انتشارات علمی کالج

چه کسی میتواند دنیا را بسازد ؟ زمان کوتاهی داشتم فرصت را مناسب دیدم کنترل تلویزیون را برداشتم و در بین کانال های مختلف ، دنبال ساختن لحظاتی خوب برای خود بودم که برنامه ی یکی از این کانال ها توجه من را به خود جلب کرد . چند معلم فلسفه با استفاده از امکانات آموزش و پرورش کشور خود ، کلاسی غیر از کلاس های معمول و برنامه ی همیشگی برای بچه ها برگزار کرده بودند . (آنها به بچه ها فلسفه آموزش میدادند ) . برای همه ی ما پیش آمده است که شنیده باشیم بسیاری فلسفه را زیاده گویی و یک مشت حرف های بی خاصیت نامیده اند . و یا منصف ترینشان گفته اند آنقدر مطالب فلسفی سنگین و دور از ذهن است که ارزش پرداختن به آن را ندارد . سوال : پس چرا باید به این بچه های ۱۰ _۱۲ ساله فلسفه را آموزش داد . در گزارشی که از این مدرسه به تصویر کشیده بودند گزارشگر به سراغ مدیران مرکز و همچنین معلم های فلسفه میرفت . با آنها گفت و گویی از چرایی و چگونگی کار آموزش انجام میداد . بعد از اتمام این موارد سری هم به بچه ها زد و پرسش هایی را برای آنها مطرح نمود . چرا شما به کلاس فلسفه آمده اید؟ اساسا از این کلاس ها چه چیزی آموخته اید ؟ اتفاقا به سراغ دختر بچه ای در همین سن و سال رفت . دختر خوشبختی که بخت و اقبال با او یار بود از این بابت که در آن گوشه دنیا و در چنان فضایی چشم به جهان گشوده بود . همه ی این هارا گفتم تا پاسخ دخترک را به شما برسانم : جمله ای که خود به تنهایی میتواند کره ی زمین را از فلاکت و بدبختیِ غوطه ور در آن نجات دهد . جمله ای که نتیجه زندگانی زکریای رازی ها و گاندی ها و ژان پل سارتر هاست . جمله ای که باید سازندگانِ تسلیحاتِ جنگی ، و مبدعانِ صنعتِ کشتارِ فله ای انسان ها در پیشگاه آن زانو بزنند و با آن ماهیتِ فکری خود را دگرگون سازند . جمله ای که ..... جمله ای که ..... جمله ای که ..... 《 من در این کلاس های فلسفه آموختم که یک پرسش میتواند چندین پاسخ صحیح و متفاوت داشته باشد 》. با این تفکر در تمام زندگی و در هر پستی که باشی با مخالفانِ فکری خود دَم ساز خواهی شد . آنهارا مورد مشورت خود قرار خواهی داد و از سایرِ جواب هایِ درستِ پرسش های پیش رو بهره خواهی برد. دیگر به فکر مهیا کردن تیغی برای بریدن گلوی هیچ مخالفی نخواهی افتاد . این جمله و این دنیا را فقط یک معلمِ ( خوب ) میتواند بسازد. معلم هارا به معنی واقعی خود ارج نهیم و دستانشان را برای ساختن دنیایمان باز بگذاریم . به امید روزی و روزگاری بهتر برای معلمین : ( آموزگاران واقعی بشریت ) کیومرث کرباسی مدیر مسئول انتشارات علمی کالج

وێنه یکی بڵاو نه کراوه له مامۆستا شێرکۆ بێ که س وێنه : کیومرث کرباسی

در سال 1346 به عنوان نماینده شهر مریوان در مجلس شورای ملی وقت و به عنوان هیأت رئیسه مجلس پذیرفته شد. کــه دو دوره به طول انجامید. 1354 وابسته فرهنگی ایران در کویت را بر عهده داشت که در ســـال 1358 با یک دنیا تجربه و پیشینه خدمتگزاری به آمریکا عزیمت نمود و تا آخرین نفسها از خواندن و اندیشیدن دست نکشید. از گام‌های بسیار بزرگ ایشان در زندگی خدمتی ماندگار بود که بهتر است شرح ماجرا را از زبان خود ایشان بشنویم. چند ماه پیش از فوت آن بزرگ مرد کُرد اهل سنندج طی تماسی تلفنی با ایشان که در ایالت کالیفرنیای آمریکا زندگی می‌کردند بیش از یک ساعت گفتگو نمودم. پس از ابراز خشنودی از چاپ کتاب برادر گرامیشان جناب آقای دکتر خســرو خسروی کردستانی توسط اینجانب در انتشارات علمی کالج بـــه نـــام کانی شفا و تشویق‌ها و محبت‌های بسیار دلنشین، مسیر بحث را بــه موفقیت‌ها و اثـــرات اجتمــــــاعی که در طول عمر پربارشان به نتیجه رسانیده بودند؛ سوق دادم. از آنجاییکه تواضع و فروتنی در این خانواده نهادینه و جزء لاینفک این بزرگواران می‌باشد، سعی می‌کرد خدمات شایان خود را عادی جلوه دهد. پس از اصرار اینجانب و بیان این نکته که این مصاحبه یا بهتر بگویم گپ خودمانی بخشی از تاریخ بی نوای این صد سال اخیر را به تصویر می‌کشد پرده از گامی بلند و استوار که شایسته انسانی چون اوست برداشت. «در زمانی که به عنوان نماینده مردم شهر مریوان در مجلس شورای ملی ایران خدمت می‌کردم اینجانب را به عنوان هیأت رئیسه انتخاب نمودند. این مقام را بهترین زمان و جایگاه برای به جای آوردن عهدی که با خود برای خدمتگذاری و ادای دین به ملت بزرگوار کُرد بسته بودم دیدم. بسیار تأمل کردم، فراوان اندیشیدم، بهترین کار را تاسیس دانشگاهی یافتم در یکی از چهار استان کٌردنشین و پس از مطالعه فراوان بهترین بستر را استان کرمانشاه تشخیص دادم [در حالیکه نمایندگان به فکر گرفتن امتیاز برای خـــود و خانــواده خــود هستند (نگارنده)] امتیاز تأسیس دانشگاه را گرفتم. در استان کرمانشاه مطرح شد. در آنجا استقبال گرمی از این ایده به عمل آمد بزرگ مـــردانی هم پا به عرصه گذاشتند و مردم این شهر نیز قدرشناسانــه کمک شایانــی به تأسیس دانشگاه نمودند. بدینگونه بود که دانشکده علوم در شهر کرمانشاه تأسیس شد و بعدها این دانشکده توسعه پیدا نموده و به دانشگاه رازی امروزی تبدیل شد». نمی‌دانم فاصله بین ادعا و عمل را چگونه توصیف کنم پس آن را به عهده خوانندگان دانا واگذار می‌نمایم. برادر کوچکتر ایشان جناب آقای دکتر خسرو خسروی کردستانی می‌گویند: [ایشان در تمام زندگی برای من یک الگوی عملی بوده‌اند]. چـــه نیک الگویی داشتند که خود نیز بــــه تاسیس دانشگاه علــوم پزشکی استان کــــردستان همت گمـــاردند و این نهـــــال را بــه ثمــــر رسانیدند. این دو برادر گرانقدر به همراه سایر برادرانشان بارها و بارها بـــــه ادای دین در کردستان همت گماردند. از احداث مدرسه در سنندج و تقدیم آن به مردم تا تاسیس هنرستان کشاورزی و سایر اقدامات ارزنده که هدف بحث در اینجا نمی‌باشد. هدف نوشتن این سطور نه صرفاً بزرگ جلـوه دادن شخصیت‌ها و تمجید بی هدف، بلکه شنـــــاخت راه و رسم و تلاش بزرگان،اهداف زندگی و کارهای عملی آنهاست تا با الگوپذیری توسط نسل آینده، زیر بنای جامعه آتی را به نیکوترین شیوه بنیان نهاد. بیست و هشتم مهر ماه ۱۳۹۹ کیومرث کرباسی مدیر مسئول انتشارات علمی کالج

هرگز نمیرد آن که ... از جمله میراث ماندگار هر ملتی، بزرگانی هستند که زندگی خویش را صــرف اهداف والای انسانی خود نموده‌اند. اینان سربلندان سـربزیـر و قـــدرتمندان بی شوکتند. نوع دوستــــانی کم نظیر کــه در عـرصـه علم و فــــرهنگ گام نهـــاده‌اند و ســــرمایه سربلندی ملت‌ها شده‌اند. دکتـــــر محمد مهدی خسروی کردستانی در سال 1308 در سنندج در یک خانواده اهل فضیلت دیده به جهان گشود. دوران کودکی خود را در سنندج سپری نمود. در سال 1329 به عنوان دانش آموخته دانشسرای علمی تهران در رشته زبان‌های خارجی فارغ التحصیل شد. وی در همان سال در دبیرستان‌های سننـــــدج مشغول به کار تدریس در رشته زبان خارجه گردید. لیسانس علوم سیاسی را در ســـال 1332 از دانشگاه تهران اخــذ نمود و در همان سال با سرکار خانم پروانه کمانگر ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند پسر می‌باشد. وی در ســـــــال 1333 بود کــه در دوره دکترای حقوق سیـــــاسی دانشگاه تهران شــــرکت نمود. از جمله مسئولیت‌های ایشان ریـــاست اداره آموزش و پرورش بیجار در سال 1337، وابسته فرهنگی ایران در عراق در سال 1338 و رئیس آموزش و پرورش آذربایجان غربی در سال 1342 بود.

اوج عزت و حضیض ذلت یک انسان را میتوان بسیار برهنه دید. از نشانه های ذلت نمیگویم اما بالهای فراخ اوج ؛ یک نشانه روشن دارد . "خاک پای یک ملت بودن " باملت ایران هم نواییم برای " جاودانگی استاد شجریان " کیومرث کرباسی مدیر مسول انتشارات علمی کالج

🔴هشدار جدی کرونا در سنندج به مرز #بحران رسید 🚫بحران یعنی چه؟! یعنی در‌حال حاضر #تمام تخت‌های iCu بیمارستان پرشده و جایی برای مریض جدید نداریم حتی #پدرومادر شما دوست عزیز @SharSna ❌وضع ۱۵۰۰ نفر از همشهریان #وخیم است ، بیمارستان توحیدوکوثر دیگر جا ندارد...😕 مردم اصلا مراعات نمیکنند ۱۸۰ نفر تاکنون فوت کرده‌اند کادر پزشکی دیگر نــا ندارند ⚫️خیلی از فوتی‌های چندروز اخیر سنندج ، هیچ بیماری زمینه‌ای نداشته‌اند و جوان و سالم بودند و علت مرگشان مشخص نیست @SharSna ☢ مردم محترم سنندج دستگاه ونتیلاتور اکسیژن به اندازه تمامی بیماران نداریم و‌همه‌اش برای زنده نگه داشتن بیماران فعلی بیمارستان درحال استفاده‌ست👈یعنی اگر شما مبتلا بشید..یا باید دستگاه رو ازکسی قطع کنیم و فوت کنه تا شما زنده بمونید... یا باید اون فرد قبلی رو زنده نگه داریم‌و #مرگ و‌ مان شما به شانس بستگی‌خواهد داشت..! والله بدون تعارف✋ ⚫️هشدار را جدی بگیرید 🔹ماسک بزنید 🔹مکرراً دستهایتان را ضدعفونی کنید 🔹ویتامین D بخورید 🔹هر وسیلەای از بیرون میخرید در منزل کاملا با کف شستشو دهید 🔹#درخانە_بمانید کانال مردم شهر سنندج @SharSna @SharSna 👈لینک @SharSna