تاریخ و فرهنگ

مستند سرزمین شیر و خورشید (1920) نسخه کمیاب و با کیفیت 720P کارگردان: ولادیمیر اروفیف خلاصه فیلم: مستندی درباره سرزمین ایران حدود 100 سال پیش است که شامل تصاویری دیده نشده از زندگی ایرانیان می شود و پیش از این نمایشی در داخل کشور نداشته ‌است. این فیلم بخش‌های مختلف زندگی اجتماعی، فضای عمومی کشور، فعالیت هنرمندان، پوشش زنان و ... را در حدود سال ۱۳۰۰ خورشیدی ثبت کرده است. @episodefilmchannel

👌صدایی از ۱۳۰۷ خورشیدی از یک زن ایرانی، دوسال پس از تاجگذاری رضاشاه، دورانی که خبری از هایده و حمیرا و سوسن و دلکش و گوگوش ووووو نبود، زمانی که تلویزیون و رادیو نبود، روزگاری که راه آهن سراسری هنوز نداشتیم و تنها دوسال از سقوط سلسله قاجار گذشته بود، رضاشاه تازه به قدرت رسیده بود و هنوز کشف حجابی در کار نبود. خواننده: لرتا هایراپتیان، از نخستین زنان تئاتری ایران و خواننده های موزیکال بنمایه: رادیو تراژدی ✅ @tarikhfarhangch

طاعون و همه گیری های مرگبار در جهان پیشاصنعتی تالیف: گایدو آلفانی و تامی ای مورفی ترجمه: امید کفیل کاشانی فصلنامه تاریخ نو، شماره های ۳۱_۳۲

📖 حمدالله مستوفی نیز امامزاده گردیده قزوین شهریست ویران ولی مسجد و گنبدهای بزرگ فراوان می دارد. روزی گنبدی دراز دیدم. پرسیدم گفتند: (( قبر حمدالله مستوفی است.)) بدرونش رفتم دیدم صندوقی چوبیست و زیارتنامه ای از یکسوی آویزان می باشد. در شگفت شدم که حمدالله مستوفی نیز امامزاده گردیده. روزی دیگر جایی را دیدم. گفتند:(( پیغمبریه است. چهار پیغمبر درینجا بخاک رفته: سلام، سلوم، سهول، القیا.)) سران اداره ها مهربانیها می نمودند از جمله طراز الدوله رییس پست روزی مرا با رییس عدلیه و مدعی العموم و دیگران در کالسکه های چاپارخانه نشاند و بچند فرسخی برد. دره ای دلگشا بود و چندساعتی با خوشی گذراندیم. انجا نیز امامزاده ای می بود، من سنگ گورش را خوانده دیدم یکی از سیدهای زنجانست که در پادشاهی غازانخان صدر می بوده و با دستور غازانخان کشته شده و داستانش در کتابها هست، با یاران گفتگو کردیم که این نیز امامزاده شده. شگفت تر آن بود که شب که بقزوین بازگشته بودیم کسانی بدیدن من آمده بودند، من چون اینرا گفتم آنان نپذیرفتند و گفتند: (( مسلما امامزاده است و هرکسی که به او توسل کند مسلما حاجتش برآورده می شود.)) ✍ ده سال در عدلیه، کسروی، ص ۴۸ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖 سید علی را بپا در ۹ هزار و ۹صد و نود و ۹ سال پیش یک روز، یک نفر از عرفای دوره کیان، خرقه ارشاد را به سر کشیده و با زور و قوت مراقبه یک ساعت بعد از آن به عالم مکاشفه داخل شد. وقتی که در آن عالم مجرد شفاف، پرده های ضخیم زمان و مکان از جلو چشمش مرتفع شد. در آخرین نقطه های خط استقبال یعنی در نه هزار و نهصد و نود و نه سال بعد، چشمش افتاد به یک غول بیابانی که درست قدش به اندازه عوج بن عنق بود. در حالتی که یک گلیم قشقایی را به وزن دویست و نود و هشت من سنگ شاه به جای ریش به خود آویخته و گنبد دواری هم مرکب از هشت صد و نود و دوپارچه عبا و قبا و ارخالق از البسه شعار خلفای عباسی ( یعنی سیاه) شُل و شُلاته، ژولیده و گوریده به سر گذاشته و یک جفت پوستِ خربُزه های چارجو را که به تصدیق اهل خبره هردو دانه اش بارِ یک شُتر است به پا کشیده بود با قدم های بلند از عالم غیب رو به عالم شهود می آمد. مرشد مزبور که به محض دیدن این هیئتِ هولناک، چشمش را از ترس روی هم گذاشته بود، محض این که برای دفعه آخر این غول صحرای مکاشفه را درست ورنداز کُند، چشمش را باز کرد. این دفعه دید یک نفر از ملائکه های غلاظ و شداد، قدری از دوده های تنوره های جهنّم در یک کاسهٔ تنباکو خمیره کرده و با یک قلم کتیبه نویسی از آن خمیر برداشته در پیشانی همین غول بیابانی چیزی می نویسد. مُرشد صبر کرد تا ملائکه کارش را به انجام رسانید. آن وقت مُرشد در پیشانی همان غول با خطّ ِ جلی این دو کلمه را خواند: سیّد علی را بپّا.... ✍چرندوپرند، علی اکبر دهخدا، به کوشش درودیان، صص ۲۱۴ و ۲۱۵ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖 دو چهره یک مرد: رضاشاه ⛔️ مستبد و خودرای رضاشاه به اقتضای تربیت و تجربه و خلق و خوی مردی مستبد و خودرای بود. در سالهای قزاقی چیزی جز فرمان بردن و فرمان دادن ندیده بود. در چهارسال و نیمی که وزیر جنگ و رئیس الوزرا بود به نظام پارلمانی بی اعتماد شده بود. تجربه اش با جنبش جمهوری خواهی و مخالفان به رهبری روحانیون به او ثابت کرد که سازش با نمایندگان بی ثمر است. مذاکره و مصالحه او را به تنگ آورده بود. در انتخابات دوره پنجم شروع به مداخله به نفع کسانی کرد که بدون هیچ غرولند در پی او می رفتند. تا به دوره هفتم رسید مجلس آلت فعل کامل او شده بود و احدی با دید او و نقشه های او برای نوسازی کشور و ایجاد دولتی غیرمذهبی جرات مخالفت نداشت. رضاشاه فاقد طبع گرم و شوخ بود و از شهرت بدخلقی و مستبدی خویش تشویشی به دل راه نمی داد. اصلا در فکر علاقه و محبت مردم خود نبود و اشخاص بیشتر از او می ترسیدند تا دوستش داشته باشند. آنچه برای او مهم بود اطاعت دربست و احترام افراد بود. صدایش نرم و ملایم بود و به سختی به گوش می رسید، اما عصبانی که می شد فریاد می کشید و فحشهای رکیک می داد. ✍ ایران برآمدن رضاخان، غنی، ترجمه کامشاد، ص۴۲۱ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖 کارآموزی جراحی قلب در بلژیک یک تکنسین ایرانی اتاق عمل می گفت بلژیکی ها برای دوره های کارآموزی جراحی قلب، دانش جویان خود را به کشورهایی مثل ایران یا هند می فرستند، چون در کشور خودشان احتمال اینکه جراحی یک قلب چهل پنجاه ساله نصیب شان شود کم است. در این کشور اغلب قلب های نیازمند جراحی متعلق به پیرمردها و پیرزن هاست، در حالی که انجام جراحی یک قلب تجارب مهمی برای پزشکان دارد. ✍ ۹۷۶ روز در پس کوچه های اروپا، دلاوری، ص ۱۷۴ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖 مگر آقایان از فردا به حد بلوغ خواهند رسید؟ در اطاق عدلیه نشسته بودم، دیدم هفت یا هشت تن با دستارهای سیاه و سفید با گردنهای ستبر از در درآمدند و سلام دادند و نشستند و یکی از ایشان که سیدی سرخ رو میبود بسخن پرداخته چنین گفت: (( ما را حضرات علمای اعلام فرستادند. بشما سلام رسانیدند. فرمودند عرض کنیم که برادران غلامحسین خان و جمعی دیگر که به اتهام قتل یا اتهامات دیگر محبوس هستند چون اتهام آنها به ثبوت شرعی نرسیده حضرات علما خواهش کردند که همه شان را مستخلص فرمایید و اگر مستخلص نفرمایید حضرات علما از فردا بتکلیف شرعی خود عمل خواهند کرد.)) گفتم: (( بآقایان سلام برسانید و از من بگویید این کسان دوسیه هاشان بدیوان جنایی رفته که در تهرانست. ما در اینجا اختیاری درباره آنها نداریم اما اینکه گفته اند از فردا بتکلیف شرعی خود عمل خواهند کرد، مگر آقایان از فردا بحد بلوغ خواهند رسید؟!. آقایان از روزی که بالغ شده اند باید بتکلیف شرعی خود عمل کنند. لیکن در اینباره ایشان را هیچ تکلیفی نیست. اگر مقصود آقایان ترسانیدنست بگویید آقایان چکار توانید کرد؟ْ! . با آن رختهای شول و ویل و کفشهای پوست خربزه ای چکار از دستتان برآید؟!. اینرا گفتم و روانه شان گردانیدم. ✍ ده سال در عدلیه، کسروی، ص ۴۵ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖 دهخدا آیا نشنیده اند که یک عصای مرصع به شیخ محمود دادند. آیا خبر ندارند که سید هاشم سمسار و علی چراغ و اکبر بلند و علی خداداد و علی حاج معصوم و عباس کچل و آقا خان نایب اصطبل و حسین عابدین عرب و حاجی محمد علی قصاب و نادعلی قصاب و حاجی صفر قصاب و سید قهوه چی قهوه خانه فکلی ها همه کیا بیا و کار چاق کن توپخانه بودند و معرکه را گرم می کردند. مگر این ها خودشان راپورت چی در مدرسه ی مروی نداشتند که بدانند از چلو و خورش های پر زعفران آنجا گربه های مدرسه هم مست بودند و زیادی شام و ناهار آنها بازار مرغ فروش ها را رنگین کرده بود ولی برای گول زدن ساده لوحان و حمقا به سرداری گوخر خماری معروف که یک عمر در افواج خدمت کرده و عاسیه سی چهل نفر زن و دختر را با چارقدهای سبز دستورالعمل داده بودند که روی جزوه قرآن نان بگذارند و در انظار مردم گریه کنان به جهت شکم های تخمه کرده ی آن ها به مدرسه بیاورند. ✍ چرند و پرند، دهخدا، ولی الله درودیان، نیلوفر، ص۲۰۹ ✅ این پست را لطفا همرسانی کنید. ✅https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg

📖دوچهره یک مرد: رضاشاه ✅ نجات مملکت از مثله شدن استعداد رضاخان آن بود که دریافت مردم بشدت آرزومند حکومت مقتدر مرکزی اند تا به بی نظمی خاتمه دهد، ملوک الطوایفی عشایر و وابستگی آن ها را به خارجیان از بین ببرد و به جنگ های داخلی و جنبشهای جدایی طلب پایان بخشد. رضاخان در همان سال اول وزارت جنگ خود، سه شورش عمده را در شمال فرونشاند و به ایلات مرکزی یورش برد و مملکت را از مثله شدن نجات داد. موضوع مهم دیگری که بدان توجه داشت ((هدف دوم انقلاب مشروطه، یعنی نوین و امروزی کردن دولت بود... رضاخان فرزند انقلاب مشروطه ی ایران بود، همانطور که ناپلیون فرزند انقلاب کبیر فرانسه بود)). ✍ ایران برآمدن رضاخان، غنی، ترجمه کامشاد، صص ۴۱۴- ۴۱۵ ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECmtCw0nX70FzzIBg