شادمحل (آمل)

🌱چه خودروهایی دیگر تعویض پلاک نمی‌شوند؟ رئیس مرکز شماره گذاری پلیس راهور ناجا، خودروهایی با مشخصات زیر پلاک نمی‌شوند: خودروهایی که اصالت نداشته باشند و یکی از ارکان اصلی آنها از جمله شاسی، اتاق یا موتور خودرو به طور غیرقانونی تعویض شده باشد. خودروهایی که سانحه و تصادف بسیار سنگینی را تجربه کرده باشند و میزان خسارتشان بیش از ۶۰ درصد باشد. خودروهای دوتکه هم دیگر تعویض پلاک نمی‌کنند. خودروهای دوتکه که در قسمت اول نیز به آن اشاره شد. خودروهایی که غیر اصیل هستند و در مدارک آنها مشکلاتی وجود دارد. خودروهایی که ایمنی‌شان ازدست‌رفته و ویژگی‌های فنی‌شان چالش‌هایی داشته باشد. خودروهای توقیفی و افراد ممنوع‌المعامله نیز از خدمات مربوط به شماره گذاری و تعویض پلاک محروم هستند. باید توجه داشته باشید که تشخیص مدل ماشین از روی شاسی ماشین نیز حتماً صورت بگیرد. 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱با این کارا اعتماد به نفستو افزایش بده : 1- خودت رو بادیگران مقایسه نکن 2- خودت رو دوست داشته باش 3- وقتی ازت تعریف میشه بپذیر نگو نه شما لطف داری 4- نقاط قوتت رو ستایش کن 5- پیشرفت هات رو زیر نظر داشته باش 6- ورزش کن و به باشگاه برو 7- به خودت روزانه چیزای خوب بگو 8- همیشه خودت رو رشد بده 9- هدف داشته باش و بهشون برس 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱علائم تیروئیدِ کم‌کار در کودکان و نوجوانان کم‌کاری تیروئید عارضه‌ای است که در آن، غده تیروئید به اندازه کافی برخی از هورمون‌های حیاتی را تولید نمی‌کند. کودکان و نوجوانانی که به کم‌کاری تیروئید مبتلا می شوند علائم و نشانه های مشابه با بزرگسالان را دارند با این حال ممکن است علائم زیر را نیز تجربه کنند: رشد ضعیف و در نتیجه کوتاهی قد تاخیر در رشد دندان های دائمی تاخیر در بلوغ رشد ذهنی ضعیف 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌞هميشه شانسِ ديگرى خواهد بود دوستى ديگر، عشقى ديگر، نيرويى ديگر! براى هر پايـانى، هميشه آغـازى خواهد بود. سلام صبحتون بخیر 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

📒 داستان شب 📒 #استارتر #پریسان‌خاتون #پست98 نگاهِ حیرت‌زده‌ام را به چشم‌های خندانش می‌دهم و غر می‌زنم: - بدجنس نشو جناب آقا! انگشتش را پشت دستم می‌کشد و چه زود خودم را با شرایط وقف دادم! حتی به یاد نمی‌آورم چه‌شد که ‌یک‌هو در عرض یک هفته شدیم عاشق و معشوق و کارمان به این‌جا کشیده شد اما به گمانم قلب اگر منطق و استدلال سرش می‌شد که اسمش قلب نبود! کم‌کم دورمان خلوت می‌شود و فروغ رو به مهمان‌های درجه‌یک می‌گوید: - لطفاً بفرمائید قسمت دیگه‌ی سالن که ازتون پذیرایی بشه! اِنگار که یک‌جورهایی بخواهد ما را با هم تنها بگذارد و اما نگاهِ خیره‌ی آتا باعثِ شرشر عرق ریختنم است. ماه‌بانو به شانه‌اش می‌زند، چیزی زیر گوشش می‌گوید و بعد از چند ثانیه نگاهِ غرایش را از روی من بر می‌دارد و می‌رود. شاهان دستش را بین موهایِ آزادم پیچ و تاب می‌دهد و قلبم تند و تند می‌کوبد. نفس‌هایم کشیده‌تر می‌شوند و او با یک حرکت تمام موهایم را دور دستش می‌پیچد و آن‌ را بالای سرم نگه می‌دارد: - گلِ سر داری؟ چشم‌هایم گرد می‌شوند: - واسه چیته؟ لبخند می‌زند: - بده من... دستش را مقابلم نگه می‌دارد و من هم چند تل را از داخل موهایم بیرون می‌کشم. آن‌ها را کف دستش می‌گذارم و خیلی نمی‌گذرد که موهای آزادم را با آن جمع می‌کند: - این‌طوری بهتره! چشم چپ می‌کنم و به‌دور از شوخی می‌پرسم: - بد دل که نیستی؟ بلند و بی‌محابا می‌خندد و صورتش به عقب پرت می‌شود. کمی بعد خیره‌ام می‌ماند و پچ‌مانند می‌گوید: - نه؛ ولی واسه اونایی که دوسشون دارم رگِ غیرتم زیادی ریتم‌دار می‌زنه. اِن‌قدر از شنیدن حرفش ذوق‌زده می‌شوم که نفس کشیدن را از خاطر می‌برم و ممکن است هر لحظه اشک شوق بریزم. صورتم را از او بر می‌گردانم و بحث را عوض می‌کنم: - آتا روی خوش نشون نمی‌ده بهم... با دست چانه‌ام را می‌گیرد و صورتم را به سمت خودش بر می‌گرداند. مدام لب‌‌هایش را باز می‌کند چیزی بگوید و اما پشیمان می‌شود‌. در نهایت به طور واضحی حرف اصلی‌اش را می‌خورد و لب می‌زند: - کم‌کم کنار میاد با این موضوع. چانه‌ام را رها می‌کند و از روی مبل بلند می‌شود: - بهتره بریم تا پدرت بیش‌تر از این حساس نشده. نگاهم را بالا می‌گیرم، کم‌کم با درگیری ذهنی‌ام کوتاه می‌آیم و در جایم خیز بر می‌دارم. نه دستم را می‌گیرد و نه خودش را به من می‌چسباند. خیلی مردانه دستش را پشت شانه‌ام می‌گذارد و به جلو هدایتم می‌کند. نگاهِ همه روی ما می‌چرخد و خیره‌یمان می‌مانند. بعضی‌ها پر غیض، یک‌دسته با هیجان و دیگری بی‌تفاوت. نگاهم را به دنبال آذر و آقا می‌چرخانم و نمی‌بینم‌شان. حتی ملیحه و عمو فاتح هم در مراسم شرکت نکرده‌اند و قلبم می‌خواهد بترکد از حجم فشاری که روی آن است. نگاهم را به شاهان می‌دهم که اطمینان‌بخش برایم پلک می‌زند و می‌خواهد چیزی بگوید که فروغ از آن‌طرف خطاب قرارش می‌دهد: - آقای جاوید، بی‌زحمت یه لحظه بیا مامان... شاهان نگاهش را به من می‌دهد و لب می‌زند: - الان بر می‌گردم. می‌رود و خیره‌ی مسیر رفتنش می‌مانم. فروغ او را به سمت یکی از اتاق‌ها هدایت می‌کند و در تمام مدت رفتنش نگاه از من نمی‌گیرد. دلم یک جوری می‌شود از طرز نگاه کردن‌هایش و بی‌اختیار به آن سمت کشیده می‌شوم. می‌خواهم پاهایم را منع از رفتن کنم اما کنجکاوی‌ام اجازه نمی‌دهد. هنوز هم نگاه‌های خصمانه‌ی چند ساعت قبلش را از خاطر نبرده‌ام! مقابل در اتاق می‌ایستم و در آینه‌ای که کنارش نصب شده است خودم را مشغول درست کردن موهایم نشان می‌دهم. - شاهان مامان کوتاه بیا. یه‌کاری کرده، بسپرش به‌خدا... شاهان برای حرف زدن درنگ می‌کند اما وقتی به حرف می‌آید که صدای لرزانش مملو است از خشم: - خواهرمه. تعصبش رو نکشم؟ فروغ با صدای خفه‌ای جیغ می‌کشد: - این‌طوری؟ غیرتت کجا رفته پسر! شاهان هم عربده می‌کشد: - غیرتم پیش پاهای فلج مهتاب جا مونده! دیگر صدایی نمی‌آید و تا بخواهم از آن‌جا بگریزم شاهان با ضرب در را باز می‌کند و نفس در سینه‌ام حبس می‌شود. نگاه خیره‌اش را روی من می‌گرداند، دستش را روی ته‌ریشِ نازکش می‌لغزاند و کلافه نفسش را بیرون می‌فرستد. من هم خجالت‌زده از این‌که مانند بچه‌ها فال‌گوش ایستاده بودم لب می‌گزم و سر زیر می‌اندازم. نچ‌نچ می‌کند و صدایش به گوشم می‌خورد: - مثل این‌که من باید روی خیلی از رفتارایِ بد شما کار کنم. بعد هم با پوزخند می‌گوید: - نه، خیلی کار دارم مثل این‌که! نگاهم را بالا می‌گیرم و در چشم‌هایش براق می‌شوم: - داشتم موهام رو مرتب می‌کردم. می‌خندد... کوتاه و جذاب: - مگه من گفتم داشتی کار دیگه‌ایی می‌کردی؟! غر می‌زنم: - شاهان! از به زبان آوردن اسمش برای اولین بار، دهانم مورمور می‌شود و یک حس عجیب و غریبی پیدا می‌کنم. می‌رود و به دنبالش کشیده می‌شوم: 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱یک نمایش عالی از جهت محور و سرعت چرخش سیارات منظومه شمسی! 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

⚽️سایت GOAL با انتشار این عکس نوشت: فوتبال آسیا در جام جهانی در حال پرواز است! 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱 دليل وجود نقطه‌های كوچك و عمودی روي آينه بغل سمت چپ خودروها چيست؟ این مسئله البته بر روی آیینه همه خودروها دیده نمی‌شود اما به‌طورکلی آیینه سمت راننده بعضی از خودروها را در سمت خارجی به‌صورت محدب طراحی می‌کنند و خطی که به آن اشاره کردید نیز مرز میان بخش تخت آیینه و محدوده محدب را نشان می‌دهد تا از این طریق به راننده گوشزد کند خودرویی که در بخش محدب دیده می شود نزدیک‌تر از آن چیزی است که در آیینه به نظر می‌آید تا راننده از این طریق بتواند به‌درستی در مورد تغییر خطوط در بزرگراه و خیابان‌ها تصمیم بگیرد. آیینه محدب بنا به خاصیت تحدب خود می‌تواند فضای بیشتری از کناره‌ها و پشت خودرو را در بر بگیرد و از این نظر نقاط کور کمتری دارد اما در مقابل تصویر جسم را کوچک‌تر از ابعاد واقعی آن نشان می‌دهد و این موضوع باعث می شود این‌گونه به نظر برسد که خودرویی که در باند کناری و از عقب به خودرو نزدیک می شود در فاصله دوری قرار دارد درحالی‌که در اصل خودرو نزدیک‌تر از آن چیزی است که در آیینه به نظر می‌رسد. 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱با اینکارا خودتون رو نابود میکنید: 1-وقتی نمی‌بخشید 2-وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه می‌دهید 3-وقتی وقتتان را تلف می‌کنید 4-وقتی از خودتان مراقبت نمی‌کنید 5-وقتی از همه چیز شکایت می‌کنید 6-وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی می‌کنید 7-وقتی شریک نادرستی برای زندگی‌تان انتخاب می کنید 8-وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید 9-وقتی فکر می‌کنید پول برایتان خوشبختی می‌آورد 10-وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید 11-وقتی در روابط اشتباه می‌مانید 12-وقتی بدبین و منفی‌گرا هستید 13-وقتی با یک دروغ زندگی می‌کنید 14-وقتی درمورد همه چیز نگرانید 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱

🌱تاثیر استرس بر گردن درد یکی از اثرات مخربی که اضطراب برای بدن داره گردن درده، به همین بهونه در این بخش گفتیم که استرس چجوری ما رو می‌تونه به این عارضه دچار کنه. 🌱کانال منطقه شادمحل🌱 🆔👉 @shadmahalamol 🌱