cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

بال فطرس

آمده ایم که بمانیم برای ظهور شما…🤲🏻 بال فطرس،رسانه ای مستقل و فرهنگی است که در مناسبت های مذهبی سعی دارد، فرهنگ‌شیعی را به مخاطبین خود بیشتر بشناساند. ان شاءالله.

Больше
Рекламные посты
1 771
Подписчики
+424 часа
+37 дней
+3530 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

🌘شب هشتم #چله_محرم سی و دو شب تا شب اول محرم 🌟توسل به غلام ترک زین العابدین جناب اسلم یا واضح فزتم والله... 🔸اسلم بن عمرو غلام امام حسین (علیه‌السّلام) بود و از مدینه تا کربلا ملازم رکاب حضرت (علیه‌السّلام) بود. برخی نام او را واضح و برخی نامش را اسلم بن عمرو دانستند ! 🔸وی را اهل منطقه دیلم در شهر قزوین دانسته‌اند. او ترک ایرانی است . البته برخی او را از قبیله سلمان دانستند اما قول بالا قوی تر  است . سن ایشان را حدود ۴۵ سال تخمین زدند . 🔸گروهی او را از آنِ امام حسین(علیه‌السّلام) می دانند.  برخى از منابع متأخر نقل كرده ‌اند كه پس از شهادت امام حسن (علیه‌السّلام)، امام حسین (علیه‌السّلام) این غلام را خریدارى و به فرزند خود، امام سجاد (علیه‌السّلام) بخشیدند.  و گروهی از آنِ ‌جنادة بن حارث سلمانی و ابن شهرآشوب وی را از آنِ حُرّ  دانسته است 📝جان ما به فدای شما اصحاب با خلاص سیدالشهدا که در راه آن حضرت از هویت و اسم و رسم هم گذشتید و هیچ ندارید جز همان نام غلام . 🔸نقل شده است که وی قاری قرآن، دانای به زبان عربی و در مواقعی کاتب امام حسین (علیه‌السّلام) بوده است. هنگام هجرت امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا، همراه آن حضرت بود. روز عاشورا از امام (علیه‌السّلام) اذن میدان گرفت و آهنگ پیکار کرد. 📢سماوی رجز زیر را به این غلام نسبت داده است: أَمیری حُسَیْن وَنِعْمَ الْامیر • سُرورُ فُؤادَ البَشیرِ النَّذیر فرمانده من حسین (علیه‌السّلام) است؛ و چه خوب فرماندهی! -همانا او- مایه شادمانی قلب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است. 🔸این غلام رو سپید پس از مبارزه‌ ای شجاعانه شماری از آن قوم تبهکار را کشت در برخی منابع تعداد کشته شدگان سپاه عمر سعد به دست اسلم را ۷۰ نفر و به نقلی ۵۰۰ نفر گزارش کرده‌اند.  🌷سرانجام بر اثر فراوانی جراحات بر زمین افتاد و با اندک توانی که در بدن داشت، به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره کرد. ❤️ حضرت به بالین وی آمد، و دست در گردنش انداخت، و صورت بر صورت او گذاشت. غلام چشم گشوده، با دیدن امام (علیه‌السّلام) تبسّمی کرد و گفت: «مثل من -سعادتمند- کیست که فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) صورتش را بر صورتم نهاده است!» و آنگاه به دیدار پروردگار شتافت. 🖤اما به فدای شما آقا که نه تنها کسی نبود دست بر گردنت بیاندازد و صورت بر صورتت بگذارد که آن لعین با همه وجود به شما جسارت کرد و مراعات حال آن زنان بیتابی که از بالای تل نظاره میکردند را نکرد الا لعنه الله علی الظالمین ... 👈کاش ماهم به مثابه این غلام بی نام و نشان اهل بیت که هویت خودش را هم برای امامش باخت  بتوانیم کمی در راه  امام زمانمان قدم برداریم ... 🔹 از جانب ایشان و به نیابت از این صحابی جلیل القدر سلام میدهیم محضر سیدالشهدا : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَي الأَْرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ    عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ  وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ)    اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ   ▪️رحمت خدا بر آن غلام خوش بخت سیدالشهدا  ؛ 🌹🌹🌹🌹اسلم بن عمرو🌹🌹🌹🌹
Показать все...
📈بخش سوم : ➕او با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت. هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشید و به صفوف لشکر دشمن حمله‌ور شد. 🌷لشکر دشمن چاره‌ی کار را در حمله‌ی دسته جمعی به او دید، پس او را محاصره کرده هدف تیرها و سنگ‌های خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند. عمر بن سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟» نافع گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» در حالی که خون بر محاسن نافع جاری بود به او گفتند: «مگر نمی‌بینی که با خود چه کرده‌ای؟» نافع گفت: «دوازده نفر از شما را کشته‌ام و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید.» شمر به عمر بن سعد گفت: «او را بکش!» عمر بن سعد گفت: «تو او را آوردی، اگر می‌خواهی خودت او را بکش!» شمر شمشیر خود را از نیام کشید نافع به او گفت: «به خدا قسم‌ ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالی که خون‌های ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» پس شمر او را به شهادت رساند. 📩در زیارت ناحیه مقدسه نافع بن هلال از سوی امام معصومش چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است: «السّلام علی نافع بن هلال البجلی المرادی» 👈کاش ماهم به مثابه این مرد همیشه همراه  اهل بیت بتوانیم کمی در راه اهداف امام زمانمان قدم برداریم ... 🔹 از جانب ایشان و به نیابت از این صحابی جلیل القدر سلام میدهیم محضر سیدالشهدا : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَي الأَْرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ    عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ  وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ)    اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ   ▪️رحمت خدا بر آن مرد وفادار مکتب سیدالشهدا ؛ 🌹🌹🌹🌹نافع بن هلال🌹🌹🌹🌹
Показать все...
2
📈بخش دوم : ❤️در نیمه شب عاشورا، ابا عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) از خیمه خارج شد تا به بررسی تپه‌ها و گردنه‌های اطراف بپردازد. در این هنگام نافع امام (علیه‌السّلام) را دید و آهسته امام (علیه‌السّلام) به دنبال ایشان به راه افتاد. امام (علیه‌السّلام) متوجه حضور نافع شدند پس از او پرسیدند: «چرا از خیمه بیرون آمدی؟» نافع گفت: «ای فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)! خروج شما از خیمه‌گاه به طرف این سپاه طغیانگر، مرا به وحشت‌ انداخته است.» امام (علیه‌السّلام) فرمود: «من از خیمه بیرون آمدم تا پیش از حمله فردا، از این تپه‌ها و بلندی‌ها و پستی‌ها بازدید کنم.» پس از انجام بازرسی، حضرت (علیه‌السّلام) به سوی خیمه برگشتند. ❤️ایشان در حالی که دست نافع را گرفته بود به او فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدم‌های امام (علیه‌السّلام)‌ انداخت، و در حالی که بر آن بوسه می‌زد گفت: «انّ سیفی بالفٍ و فرسی مثله، فوالله الّذی منّ بک علیّ لا فارقتک حتّی یکلا عن فریٍ و جریٍ؛ شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین‌اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که بر من به حضور در رکاب شما منت نهاد سوگند، هرگز تا هنگامی که شمشیرم به کار آید از شما جدا نمی‌شوم.» 🔸پس از آن گفتگو امام (علیه‌السّلام) به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرش زینب (سلام‌الله‌علیها) شدند. نافع بن هلال نیز در کنار خیمه به انتظار امام (علیه‌السّلام) نشسته بود. در این هنگام نافع شنید که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) به امام (علیه‌السّلام) عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند»؛ امام (علیه‌السّلام) در پاسخ فرمود: «و الله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوس الاقعس یستانسون بالمنیّة دونی، استیناس الطّفل الی محالب امّه؛ به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام پس آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمانشان می‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.» نافع با شنیدن این سخن گریان شده نزد حبیب بن مظاهر رفت و داستان گفت و گوی امام (علیه‌السّلام) و خواهرش را برای او بازگفت و‌ مقابل خیمه حضرت زینب آمدند و ابراز وفاداری کردند . 💬برخی نقل کرده‌اند که نافع بن هلال تازه ازدواج کرده بود و چون روز عاشورا اراده میدان نبرد کرد، همسرش او را از رفتن منع نمود؛ ولی او بر یاری امام(ع) اصرار ورزید، و چون امام(ع) از قضیه آگاه شد، هلال را فرمود: همسرت نگران است و من دوست ندارم در جوانی به فراق یکدیگر مبتلا شوید؛ اگر می‌‎خواهی عیالت را بردار و از این بیابان برو. هلال گفت:‌ای پسر رسول خدا(ص) اگر در سختی تو را رها کنم و سراغ عیش و نوش خود روم، فردای قیامت  پاسخ جدّت رسول خدا(ص) را چه گویم 🌷در روز عاشورا و پس از شهادت عمرو بن قرظه انصاری، برادر عمرو، -علی- که از سربازان سپاه دشمن به شمار می‌آمد، از صف سپاه خارج شد و خطاب به امام (علیه‌السّلام) گفت: «ای حسین (علیه‌السّلام) ! برادرم را فریفتی و او را به کشتن دادی! » امام (علیه‌السّلام) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خدای تعالی او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.» سپس علی خطاب به امام (علیه‌السّلام) گفت: «خداوند مرا بکشد، اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم! » سپس به سوی امام (علیه‌السّلام) حمله‌ور شد تا با نیزه‌اش به امام (علیه‌السّلام) ضربتی بزند؛ اما نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت. باید دلهامان بسوزد برای آن هنگام که کسی نبود تا در برابر فوج نیزه ها و شمشیر ها کسی نبود تا یاریش کند تنها و غریب هرچه به سمتش رسید با جان گرفت ... آه که کاش ما بودیم ... کاش ما بودیم ... 🔸 یاران علی برای نجات او حمله کردند و نافع بن هلال با آن‌ها درگیر شد 📢 او رجز می‌خواند و می‌گفت: ان تنکرونی فانا ابن الجملی••• دینی علی دین حسین بن علی (علیه‌السّلام) «اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله‌ی جملی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی (علیه‌السّلام) است».  مردی به نام مزاحم بن حریث در پاسخ او گفت: «ما بر دین عثمان هستیم!» نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند. 📝نافع بن هلال، تیرانداز ماهری بود. او نامش را روی تیرهای پیکان خود و تیرهای نشان‌دار را به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. (هو کان نافع بن هلال الجملی قد کتب اسمه علی افواق نبله فجعل یرمی به مسومة.  «مسومه» به معنای نشان داراست
Показать все...
🌘شب هفتم #چله محرم سی و سه شب تا شب اول محرم 🌟توسل به جناب نافع بن هلال جملی فزتم والله ... 📈بخش اول : 🔸ایشان دارای اصالت یمنی است اما ایشان در کوفه زندگی می‌کرده است . او از عشیره جمل بود که رئیس آن قبیله جمل  بن‌ کنانه نام داشت . که شاخه ای از قبیله مذحج از اعراب قطحانی بود ! سن ایشان را حدود ۴۵ سال تخمین زدند  🔸ایشان در منزلگاه عذیب الحجانات با طرماح بن عدی همراه بود و از این کاروان جدا شد و به کاروان رشک و اشک سیدالشهدا پیوست . 🔸نافع بن هلال بن جمیل از اشراف عرب و از شجاعان آن‌ها  و مردی بزرگوار و از قاریان قرآن کریم و از نویسندگان حدیث بود. او به خدمت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) در آمد و از اصحاب ایشان گردید و در جنگ‌های سه‌گانه حضرت (علیه‌السّلام) شرکت جست. ➕از ابومِخنَف نقل شده که امیرمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود. 🔸پس از سخنان امام (علیه‌السّلام) در روز دوم محرم که بیعت خود را با اصحاب تجدید فرمود .‌ یاران امام (علیه‌السّلام) در حمایت از آن حضرت (علیه‌السّلام)، یکی پس از دیگری برخاستند و ضمن اعلام حمایت خویش از آن حضرت (علیه‌السّلام) بر بیعت مجدد خود با ایشان پای فشردند. ▫️نافع بن هلال از جمله این یاران بود. او در حالی که بر پای ایستاده بود امام (علیه‌السّلام) را خطاب قرار داد و گفت: «انت تعلم انّ جدّک رسول الله لم یقدر ان یشرب النّاس محبّته ولا ان یرجعوا الی امره ما احبّ و قد کان منهم منافقون یعدونه.....؛ 💬شما می‌دانید جدتان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، یا آن‌ها را آن‌گونه که خود دوست داشت تحت فرمان خود در آورد. این در حالی بود که بعضی از یارانش از منافقان بودند، به آن حضرت (علیه‌السّلام) وعده یاری می‌دادند، و در نهان بر او نیرنگ می‌بستند، او را هنگام برخورد از عسل شیرین‌تر ملاقات می‌کردند، ولی پشت سر از حنظل (میوه‌ای شبیه هندوانه با مزه‌ای بسیار تلخ است که در بیابانهای حجاز می‌روید این میوه سنبل تلخی در میان عرب است.) تلخ‌تر بودند، تا این‌که خداوند متعال جان مبارکش را ستاند؛ وضعیت پدرتان علی (علیه‌السّلام) نیز همین‌گونه بود. قومی برای یاری رسانیدن به او، گردش را گرفتند؛ ناکثین و قاسطین و مارقین به جنگ علیه او برخاستند و قومی با او مخالفت ورزیدند تا این که اجلش فرا رسید و به سوی رحمت و رضوان الهی پر کشید. امروز شما نزد ما همان گونه‌اید. کسانی عهد خود شکسته‌اند و از تحت بیعت بیرون شده‌اند، پس این بیعت شکنی به کسی جز خودشان ضرر نمی‌رساند و خداوند بی‌نیاز از آنان است. پس ما را در حالی که رشد یافته و در سلامت هستید به هر جا که دوست دارید در مشرق یا مغرب عالم حرکت ده، که به خدا قسم، ما از تقدیر خداوندی باکی نداریم و از ملاقات پروردگارمان هیچ کراهتی نداریم. ما بر مبنای نیات و بینشهای خود رفتار می‌کنیم. هر که شما را دوست بدارد ما به او مهر می‌ورزیم و هر که با شما دشمنی کند، ما نیز دشمنش می‌داریم.» 🔸هنگامی که آب بسته شد ، امام حسین (علیه‌السّلام) حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السّلام) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها برسانند. حضرت عباس (علیه‌السّلام) و یارانش در حالی که نافع در جلو آن‌ها در حرکت بود به سوی شریعه فرات به راه افتادند. عمرو بن حجاج زبیدی، که مامور حراست از فرات بود، فریاد زد: «کیستی؟» نافع گفت: «از پسر عموهای تو؛ آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید، بنوشیم» عمرو گفت: «گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین (علیه‌السّلام) از این آب مبر» نافع گفت: «لا والله، لا اشربی منه قطرة و الحسین و من معه من آله و صحبه عطاشی؛ نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین (علیه‌السّلام) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند» بعد از این گفتگوی کوتاه، دیگر یاران و اصحاب امام (علیه‌السّلام) سر رسیدند. نافع فریاد زد: «ظرف‌ها و مشک‌هایتان را پر کنید.» عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با یاران امام حسین (علیه‌السّلام) برخاستند. در این هنگام گروهی از یاران امام (علیه‌السّلام) مشک‌های آب را پر کردند و برخی دیگر چون قمر بنی‌هاشم (علیه‌السّلام) و نافع بن هلال مشغول جنگ شده از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت می‌کردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمه‌ها برسانند. سرانجام موفق شدند ضمن کشته و زخمی کردن چندین تن از دشمنان، آب به خیمه‌های امام (علیه‌السّلام) برسانند.
Показать все...
👍 1
🌘شب ششم #چله_محرم سی و چهار شب تا شب اول محرم 🌟توسل به جناب جون بن حوی فزتم والله ... 🔸کنیه ایشان ابومالک و از اهالی نوبه سودان بوده است . سن اورا حدود ۶۵ سال تخمین زده اند . 🔸او نخست مسیحی بوده و بعدها به شرف اسلام درآمده . 🔸جون غلامی سیاه و اهل نوبه بود. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را از فضل بن عباس بن عبدالمطلب به مبلغ ۱۵۰ دینار خریداری نمود، و به ابوذر هدیه کرد. وی تا هنگام  تبعید ابوذر و نیز در تبعیدگاه (ربذه) در کنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال ۳۲ هجری جون به مدینه برگشت و در خدمت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و سپس در خدمت امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) و سرانجام در خدمت امام سجاد (علیه‌السلام) بود. 🔸ایشان از مدینه به مکه و از مکه به کربلا تا پای جان هم رکاب آن مهتر کائنات و آن سر سلسله کاروان کربلا بوده است . فطوبی له و حسن مئاب ... 🔸ایشان در اسلحه شناسی بسیار خریط فن بوده است و صیقل شمشیر اباعبدالله علیه السلام بر عهده او بوده است . 🌷جون روز عاشورا از امام اجازه خواست، امام به او اجازه نداد، و فرمود: من به تو اذن می‌دهم که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی، زیرا تو همراه ما آمدی تا به عافیت و خوشی برسی، پس در گرفتاری ما خود را مبتلا مساز. جون گفت: ای پسر پیغمبر آیا سزاوار است که من در زمان خوشی و نعمت نان‌خور شما باشم، ولی در سختی‌ها شما را تنها بگذارم؟ درست است که بوی بد، نژاد پست و رنگ سیاه دارم، ولی شما بر من منّت بگذار و مرا به آسایش جاویدان بهشتی برسان تا بدنم خوشبو، نژادم شریف، و رویم سفید شود. نه، هرگز! به خدا قسم از شما دور نمی‌شوم تا این‌که خون سیاه خویش را با خون پاک شما درآمیزم! امام گریست و اجازه داد. 📢جون مشغول نبرد شد و چنین رجز می‌خواند: کَیْفَ یَریَ الْفجَّارُ ضَرْبَ الأَسْوَدِ ••• بِالْمُشْرِفِی الْقاطِعِ الْمُهَنَّدِ بِالسَّیْفِ صَلْتاً عَنْ بَنی‌ مُحَمَّدٍ ••• أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْیَدِ  أَرْجُو بِذاکَ الْفَوْزَ عِنْدَ الْمَوْرِدِ ... مِنَ الالهِ الْواحِدِ الْمُوَحَّدِ چگونه می‌بینند گنهکاران، ضربت شمشیر مشرفی هندی و برّان غلام سیاه را که با دست و زبان از فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفاع می‌کنم؟ امید به شفاعت و نجات از یگانه شفیع نزد خدای یکتا (رسول اکرم) دارم. 🌷به گفته برخی از معاصرین جون ۲۵ تن از دشمن را به هلاکت رساند،  سپس خود به شهادت رسید.  ❤️امام (علیه‌السلام) در کنار او ایستاد و گفت: «اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ» «خدایا صورتش را سفید گردان، بوی او را پاکیزه و خوشبو گردان، او را با محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محشور کن و میان او و خاندان پیامبر آشنایی برقرار ساز.»  علامه مجلسی روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدای کربلا پیدا شده و بوی عطر از آن به مشام می‌رسید 📝در زیارت ناحیه از جون چنین یاد شده است: «السَّلامُ عَلی جُونِ بْنِ حَرِیّ مَوْلی ابی‌ ذَرِ الْغَفّارِیِّ». 👈کاش ماهم به مثابه این غلام سیاه عاقبت به خیر بتوانیم کمی در راه اهداف امام زمانمان قدم برداریم ... 🔹 از جانب ایشان و به نیابت از این صحابی جلیل القدر سلام میدهیم محضر سیدالشهدا : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَي الأَْرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ    عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ  وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ)    اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ   ▪️رحمت خدا بر آن غلام رو سفید ؛ 🌹🌹🌹🌹جون بن حوی🌹🌹🌹🌹
Показать все...
🕊 2👍 1👌 1
🌘شب پنجم #چله_محرم سی و پنج شب تا شب اول محرم 🌟توسل به جناب مسلم بن عوسجه اسدی فزتم والله ... 🔸مسلم بن عوسجه اسدی اهل کوفه بود و از بزرگان شهر و طایفه بنی سعد بود .. سن اورا در تاریخ ۸۰ سال گفتند .‌ 🔸روز چهارم محرم به همراه همسرش ام‌خلف و پسرش خلف به کاروان پر برکت سیدالشهدا پیوست . 🔸ایشان از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ‌های احد تا حنین و یاور امیرمومنان (علیه السلام) در جنگ های جمل و صفین و نهروان بوده است. 🔸موقعیت سیاسی اجتماعی او در دوران امامت امام حسن (علیه‌السلام) دانسته نیست. ولی از شواهد و قرائن پیداست که او همواره حامی و پیرو سر سخت ولایت بوده است. 🔸مسلم بن عوسجه پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به یاری‌اش شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (علیه‌السلام) بیعت  گرفت او هم‌چنین، کار خرید سلاح، دریافت کمک‌های مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت مسلم بن عوسجه پس از پراکنده شدن کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی ساخت و شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج گردید و به امام پیوست 🔸او در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (علیه‌السلام) که از یاران خود خواسته بود تا برای رفتن یا ماندن تصمیم بگیرند گفت: تو را رها کنیم تا خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیده‌ایم؟ نه به خدا...! باید نیزه‌ام را در سینه‌هاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دسته آن به دستم باشد ضربتشان بزنم از تو جدا نمی‌شوم اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم به دفاع از تو چندان سنگشان می‌زنم که با تو بمیرم تا خدا بداند که ما در نبرد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از تو حمایت و حفاظت کردیم، به خدا قسم اگر هفتاد مرتبه مرا بکشند، بسوزانند، ریز ریز کنند و دوباره زنده شوم هرگز از تو دست بر نمی‌دارم و جانم را فدای تو خواهم کرد، چگونه در راه تو کشته نشوم در حالی که این تنها برای یک‌بار است و عزّتی جاودانه دارد؟  🌷عمرو بن حجاج، از جانب فرات به یاران امام حسین (علیه‌السّلام) حمله کرد و دو گروه، ساعتی باهم جنگیدند. وی حدود پنجاه تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن می‌زد. در این حملهٔ دسته جمعی بود که مُسلم بن عوسجه اسدی به شهادت رسید.مسلم بن عوسجه به دست عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی، مسلم بن عبدالله ضبابی و عبدالله ضبابی به شهادت رسید.  🌷مسلم بن عوسجه اولین شهید از یاران امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشور است؛ پس باید گفت اگر فرد یا افراد دیگری نیز همراه او یا قبل از او، در این حمله دسته جمعی به شهادت رسیده باشند، معروف نبوده اند و نامی از آنها به میان نیامده است. ❤️هنگامی که عمرو بن حجاج و لشکریانش عقب نشستند و غبارها فرو نشست، دیدند که مسلم بن عوسجه بر زمین افتاده است. امام حسین (علیه‌السّلام) تنها بر بالینش حاضر شد و مُسلم هنوز رمقی در بدن داشت. امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «ای مُسلم بن عوسجه، پروردگارت تو را رحمت کند»؛ و آن‌گاه این آیه را تلاوت فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا؛   برخی از آنان (در راه خدا) کشته شدند و برخی دیگر انتظار میکشند». 🔸حبیب بن مظاهر نیز نزد مسلم آمد و گفت: تحمّل شهادت تو برایم سخت است، تو را به بهشت بشارت می‌دهم. مسلم با صدای ضعیف پاسخ داد: خداوند تو را به خیر و نیکی بشارت دهد. حبیب گفت: تقدیر چنین است که من بزودی به تو بپیوندم، اگر این‌گونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواسته‌های تو را بشنوم و بدان جامه عمل بپوشانم. مسلم با دست خود به امام حسین (علیه‌السلام) اشاره کرد و گفت: علیک بهذا الغریب ! من تو را وصیت می‌کنم که تا پای جان از او حمایت کنی، حبیب گفت: به خدای کعبه قسم که آن حضرت را یاری خواهم کرد. به قربان غربت آن آقا که دوست و دشمن بر آن عزیز دلسوزی کردند و تنهایی‌اش بر همگان آشکار بود . یا لیتنا کنا معکم ... 📝در زیارت ناحیه مقدسه از او چنین یاد شده است: اَلسَّلَامُ عَلَی مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الْأَسَدِی ... سلام بر مسلم بن عوسجه اسدی، که وقتی حسین به او اجازۀ بازگشت از صحنۀ کربلا را داد، خطاب به امام گفت: آیا ما ترا تنها بگذاریم!؟ آنگاه در این باره که حق تو را بجای نیاورده ایم چه عذری در پیشگاه خدا بیاوریم، نه، به خدا سوگند ترا تنها نخواهیم گذاشت ... ... تو ای مسلم بن عوسجه، اولین کسی هستی که جانش را در راه خدا عرضه کرد و نخستین شهید از شهیدان راه خدایی، که پیمان خویش را به انجام رسانید. به خدای کعبه سوگند که رستگار شدی، در این پیشگامی خود در جهاد با کافران و یاری کردن امام سپاس و پاداش تو با خدا باد.
Показать все...
🌘شب چهارم #چله_محرم سی و شش شب تا شب اول محرم 🌟توسل به جناب هانی بن عروه مذحجی فزتم والله ... 🔎ایشان از قبیله مراد (مذحج) ، یکی از نام آور ترین قبایل عرب بودند این یار باوفای اهل بیت علاوه بر خصوصیات بارز شخصی، از مقام و جایگاه والایی میان کوفیان، مخصوصا در قبیله «مراد» برخوردار بود و رهبری آنان را برعهده داشت. تا آن جا که می‌گویند، هنگامی که قصد رفتن به جایی را داشت، چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده در رکاب او حاضر بودند، و زمانی که هم پیمانان خود را از قبیله «کنده» فرا می‌خواند، سی هزار مرد زره پوش به سوی او حرکت می‌کردند 🔸موی سپید بلند و ابروان پر پشت و محاسن سفید و قامت بلند از ویژگی های قامت و ظاهر ایشان اشاره شده است . سن اورا ۹۰ ساله نوشته اند. و حتی بیش از نود سال هم ذکر شده است . 🔸وی در کوفه به عنوان یکی از عناصر مهم حرکت سیدالشهدا علیه السلام بوده است و جناب مسلم بن عقیل در منزل ایشان ساکن بودند . نقش کلیدی ایشان در قیام جناب مسلم قابل انکار نیست ! 📝ایشان دارای موقعیت سیاسی اجتماعی ویژه در کوفه و یمن و شام بودند . با تفکر امنیتی و تقیه ای ، ایشان مورد اعتماد حکومت بوده اند و از همین اعتماد استفاده کرده و جناب مسلم را در منزل خود ساکن کردند . آنقدر به ایشان اعتماد داشتند که علیرغم دستور ابن زیاد مبنی بر تفتیش خانه ها برای پیدا کردن جناب مسلم ، خانه ایشان از تفتیش معاف شده بود . و به همین علت در همین مدت پس از ورود این زیاد به کوفه هجده هزار نفر با ایشان در همانجا بیعت کردند و حکومت ابن زیاد متوجه نشده بود ! 🔸ایشان را قهرمان نبرد های صفین و جمل و نهروان به حساب می آورند .  و از جنگاوری ایشان در این میادین سخن بسیار است . 🌷پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبید الله بن زیاد با خیالی آسوده اراده کرد تا هانی را به قتل برساند. در این بین محمد بن اشعث هر چه وساطت کرد و جایگاه ویژه او در میان قبیله‌اش را یادآور شد، موثر واقع نشد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش می‌کردند، ببرند و گردنش را بزنند. 🌷چون هانی دید کسی به یاریش بر نمی‌خیزد دستان بسته خود را باز کرد و گفت: عصا یا کارد یا سنگی و یا استخوانی نیست تا با آن بتوان دفاع کرد؟ نگهبانان وی را گرفتند و محکم بستند. سرانجام رشید غلام ترک زبان عبیدالله با ضربه‌ای هانی را مجروح کرد، هانی با همان وضعیت گفت: «الی الله المنقلب والمعاد اللهم الی رحمتک و رضوانک» بازگشت همه به سوی خداست، خدایا! مرا به سوی رحمت و خوشنودیت، رهسپار ساز. رشید با ضربه دیگری هانی را به شهادت رساند. 🌷بدن مسلم و هانی را به قبیله مذحج دادند و آن دو را نزدیک حریم مسجد در کنار دارالاماره دفن کردند. و پیکر هانی چند روز بدون غسل و کفن بر زمین ماند همانند سید و سالارشان ! تا این که همسر میثم تمار شبانه که همه خواب بودند، جسد هانی و مسلم بن عقیل و حنظله بن مره را به خانه برد و نیمه شب آن‌ها را در کنار مسجد کوفه به خاک سپرد، و فقط همسر هانی بن عروه را از این موضوع آگاه کرد. 📢خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را فردی از طایفه بنی اسد به نام بکر برای عبداللّه بن سلیمان و منذر بن مشمعل در منزلگاه زرود چنین بیان کرد: از کوفه بیرون نیامدم تا آن که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه کشته شدند و آن دو را دیدم که پاهای‌شان را گرفته و در بازار می‌کشیدند. عبداللّه بن سلیمان و منذر بن مشمعل خبر را در منزلگاه ثعلبیه برای امام حسین (علیه‌السلام) نقل کردند و امام حسین (علیه‌السلام) گریستند و اشک بر گونه شأن جاری شد و فرمود: «انّا لِلّه و انّا الَیهِ راجِعونَ؛ رحمت خدا بر آن‌ها باد!» و این سخن را چندین بار تکرار کرد. 🔸اما باید دلهامان بسوزد و اشک بریزیم بر آن جا که سید و سالار شهیدان دوباره یادی از هانی کردند . آن هنگام که مهتر آفرینش به راست و چپ نگریست و هیچ یک از اصحاب و یارانش را ندید جز آنان که پیشانی بر خاک ساییده و صدایی از آن‌ها به گوش نمی‌رسید، پس ندا داد: یا مسلم بن عقیل! و یا هانی بن عروة! و یا حبیب بن مظاهر ... ما لی انادیکم فلا تجیبونی، و ادعوکم فلا تسمعونی؟! انتم نیام ارجوکم تنتبهون، ‌ام حالت مودتکم عن امامکم فلا تنصرونه؟ ‌ای مسلم بن عقیل! ‌ای هانی بن عروه، ‌ای حبیب ... ! ‌چه شده است شما را صدا می‌زنم؛ ولی پاسخم را نمی‌دهید؟ و شما را می‌خوانم؛ ولی دیگر سخنم را نمی‌شنوید؟ آیا به خواب رفته‌اید که به بیداری تان امیدوار باشم؟ یا از محبت امامتان دست کشیده‌اید که او را یاری نمی‌کنید؟. .. 📝جناب هانی دارای زیارت مخصوصی است که در آن، وی عبدصالح و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) خوانده شده است. 👈کاش ماهم به مثابه یاران سیدالشهدا بتوانیم کمی در راه اهداف اماممان قدم برداریم ...
Показать все...
🌘شب سوم #چله_محرم سی و هفت شب تا شب اول محرم 🌟توسل به جناب عابس بن ابی شبیب شاکری فزتم والله ... ❤️جناب عابس بن ابی شبیب در کوفه ساکن بود تاریخ نگاران ایشان را ۷۵ ساله نوشته اند  وی را از قبیله بنی شاکر دانستند 🔸وی از جنگاوران برجسته و معروف عرب بود و به شجاعت و‌ یکه تازی در میدان نبرد معروف بود . همچنین وی را از یاوران امیرمومنان علیه السلام در صفین و جمل برشمردند نقل شده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تَمّت عدتهم ألفا لعُبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر می‌رسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده می‌شد.» عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی‌اش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد. 🔸او هنگامی که در کوفه بود و خبر آمدن جناب مسلم به او رسید جزء اولین بیعت کنندگان با ایشان بود او نخستین کسی بود که در منزل مختار، هنگام قرائت نامه محور کون و‌ مکان (علیه‌السلام) برای شیعیان کوفه به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیه‌السلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم. 🔸در شیوه پیوستن او به سپاه ملک پاسبان سیدالشهدا (علیه السلام) اینچنین گفتند که او به عنوان پیک جناب مسلم بن عقیل (علیه السلام)  به حضرت در مکه رسید و با ایشان تا کربلا منزل به منزل و قدم به قدم همراه بود. طوبی له و‌ حسن مئآب ! 🔸چون به کربلا رسیدند او جزء مدافعان نماز آن حقیقت نماز بود و مقابل تیر و نیزه دشمنان سینه سپر کرد 🔸او برادری داشت که سالهای سال در رفاقت و برادری سابقه داشتند که شوذب بن عبدالله نام داشت با یکدیگر به حضور امام حسین رسیدند. ▫️عابس به شوذب گفت: ‌ای شوذب می‌خواهی چه کنی؟ شوذب گفت: چه می‌کنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌جنگم تا کشته شوم. عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو و از او اذن جهاد بگیر تا تو را مانند دیگر یاران خود، در راه خدا فدا کند، و من هم تو را در راه خدا فدا کنم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیک‌تر بود، دوست می‌داشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را در راه خدا فدا کنم  (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر می‌توانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است. ▫️شوذب نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و بر امام (علیه‌السّلام) سلام کرد و به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. آن‌گاه عابس به خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچ‌کس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوب‌تر نیست. اگر می‌توانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمی‌کردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه می‌گیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت. 💬ربیع بن تمیم هَمْدانی، از سران سپاه یزید می‌گوید: «چون عابس را دیدم شناختم. زیرا او را در جنگ‌ها دیده بودم. فریاد زدم، ای مردم! این شخص، شیر شیران است او فرزند ابی‌ شبیب است. هیچ‌کس از شما سوی وی نرود. عابس مکرّر فریاد می‌زد، آیا مردی وجود ندارد که با مردی مبارزه کند؟ کسی به میدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد سنگ‌بارانش کنید. عابس چون دید از هر طرف به سویش سنگ پرتاب می‌شود، زره از تن بیرون آورد و کلاه خود از سر بیفکند و بر آنها حمله کرد. و زیر لب دائما فریاد می‌زد : حب الحسین اجننی ؛ محبت امام حسین مرا به جنون‌ کشانده   به خدا قسم دیدم او بیش از دویست تن را طرد کرد. سرانجام در قلب میدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نایل گشت. 🌷 سر او را در دست چند نفر دیدم که هر کدام ادعا می‌کرد وی، او را کشته است. عمرسعد گفت: مشاجره نکنید. هیچ‌کس نمی‌توانست یک‌ تنه عابس را بکشد. شما همگی توانستید با هم او را بکشید. با این سخن، نزاع و کشمکش آنها خاتمه یافت.» 🌷در نهایت اباعبدالله الحسین علیه السلام او را به خیمه دارالحرب آورد . 📝در زیارت ناحیه مقدسه شهدا به نقل از مرحوم شیخ عباس قمی چنین آمده : السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون والمجاهدون فی سبیل اللَّه.   درود بر تو ای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی می‌دهم آنچه -از مصائب‌- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.
Показать все...
😢 4🙏 1
🌙شب دوم #چله_محرم سی و نه شب تا شب اول محرم ❤️توسل به جناب زهیر بن قین بجلی سلام الله علیه فزتم و الله ... 🔸جناب زهیر بن قین بجلی در کوفه سکونت داشت وی بزرگ قبیله بجبله بود . سن‌ او را حدود ۶۰ سال دانسته اند . 🌷این ستاره سپهر حسینی در منزل زَروُد با تشویق همسر خود دیلم یا دلهم علیرغم میل باطنی به کاروان سیدالشهدا علیه السلام پیوست . ❤️آن خوش اقبال هنگامی که سیدالشهدا علیه السلام قدم بر خیمه است گذاشتند بند تعلق را از خود کند وهرچه داشت و نداشت را به همسرش سپرد . اورا طلاق داد و  به میانه میدان آمد . 💬میگویند‌ همسر او هم با کاروان همراه شد و با اهل بیت (علیهن السلام) بود چرا که در نقل های تاریخی آمده : همسر او دلهم کفنی را به غلامش داد و گفت برو و مولایت زهیر را کفن کن . غلام چون به میدان آمد و بدن سیدالشهدا را عریان و بی کفن دید کفن را روی ایشان انداخت و پیچید .  وقتی بازگشت، دلهم به او آفرین گفت و کفن دیگری آماده کرد. اما دلها بسوزد که به همان کفن هم رحم نکردند و غارت کردند . « صلی الله علیک یا اباعبدالله » 📝البته ناگفته نماند عده ای در تحلیل شخصیت جناب زهیر گفتند وی از ابتدا عثمانی مذهب نبوده بلکه محب و دوستدار اهل بیت علیهم السلام بوده اما در آن بازه زمانی ماموریت داشته تا خود را چنین نشان دهد و طوری رفتار کند که گویا از امام فراری است و در آن  لحظه دیدار امام اجازه ترک تقیه دادند و تو ایمان واقعی خود را ابراز کرده است . البته از گفتارها و رفتارها و معرفت او چنین بر می آید که همین قول درست باشد . و او از ابتدا شیعه خالص بوده و در حال تقیه و یا ماموریتی از جانب امام بوده . الله اعلم . 🔸شب عاشورا، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛  پس از سخنان اهل بیت امام(ع)، مسلم بن عوسجه و پس از او زهیر بن قین برخاسته و گفت: «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد» 🔸صبح عاشورا نگین عالم آفرینش سپاه خود را آرایش جنگی داد و میمنه سپاه را به زهیر بن قین سپرد . 🔸در روز عاشورا زهیر بن قین به نصیحت سپاه مقابل پرداخت اما آنها با توهین پاسخش را دادند سپس ایشان اینچنین فرمود : ای بندگان خدا، فرزند فاطمه(س) از پسر سمیه به دوستی و یاری سزاوارتر است و اگر هم یاری‌اش نمی‌کنید به خدا پناه ببرید و دست خود را به خون او آلوده نکنید ➕و همه می‌دانستند سمیه زنی بدکاره در عرب است 🔸 بعد از این سخنان شمر بن ذی الجوشن که عصبانیش به خروش آمده بود به سمت او تیری پرتاب کرد 👈جناب زهیر در توهینی بی سابقه به او چنین گفت :«ای پسر کسی که ایستاده ادرار می‌کرد! با تو حرف نمی‌زنم. تو حیوانی(چهار پای زبان بسته) بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمی‌کنم دو آیه از قرآن را درست بدانی! بدان که در قیامت به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.» 🔸نقل شده است او صد و بیست تن از دشمنان را در میدان نبرد به هلاکت رساند. ▪️سرانجام زهیر به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به شهادت رسید. ❤️سرور شهیدان پس از شهادت زهیر چنین فرمود:‌ لایبعدنک الله یا زهیر و لعن الله قاتلک لعن الذین مسخهم قردة و خنازیر خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، به مانند کسانی که ملعون گشتند (بنی اسرائیل) و به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند. 📝در زیارت شهدا دربارۀ زهیر بن قین آمده: اَلسَّلَامُ عَلَی زُهَیرِ بْنِ الْقَینِ الْبَجَلِی الْقَائِلِ لِلْحُسَینِ(ع) وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی الِانْصِرَافِ لاوَ اللهِ لایکونُ ذَلِک أَبَداً أَ أَتْرُک ابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص) أَسِیراً فِی یدِ الْأَعْدَاءِ وَ أَنْجُو أَنَا لاأَرَانِی اللهُ ذَلِک الْیوْمَ سلام به زهیر فرزند قین بجلی آن که چون امام(ع) به او اجازه بازگشت داد در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند هرگز فرزند رسول خدا(ص) را که درود خدا بر او و آلش باد ترک نخواهم کرد آیا فرزند رسول خدا(ص) را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را نجات دهم خداوند آن روز را بر من نیاورد 🔹 از جانب ایشان و به نیابت از این صحابی جلیل القدر سلام میدهیم محضر سیدالشهدا : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَي الأَْرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ    عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ  وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ)    اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ   ▪️رحمت خدا بر آن یار دیرین امام حسین مرد جان به کف مسیر ایشان : 🌹🌹🌹🌹زهیر بن قین بجلی🌹🌹🌹🌹
Показать все...
1
🌘شب اول #چله_محرم چهل شب تا شب اول محرم ❤️توسل به جناب حبیب بن مظاهر اسدی سلام الله علیه 🔸حبیب بن مظاهر اسدی در کربلا و روز ششم محرم به اباعبدالله پیوست او پیرترین یار آن محور کون و مکان بود و احتمالا حدود ۸۰ سال سن داشته است . 🔸وی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امیرمومنان علیه السلام امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام بوده است 🔸او حامل علوم علوی و از مجاهدین جنگ های جمل و صفین و نهروان بوده و در رکاب امیر عالم امکان شمشیر زده است وی راوی روایات و حافظ قرآن بوده است 🔸از فصائل او در مقاتل چنین آمده: لمّا قُتِلَ حبیب بَانَ الاِنْکِسَار فِی وَجهِ الْحُسَیْن وَقَالَ : لِلّهِ درک یَا حَبیب لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرآنَ فِی لَیْلَه وَاحِدَه ! هنگامى که حبیب شهید شد ، در چهره حضرت حسین (علیه السلام) شکستگى نمایان گشت ، و فرمود : حبیب خدا تو را پاداش نیک دهد ، تو مرد دانشمند و بافضلى بودى و در یک شب یک ختم قرآن مى نمودى ! 🔸همچنین آقای جوانان اهل بهشت در نامه دعوت او به کربلا چنین می‌نگارد : بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم مِنْ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی اِلىَ الرَّجُل الفَقیه حَبیبِ بْنِ مَظَاهِرِ الاسَدی ، امّا بَعْد فَقَدْ نَزَلْنا کَرْبَلاَ وَاَنْتَ تَعْلَمْ قرَابَتی مِنْ رَسُولِ اللّهِ فَاِنْ اَرَدْتَ نُصرَتَنا فَاقْدِمْ اِلَیْنَا عَاجِلاً . به نام خداى بخشاینده مهرگستر . از حسین بن على به آن مرد فقیه فهیم حبیب بن مظاهر اسدى ، ما در کربلا اقامت گرفته ایم ، تو نزدیکى مرا به رسول خدا مى دانى ، اگر قصد یارى ما را دارى به سرعت به سوى ما بشتاب 🔸وی دارای علم بلایا و منایا ، فقیه در کلام سیدالشهدا و دین شناس‌ و امام شناس بود . و همچنین در مقام حفظ سر ، یار بی مثال حضرت شهید حسین بن علی علیهما السلام بود . 🔹 از جانب ایشان و به نیابت از این صحابی جلیل القدر سلام میدهیم محضر سیدالشهدا : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَي الأَْرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ) اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ ▪️رحمت خدا بر آن یار با وفای امام حسین پیرمرد با اخلاص مسیر ایشان ؛ 🔥🔥🔥حبیب بن مظاهر اسدی🔥🔥🔥
Показать все...
5