TheatreAcademy VI
🎓آکادمی تئاتر شش تلاشی پیرامون نمایش ها و نمایشواره های بومی ایران و جهان
Больше1 317
Подписчики
+124 часа
Нет данных7 дней
+1330 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
🎓 شاهنامه
«شیوههای شخصیت پردازی در شاهنامه»
.
برای خلق هر اثر داستانی نخستین عنصری که ضروری است #شخصیت_داستانی است، که اگر وجود نداشته باشد ماجرایی اتفاق نخواهد افتاد، شخصیت به همراه #پیرنگ، محوریترین و مهمترین عناصر داستانی بشمار می آیند، شخصیتها را باید پایه هایی دانست که ساختمان یک اثر بر روی آن ساخته میشود، هر قدر این پایه ها با استحکام تر باشند، بنا محکم تر و پایدارتر و از گزند زمانه مصونتر خواهد ماند، تعاریف گوناگونی از شخصیت آمده است، به عنوان مثال "گوردون آلپورت" میگوید: «شخصیت سازمان پویایی از سیستمهای روانی-تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعریف می.کند»، "مان" می گوید: «شخصیت هر فرد، همان الگوی کلی یا همسازی یا همسازی ساختمان بدنی
رفتار، علایق، استعدادها، تواناییها، گرایشها، و صفات دیگر اوست، به این ترتیب می توان گفت که منظور از شخصیت مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است»، «شخصیت عبارت است از مجموعهی غرایز و تمایلات و صفات و عادات فردی، یعنی مجموعهی کیفیات مادی و معنوی و اخلاقی که فرآیند عمل مشترک طبیعت اساسی و اختصاصات موروثی و طبیعت اکتسابی است و در کردار و رفتار و گفتار و افکار فرد جلوه میکنند، و وی را از دیگر افراد متمایز میسازند»، اما تعریفی که داستان نویسان از شخصیت ارائه میدهند با تعریف روان شناسان متفاوت است، زیرا داستان نویس شخصیت را خلق یا باز آفرینی می کند: «اشخاص ساخته شده ای (مخلوقی) را که در داستان نمایشنامه ... ظاهر می شوند، شخصیت مینامند، شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه میگوید و میکند وجود داشته باشد، خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزهی داستان مثل افراد واقعی جلوه میکنند شخصیت پردازی میخوانند»، شخصیت را میتوان به دو جنبهی شخصیت ظاهری و شخصیت حقیقی تقسیم بندی کرد، که شخصیت ظاهری آن چیزی است که شخص در کارهایی مانند: سبک حرف زدن، حرکات سر و دست و ادا و اطوار و ظواهر جسمی و ... ارائه می دهد، اما شخصیت حقیقی آن است که در پس این نقاب ظاهری نهفته است، شخصیت حقیقی را تنها میتوان از طریق انتخاب در یک دو راهی بیان کرد. تصمیماتی که فرد در شرایط بحرانی و زیر فشار میگیرد، معرف هویت اوست، هر چه فشار بیشتر باشد، انتخاب شخصیت حقیقی تر و عمیق تر است، پاسخ به سؤالاتی مانند دروناً و قلباً کیست؟ وفادار یا بیوفا؟ صادق یا دروغ گو؟ مهربان یا بیرحم؟ شجاع یا بزدل؟ دست و دل باز یا خودخواه؟ با اراده و یا ضعیف؟ شخصیت حقیقی را نشان میدهد»، "مک کی" شخصیت داستانی را اثری هنری مــی داند و مینویسد: «شخصیت داستانی یک اثر هنری است، استعاره ای است برای ذات و طبیعت بشر، ما به گونه ای با شخصیتها ارتباط برقرار میکنیم که گویی واقعی اند، اما آنها در واقع فراتر از واقعیت اند»، بطور کلی برای شخصیت پردازی می توان از دو روش استفاده کرد:
۱- روش مستقیم که در آن نویسنده دانای کل است و همه چیز را میداند و خودش منش و رفتار شخصیتها را بیان میکند.
۲- روش غیر مستقیم که در آن نویسنده به خواننده اجازه میدهد که با توجه به رفتار و اعمال درونی و بیرونی شخصیت ها به خصلت های آنها پی ببرد.
هر دو شیوهی مستقیم و غیر مستقیم در برگیرندهی ویژگیهای ظاهری و درونی است،
- در روش مستقیم راوی با جملههای توصیفی و خبری به معرفی شخصیت میپردازد، نویسنده با شرح و تحلیل و اعمال و افکار شخصیت ها، آدمهای داستانش را به خواننده معرفی میکند، یا از زاویهی دید فردی در داستان خصوصیتها و خصلتهای شخصیتهای دیگر در داستان توضیح داده میشود و اعمال آنها مورد تفسیر و تعبیر قرار میگیرد، به کار گیری شیوهٔ مستقیم روز به روز کمتر میشود، چرا که انگیزه ها و خصوصیات آدمی بطور عمده در کردار و گفتار بازتاب دارد،
- در روش غیرمستقیم با نمایش عملها و کشمکشهای ذهنی و عواطف درونی شخصیت، خواننده غیر مستقیم شخصیت را می شناسد، این روش رمانهای جریان سیال ذهن را بوجود آورده است، که عمل داستانی در درون شخصیتها رخ میدهد و خواننده غیر مستقیم در جریان شعور آگاه و ناآگاه شخصیتهای داستان قرار میگیرد، در این روش، نویسنده، شخصیتها را از طریق عمل داستانی می شناساند، یعنی افکار، اعمال، و گفتار افراد، خود به خود معرف او میشوند، این روش هنرمندانه تر است و در رمان کاربرد گسترده تری دارد، شخصیت پردازی غیر مستقیم به هفت طریق انجام می.شود:
شیوههای شخصیت پردازی در شاهنامهی فردوسی یوسف نیک روز،محمد هادی احمدیانی👁 @TheatreAcademyVI
attach 📎
🎓 شاهنامه
«مصطلحات #موسیقی در شاهنامه»
به فرمان سرداری هوشمند و زورمند به نام #ابومنصور_طوسی، دانشمندانی چند گماشته میشوند تا تاریخ ایران پیش از اسلام را به زبان #پارسی_دری بنویسند.
نگارش این تاریخ در محرم سال ۳۴۶هـ. به پایان میرسد که امروز از آن به نام شاهنامه #أبومنصوری یاد می شود.
شادروان استاد مجتبی مینوی بر این رای بود که: «غیر از این کتاب، شاهنامه های دیگری نیز بوده است، از آن جمله شاهنامه ای به نثر به انشای ابوالمؤید بلخی، و شاهنامهی ابو علی محمد بن احمد بلخی، و شاهنامهی منظوم مسعودی مروزی»، دقیقیِ شاعر، که بظاهر تا حدود ۳۶۵هـ. زنده بوده بر آن می شود شاهنامهی ابومنصوری را به نظم در آورد و محتمل است که از ابتدای پادشاهی گشتاسپ آغاز کرده باشد و نزديک به هزار بیتی منظوم کرده و سپس به دست بندهی خویش کشته شده باشد».
حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۸ تا ۴۴۱ هـ.) که سالها آرزو داشت تاریخ ایران را به نظم در آورد، به رنجی تمام شاهنامه منثور ابو منصوری و شاهنامهی منظوم دقیقی را به دست می آورد و کار خود را آغاز میکند. استاد مینوی نوشته است: «برای به نظم آوردن شاهنامه «گذشته از شاهنامهی ابومنصوری، مأخذ دیگری نیز ظاهرا در دست فردوسی بوده است که بعضی از داستانهای شاهنامهی خود را از آنها گرفته است، زیرا که این قصه ها (مثل داستان منیژه و بیژن و همین داستان سهراب و رستم) ظاهراً در شاهنامهی ابومنصوری نبوده است، و در غررالسیر و تاریخ طبری و
ترجمه بلعمی از طبری هم نیامده است»، تردیدی نیست که فردوسی مضاف بر مآخذ یادشده از منابع دیگری نیز بهره میگرفته است، کما اینکه در سر گذشت باربد و سرگش خود به صراحت میگوید که از سالخورده مردی یکصد و بیست ساله مطلب را شنیده است:
"چنین گفت روشندلی پارسی
که بگذشت سال از برش چارسی (جلد ۵ ص ۱۲۴۹۲)
ظاهراً شاهنامه خوانی در عصری که فردوسی می زیسته، آدابی داشت. ژول مول (J.Mohl) فرانسوی می نویسد: «گویا هر داستان شاهنامه را که فردوسی به پایان می رسانیده است، برای سلطان می خواندهاند و نقل آن با موسیقی و رقص همراهی می شده است، در یکی از قدیمیترین رونویسهای شاهنامه، طرح جالبی در حضور سلطان نشان میدهد که شاعر بر مخدهای نشسته و کتابش بر روی پیشدستی کوتاه برابرش گشوده است. رویاروی او نوازندگانی که همراهیاش میکنند، ایستاده اند، و رقاصگان به نوای ساز به چپ و راست خم میشوند، این گونه نمایش نیمه تئاتری از شعر حماسی چیز تازه ای نبود، چه میدانیم که نصربن الحارث از دربار انوشیروان زنان خواننده ای به همراه برد که نغمه پیروز گریهای رستم میخواندند، حتی امروزه هم در قاهره و عربستان «شاعر» به کسی میگویند که منظومهی حماسی ابوسعید را به همراه ساز تک سیمی رباب بخواند»، بخشی از حکایاتِ الاغانى تألیف ابوالفرج اصفهانی (۲۸۴ تا ۳۵۶هـ) که در قالب شعر و موسیقی به نظر صاحب قدرتان رسیده، برخاسته از همین آیین شاهنامه خوانی با موسیقی بوده است. این رسم بعدها ادامه یافته است و اگر معتقد باشیم که ایرانیان در حفظ سنتهای ملی خود سخت محافظه کارند، باید گفت: «نواهایی که هنوز هم در این روزگار همراه شاهنامه خوانی تغنی می شوند، قدمتی هزار و اند ساله دارند».
در شاهنامه فردوسی میتوان از نظرگاههای زیر مباحث موسیقی را مورد مطالعه قرار داد:
۱- #موسیقی دانان (باربد جهرمی - سوسن - و ...)
۲- #سازها (بریط - بوق - تبیره - جام و مهره - جرس - چلب - چنگ - خم - درای - رباب - رود - رویینه خم - زنگ - شیپور - سنج - طبل - کرنای - طنبور - کوس - گاو دم - نای - نای سرغین - هندی درای - و ...)
۳- #آهنگها (پیکار گرد - تخت طاقدیس - داد آفرید - سبز در سبز - سرود پهلوانی - سرود خسروانی - سرود مازندرانی - شادورد بزرگ - گنج یادآوره - گنج سوخته - و ...)
۴- و مصطلحات #موسیقی (آراستن رود - آوا - آواز - بانگ - تار - دستان - زخمه - زدن - ساختن - سراینده - سرود - قانون - گفتن - مطرب - مغنی - نغمه - نوحه - و ...)
شاهنامهی فردوسی و موسیقی مصطلحات موسیقی در شاهنامه حسینعلی ملاح👁 T.me/TheatreAcademyVI
attach 📎
🎓 مقاله
«نمادینگی عناصر در شاهنامه»
.
طبیعت از جمله مفاهیمی است که از همان آغاز ذهن بشر را به چالش و تفکر درباره چیستی و چگونگی خود واداشته است شاید به همین دلیل باشد که معمولاً نخستین فلاسفه یونان را طبیعت گرا میدانند، آنان به چشم خود می دیدند که تغییراتی در طبیعت صورت میپذیرد، اما چگونگی بروز این تغییرات برای آنها مبهم بود. برای بشر این تصور مطرح بود که ماده اولیه باید وجود داشته باشد که بر اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد، از این رو همین تفکر موجب شد که وی برای طبیعت و نیروها و عناصر نهفته در آن که اغلب مقهور قدرتشان بود قداست و کرنشی ماورایی قائل شود، تا بدانجا که برای هر یک از این عناصر خدایی جداگانه در نظر گرفته شود، خدایی که قدرت وی خارج از حیطه کنترل بشری است، در این میان اقوام کهن ایران باستان و آریاییها نیز از این امر مستثنی نبوده اند. باید اذعان کرد که در کنار تقدیس و ستایش طبیعت، گاه این عناصر دشمنان این قوم هم تلقی میشدهاند، بدین گونه که گاه این مظاهر طبیعی به سبب داشتن قوایی مخرب و ویرانگر نمودگار اهریمن و نیروهای اهریمنی میشده اند. حوادثی مانند آتشفشان و زلزله که بشر قادر به مقابله با نیروی ویرانگر آنها نبوده، گاه تعبیر به دیو و نماد اهریمنی میشده است.
فردوسی در عصری زندگی میکرده که وصف طبیعت، یکی از موضوعات اصلی شعر به شمار می آمده است. اما وی خلاف سایر شاعران این دوره ـ کـه تصویر را به خاطر تصویر در شعر میآورده اند - کوشیده است کـه بـه تصاویر و عناصر طبیعت هویتی ماورایی و نمادین ببخشد، وی به نیکی به پیشینه تقدس این عناصر در تمدنهای گذشته و نقش بنیادینشان در شکل گیری اساطیر آگاه بوده است، از این رو طبیعت را در ارتباطی ماورایی با قهرمانان و حوادث داستانهایش پیوند میدهد، در شاهنامه فردوسی آتش، آب، یا گیاه روییده از خاک، تنها یک ماده نیستند، بلکه همگی هویتی صاحب روح و اختیاری خارج از جبر طبیعت دارند، که قهرمان را در مراحل گوناگون حیات و سلوکشان مشایعت می کنند، به یاری اش میشتابند، و در برابر عوامل اهریمنی، وی را ایمن میسازند.
طبیعت همواره در پیدایش تحولات مذهبی مردمان باستان، به ویژه آریایی های ساکن ایران و هند نقشی با اهمیت و تأثیرگذار داشته، و وضعیت جغرافیایی، جنگلهای انبوه، آفتاب، رودخانه های متلاطم، و در یک کلام طبیعت سرشار به گونه ای عمیق، ریشه در تار و پود عقاید مذهبی این اقوام دوانیده است، گاه غیر قابل کنترل بودن قوای طبیعی، مانند کوه های بلند، سیل، و طوفان، بشر را به دعا و اظهار کرنش وامی داشته، و به تدریج این اظهار عجز خود را به صورت ستایش و عبودیت مظاهر طبیعی نمایانده است. در طی روزگاران این تلقیهای ذهن بشر از پیرامون خود جنبۀ باور و اعتقادی مقدس بـه خود می گیرد، و صفاتی که جنبه های خاص از پدیده های طبیعی را نشان می داده اند، عناصر طبیعت را از حالت طبیعی صرف خارج و آنها را صاحب نیرویی ماورایی و مافوق طبیعی میکند، که این عناصر در طول زمانهای متمادی به صورت خدایان مستقل دگردیسی می یابند، در این میان فردوسی راوی اساطیر ایران نیز، این باورها را که در متون اساطیری کهن چون "اوستا" و "ریگ و دا" آورده شده است، در شاهنامه به گونه ای هنرمندانه درج نموده است.
.
بررسی تطبیقی نمادینگی عناصر طبیعت در #شاهنامه رحیم کوشش | امیررضا کفاشی👁 @TheatreAcademyVI
attach 📎
«فنون دراماتیک شاهنامه»
.
آن چه پیرنگ را از طرح و چارچوب متمایز می سازد، این است که پیرنگ علاوه بر خلاصه داستان، رابطه علی حوادث را نیز بیان می کند. با این وصف شاید تعریفی که "کنی" استاد دانشگاه منهتن از پیرنگ ارائه داده، بهترین تعریف باشد: «وقتی از پیرنگ سخن می گوییم، منظورمان چیدن حوادث تاریخی در توالی زمانی نیست. برای نویسنده، کارهای دیگر مهمتر است. او با ترتیب و تنظیم حوادث داستان خود طبق ضرورت ها (به غیر از ضرورت زمانی) پیرنگ را خلق می کند؛ به عبارت دیگر پیرنگ نه تنها ما را از روابط زمانی حوادث آگاه می کند که عنصری مؤثر در آشکار نمودن روابط علی داستان نیز محسوب می شود»...
«فنون دراماتیکِ شاهنامه».pdf6.69 MB
🎓 مقاله
«عنصر رنگ در شاهنامه»
عنصر #رنگ از عناصر ویژه ای است که میتوان از طریق شناخت ویژگیها، خاصیتها و تأثيرات آن، از روی بسیاری از رمزها پرده برداری کرد و به رازهای پنهان بسیاری از پدیده ها دست یافت. در #شاهنامه فردوسی «٤١٩٧» بار عنصر رنگ مورد توجه قرار گرفته است. از این تعداد «٣٢٦٧» مورد از نظر مفهومی نیز بیانگر معنای رنگ است، واژه های رنگی شاهنامه را در «۱۸» دسته میتوان جای داد، «٦۷/۲۷» درصد از رنگهای به کار رفته در شاهنامه مربوط به رنگهای بی فام (سیاه، سپید، تاریک، روشن، تیره، درخشان، و ابلق) و «۳۲/۷۳» درصد مربوط به رنگ واژه های فامی (سرخ، زرد، سبز، بنفش و ...) است، [...] روان شناسان با دقت در کاربرد رنگها به بازشناسی لایه های پنهان شخصیت افراد می پردازند، «یونگ» یکی از بزرگ ترین متفکران و روان پزشکان سده بیستم به نیروهای نمادین رنگها اعتقاد داشت و بیمارانش را تشویق می کرد تا به هنگام نقاشی بی هیچ فکری رنگها را به کار گیرند تا بدین وسیله ژرف ترین بخش ناخودآگاه خویش را آشکار سازند و بتوانند برای دست یافتن به سلامت روان، پیوندی بین ناخودآگاه و خودآگاهشان برقرار سازند. امروزه بیش از سیصد هزار رنگ شناخته شده است، اما رنگهایی که در اسطوره ها وجود دارد انگشت شمارند، مردمان گذشته شناخت اندکی از رنگ داشتند و بسیاری از رنگهای نزدیک به هم را یکسان می پنداشتند. در بسیاری از متون گذشته، رنگهای بنفش، نیلی، کبود، و لاجوردی در معنی سیاه آمده است، یا رنگهایی مانند نارنجی، صورتی، گلبهی، و انواع قرمزها، یا رنگهایی مانند نارنجی را سرخ می گفتند، امروزه ما برای رنگ سبز انواع مختلفی را بازشناخته ایم، از جمله: پسته ای، چمنی، لجنی، زنگاری، فسفری، زیتونی، سیدی و ... در حالی که گذشته در به همهی اینها سبز می گفتند و حتی گاهی رنگ آبی را هم سبز می پنداشتند، اغلب شاعران ما آسمان و دریا را سبز دیده اند، در باورهای دینی ملل مختلف رنگ لباسها و پوششها کارکردی ویژه داشته و برای مراحل حالات مختلف، رنگهای متفاوت پیشنهاد میشده است، اهل طریقت نیز به رنگ لباس و پیوند آن با مراحل و درجات سالک توجهی خاص داشته اند، عنصر رنگ جایگاه ویژه ای در ساخت اسطوره دارد و کمتر اسطوره ای است که در آن از رنگ سخن نرفته باشد، رنگ در اسطوره کلید رمزگشای بسیاری از مفاهیم است، برای نمونه معمولاً رنگ اسب متناسب با شخصیت سوار است، همچون اسب سیاه پادشاهان درشاهنامه که نشان از قدرت آنها دارد، یا رنگ تن پوش شخصیتها که بیان کننده حالات درونی آنهاست، چون جامه سیاه سوگواران، یا رنگ درفشها که نمادی از جلوه های اهورایی یا اهریمنی اند، یا رنگ زرد که رنگی شادی آفرین است و مناسب لباس عروسان و گاه کفن مردگان و رنگی متناسب با باور زرتشتیان است که معتقدند فرورهای مردگان در جشنها و شادیهای آنها حضور دارند و مردگان شریک شادیهایشان هستند، رنگ سفيد نيز رمز الوهیت و جاودانگی است و با داستانهای زال، کیخسرو، باز سپید، و ... پیوند است، [...] این آمار همچنین نشان میدهد که دریچه نگاه فردوسی به كرانه های هستی، سیاه و سفید است. رنگهای بی فام در دو دسته جای میگیرند؛ (نخست سیاه، تاریک و تیره)، و (دوم سپید، روشن و درخشان)، رنگ ابلق در هر دو دسته نوسان دارد، از میان این رنگها رنگ سیاه با بسامد «٦٠٦» مورد، بیشترین میزان کاربرد را از نظر مفهومی داراست، اگر رنگ تیره را با بسامد «٤٣٣» مورد و تاریک را با بسامد «۵۲» مورد اضافه کنیم، کاربرد مفهومی این رنگ به «۱۰۹۱» مورد می رسد، رنگ سفید نیز با بسامد «٢٨٤» مورد چنانچه با درخشان «٤١٨» مورد و روشن «۹۷» مورد در یک دسته جای داده شود، مجموعاً با بسامد «۷۹۹» مورد در ردیف دوم جدول قرار خواهد گرفت، تفاوت میزان کاربرد رنگ سیاه و سفید که به «۲۹۲» مورد میرسد، نشان میدهد که توجه بیشتر فردوسی به روی تیره سکه است یا به عبارتی دیگر، شاعر، سیاهیها را بیشتر از سپیدیها می بیند.
.
کارکرد رنگ در شاهنامهی فردوسی با تکیه بر سیاه و سفید کاووس حسن لی ، لیلا احمدیان👁 @TheatreAcademyVI
attach 📎
03:26
Видео недоступноПоказать в Telegram
445976745_840543471273781_4696536686153721247_n.mp411.05 MB
🎓کتاب
خوشنویسی اسلامی
#شیلا_بلر
مترجم:
ولیالله کاووسی
کتاب خوشنویسی اسلامی (Islamic Calligraphy) را میتوان مهمترین و مفصلترین کتابی دانست که تا کنون دربارة تاریخ و جنبههای مختلف این هنر نوشته شده است. نویسندة کتاب خانم شیلا بلر (Sheila Blair) استاد کالج هنرهای اسلامی بوستون امریکا، دانشآموختة دانشگاه هاروارد، و از برجستهترین پژوهشگران و نویسندگان در زمینة هنر و معماری اسلامی است. این کتاب را انتشارات دانشگاه ادینبورو (Edinburgh) در سال ٢٠٠۶ در ۶٨١ صفحه (مصور، رنگی) منتشر کرده و همزمان در قاهره، پایتخت مصر، هم انتشار یافته است. نویسنده، کتاب را به شش بخش و سیزده فصل تقسیم کرده و مراحل مختلف پیدایش و پیشرفت هنر خوشنویسی را از نخستین سالهای ظهور اسلام تا آخرین تحولات مدرن این هنر در سدة بیستویکم با دقت و ظرافت مورد بررسی قرار داده است.
امتیاز اصلی اثر بلر، برخورداری از روش صحیح در تفکیک تاریخی و مرزبندی جغرافیایی تحولات خوشنویسی در جهان اسلام است. او در شش فصل نخست، دربارة چگونگی شکلگیری و اهمیتیافتن زیبانویسی و پدید آمدن اقلام مختلف در شرایط سیاسی و فرهنگی متفاوت و سر و سامان یافتن انواع خطوط، معرفی ابزارها و مواد خطاطی، شیوههای اولیة قرآننویسی و معرفی برخی قرآنهای کهن، ظهور خوشنویسان پرآوازهای چون ابن بواب و یاقوت مستعصمی و تأثیر هر یک بر جریان خوشنویسی سخن گفته است. پس از آن در فصلهایی جداگانه به تحولات خوشنویسی در هر یک از سرزمینهای اسلامی و تعاملاتی که با دیگر مناطق داشتهاند، پرداخته است. خوشنویسی ایران در دورة ایلخانان، تیموریان، و ترکمانان، مصر و شام در عهد مملوکان، مراکز دیگر رونق خوشنویسی نظیر عثمانی، هند، مغرب، کشورهای افریقایی نظیر تونس و اندلس و مناطق دیگر، خوشنویسی ایران در دورة صفویه و قاجار، و خوشنویسی معاصر جهان اسلام، هر یک در فصولی مجزا بررسی شده است.
بلر برای تألیف این کتاب از مهمترین و بهترین منابع قدیم و جدید لاتین، عربی، و فارسی استفاده کرده و حاصل یافتههای محققان دیگر را در ساختاری منطقی در کنار هم گرد آورده است. همچنین در سرتاسر کتاب، همهجا گفتههای خود را با آوردن تصاویری از آثار خوشنویسی مستند کرده است. با این همه، برخی منابع از چشم او دور مانده یا در مواردی اندک، در مطالب خود دچار خطا شده است که مترجم تلاش کرده است در حد توان این نقایص را با معرفی منابع دیگر یا ذکر توضیحاتی در پانویس صفحات رفع کند. این کتاب در سال ١٣٨۵/٢٠٠۶ در بخش بینالملل جایزة کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، اثر برگزیده شناخته شده است. ترجمهٔ کتاب هم در بهمن ١٣٩٧ جایزهٔ تقدیری کتاب سال ایران را دریافت کرده است.
👁 @TheatreAcademyVI
attach 📎
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.