cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Dostanevafadar50

ارتباط با مدیر. @dostaneh51 کانال جدید ما فقط البوم👇 @dosta49 وکانال دعا و نیایش صبگاهی👇 🌾🔰 @dosta54 🔰🌾 تا اطلاع بعدی کانال تعطیل میباشی

Больше
Рекламные посты
377
Подписчики
Нет данных24 часа
+17 дней
-530 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

ما قرارمان را از دست داده‌ایم بی قراری کشنده است کاری به ساعتها نداشته باش هر صبح زمان طلوع هر عصر راس دلتنگی خودت را برسان همان نیمکت چوبی گوشه بلوار من شبانه های بسیاری را گریه کرده ام تو را که به یاد می آورم بی قرار  می شوم بی قراری کشنده است کاری به ساعتها نداشته باش خودت را برسان #مجتبی_رمضانی 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
00:50
Видео недоступноПоказать в Telegram
🔺 اجرایی متفاوت از کیهان کلهر 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
00:52
Видео недоступноПоказать в Telegram
❣آرامـــش رو باید خــودت در وجــود خـــــــــــودت پیدا کنی.....🍃🍃🍃 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
00:29
Видео недоступноПоказать в Telegram
تصاویری خاطره انگیز از بافتهای قدیمی ایران 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
زندگے دایره در دایره سرگردانی‌ست چشم بر هم بزنے، مرحله‌ے پایانی‌ست بگذارید ڪه خاموش بمانم در خویش لب اگر وا بڪنم دردِدلم طولانی‌ست مثل یک ڪاخِ قدیمے پُرم از خاطره‌ها ترسم از زخم‌زبانهاے پس از ویرانی‌ست دل به آرامش ِ مصنوعے دریا بستید! دل ِ دریا متشنّج، دل من طوفانی‌ست سرو ِ آزاده‌ے این جنگل وهم‌آلودم تیشه خورده‌ست تنم، مرگ و سقوطم آنی‌ست ڪینه و بخل و بدے از صفت آدمهاست عشق هم از هیجانات ِ خوش ِ انسانی‌ست حرف ِ ناگفته اگر درک شود گنجینه‌ست! شعر ِ من نیز پُر از آنچه خودت میدانی‌ست دوستت دارم و از گفتن ِ آن معذورم بدترین عشق، همین رابطه‌ے پنهانی‌ست 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
قسمت124  رمان #شعله_های_هوس اشک، مانند حبابی در تاریکی که قصد پنهان شدن دارد، پنهانی از چشمان نگار پایین ریخت. -ایستادم جلوت و دردم رو بهت گفتم . پسر دختری، حیا و بی حیایی نکردم! فقط گفتم من به تو علاقه دارم . اون زمان بچه بودم اما ... اما عاشقی حالیم بود . شاید دست های تو شاید هم نگاهت بود که من رو تسلیم تو کرد . اشک هایی که پنهان ریخته می شدند را با خیره شدن به نیما آشکار کرد : -شاید اون موقع تسلیمت شدم، شاید امروز درگیرت شدم، اما هرگز برده ات نمی شم نیما! اشاره ای از سر تا پایش کرد و به چانه های لرزان نیما که حالا پیشمان تر از قبل بود، پوزخند زد و گفت: -من همون ماری ام که از یه سوراخ دو بار گزیده شدم اما ... اما باور کن بار سومی تو کار نیست نیما! لبان نیما بهم فشرده شد . زانو هایش را سخاوتمندانه تاه کرد تا هم قد لب های نگار شود. آب دهان قورت داد و خیلی ساده روبه روی چشم های دخترک، اعتراف کرد: -وقتی این تهدید هارو می کنی، یه چیزی ته دلم فرو می ریزه . انگار که واقعا داری تهدید می کنی و حرفت، عمل داره . چشمانش را باز و بسته کرد و ادامه داد: -اما من نمی ذارم این تهدید ها عملی شه . حالا ... حالا که این صدای روی تخت و این تنی که ضرب دیده، روبه رومه خیلی قوی تر از روزی ام که اون بلا رو به سرت آوردم . اگر من ... اگر من همون نیمایی ام که سه شب پیش داغونت کرد، همونی هم هستم که می تونه سه شب دیگه از نو بسازتت . حرف های قشنگی بود اما ... امان از دل نگار که دیگر نمی لرزید . شاید اینبار دنبال جاده ای می گشت که تهش را عمل پوشانده باشد نه یک مشت حرف که راه به بن بست دارند . دست روی دست نگار که روی دسته ی تخت بود، گذاشت و چشم در چشم او نالید: -تو مال منی می شی . شاید الان نه، ولی حتما یه روزی این چشم های ناراضی رو راضی می کنم. دست آزادش را بالا برد و گفت: -آهان . یه چیز دیگه که یادم رفته بود . تورو ... تورو به همون خاک مقدسی که روم نمی شه حتی اسمش رو بیارم قسم می دم که ... که باور کنی اینبار هیچ انتقامی در کار نبود . هر چی بود فقط ... اینجای حرفش را با چشمان بسته نالید: - فقط ترکیب مردونگی و یادقدیم بود که بیتابم کرد. نگار، وحشیانه و عصبی دست از زیر دستش بیرون کشید و با نهایت قدرت به یک طرف صورت نیما کوباند. نیمای مغرور و از خودراضی، اعتراض نکرد! جوش نخورد . به جای آن لبخند دلربایی روی لب هایش نشاند و آهسته زمزمه کرد: - این سیلی عجب قدرتی به من داد! آن دو در نزدیکی هم نفس می کشیدند و نگاه به هم قرض می دادند که در اتاق باز و سرپرست نگار وارد شد: -هی جوون! بالای سر دختر من چی می خوای؟ نیما مانند برق گرفته ها از جایش بلند شد و متعجب به مرد ریش داری که ازسر و رویش غرور می بارید، چشم دوخت: -آقا... دختر؟ نفس در گلوی نگار حبس شد . جواب این مرد نظامی را چه می خواست بدهد؟ ابروهای اقا ابراهیم، سرپرست و پدر نگار در هم فرو رفت و بعد از بستن در جلو آمد . وسط اتاق ایستاد و مغرورانه حرف های کوبنده اش را بر زبان آورد: -تو هیچ می دونی این دختری که اینجا خوابیده، همه چیز منه؟ شنیدم دست روی دامنش گذاشتی .... شنیدم چراغ شب هاش رو خاموش کردی ... آنقدر مرد نظامی روبه رو، جذبه و تعصب داشت که حرف در دهان نیما ماسید. -شنیدم ... شنیدم دخترم رو آزار دادی . ابروهایش را بالا انداخت و با تر کردن لب هایش به حرف آمد: -تو می دونی من کی ام؟ می دونی با چرخیدن انگشتم، زندگیت می چرخه؟ متوجه ای دامن کسی رو لکه دار کردی که اگر دست روی دامن زندگیت بذارم باید بری بمیری و نیست و نابودیت رو به گوش خونواده ات برسونی؟ آب دهان قورت داد و با انداختن نگاهی مهربان به نگار همیشه مهربانش، آهسته پرسید: -دختر بابا حالش خوبه؟ لبخند آرامش دهنده ای که از  لب و چشم های نگار به چشمانش رسید، دلش را آرام کرد . مگر می توانست نگارش را رنجور ببیند؟ دلش آتش می گرفت وقتی نگار را آن طور ضعیف و رنجور روی آن تخت می دید . صدای مرد نظامی اینبار بلندتر به گوش نیما رسید: -برو بیرون و دیگه هیچ وقت جلوی چشم من و دخترم پیدات نشه! نگار بی طاقت به حرف آمد: -بابا ... نمی خواست دل عروسکش را بشکند، پس با نگاه، و نه با حرف، نگاهش کرد که نگار به حرف آمد: -نیما رو راحت بذار . لب های مرد بهم فشرده شد . چیزی غیر منطقی از ابراهیم می خواست . -تو توی کارهای مردونه دخالت نکن دخترم . آروم بخواب که خوب بشی . دیشب ورقه ی بازنشستگیم رو دریافت کردم . قلب مریضم بالاخره یه جا به کارم اومد، دیگه همه ی ماموریت ها تموم شد . دیگه همش خونه و کنارتم ! ادامه دارد... 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
داستان جدید شفله های هوس
Показать все...
00:16
Видео недоступноПоказать в Telegram
دنیا گرده رفیق...😍 12 خرداد ماه❤️ 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...
🌨☔️فال روزانه متولدین مهر شما معمولا آدمی منطقی هستید و ترجیح می دهید راه حل های علمی و منطقی برای مشکلات خود انتخاب کنید، اما امروز حس ششمتان آنقدر خوب کار می کند که می توانید بی آن که به هیچ مشکلی بر بخورید تمام مشکلاتتان را حل کنید. شما با تمام وجود می خواهید وضعیت فعلیتان را تغییر دهید و به همین خاطر هم هر چقدر نقشه تان اساسی تر و افراط گرایانه تر باشد به نظر خودتان جذاب تر خواهد بود. ولی متاسفانه با این رفتارتان ممکن است باعث شوید یکی از ایده های خیلی خوب و هوشمندانه تان ارزش خود را از دست بدهد. اولین قدم که باید بردارید این است که محدودیت هایتان را بشناسید و سپس آگاهانه برای از میان برداشتن آنها تلاش کنید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آبان حس ششم شما معمولا خوب کار می کند، اما امروز این توانایی شما خیلی قویتر از هر زمان دیگری است. اخباری که امروز می شنوید چشم شما را به روی چیزهایی باز خواهند کرد که پیش از این حتی به آنها فکر هم نمی کرده اید. ایده های دیگران امروز به نظرتان آنقدر جالب و خلاقانه هستند که شاید فکر کنید که ایده های خودتان حتی ارزش این که بخواهند به زبان آورده شوند را ندارند. ولی مقایسه کردن افکار خودتان با دیگران اصلا کار درستی نیست، شما می توانید در عین این که از افکار و ایده های دیگران خوشتان می آید و لذت می برید به ایده های خودتان هم احترام بگذارید. 🌨☔️فال روزانه متولدین آذر امروز ایده های جدیدی برای دنبال کردن اهداف انسان دوستانه و اجتماعی به ذهنتان خواهند رسید، اما شما در حال حاضر آنقدر کمال گرا هستید که ایده هایی که به سرتان می زنند چندان منطقی و قابل پیاده سازی نیستند. شاید بعدا راهی برای عملی کردن این ایده ها پیدا شود، اما الان نه! شاید ارزش ها و رسوم خانوادگی شما را از زندگی مورد علاقه تان باز داشته باشند. امروز آن روزی است که اگر به خودتان احترام می گذارید باید به خاطر خواسته هایتان بایستید و دیگران را وادار کنید به شما و خواسته هایتان احترام بگذارند. با وجود این که اوضاع اقتصادیتان در حال حاضر بد نیست ممکن است اخباری بشنوید که باعث نگرانی شما در این رابطه بشوند. 🌨☔️فال روزانه متولدین دی مسائل کاری و مادی در حال حاضر دارند برای شما خیلی خوب پیش می روند و این وضعیت شما را به فکر این انداخته است که به آینده ی خود توجه بیشتری داشته باشید و در صورت امکان کسب و کار مستقلی به راه بیندازید. هر چند الان زمان خوب یباری آغاز این کار نیست، اما ایده پردازی در این مورد ضرری نخواهد داشت. با فشارهایی که این اواخر به شما وارد شده، یک تعطیلات دو سه روزه، یا یک دور همی دوستانه چیزهایی نیستند که بتوانند حال روحی شما را به وضعیت عادی بازگردانند. شما به دوره ای طولانی تر از تفریح و استراحت نیاز دارید که به زودی هم برایتان فراهم خواهد شد 🌨☔️فال روزانه متولدین بهمن امروز ذهن شما روی مسائل معنوی متمرکز شده است و شاید بخواهید در این مورد به مطالعه و تحقیق و بررسی بپردازید یا در یک کلاس یا کارگاه آموزشی در این مورد شرکت کنید. صحبت کردن در رابطه با این مورد با افرادی که علایق مشترکی با شما دارند هم ایده ی خوبی به نظر می رسد. امروز داشتن ثبات در رفتارتان برای شما بسیار دشوار است و نمی توانید رفتار چندان دوستانه ای با دیگران داشته باشید، ولی مواظب باشید حداقل با اطرافیان و دوستانی که به شما نیاز دارند بدرفتاری نکنید و اگر باری از دوششان بر نمی دارید با رفتار تندتان باری به دوششان اضافه نکنید و باعث ناراحتی و دل شکستگی آنها نشوید. 🌨☔️فال روز متولدين اسفند با وجود این که معمولا نسبت به احساسات دیگران حساس هستید اما امروز آنقدر به احساسات و نیازهای دیگران هستید که حتی قبل از خودشان از خواسته هایشان آگاه خواهید شد. از این فرصت به بهترین شکل استفاده کرده و توجه خود را به اطرافیانتان نشان دهید. شاید دلتان بخواهد تمام قول هایی که به دیگران داده بودید را فراموش کرده و تمام روز روی تختتان و یا جلوی تلویزیون لم بدهید. اما یادتان باشد اگر به وعده هایی که داده بوده اید عمل نکنید و وظایفتان را به انجام نرسانید مجبور خواهید شد بهای سنگینی برای آنها بپردازید و به شدت پشیمان خواهید شد. چند روز آینده به اندازه کافی برای استراحت وقت خواهید داشت. 🍃🌺 E @dosta50 🌺🍃 
Показать все...