cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

پوران فرخ زاد

کانال عاشقان پوران فرخ زاد بیوگرافی،اندیشه ،اشعار و نوشته ها(معرفی کتاب)،عکس،فیلم و خبر

Больше
Рекламные посты
1 128
Подписчики
+224 часа
+57 дней
+1330 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

پوران وسیمین بهبهانی منزل پوران
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Фото недоступноПоказать в Telegram
عکس از راست:منصور پورحیدری،مسعود خان مژدهی و فریدون فرخ زاد به گفته مسعود خان فریدون عزیز با یک تلفن یازده بازیکن تیم تاج را جمع کرد که با بچه های بی سرپرست بازی کنند.
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Repost from Forough_farokhzad
ﭼﺮﺍ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﻨﻢ؟ﺩﻓﺎﻉ ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ ﺍﺯ ﻫﺪﻓﺶ ... ﭘﺴﮕﻔﺘﺎﺭ ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ ﺑﺮ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﺳﯿﺮ - ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۳۴ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﯿﻞ ﺗﻬﻤﺘﻬﺎ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﻦ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻫﺪﻓﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﻤﺎﯾﻢ . ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﮥ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺻﺮﻓﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻫﺪﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻬﯿﭽﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﯾﻦ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻫﻨﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺒﺮﺋﻪ ﮐﻨﻢ . ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﻨﺎﻣﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﺎﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﺑﯿﻤﻮﺭﺩ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻔﯽ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﻠﮥ ﺁﻥ ﺑﮑﻮﺑﻨﺪ . ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ، ﻧﺎﻡ ﻣﻦ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺸﺨﺺ ﻣﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﯾﺪﻩ ﻭ ﻫﺪﻓﻢ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻓﺸﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﯼ ﺍﯾﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ؟ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺴﻮﯼ ﮐﺪﺍﻡ ﻫﺪﻑ؟ ﻭ ﻣﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺨﻮﺩﻡ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺠﯿﺮﻫﺎﯼ ﻗﯿﻮﺩ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﻫﻨﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ، ﻭ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ، ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﮔﺮﯾﺰﻧﺪﻩ ﻭ ﻟﻄﯿﻔﺸﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺁﻫﻨﮓ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﮕﻮﺵ ﻫﺎ ﻧﺎ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺁﯾﺎ ﻣﮕﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﻌﺮ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﺪ؟ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻣﺠﻼﺕ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺷﻌﺮﺍﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﺸﺎﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻄﻮﺭ ﺁﻥ ﺩﻗﯿﻖ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻬﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﻧﻮﻉ ﺗﻤﻨﺎﺋﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﭘﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻕ ﺳﺴﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻘﻮﯼ ﻭ ﻋﻔﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺧﻼﻕ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻣﯿﮑﺸﺪ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﯽ ﻗﻠﻢ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﻣﻨﻌﮑﺲ ﺳﺎﺯﺩ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺘﻮﻥ ﻋﺮﺵ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭﺍﻭﯾﻼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﻋﺰﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﻋﻔﺖ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻣﺎﺗﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ . ﻋﯿﺐ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﺯﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺘﺎﻋﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺯﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺡ ﺳﺴﺘﯽ ﻭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺘﺎﻉ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺥ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﻔﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﺮﺩﮤ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺟﺰﺀ ﻣﺎﯾﻤﻠﮏ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ! ﺍﻣﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ . ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺮﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻭ ﺑﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﻮﻧﺪ ... ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﻡ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺯﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﻢ . ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻣﺎﺳﮏ ﻋﻔﺖ ﻭ ﻋﺼﻤﺖ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﻗﯿﺎﻓﮥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ .... ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺯﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺴﺴﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺯ ﻗﯿﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﻃﺒﻘﮥ ﺯﻧﺎﻥ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ... ﯾﮏ ﺯﻥ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺵ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺗﻤﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﺧﻮﺩ ﺑﺨﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ. 🌾🍁🍂 ✅@forough_farokhzadd ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺥ ﺯﺍﺩ، ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۳۴
Показать все...
Repost from Forough_farokhzad
Фото недоступноПоказать в Telegram
Фото недоступноПоказать в Telegram
بخش کوتاه‌شده‌ای از گفت‌وگوی سیروس شاملو(فرزند شاملو) با #کامیار_شاپور(فرزند فروغ) ـ یک پرسش متفاوت، شما از کِی با شخصیتی با نام #فروغ_فرخزاد در جایگاه شاعری مشهور (نه مادر) آشنا شدی؟ من از سیکل اول با شعرهای فروغ آشنا شده بودم. کتاب‌هاش را پدرم می‌آورد و می‌خوندم؛ یعنی توی سن 14- 13 سالگی شعراش را کامل خونده بودم. ـ خب خوندن این شعرا توی اون سن، به‌دلیل رمانتیک بودن شعرها، خیلی تاثیرگذار است. با توجه با اینکه شاعر این شعرا مادرتون هم بود، چه حسی در شما می‌انگیخت؟ این انگیزه‌ای برای دیدار بین شما و فروغ ایجاد نمی‌کرد؟ در غیر این صورت، چه چیزی ممانعت می‌کرد از دیدارتون؟ خب اون مانع گویا پدرم بود. من یادمه بچه بودم و در خونه‌ای در آذربایجان فعلی (حشمت‌الدوله سابق)، یه‌روز عصر در اتاق نشیمن نشسته بودیم و صحبتی شد که من به پدرم گفتم «تو چرا برنمی‌گردی به فروغ؟»، اما دیدم پدرم و مادربزرگم اخم کردند. این اولین خاطره برخورد اون‌ها با من درباره فروغ بود. بعدها یه‌بار یادمه من توی دبیرستان فیروز بهرام درس می‌خوندم که فروغ اومد اونجا دیدنِ من و با هم تا چهارراه یوسف‌آباد قدم زدیم و فروغ گفت بریم خیابون حافظ تو یه کافه تریا بشینیم. ولی من گذاشتم رفتم و حتی پشت‌سرم رو نگاه نکردم. ـ چرا پدرتون #پرویز_شاپور از دیدار شما و فروغ واهمه داشت؟ من مطمئن نیستم واهمه داشت؛ ولی چیزی که یادمه این بود که می‌گفت من نمی‌خواستم کامی دوهوایی بشه. ـ خودت این را قبول داری؟ یعنی اگه در اختیار خودت بود این حرف را قبول می‌کردی که به‌دلیل دوهوایی نشدن از دیدن مادرت محروم بشی؟ نمی‌دونم. ولی فروغ فقط یه‌دفعه اومد جلوی اون دبیرستان و دیگه این‌کار تکرار نشد و اینکه همه‌اش گریه زاری می‌کرد و خیلی احساسی برخورد می‌کرد. درحالی‌که می‌تونست کمی آمرانه رفتار کنه و بگه باید بیایی بریم اونجا. البته بعدش من رفتم دبیرستان البرز و اونجا خیلی شلوغ پلوغ بود، ولی فروغ در نوشته‌هایش گفته که «یواشکی می‌رفتم اونجا و کامیار را می‌دیدم»! ـ آیا پرویز شاپور و یا خانواده پدری‌تون، حتی به‌طور غیرمستقیم، چهره‌ای از فروغ نشون داده بودند که شما از فروغ دلخور باشی یا بدت بیاد؟ نه. پدرم درباره فروغ خیلی کم حرف می‌زد و به هیچ‌وجه چنین چیزی به من نمی‌گفت. ـ درباره کارهای سینمایی فروغ نظرتون رو بگید؟ کار عمده فروغ که همون خانه سیاه است. کارهای نیمه‌کاره هم زیاد داره و البته بعضی‌هاش هم تمام شده که پیش خاله‌ام، گلوریا بود و می‌گفت آپارات بیارید تا ببینیم و ما نتونستیم جور کنیم. @Booef
Показать все...
01:45
Видео недоступноПоказать в Telegram
18.96 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram