cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه

مینویسم. باز. هم از "اینجا" و اکنون، هم از آنجا و "ناکجا". در این سفر - که نامش را زندگی گذاشته اند- نامم مهدی سلیمانیه است؛ دانشجویی که جامعه شناسی می‌خواند.. راه تماس با نویسنده: [email protected]

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
1 359
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

پایانی دیگر انسان، فانی است. هر چه به او ربطی دارد نیز همین‌گونه است؛ فانی و گذرا. از این واقعیت هیچ گریزی نیست. باید به آن تن داد و به تمامی، پذیرفت. نوشته‌ها و نوشتن‌ها هم همینطورند. فانی‌اند و در آستانه‌ی فراموشی. دل‌بستنی نیستند. «باید گذاشت و گذشت». گاهی آدم باید سفرهای دیگری را آغاز کند. در جایی دیگر. شاید در درون. دیگر در اینجا و «اینکجا» نخواهم نوشت. از تمامی شما سپاسگزارم که در این چند سال اخیر، برای گفتن و شنیدن و دیدن و رنج کشیدن و لذت بردن و جستجوی روشنایی‌ها در این مدت همراهم بودید. به امید روزهای بهتر برای ایران عزیز و مردمان عزیز هم‌سرنوشت و همسایه‌ی ما، از افغانستان مهربان تا سوریه‌ی رنج‌کشیده و بیصدا. از عربستان تا عراق و از مصر و تونس و مراکش تا کشمیر و کاشغر. شاید روزی دیگر، دوباره با هم بنویسیم و به «اینجا» و اکنون و آنجا و «ناکجا» فکر کنیم... «پنج روزی که در این مرحله مهلت داری خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست... دردمندی من سوخته زار و نزار ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست»
Показать все...
غیر @KARIMIPOUR_K آن قدر خانه بزرگ، تودرتو و دیوارهایش پهن و بلند بود که صدای شیون زنان و دخترکان‌ به گوش نمی رسید. حاج "ک" که برترین بازرگان بنام شهر و بلکه خطه جنوب محسوب می شد، مرده بود. تا پیش از انقلاب اسلامی، نامش بر بسته ها و صندوق های چای اصل خارجه حک شده و برندی ملی بود. با مرگش ، بر پایه عرف پسر بزرگ و البته اندکی ناخلفش ، عهده دار مایملک و تجارت و تجارت خانه اش شد. خانواده حاج ک، گسترده بود. همه پسرانش ازدواج کرده و در این خانه فراخ ، به تک تکشان سرایی داده شده بود. در واقع نمونه کاملی از یک خانواده و سیستم پدر سالار. ولی با مرگ حاجی ، اندک اندک بستر فروپاشی این خانواده پهن شد. پایان های دهه ۴۰ خورشیدی بود و سیستم پدرسالاری و خانواده گسترده رو به اضمحلال . ولی مدیریت مستبدانه فرزند ارشد حاجی نیز مزید بر علت بود. دیگر از ریخت و پاش و مهمانداری و سخاوت زبانزد حاجی ک خبری نبود؛ سهل است که جانشینش در کار دین سخت و بی مدارا و در کار دنیا نیز بی محاباتر ؛ و در تقسیم سهم و سود بس شقی. القصه؛ فروپاشی خانواده با عصیان پسر کوچک آغاز شد. نخستین کارش جداکردن خود و همسر و فرزندان و رحل اقامت افکندن در خانه ای دیگر و تشکیل خانواده ای هسته ای بود. ولی ماجرا به همین جا پایان نیافت. پرهیاهوترین کار این یاغی ، پیوستنش به رقیب تجاری خانواده بود. او باسواد و در مدیریت خبره و در شناخت بازار بی مانند. برادران هر ترفندی به خرج دادند، طاغی باز نگشت که نگشت. رئیس جدید خانواده نیز از موضع قدرت و از سر غرور و سرسنگین به کار این یاغی می نگریست و خم به ابرو نمی آورد. بالاخره نیز بازار از چنگ خانواده ربوده شد و بنگاه نخست شهر به رقیب تحت مدیریت یاغی و سپس رقبای دیرین خانواده بازگشت. روزها و هفته ها و ماه ها بدین منوال گذشت ؛ تا این که روزی مادر که پیرزن خردمند، با کیاست ، پرهوش ، مومنه باسواد و حافظ خوانی بود ، فرزند یاغی را خواست. فرزند هم که دیندار و سرشار از احساس بود، تند به دیدار مادر شتافت. مادر پس از خوشامد گویی و پرس و جو از احوال خانواده ، با لحنی آرام دلیل ترک خانواده را جویا شد. او هم دلایل خود را عرضه کرد؛ این که برادر بزرگش به عنوان مدیر هم تندخو و ناپخته است و هم مستبد و کم کیاست در کار شناخت بازار . این که خسیس است و کهنه اندیش در کسب و کار ؛ این که مغرور است و دل و پابسته مشتی نادان و نااهل مفتخور پیرامونی؛ و این که به مقتضیات روز بازار ناآگاه و دلبسته رویه ای کهنه. مادر که سراپا گوش بود و پیاپی در حال پُک زدن به قلیان ، پس از پایان یافتن پاسخ های فرزند ، آرام و شمرده و پر احساس ، این بیت حضرت حافظ را دیباچه سخنش قرار داد: اگر برجای من "غیر"ی گزیند دوست، حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم. پسر و همه اعضای خانواده که در سرسرای فراخ خانه دورش را فرا گرفته بودند ، چشم در چشمان این عاقله نجیب زاده، در انتظار ادامه گفتار همواره شیوایش بودند؛ او‌با سختی و سرفه پیاپی ادامه داد: تو جان یافته و قوام گرفته و بزرگ شده این خانه ای؛ جایی که همه چیز را به تو داد، که اگر هم نمی داد، باز این خانه نیاکانی ما و توست. حال اگر پدر و قیم خانه چند روزی راه خطا درپیش گرفت و مستبد شد و بر این سیاق نیز ماند، حرام است که بی شکر نعمت گذشته ها ، خانه و کاشانه پدری را رها کنی و به "غیر" بپیوندی، که خلاف "غیرت" است. بهتر بود که رنج و درد برخود روا می داشتی و با صبوری و سرسختی و کیاست ، این (اشاره به برادر بزرگ و بزرگ خانواده) مرد را مدیریت آموخته و یا وزیرش می شدی و اگر بر فرض نشدنی بود ، با کمک برادران و خواهران ورا ادب می کردی؛ نه این که دل و جان به غیر می دادی : یار بیگانه مشو، تا نبری از خویشم غم اغیار مخور، تا نکنی ناشادم شمع هر جمع مشو، ورنه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن، تا نروی از یادم فردایش عاقله محله و بلکه شهر را در کنار حاج ک به خاک سپردند. آری دوستان و گرانمایگان، اگر چند روزی در این خانه بد گذشته و می گذرد ، به پاس خانه نیاکانی و میراث پربهایش ، پشت کردن به این سرا و پیوستن به غیر، دور از غیرت است؛ نه؟! @KARIMIPOUR_K
Показать все...
نامه‌ جمعی از فعالان سیاسی و مدنی به مولوی عبدالحمید حضرت شیخ الاسلام مولوی عبدالحمید با سلام و آرزوی سلامتی شما نامه اعتراضی و سراسر خیرخواهی جناب‌عالی درباره نقض مکرر حقوق شهروندیِ هموطنان اهل سنت که نشان‌دهنده رنج و سختی و تبعیض ناروا بر خواهران و برادران اهل سنت در طول چهل‌ساله اخیر است، مایه تاسف عمیق ما بود. همه آنچه ما از خلال مبانی و یافته های دینی، انسانی و حقوق بشری دریافته ایم پیامی جز برابریِ حقوق همه انسانها فارغ از عقیده، دین، مذهب و قومیت نداشته است. انسانی که ما می‌شناسیم کلمه را آموخت تا کرامت ببیند و عزت و شان او در برابر همه دیگر مخلوقات فارغ از هر گونه تبعیض و نابرابری حفظ شود. از این گذشته انقلاب ۱۳۵۷ که اینک در آستانه چهل و سومین سال وقوع آن قرار داریم آرمان رهایی، آزادگی و انسانیت را جستجو می‌کرد و حقوق شهروندی را سر لوحه خود قرار داده بود و البته امروز صادق­ترین انقلابیون آن زمان نیز نسبت به انحراف از آرمانهای بلند و انسانی آن انقلاب معترض­اند و روند تغییرات را تایید نمی‌کنند. برخورداری همه اقوام ایرانی ‌از حقوق شهروندی و همه ایرانیان اعم از زرتشتی، مسیحی، یهودی ، مسلمان اعم از شیعه، سنی، درویش و پیروان آیین بهایی، و اعم از موافق ، مخالف و منتقدِ حاکمیت، در ردیف بدیهی‌ترین اصول دینی، ملی و انسانی است که متاسفانه امروزه بشدّت نقض می‌شود. ما امید داریم که به واسطه انسانهای شریف، مومن ، ایرانی و آزاده‌ای چون شما دیر یا زود ملت ایران بار دیگر در مسیر آرمانهای بزرگ آزادی، عدالت و توسعه و رفاه برای همه ایرانیان فارغ از عقیده، دین ، مذهب و قومیت و امثال آن حرکت خواهد کرد و بساط ظلم وتبعیض علیه هموطنان اهل سنت برچیده خواهد شد. ما تردیدی نداریم که به رغم همه بیدادها و مظالم ، به یمن نقش مصلحانه و موثر شما در میان جماعت اهل سنت بویژه اهالی خطه بزرگ سیستان و بلوچستان، عشق به ایران و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی در روح و دل مردم پایدار خواهد ماند. از همین رو ضمن همدردی با شما و خواهران و برادران اهل سنت از حضرت حق می‌خواهیم تا شما را نه فقط برای جماعت اهل سنت که برای ایران و ایرانیان حفظ کند. هاشم آقاجری – محمد ابراهیم‌زاده – هادی احتظاظی – مجید الهامی – بهمن احمدی‌امویی – حسن اسدی‌زیدآبادی – ابوالفضل بازرگان – محمدحسین بنی‌اسدی – قربان بهزادیان‌نژاد – علیرضا بهشتی‌حسینی – علیرضا بهشتی‌شیرازی- مصطفی تاجزاده – محمد توسلی – جلال جلالی‌زاده – بهزاد حق‌پناه – ابوالفضل حکیمی – ابراهیم خوش‌سیرت – محمد داوری- محمود دردکشان – خسر و دلیرثانی – معصومه­دهقان – صادق­ربانی – علیرضارجایی- بهمن رضا خانی – احد رضایی – حسین رفیعی – رضا رئیس‌طوسی – حامد سحابی – فریدون سحابی – پروانه سلحشوری – سیدمحمد سیف‌زاده – تقی شامخی – احسان شریعتی- فیروزه صابر – هاشم صباغیان – طاهره طالقانی – علیرضا علوی‌تبار – محمد علی عمویی – علی اصغر غروی – غفار فرزدی – علی فرید یحیایی- ابوالفضل قدیانی – نظام الدین قهاری – محمدرضا کارخانه‌چین – رحمن کارگشا – علی گرجی – فاطمه گوارایی – فخرالسادات محتشمی پور – محسن محققی – محمد محمدی اردهالی – نرگس محمدی – مهدی محمودیان – سعید مدنی – احمد معصومی – احمد منتظری – آذر منصوری – خسرو منصوریان – عباس منوچهری – عبدالله مومنی – نسرین نافعی – صدیقه وسمقی – هادی هادی‌زاده‌یزدی.
Показать все...
🎥حتی نان... 🔸در حاشیه شهر مشهد بعضی نانوایی‌ها حساب دفتری دارند و نان قسطی می‌فروشند و بقالی‌ها مشتری‌های زیادی دارند که رب و روغن و مانند آن را قاشقی، یعنی فقط به اندازه یک وعده می‌توانند بخرند. 🔸واحد پول در مراودات اقتصادیِ این قسمت از شهر فقط ریال نیست، تکه کاغذ و مقوای مهر شده توسط خیریه و مسجد نیز اعتبار خرید دارد و مردم با آن نان می‌خرند. 🌎نسخه با کیفیت تر ویدئو را در شهرآرانیوز ببینید #رسانه_تصویری_شهرآرا @ShahraraNews instagram.com/shahraranews
Показать все...
15.61 MB
🔴 چند پرسش دربارهٔ ممنوعیت ورود واکسن انگلیسی و آمریکایی ✍🏻 محمدرضا جلائی‌پور ⭕️ آیا مهم‌ترین مسئولیت حکومت‌ها صیانت از جان و سلامت شهروندانشان نیست؟ ⭕️ آیا نباید حیطهٔ علم و سلامت را از مسائل سیاسی تفکیک کرد؟ ⭕️ آیا نباید داوری دربارهٔ اعتبار واکسن‌های تولیدی کشورهای مختلف را به نهادهای علمی و بین‌المللی معتبر واگذار کرد؟ ⭕️ آیا این‌که مدیریت دولت ترامپ در مدیریت کرونا بسیار ضعیف بوده است نافی این است که چند واکسن تولیدشده توسط دانشگاهیان و شرکت‌های آمریکایی واکسن‌های معتبری‌اند؟ ⭕️ آیا در این مورد نباید حساب شرکت‌ها و ملت‌ها را از دولت‌هایشان جدا کرد؟ ⭕️ آیا وقتی هنوز واکسیناسیون فراگیر در هیچ کشوری اجرایی نشده است، برای داوری دربارهٔ تاثیر آن زود نیست؟ آیا قابل دفاع است مرگ و میر ناشی از کرونا را به معنای بی‌تاثیری واکسن‌های معتبری که هنوز تزریق نشده‌اند بگذاریم؟ ⭕️ آیا واردات واکسن از تولیدکننده‌های معتبر را نباید به تصمیم نهادهای تخصصی و دولت واگذار کرد؟ تصمیم ممنوعیت واردات از آمریکا و انگلیس چه ضرورتی دارد و چه مصلحتی را تامین می‌کند؟ نارضایتی‌افزا و به ضرر منافع ملی و سلامت شهروندان نیست؟ ⭕️ آیا بهتر نیست به جای ممنوعیت واردات، ایران جامعهٔ‌ مدنی و دیپلماسی‌ تواناتری را در اعتراض به تحریم‌هایی که واردات واکسن‌های معتبر را دشوارتر می‌کند و ناقض حقوق بشر ایرانیان است بسیج کند؟ ⭕️ آیا همین ۱۵۰ هزار واکسن فایزر که به هلال احمر ایران در حال ارسال بود (با کمک جمعی از نیکوکاران و متخصصان ایرانی ساکن آمریکا) و امروز اعلام شد به خاطر ممنوعیت واردات از آمریکا و انگلیس دیگر دریافت نخواهیم کرد نمی‌توانست ده‌ها هزار کادر درمانی و سالمندان خانه‌های سالمندان که در معرض خطر ابتلا و مرگ بیشتری هستند را واکسینه و از ده‌ها مرگ پیشگیری کند؟ مسئولیت ده‌ها جان عزیزی که با ممنوعیت ورود همین یک محموله از دست می‌روند با کیست؟ ⭕️ آیا همزمان با تلاش برای تولید واکسن داخلی معتبر بهتر نیست به جای ممنوعیت واردات واکسن، همهٔ توانمان را بسیج کنیم که هر چه تعداد بیشتری واکسن را هر چه زودتر از هر تولید‌کنندهٔ معتبری وارد کنیم و تحریم‌ها را هر چه زودتر رفع کنیم؟ ⭕️ آیا تا زمان تولید واکسن ایرانی و کوبایی (بر فرض موفقیت‌شان و تایید نهادهای علمی معتبر) ماه‌ها فاصله نداریم؟ آیا بر فرض تولید این واکسن‌ها ظرفیت تولیدشان در داخل بسیار کمتر از نیازمان نیست و همزمان نیازمند واردات هر چه بیشتر واکسن‌های معتبر نیستیم؟ ⭕️ آیا واکسن آکسفورد انگلیسی (که تحت لیسانس در هند و چند کشور دیگر هم تولید می‌شود) تا کنون یکی از معتبرترین و ارزان‌ترین واکسن‌های کرونا نیست و ایران هم برای واردات وسیع آن در حال تلاش و به تحقق‌اش نزدیک نبود‌؟ محروم کردن میلیون‌ها ایرانی از واکسیناسیون سریع‌تر با این واکسن اخلاقا قابل دفاع است؟ ⭕️ آیا علما و مسئولانی که همهٔ این‌ سال‌ها برای درمان به لندن می‌رفته‌اند، تفاوتی دارند با عموم شهروندانی که حق دارند از واکسن تولید‌شده توسط محققان دانشگاه آکسفورد بهره ببرند؟ ⭕️ آیا آغاز واکسیناسیون گسترده‌تر در کشورهای همسایهٔ ما (از جمله با همین واکسن‌های آکسفورد و مودرنا و فایزر)، منجر به افزایش مطالبه و نارضایتی عمومی از تاخیر واکسیناسیون فراگیر در ایران نمی‌شود؟ ⭕️ آیا تسریع و تسهیل این واکسیناسیون هم برای اقتصاد ایران و معیشت شهروندان و هم پیشگیری از مرگ ده‌ها هزار هم‌وطن‌مان ضروری نیست؟ ⭕️ آیا بهتر نیست به جای ممنوعیت واردات از انگلیس و آمریکا، برای کاهش تصمیمات پرخطا توسط نهادها و مدیرانی که ذی‌نفع و در موقعیت تعارض منافعند، سامانهٔ شفاف واکسن کرونا زودتر راه‌اندازی و همهٔ توان نهادهای حکمرانی و بخش خصوصی ایران برای واردات هر چه سریع‌تر و بیشتر و توزیع عادلانه و شفاف‌تر واکسن به کار گرفته شود؟ @jalaeipour
Показать все...
⭕️ مادر سام رجبی، از زندانیان مظلوم محیط زیست، درگذشت. در این چند سال به معنای دقیق کلمه از ظلمی که به فرزندش شد «آب» شد و رنج شدیدی کشید و علی‌رغم سرطان پیش‌رفته در روزهای آخر عمرش هم به پسرش مرخصی ندادند. خدایش رحمت کند و به دل سام عزیز صبر و آرامش بدهد. مصیبت سختی است. واقعا نمی‌دانم مسئول پرونده‌اش چگونه شب‌ها خوابش می‌برد. @jalaeipour
Показать все...
♦️ققنوس♦️ (با این بچه‌ها، چطور امیدوار نباشم؟) ▪️تصویر اول: [به ناچار] تلویزیون را روشن می‌کنم. شبکه آموزش است. خانمی در حال تدریس درس «هویت اجتماعی» برای پایه دوازدهم است. کنجکاو می‌شوم. صدای تلویزیون را بلند می‌کنم و با دقت بیشتری به درس گوش می‌کنم. اما عجیب است! بسیاری از کلماتی که تکرار می‌شود، تقریباً ارتباطی با آن «جامعه‌شناسی» که حدود بیست سال است خوانده‌ام و می‌شناسم، ندارد: «فطرت»، «نفسانیات»، «فرهنگ حق و حقیقت»، «جنگ حق و باطل»... من که به سنتی در جامعه‌شناسی دلبسته‌ام که مفهوم‌سازی بومی و شناخت فرهنگ خودی و رویکرد ضداستعماری و ضد استبدادی را در هر شکلش دنبال می‌کند، با این کلمات و مفاهیم بیگانه‌ام! این مطالب هر چه که هست، «جامعه‌شناسی» نیست. ... ملغمه‌ای عجیب از برداشت‌هایی خاص از الهیات و سیاست.. جدا از این‌ها، حتی من هم معنای بسیاری از سؤالاتی که این معلم طرح می‌کند را نمی‌فهمم و جوابشان را نمی‌دانم. مفاهیمش برای من غریبه‌ و پیچیده‌اند. از این گذشته، معمولاً جملات مدرس، با این عبارت‌ها تمام می‌شوند: "دقت کنین بچه‌ها! این جمله خودش سؤال امتحانی خرداد سال قبل بوده"، "این خیلی مهمه، تست‌های زیادی از این بخش در کنکور سال‌های قبل اومده"... تمامی بحث‌ها، حول محور حفظیات است. حول محور امتحان و نمره و کنکور و تست... انگار نه انگار که جامعه‌شناسی، دانش شکستن کلیشه‌هاست. انگار نه انگار که جامعه‌شناسی، علم بازاندیشی در واقعیت‌های بدیهی و شک کردن در آن‌هاست. فکر کردن به واقعیت‌هایی مثل فقر آن همسایه، شباهت‌های شادی‌های آن دختر عربستانی و افغانستانی به شادی‌های مای ایرانی، معنای اجتماعی این اختلاس‌های بزرگ و کوچک، چگونگی ساخته‌شدن ستارخان‌ها، چرایی ِ تبلت و گوشی نداشتن آن همکلاسی‌های بلوچ و معنای پشت ِ میل ِ شکست‌خورده‌ی آن دختر آبی برای ورود به ورزشگاه.. چه می‌کنند با ذهن‌های مستعد این بچه‌ها... ▪️تصویر دوم: دانشجوی تازه وارد هستند. تازه هجده ساله. کلاس من، اولین درس امسال‌شان است. تازه از کنکور و تست و استرس اعلام اسامی قبولی‌ها و جهان ِ چهارخانه‌های بی‌فایده‌ی قلمچی‌ رها شده‌اند. بعضی مفاهیم جامعه‌شناسی به گوش‌شان خورده‌است. برخی را در مدرسه شنیده‌اند. با هم شروع به صحبت می‌کنیم. از هدف‌هایشان می‌گویند. از چرایی به دانشگاه آمدن‌شان. از چرایی انتخاب ِ علوم‌انسانی. شگفت‌زده‌ام! ذهن‌هایی باز و خلاق و جستجوگر. هر جلسه با هم فیلم می‌بینیم. از فقر و نابرابری و امید و فرهنگ و مهاجرت و کرونا و کسب و کارهای از یاد رفته می‌گوییم و می‌شنویم. هر هفته، تحلیل‌هایشان از فیلم‌ها، شگفت‌زده‌ام می‌کند. جان می‌گیرم. به نقد کردن فرامی‌خوانم‌شان. جسورانه نقد می‌کنند: خودشان را و مرا و دانشگاه و اساتید را و جامعه و سیاست را. دقیق و منصفانه و سخت‌گیرانه و قدرشناسانه. جان می‌گیرم. ذوق می‌کنم. امیدوارتر می‌شوم. ▪️تصویر سوم: نه. این ذهن‌ها را نمی‌توان تسلیم کرد. نمی‌توان مرعوب‌شان کرد. نمی‌توان سر کارشان گذاشت و گنجشک‌ رنگ شده را به جای بلبل تحویل‌شان داد. گیریم که کار به دست کاردان نباشد. گیریم که نیم روز، نیم‌روز از دوازده‌سال عمرشان را هرز برده‌باشیم. اما کار تمام نشده‌است. این‌ ذهن‌های مستعد و جستجوگر، مهار نشده‌اند. کار می‌کنند. تحلیل و تخیل می‌کنند. تسلیم نمی‌شوند. عمرهای رشدیه‌ها و ایرج افشارها و ژاله آموزگارها و شریعتی‌ها و درویشی‌ها و شجریان‌ها به هدر نرفته‌است. گرچه از تمام کتاب‌های درسی بیرون‌شان کرده‌باشند. آن‌ها چیزی بسیار واگیردار را به عشق در این خاک پراکنده‌اند: جسارت اندیشیدن. اینکجا|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@inkojaa #جامعه|#روشنا|#آموزش|#جامعه‌شناسی
Показать все...

🔸شمایل‌پردازی یک «قدیس» در الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸 ✍️ محسن‌حسام مظاهری ادبیاتی که در این یک‌ سال پیرامون شهید سلیمانی تولید شده است، از کتاب‌ها و مقالات و همایش‌ها و سخنرانی‌ها و تبلیغات رسانه‌های رسمی تا شبکه‌های مجازی و رسانه‌های غیررسمی، مواد خام ارزشمندی برای پژوهش اند. با بررسی این مطالب به‌خوبی می‌توان یک نمونه‌ از روند تدریجی تولید اسطوره در گفتمان تشیع سیاسی را نشان داد. روندی که فراتر از قامت یک «شهید» یا حتی «سرادر شهید» از «قهرمان ملی» و «اسطوره‌ی سیاسی» آغاز شد و در ادامه چنان توسعه یافته و تغلیظ شد که حالا به شمایل یک «قدیس» رسیده است. یک «اسطوره» که محل تجلی همه‌ی آرمان‌ها و آرزوها و ایده‌آل‌ها و به‌عبارت دیگر نقطه‌ی مقابل وضع موجود است. یک «معصوم» با جایگاهی چنان عالی و رفیع که مصون از خطا بوده و کسی را هم یارای نقد و خدشه به او نیست. یک «انسان کامل» ساکن یوتوپیا و مدینه‌ی فاضله‌‌ی حکمرانی ایده‌آلی تشیع سیاسی و درامتداد سنت آرمانشهرگرایی ایرانی (که در نقطه‌ی مقابل واقع‌گرایی و عینیت قرار دارد) که مدح و توصیف او خلسه‌ای برای گریز از واقعیت موجود فراهم می‌سازد و التیام‌بخش همه‌ی ناکامی‌ها و نامرادی‌ها است. ناکامی‌ها و نامرادی‌هایی که ثمرات مدل واقعی (نه خیالینِ) حکمرانی نظام اند. و بالاخره یک «قدیس» که فصل تازه‌ای را در الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی رقم خواهد زد. * بااین‌اوصاف «شهید سلیمانی» بیش از «سردار سلیمانی» برای جمهوری اسلامی و بدنه‌ی حامیانش کارکرد دارد و نافع است. وجود یک قدیس به هزاران فرمانده می‌ارزد. تصویر: نمونه‌ای از شمایل‌سازی مذهبی از شهید سلیمانی که او را در جمع یاران نزدیک امام‌علی(ع) تصویر کرده است. نقاشی اثر حسن روح‌الامین https://uupload.ir/files/t65j_13991013152938893219357410.jpg 1399/10/15 @mohsenhesammazaheri
Показать все...

Show comments
🔺۱۰ میلیون کارگر زیرزمینی با حقوق ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومانی در کشور داریم 🔹علی اصلانی، عضو کانون عالی شوراهای اسلامی کار که در جلسات بررسی مزد شورای عالی کار شرکت می کند گفت : گروه کارگری در این کمیته هیچ اهرم فشاری ندارد که بتواند حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند. این کمیته از ۹ عضو تشکیل شده است. ۳ نفر به عنوان نماینده دولت، ۳ نفر نماینده کارفرمایان و ۳ نفر دیگر به عنوان نمایندگان جامعه کارگری در این کمیته حضور دارند. دولت بزرگ‌ترین کارفرما در کشور است و هرموقع مواضع کارفرمایان به خطر می‌افتد، دولت احساس خطر می‌کند. در این صورت آن‌ها با ۶ رای که دارند، هرچه را می‌خواهند تصویب می‌کنند و ما به عنوان نماینده کارگران حتی اگر مخالف هم باشیم، باز هم نمی‌توانیم کاری را پیش ببریم و در جلسات فقط چانه‌زنی می‌کنیم. 🔹اصلانی در رد مشروط پیشنهاد «#مزد_منطقه‌ای» گفته: ما در کشور قریب به ۱۰ میلیون نفر کارگر زیرزمینی داریم. کارگرهایی که هیچ‌کس بر حقوق آن‌ها نظارت نمی‌کنند و همه‌شان از حداقل مزد تعیین شده هم حقوق کمتری می‌گیرند. بعضی‌ها ماهانه ۷۰۰ یا ۸۰۰ هزار تومان دستمزد دارند. ما اگر حقوق منطقه‌ای تصویب بکنیم، قابلیت اجرایی این طرح با چه ارگان و گروهی خواهد بود؟ نمایندگان کارگری خواستار این هستند که ابتدا یک حداقل مزد مصوب شود تا کارفرما ملزم به پرداخت آن باشد. 🔹او در باره پیشنهاد افزایش ۳۵ تا ۴۵ درصدی دستمزد کارگران از سوی تعدادی از نمایندگان مجلس هم گفته که این نمایندگان مگر نمی‌گویند که امسال افزایش حقوق کارگر و کارمند نباید کمتر از ۳۵ درصد باشد؟ پس چرا به بودجه سنواتی پیشنهادی دولت که در آن ۲۵ درصد افزایش حقوق پیش بینی شده، اجازه تصویب دادند؟ چرا به عملکرد دولت نظارت نمی‌کنند؟ در این ۴۰ سال بعد از انقلاب، چه دولت اصولگرا و چه دولت اصلاح طلب، هیچ وقت جامعه کارگری را ندیدند و کارگر مملکت هیچ موقع اندازه تورم جامعه حقوق نگرفته است./ایسنا @adalat_khaneh
Показать все...
آ. میم: «رادیو نواحی آوا و موسیقی‌ فراموش‌شده‌ی اقوام ایرانی، به‌خصوص زنان رو منتشر می‌کنه. کارشون گزیده و زیباست. من حتی نمونه‌ی کارهاشون رو برای بچه‌های مدرسه هم پخش می‌کنم. برای ادامه‌ی کارشون توی ساوندکلود به پرداخت ارزی نیاز دارن. مقدارش خیلی کمه، اگه دستتون می‌رسه خوبه کمک کنید.»
Показать все...
رادیونواحی | Radionavahi

🔺پروژه‌ی رادیو نواحی به صورت داوطلبانه‌ فعالیت می‌کنه و خوشبختانه علی‌رغم همه‌ی سختی‌ها، حیاتش تا امروز ادامه پیدا کرده. بعد از گذشت ۵ سال تصمیم گرفتیم صفحه‌ی حمایت رو به وب‌سایت اضافه کنیم. حمایت‌های مالی شما صرف نگهداری وب‌سایت و تمدید دامنه و اشتراک‌ها، تولید آلبوم‌ها و کمک مالی به هنرمندان رادیو نواحی خواهد شد. اگر این پروژه رو دوست دارید و امکان کمک مالی رو ندارید، می‌تونید در تولید آلبوم‌ها و … بهمون کمک کنید. کافیه از طریق ایمیل یا شماره تماس بهمون پیغام بدهید. اصلاً مهم نیست چه تخصصی دارید، فقط کافیه علاقه‌مند باشید. ضبط این اثر هم توسط جهانگیر نصر اشرفی صورت گرفته. 👈 حمایت از رادیونواحی

Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.