اَقَـــلیَّـــــــت
🎈 بهــ اذن اللهــ بسـم اللهــ 🍃🌈 اینجـا برای از #تُــ نوشتن، هـوا کم است...! 🍀 دعوتید به: #شعرهای_خوب 🍀 📚در #اقلیت بودن تنها بودن نیست!! چه بسا گروهی اندک؛ که به توفیق خُـدا بر بسیاران غلبه کردند! #بقره (249) 👈 « اینجا چراغی روشنه💡»
Больше255
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
-430 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Фото недоступноПоказать в Telegram
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همۀ ما
#فاضل_نظری
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Фото недоступноПоказать в Telegram
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
#حافظ
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
توی این عکس خیلی نوسال بودم. هنوز زلفم مثل ریش بلال بوده. تنک و کم پشت. مثل حالا نبوده که جنگل مولاست. خیلی فرق کرده ام. تو هم خیلی فرق کردهای. چشمت عین قدیم سو ندارد. تویی که رد پای مورچه را از كف كاسه چینی برمیداشتی حالا عینک لازمی. یک چیزی را میدانستی؟ اینکه اگر تکرار چیز بدی بود، الرحمن هیچوقت عروس کتاب خدا نمیشد. تو تکراریترین قیافهای که من كل يوم بیشتر عاشقش میشوم. از من راضی باش. نمیخواهم فکر کنی به تنور یخ، نان بستهای. هرچند همین هم برای توی عاشق توفير نمیکند. اگر جنت به فراخور زحمت، حکما مادرها فئودالهای بهشتند.
📚از #کتاب گچ پژ: عصفوریههای محسن رضوانی| نوشتهی #محسن_رضوانی
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Фото недоступноПоказать в Telegram
تو فکر نمیکنی ما همدیگر را
جایی دیده باشیم؟
جایی در یک موسیقی؟
👤شهرام شیدایی
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
#فتح_باغ
آن کلاغی که پرید
از فراز سرِ ما
و فرو رفت در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزهٔ کوتاهی، پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنهٔ سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخهٔ بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند،
اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم
سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنهٔ یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایقهای سوختهٔ بوسهٔ تو
و صمیمیتِ تنهامان، در طراری
و درخشیدن عریانیمان
مثل فَلس ماهیها در آب
سخن از زندگی نقرهای آوازیست
که، سحرگاهان فوارهٔ کوچک میخواند
ما در آن جنگل سبز سیال
شبی از خرگوشان وحشی
و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدفهای پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقابان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد؟
همه میدانند
همه میدانند
ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان، ره یافتهایم
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرمآگین گُلی گمنام
و بقا را در یک لحظهٔ نامحدود
که دو خورشید به هم خیره شدند
سخن از پچپچِ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روز است و پنجرههای باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهده میسوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از دستان عاشق ماست
که پُلی از پیغام عطر و نور و نسیم
بر فراز شبها ساختهاند
به چمنزار بیا
به چمنزار بزرگ
و صدایم کن، از پشت نفسهای گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را
پردهها از بُغضی پنهانی سرشارند
و کبوترهای معصوم
از بلندیهای برج سپید خود
به زمین مینگرند
#فروغ_فرخزاد
از دفتر: #تولدی_دیگر
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
دکلمه احمد شاملو
مولانا
نگفتمت مرو آنجا...
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Ahmad_Shamlou-Yek_Khaneh_Por_Ze_Mastan-(WWW.IRMP3.IR).mp31.08 MB
«لعبتکان»: قطعهی سوم از آلبوم «لنگراک»؛ اثرِ محسن نامجو
کلام: خیام
موسیقی: محسن نامجو
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
03 Lobatakan.mp312.71 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
گر چه او هرگز نمی گیرد ،
ز حال ما خبر ...
درد او هر شب
خبر گیرد زِ سر تا پای ما ..!
#صائب_تبریزی
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Фото недоступноПоказать в Telegram
من پر از شوق تماشای تو بودم اما
همه ی لذت تو پنجره را بستن بود
#جواد_نعمتی
🔰 @Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Фото недоступноПоказать в Telegram
چرا از طعنه ی بالا نشینان دلخوری ای دوست؟
خبر دارم که این چرخ فلک گرد است و می چرخد!
#سعید_صاحب_علم
@Aghaliiyat | اَقَــلیَّــــــت
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.