بر سرت جیران... یک سال بعد با کمک زانا خانه اکو را ساختیم...و یک گونی بلوط نذر کردیم و انگار من و زانا یادمان رفته بود باید...اصلا به روی هم نمی اوردیم همین که میدیدمش کافی بود...نمیدانم شاید غرورم یا غرورش میچربید به بازگشت دوباره مان به همدیگر نمیدانم شاید هم زمانش نرسیده بود جیران هم با ندانم کاریش و لو رفتنش توسط زن عمو کارش به طلاق کشید و با وساطت من و زانا شوهرش بخشید او را شاید هم فهمید عشق کودکیش به جهان بی فایده بوده...... پارت ۱۳۴ @avaybaloot
Показать все...
👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
امسال حداقل یک ماه از #سربازی کم می‌شود 🔹ستاد کل نیرو‌های #مسلح نسبت به کاهش خدمت سربازی به میانگین 14 ماه و تعیین تکلیف مشمولان غایب، اقدام می‌کند 🔹سردار موسی کمالی مشاور عالی فرمانده قرارگاه مرکزی مهارت‌آموزی کارکنان وظیفه نیروهای مسلح از اعمال یک ماه کاهش خدمت سربازان ماهر در سال جاری خبر داد. 🔹براساس مصوبه مجلس در ماده ۱۰۲ برنامه ۵ ساله هفتم که به تائید شورای نگهبان رسید، ستاد کل نیرو‌های مسلح در طول اجرای برنامه هفتم پیشرفت، نسبت به کاهش خدمت سربازی به میانگین 14 ماه و تعیین تکلیف مشمولان غایب، اقدام می‌کند. با این قانون مشمولان غایب تعیین تکلیف می‌شوند.
Показать все...
👍 1
خرمن کوب جدید باقیمت خیلی خوب ومناسب به شماره تلفن ۰۹۱۸۵۸۳۸۳۷۳
Показать все...
👍 1
تریلی پشت تراکتور ۱ تن وزن به همه تراکتورهاوصل میشه قیمت ۹میلیون تومان @avaybaloot
Показать все...