cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

حضور

تا نگویند اسیران کمند تو کمند

Больше
Рекламные посты
2 464
Подписчики
+424 часа
+117 дней
+3030 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

این را نمی‌دونم چجوری توضیح بدم. ببین خیلی‌ها هستن مثل من فکر نمی‌کنن. مثل همین دوست قدیمی که هفته پیش دیدم. یعنی با نود درصد افکارش مخالفم. اصلا آنقدر چرت و پرت میگه که نگو. با این همه دوستش دارم. آنقدر که آدم مهربونیه. اصلا از پیشش که آمدم دلم باز شده بود. ذوق داشتم. حالا از اون طرف آدم می‌شناسم هم‌عقیده، همفکر، اما دوست نداشتنی. حوصله‌ش را ندارم. هر بار میبینمش زودتر می‌خوام خداحافظی کنم. زودتر میخوام فرار کنم. حرف هاش بد نیست، عقایدش درسته، طرز فکرش را قبول دارم ولی خودش به دل من نمیشینه. اینا را گفتم که بگم آنقدر عقایدتون را جدی نگیرین. عقاید آدم مثل کف روی آبه خیلی وقت‌ها. امروز هست فردا نیست. طرف امروز نماز شب‌خونه، سال دیگه این موقع مست لایعقله، امروز عضو حزب کمونیسته، سال دیگه مشروطه خواه، امروز عضو انجمن گیاه‌خوارانه، سال دیگه قصابی باز می‌کنه. می‌خوام بگم یه چیزی هست که از عقاید آدم‌ها مهمتره، یه چیزی هست که باید دنبال اون گشت. بعضی‌ها بهش میگن مهره مار، من میگم توانایی دوست داشتن نا‌مشروط. قبول ندارین؟ ایراد نداره. فقط عصبانی نشین، عقیده منه دیگه، شاید فردا عوض شه.
Показать все...
78👍 33👏 8
یه نفر را هم می‌شناختم با‌ادب و با شخصیت. روز آخر، وقتی فهمید همه چیز مطابق میلش پیش نمیره تبدیل شد به یه آدم بددهن و بی‌شخصیت. مونده بودم اینو کجای دلم بذارم که قسمت شد یه نمایش ببینم به اسم سی و یک رویا. یه جای نمایش یکی گفت تو دنیایی که ۵۱ بر ۱۷ بخش‌پذیره، هر کاری از هر کس بر میاد. میخوام بگم یه وقتهایی آدم‌ها در وضعیت تقسیم ۵۱ بر ۱۷ قرار می‌گیرن. یه کاری ازشون سر می‌زنه که انتظار نداری. بعضی وقت‌ها بخش‌پذیری ۵۱ بر ۱۷ شون خیلی ترحم‌انگیزه، بعضی وقت‌ها فاجعه است، بعضی وقت‌ها هم میشه از کنارش گذشت. چه کاری از دست ما بر میاد؟ هیچی، همینکه وقتی سر و کله یه ۱۷ از دور پیدا شد مواظب باشیم از ۵۲ پایینتر نریم.
Показать все...
👍 59 29
می‌‌خواهم خوشحال شوم دست و دلم می‌لرزد. می‌خواهم امید‌وارم شوم دست و دلم می‌لرزد. می‌خواهم قلم بردارم از کورسو نوری که در دورها می‌بینم بنویسم دست و دلم می‌لرزد. می‌خواهم بگویم خبرهای خوشی در راه است از خبر‌های خوش می‌ترسم. می‌خواهم بنویسم که شام آخر شد، از آخر شام می‌ترسم. می‌خواهم به دوستانم تبریک بگویم از تبریک گفتن می‌ترسم. می‌خواهم به آدم‌های که هر روز می‌جنگند خسته نباشید بگویم تردید می‌کنم. می‌خواهم روی رفقایی که تسلیم نمی‌شوند را ببوسم تردید می‌کنم. می‌خواهم لیوان به لیوان امیدواران بزنم تردید می‌‌کنم. می‌خواهم بلند بلند بخندم، تردید می‌کنم. دست و دلم می‌‌لرزد، ترسو و مردد شده‌ام. اینطور نمی‌مانم، درست می‌شوم. این را مطمئنم. این خط، این نشان.
Показать все...
87👍 36😢 11👎 1
چند سال پیش در سمرقند با یک استاد قدیمی روس حرف می‌زدم. سال‌ها در مسکو ریاضیات درس داده بود. پرسیدم الان وضع بهتر است یا زمان اتحاد جماهیر شوروی؟ جواب داد من خودم از انقلابی‌هایی بودم که سقوط کمونیسم را جشن گرفتیم ولی آن زمان بهتر بود. پرسیدم چرا؟ ادامه داد که ما آن زمان دروغ‌های سیستم را باور نمی‌کردیم و از درون آزاد بودیم. الان مردم دروغ‌های سیستم را باور می‌کنند و از درون گرفتارند. به نظرم عمیق‌ترین سطح آزادی همین‌جاست: جایی که ذهن شما هنوز آزاد است، جایی که فریب پروپاکاندا را هنوز نخورده‌اید. از لحظه‌ای که کنترل ذهن را از دست بدهید، از جاییکه شروع کنید به باور کردن دروغ، آزادی‌های دیگر بلا‌موضوع می‌شود چرا که آدم فریب خورده فرقی نمی‌کند چند انتخاب پیش رویش باشد. ذهن آدم فریب‌خورده پیشاپیش به انتخاب‌هایی که برایش در نظر گرفته‌اند ایمان آورده. از این نظر وظیفه اولیه و اصلی هرکس مراقبت از ذهن خویش و آزادی فکری است، فریب نخوردن است، باور نکردن دروغ است. آزادی بیرونی که به قیمت آزادی ذهنی به دست بیاید ارزش نا‌چیزی دارد. پس عمل اجتماعی اگر یک درصد هم محصول باور دروغ‌ها و فریب خوردن از سیستم‌های تبلیغاتی باشد، اگر یک درصد هم به تثبیت دروغ و فریب کمک کند، ضررش در بلند مدت بیشتر از سودش است، حتی اگر برای مدت کوتاهی لبخند به لب بیاورد. در جهانی که تکنولوژی در خدمت پروپاگاندا همه طرف‌های دعواست، در دنیایی که همه سو‌های همه جنگ‌ها وعده آزادی و عدالت می‌دهند، کار ما وا ندادن ذهنی و تکاپوی دائمی برای دیدن و فهم حقیقت است. حقیقتی که اگر چشم بر هم نگذاریم در معدود لحظاتی که غبار می‌نشیند خودش را نشان می‌دهد.
Показать все...
43👍 19👏 8
تو مسابقات فوتبال وقتی گل زده میشه همیشه یه تماشاچی هست که زودتر از بقیه دست‌هاش را بالا میبره. یکی که زودتر از بقیه می‌فهمه یه اتفاقی افتاد. همه دارن به یه زمین، یه توپ، یه بازی نگاه میکنن ولی یکی هست که انکار حواسش جمع‌تره. یکی هست که همیشه چند لحظه زودتر می‌فهمه وضعیت مسابقه تغییر کرده. یکی هست که چیزی حواسش را پرت نمیکنه. اون یکی همیشه تنهاست.
Показать все...
65👍 41👏 4🤔 4🥰 2👎 1
ما ایران را دوست داریم، و این تمام ماجرا نیست. ما برای ایران می‌خندیم و اشک می‌ریزیم، شاد و غمگین می‌شویم، دل می‌بندیم و دل می‌بریم و اینها هم تمام ماجرا نیستند. ما برای ایران و ایرانی سبد سبد آرزو داریم. به بعضی آرزوهایمان می‌رسیم به بعضی نه، برخی گنج‌ها را خواهیم یافت، برخی را نه. دسته‌ای از جنگ‌ها را خواهیم برد، دسته‌ای را نه. این هم ولی تمام ماجرا نیست. عباس معروفی گفته بود تنها شکستی بیهوده است که در آن نجنگیده باشیم. پس تا می‌جنگیم دلیلی برای سربلندی داریم، چرا که بیهوده نزیسته‌ایم. پس شکست خوردن سرافکندگی ندارد، بدون جنگیدن شکست خوردن شرم‌آور است. همین است که ماجرا اگر تمامی داشته باشد همین‌جاست: این تکاپو و تقلای تمام نشدنی برای ساختن سرزمین موعود. سرزمینی که انگار سال‌هاست بر آستانه دروازه‌هایش ایستاده‌ایم.
Показать все...
89👍 14🤔 9👎 6👏 5🥰 2
شاید هم درستش این است که آدم‌ها را از روی زیاده‌روی‌هایشان بشناسیم، از روی افراط‌ها، از روی اینکه کجا از تعادل خارج می‌شوند، چه چیزی از تعادل خارج‌شان می‌کند. شاید آدم‌ها را باید همان جایی شناخت که آب از لب‌و‌لوچه‌شان آویزان می‌شود، یا جایی که بی‌سبب خشمگین می‌شوند، جایی که بی‌تعادل می‌شوند. پس اگر کسی از زیاده‌روی‌هایش نمی‌گوید چیز مهمی را پنهان می‌کند. اگر کسی روبروی شما می‌نشیند و تنها از تعادل‌هایش می‌گوید چندان مشتاق راه دادن شما به اندرونی وجودش نیست. اگر کسی همه چیزش نرمال به نظر می‌آید، تمام رخش پیدا نیست. به نظرم زیاده‌‌روی‌ها دادخواهی نافرجام آدم‌هاست از جهانی که جایی به شکلی افراطی حق‌شان را خورده. جهانی که در کودکی با فقر آشنایشان کرده و حالا عطش ثروت دارند. جهانی که از عشق محرومشان کرده و حالا به شکلی باورنکردنی خشمگینند. جهانی که راه‌های کودکی را بسته تا حالا در بی‌راهه های بزرگسالی بدوند. دانستن زیاده‌روی آدم‌ها یادمان می‌دهد کجا باید دستشان را بگیریم، کجا باید از دستشان بگریزیم، کجا باید نگران زمین خوردن‌شان بشویم، کجا باید نگذاریم به زمین بزنندمان، کجا باید کنارشان بمانیم، کجا باید کنارشان بگذاریم.
Показать все...
👍 91 43🔥 6
یکبار دوست نازنینی که از همسرش جدا شده بود تعریف می‌کرد که از کابوس‌هایش یکی هم همین است که درب خانه‌ آرام کنونی‌اش را باز می‌کند ولی به خانه جهنمی قدیمی، همان که خاطرات تلخ بسیار از آن داشت، پا می‌گذارد. مدتهاست، از همان روزی که این کابوس را شنیدم، به ترسناکی آن فکر ‌میکنم. وحشتی آشنا برای همه آنها که حلقه به در بهشت کوفته‌اند و پا به جهنم گذاشته‌اند. همه آنها که جایی به وعده‌ای، به کلمات زیبایی، به لبخند و کرشمه‌ای دل داده‌اند و دل هایشان شکسته است. در کتاب خوانده‌ام که ما منکم الا واردها - و همه شما در آستانه آتش خواهید ایستاد- و همین واقعیت هم هست که کار ما را سخت می‌کند، اینکه همه ما همیشه در آستانه فریب خوردن ایستاده‌ایم. همه ما پیش رویمان درب‌هایی هست که راه به مقصد مطلوب نمی‌برد، کلماتی هست که دروغ از کار در می‌آید، ابلیس‌هایی هستند که چون فرشتگان در گوش ما نجوا می‌کنند. پس فرض و فرضیه نخست ما نبرد با دروغ است، رنگ پاشیدن بر درهایی که رو به آتش باز می‌شود، به زمین گذاشتن بار‌های سنگین فریب، پرهیز از پلیدی و فرومایگی، و ایستادگی، تا زمانش برسد، تا همراه پرهیزگاران نجات پیدا کنیم. مولانا از سیمین بری می‌گفت که یکروز رو می‌نمایاند، از ساقی‌ای که یاد مستان خواهد کرد، از نوبهار حسنی که می‌آید، از دری که (بالاخره ) باز خواهد شد، بلی. یک روز کابوس‌های ما تمام خواهد شد.
Показать все...
69👍 18😢 5👏 2🔥 1
بچه یادش نمیاد کی راه افتاد. آدم بزرگ هم یادش نمیاد بعد از اینکه زمین خورد کی دوباره از جاش بلند شد. اینو به دوستم گفتم که تو زندگیش زمین خورده و نمی‌دونه کی دوباره از جاش بلند میشه.
Показать все...
👍 49 27😢 1
از اینجا که من نگاه می‌کنم بدبختی‌هامون خیلی وقت‌ها از جایی شروع میشه که یکی یه جا موفق میشه قانعمون کنه که دو تا انتخاب بیشتر نداریم. دو تا انتخابی که هیچکدوم به دردمون نمی‌خوره. به نظرم جک نیکلسون بود که یه جا تو دیپارتد گفت حتی آدمی که اسلحه رو سرش گذاشتن غیر از تسلیم و مرگ انتخاب‌های دیگه‌ای هم داره. میخوام بگم این بار که یکی از راه رسید و گفت یا این یا اون، راحت زیر بار نرین. بشینین انتخاب سوم و چهار و پنجم را بسازین و به انتخابش فکر کنین. انتخاب‌هایی که گاهی ترکیب‌های متفاوتی از اون دو تا انتخاب هستن گاهی هم هیچ ربطی بهشون ندارن. تن دادن به دو تا انتخاب خیلی وقت بدترین انتخاب زندگیه.
Показать все...
👍 73 22👏 7👎 4
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.