cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Alphabet

°⟁ 🕯⟁° با من همراه شو پیامی در راه است ...

Больше
Рекламные посты
2 456
Подписчики
-124 часа
-107 дней
-3730 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

. حال ببین من را میانِ این‌همه سقوط چگونه هلاکت را به بازی گرفته ام ... سالِک Dreamsphere #Dark_Ambient #Drone #Neo_Classical #Sweden ²⁰¹² 🎧 °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
💔 12❤‍🔥 6🔥 6 4🤯 2
. ماهیِ مُرده روی تختِ دکانِ سمّاکی، خوابِ دریا می‌بیند. دسته می‌برند زنجیر می‌زنند خوابش را می‌پرانند... وحید شعبانی день, когда мы покинули землю #Ambient #Atmospheric #Dronegaze #Drone #Post_Rock #Psychedelic #Ukraine ²⁰¹⁷ 🎧 °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
🔥 11💔 8❤‍🔥 7🤯 4
Andrey Novozhilov Balckgaze Post-black ²⁰²⁴
Показать все...
🔥 15💔 10❤‍🔥 5🤯 4 2
5
Lost in Algorithms - Newtonian
Показать все...
. گفتارِ آرش حیدری(جامعه‌شناس) درباره‌ی تحلیلِ مفهومِ قصه و قصه‌گو با رجوع به مقاله‌ی تجربه‌ی فقرِ والتر بنیامین °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
👏 14👍 8
⚜ فقرِ تجربه : این را نباید بدین معنی درک کنیم که مردم در حسرتِ تجاربِ جدید می‌سوزند ، آن‌ها مشتاق‌اند تا خود را از بندِ تجربه رها سازند؛ آن‌ها مشتاقِ جهانی‌اند که در آن بتوانند چنان استفاده‌ی ناب و بی‌چون و چرایی از فقرِشان(فقرِ بیرونی‌شان و دستِ آخر فقرِ درونی‌شان نیز) تا به چیزی آبرومندانه منجر شود . آن‌ها نه ناآگاه‌اند نه خام. اغلب حتی نمی‌توانیم ضدِ این را بگوییم : آن‌ها همه چیز را 《بلعیده‌اند》 ،《فرهنگ و مردم》 را هردو . و چنان زیاده‌روی کرده‌اند که پاک از پا افتاده‌اند . هیچ‌کس بیشتر از آنان نیشِ این سخنانِ گزنده‌ی شی‌یربارت را حس نمی‌کند : 《شما همگی بسیار خسته‌اید ، صرفا به این خاطر که نتوانسته‌اید افکارتان را بر برنامه‌ای ساده ولی بلند‌پروازانه متمرکز سازید》. خواب در پیِ این خستگی می‌آید و آنگاه عجیب نیست که اندوه و دلسردیِ روز را رویا جبران کند .رویایی که در صورتِ تحقق‌یافته‌‌ی خود ، هستیِ ساده اما شکوه‌مندی را به ما نشان می‌دهد که انرژی تحققِ آن در واقعیت وجود ندارد . هستی و حیاتِ میکی‌موس چنین رویایی برای انسانِ معاصر است . زندگیِ میکی‌موس سرشار از معجزات است ؛ معجزاتی که نه‌تنها فراتر از عجایبِ تکنولوژی‌اند ، بلکه ‌آن‌ها را به سخره نیز می‌گیرند . زیرا شگفت‌آورترین خصلتِ این معجزات این است که به‌نظر می‌آید همگی‌شان کم‌و‌بیش بدونِ کمکِ هیچ دم‌و‌دستگاهی ، فی‌البداهه از بدنِ خودِ میکی‌موس بیرون می‌جهند و پدید می‌آیند ، از دلِ دوستان و دشمنانش ،از عادی‌ترین اسباب و اثاثیه و همچنین از دلِ درختان و ابرها و دریا .طبیعت و تکنولوژی ،بدویت و آسایش ، در اینجا به کلی در هم ادغام شده‌اند . برای مردمی که از گفتاری‌های بی‌شمار‌ِ زندگی هرروزه جانشان به لب رسیده و در نظرشان غایتِ هستی و حیات به نقطه‌ی محوی در افقی بی‌انتها تقلیل‌یافته است ، مایه‌ی آرامشی بی‌نظیر باید باشد مشاهده‌ی شیوه‌ای از زندگی که در آن همه‌چیز به ساده‌ترین و راحت‌‌ترین شکل حل‌و‌فصل می‌شود. زندگی‌ای که در آن یک اتومبیل به سَبُکیِ یک کلاهِ حصیری است و میوه‌ی روی درخت به سرعتِ یک بالون باد می‌کند و به عمل می‌آید . حالا لازم است قدمی به عقب برداریم و فاصله‌مان را حفظ کنیم . ما فقیر شده‌ایم . یکی پس از دیگری میراثِ بشری‌مان را از کف داده‌ایم و آن را اغلب در ازایِ یک صدمِ ارزشِ حقیقی‌اش و به جایِ پولِ خُردِ 《امرِ معاصر》 به گرو گذاشته‌ایم . در آستانه‌ی بحرانِ اقتصادی به‌سر می‌بریم و پشت‌سرمان سایه‌ی جنگی در راه را حس می‌کنیم . دودستی چسبیدن به امور در اختیارِ انحصاریِ عده‌ی معدودی قدرتمند قرار گرفته است، کسانی که خدا می‌داند خوش‌قلب‌تر از اکثریتِ مردم نیستند. در کُل آن‌ها بَربَرتَرَند ، ولی نه به معنایِ خوبِ آن ، بقیه باید خود را با اوضاع وفق دهند ک با منابعی قلیل از نو شروع کنند. آن‌ها متکی بر کسانی‌اند که خود را وقفِ آرمانِ امرِ مطلقا نو کرده‌اند و آن را براساسِ بصیرت و روگردانی پی ریخته‌اند. بشریت خود را آماده می‌کند تا فرهنگ را در صورتِ لزوم در ساختمان‌ها و تابلوهای نقاشی و داستان‌هایش زنده نگاه دارد . و مسئله‌ی اصلی این است که این کار را با خنده می‌کند . این خنده ممکن است گاه‌و‌بی‌گاه بربر به نظر آید. خیلی هم خوب. بیایید امیداریم باشیم هرازگاهی فرد کمی انسانیت به توده‌ها خواهد داد و توده‌ها نیز یک روز با بهره‌ی مرکب ( compound interest) آن را به او بازپرداخت خواهند کرد ... والتر بنیامین °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
👏 11👍 7
. 《هنرمند》 دیدنی‌ها را تکرار نمی‌کند، بلکه به نادیده‌ها خاصیتِ دیده شدن می‌بخشد و این گفته درباره‌ی تمامِ هنرها صدق می‌کند... پُل کله °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
20❤‍🔥 10💔 7🔥 5
. البته امروز دیگر حتی از خودِ علم هم چیزِ ارزشمندی باقی نمانده است. به واسطه‌ی غایتِ بِیکنیِ 《 شناختِ جهان با هدفِ غلبه بر آن》 کلِ عرصه‌ی وسیعِ علم به سرزمینِ تنگِ تکنولوژی فروکاسته شده است که سُکانش نه در دستِ طبیعت است ( هر چند دعویِ شناختِ طبیعت دارد ) ، نه در دستِ خداست ( هر چند دعویِ شناختِ آغازِ جهان و ذره‌ی خدا را دارد) و نه حتی در دستِ انسان ( هر چند فریبکارانه وعده‌ی رفاهِ بیشتری می‌دهد) ، بلکه به میانجیِ حمایت‌های شرکت‌ها و دولت‌ها و ارتش‌ها ،در دستانِ هیولایِ بی‌شکلی است که بر سریرِ سرمایه و مصرف تکیه زده است و گویی همچون شخصیتی مستقل ، براساسِ منطق و عقلانیتِ خاصِ خودش عمل می‌کند. انسان که زمانی توهمِ از هم گسستنِ زنجیرِ بندگیِ خداوند را داشت و تاجِ پادشاهی بر سرِ خود نهاده بود ، امروز ، پس از افولِ عقل و زوالِ اومانیسم ، برخلافِ آنچه خود می‌پنداشت ، مفلوک‌تر از پیش ، دیگر مطلقا به برده بدل شده است : یعنی یا به برده‌ی طبیعتش ( مصرف با هدفِ ارضای امیالِ ظاهرا غریزی ، اما عملا برساخته‌ی فرهنگ) ، یا به برده‌ی خداوندش( احساسِ بی‌پناهی وتنهایی و تشنگیِ دوباره‌اش به معنویت و بنیادگراییِ هویت‌بخش) ، یا به برده‌ی عقلش( در معنای محدودِ عقلانیتِ برآمده از مکانیسمِ تکنولوژی-سرمایه‌داری) ؛ که البته این آخری تواناییِ برآورده کردنِ نیازهای هر دو نوع بردگیِ نخست را دارد : یعنی هم مثلا تکنولوژیِ ایجادِ رابطه‌ی جنسی با ربات را ارائه می‌دهد ،هم اپلیکیشنِ مطالعه‌ی روزانه‌ی انجیل را . انسانِ امروز برده‌ی هر سه دستاوردِ خویش است که اکنون گویی مستقل از او می‌زیند و در نوعی همدستیِ نانوشته بر او حکم می رانند . پس از یک  سو ، شناخت ممتنع شده و از سوی دیگر تمدن به زوال افتاده است. تلاش‌های قرونِ اخیر برای برون‌رفت از این وضعیت عمدتا به زوالِ هر چه بیشترِ تمدنِ انسانی منجر شده‌اند ... اردبیلی °⟁ 🕯⟁° @alphabetABC
Показать все...
👍 21👏 12
⚜ قصه‌پردازی (یا به بیانِ فنی‌تر: اسطوره‌شناسی)  قابلِ تحلیل‌اند : اسطوره‌ی طبیعت ، اسطوره‌ی خدا ، اسطوره‌ی عقل . اگر بخواهیم قصه‌ای یا تمثیلی سرراست و البته مانندِ هر قصه‌ای تقلیل‌گرایانه و گزینشی ، از روندِ این رابطه ( دستکم در مهدِ خودِ نیهیلیسمِ غربی و تمدن‌های یونانی-یهودیِ متاثر از آن) ارائه دهیم ، می‌توان گفت که 《انسان》 همواره در صحنه‌ی نبرد میانِ اسطوره‌هایش زیسته است. او به کمکِ خدا (تئوس) و عقل-سخن (لوگوس) علیه طبیعت (فوسیس)قد علم کرد و تمدن و فرهنگ را سامان داد. شهرها را ساخت ، طبیعت را به بردگی گرفت؛ ابتدا از آن آشکار کرد و میوه چید ، بعدها تسلط و امنیتِ بیشتری یافت ، یکجانشین شد و آن را زیرِ کشت قرار داد و مایحتاجِ دیگرش را تامین کرد . خدایان و عقول ضامنِ شهر بودند و هر چه از تعدادشان کاسته می‌شد بر تمرکزِ قوایشان افزوده می‌شد. در جهانِ متاثر از ادیانِ سامی به دلیلِ مقتضیاتِ عقلی و تمدنی ، انسان از کثرت خدایان به توحید راه بُرد و خدای واحد و عقلِ فراگیر و کلی را ابداع کرد : اولی را پرستید و حتی آن را به عاملِ مشروعیت‌بخشِ دومی بدل ساخت ( لوگوس- ایده به صورِ علمِ الهی مبدل گشت ) و انسان به نماینده‌ی خداوند یا اشرفِ مخلوقات بدل شد . اما میلِ سیری‌ناپذیرش به سلطه بر منابع و البته همزمان با فروپاشی نظری و علمیِ نهادهای دینی به این هم قانع نشد . از همین رو، بعدها انسان در نبرد میانِ عقل و خدا ، جانبِ عقل را گرفت . عقلی که دیگر دعویِ خودبنیادی داشت نه چشم به راهِ فیوضاتِ عقولِ افلاکی و علیهِ خدا قیام کرد . این قیام البته یک‌شبه اتفاق نیفتاد و ابتدا مرجعیتِ خودِ عقل از خدا به انسان منتقل شد و سپس به مرور و طیِ قرن‌ها حقوق و مسئولیت‌های الهی یکی‌یکی از او سلب و به عقلِ انسان تفویض شدند : خدا دیگر نه مشروعیت‌بخشِ علم بود و نه مشروعیت‌بخشِ دولت . انسان که زمانی کوشیده بود با تحملِ سخت‌ترین مصائب در صومعه‌های متروک یا شدیدترین ریاضت‌ها در دیرهای دور‌افتاده در خدا فنا شود و به خدا بدل گردد ، اکنون به راستی به خدا بدل شده بود ؛ اما نه با رسیدن به خداوند ، بلکه با سلب کردنِ قدرت از خداوند در مقانِ بزرگ‌ترین شاهکارِ تخیلِ خویش ، و گذاشتنِ تاجِ خدایب بر سرِ خویش : زمانه‌ی پادشاهیِ انسان _ آغازِ اومانیسم . انسان با همدستیِ عقل ، هم خدا را از میدان به در کرد و هم طبیعت را به بردگی کشید ، او که تاکنون خلیفه‌ی خدا بود ، اکنون خود دعوی خدایی داشت و زمین( طبیعت) که تاکنون امانتِ الهی بود ، دیگر به ملک طلقِ انسان بدل شده بود . چه عظمت و شکوهی ! انسان دیگر چنین عظمت و امیدی را تجربه نکرد . چند قرن زمان لازم بود تا انسان دریابد که تواناییِ پادشاهی ندارد و 《 مباد آنکه گدا معتبر شود 》 ... عقل در مقامِ وزیر شاید می‌توانست وزیری زیرک و کارآمد باشد ، اما در مقامِ پادشاه به مجنونی هذیان‌گو بدل شد . او هر چند مدعی بود که خدا را از میدان به در کرده  ، اما خود هر روز بیشتر کوشید تا نقشِ خدا را بازی کند   شبیه او راه برود و حتی ردای او را بپوشد ، اما در خفا .... همه ی اسطوره‌هایی که با تهدیدِ تیغِ اوکام از در رانده شده بودند ، به دستِ عقلِ مدرن از پنجره‌ی پشتی وارد شدند و مخفیانه درونِ بزرگترین دستاوردِ ادعاییِ عقل ، یعنی 《 علم》 پنهان شدند : علمِ مدرن در مقامِ خلفِ مدرنِ دین . ...
Показать все...
👍 21👏 12