cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

سَدا

ارتباط با ادمین @ElhamAsadollahii

Больше
Рекламные посты
256
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:18
Видео недоступноПоказать в Telegram
تحصن در بیمارستان رازی رشت در اعتراض به استفاده از آمبولانس برای سرکوب
Показать все...
03990000-0aff-0242-e745-08daa6089cee.mp41.48 MB
🔹قدرت، بدن، زنانگی و سیاست ✍سینا جهاندیده رانسیر فیلسوف معاصر فرانسه، سیاست را نوعی توزیع امر محسوس می‌داند. به همین دلیل بین سیاست و استتیک رابطه می‌بیند. البته منظور رانسیر از استتیک یا زیبایی‌شناسی محدود به هنر نیست بلکه امر حسانی را در نظر دارد. سیاست با تخالف از امر آشنا، آشنایی‌زدایی می‌کند. و این آشنایی‌زدایی همان محسوس کردن امر نامحسوس یا مرئی کردن امر نامرئی‌ است. پوشاندن یا آشکار کردن بدن وقتی تبدیل به حکم می‌شود چیزی را مرئی و محسوس می‌کند که پیش از این نامرئی‌ و نامحسوس بود. از این جهت حجاب و کشف حجاب هر دو دال سیاسی‌اند. وقتی بدن با تحکم پوشانده یا برهنه می‌شود هویت یا «خود» به سوژگی خویش آگاه می‌شود. در این صورت پوشش و برهنگی هر دو می‌تواند یک معنا داشته باشند؛ چرا که بدن سرکوب شده به چیزی دست می‌یابد که پیش از این  محسوس و مرئی نبوده است. در واقع سوژه  دوباره بدن خود را کشف می‌کند زیرا می‌داند که نگاه خیره «دیگری» بدن او را تبدیل به «متن» کرده است. با این آگاهی لباس، دیگر یک پوشش ساده نیست؛ زیرا با این نماد می‌تواند در برابر قدرت مقاومت و آن را تبدیل به رخدادی در عالم محسوس کند. بنابراین آن تعبیر ساده و طنزآمیز که خشم حاکمیت به چند تار مویی بسته است نمی‌تواند تحلیل درستی باشد؛ چنانکه چادر در عصر پهلوی اول, تنها چادر نبود؛ بلکه خود را تا حد یک «نماد سیاسی» بالا کشیده بود. مشکل دولت و ملت حجاب نیست؛ اما چرا حجاب همچنان دال یا عنصر فعال در سیاست است؟ قدرت، بدن‌های منقاد می‌خواهد. کلاه پهلوی تنها یک کلاه نبود، نوعی نماد انقیاد بود؛ چیزی که می‌توان در آن استعاره‌ی ارتش جست. چرا رضاشاه کشف حجاب را با مدرنیته ربط داده بود؟ آیا این مسئله تنها نوعی تقلید از غرب بود؟ تصرف قدرت همان تصرف بدن‌هاست. قدرت به تعبیر فوکو روی بدن‌ها اعمال می‌شود. بنابراین برهنه کردن یا پوشاندن  اجباری بدن‌ها فراتر از حجاب یا کشف حجاب است. سیاست حجاب و کشف حجاب یک حکم را مسجل می‌کند که «بدن یک متن است». این متن باید با متن‌هایی که قدرت وضع می‌کند تطبیق داشته باشد. عدم تطابق متن بدن با متن مسلط قدرت، منجر به تخالف و مقاومت می‌شود در این شرایط امر محسوس سر بر می‌آورد؛ زیرا نوعی تخطی از نگاه خیره قدرت است. با این سازوکار است، که حجاب یا کشف حجاب می‌تواند تبدیل به امر سیاسی شود. قصه‌های هزار و یک شب، یک استعاره - متن یا آرکی‌تایپ است. با این متن می‌توان به این نتیجه رسید که بدن زن در شرق همیشه سیاسی بوده است. در هزار و یک شب «مرگ» و «عیش» دو استعاره مردانه‌‌اند برای انقیاد زن. شهریار به بدن زن بدگمان است او این بدگمانی را با مرگ درمان می‌کند؛ اما نمی‌تواند بدن زن را فراموش کند. ابتدا از آن بهره می‌برد و سپس با مرگ نابودش می‌کند. فراموش نکنیم که از نظر ریشه‌شناسی کلمه‌ی «مرد» از ریشه‌ی «مردن»، کلمه‌ی «حوا» از ریشه‌ی «حی و حیات» و کلمه‌ی «زن» از ریشه‌ی «زندگی» است. ظهور شهرزاد نشان می‌دهد که زن در شرق در جستجوی راهی برای گریز از مرگ و پیوستن به زندگی است. شهرزاد با روایت، مرگ را به تأخیر می‌اندازد. او «استعاره‌ی تأخیر» را باز از زیست‌-جهان مرد گرفته است. بنابراین جای لذت جنسی را با «لذت روایی»عوض می‌کند و داستان‌ها را به گونه‌ای روایت می‌کند تا اوج به تأخیر بیفتد. شهریار ناچار است برای شنیدن ادامه‌ی داستان تا شب دیگر صبر کند. تعلیقی که شهرزاد ایجاد می‌کند تنها تعلیق در روایت نیست بلکه تعلیق مرگ و رسیدن به زندگی است. شهرزاد چند تأخیر را با هم می‌آمیزد و البته می‌داند همه‌ی این تأخیرها نوعی استعاره‌ی جنسی هستند؛ زیرا مرد را تنها این استعاره است که اسیر خود می‌کند. کشف بزرگ شهرزاد این است که روایت با عمل جنسی رابطه دارد و مرد در هر روایتی بی‌شک دنبال همین استعاره است. شهرزاد با تعلیق روایت‌ها آنقدر زمان را به تأخیر می‌اندازد تا مرگ را تبدیل به زندگی کند. @tabarshenasi_ketab
Показать все...
#برگه_شوندان 🔹قدرت، بدن، زنانگی و سیاست #سینا_جهاندیده رانسیر فیلسوف معاصر فرانسه، سیاست را نوعی توزیع امر محسوس می‌داند. به همین دلیل بین سیاست و استتیک رابطه می‌بیند. البته منظور رانسیر از استتیک یا زیبایی‌شناسی محدود به هنر نیست بلکه امر حسانی را در نظر دارد. سیاست با تخالف از امر آشنا، آشنایی‌زدایی می‌کند. و این آشنایی‌زدایی همان محسوس کردن امر نامحسوس یا مرئی کردن امر نامرئی‌ است. پوشاندن یا آشکار کردن بدن وقتی تبدیل به حکم می‌شود چیزی را مرئی و محسوس می‌کند که پیش از این نامرئی‌ و نامحسوس بود. از این جهت حجاب و کشف حجاب هر دو دال سیاسی‌اند. وقتی بدن با تحکم پوشانده یا برهنه می‌شود هویت یا «خود» به سوژگی خویش آگاه می‌شود. در این صورت پوشش و برهنگی هر دو می‌تواند یک معنا داشته باشند؛ چرا که بدن سرکوب شده به چیزی دست می‌یابد که پیش از این  محسوس و مرئی نبوده است. در واقع سوژه  دوباره بدن خود را کشف می‌کند زیرا می‌داند که نگاه خیره «دیگری» بدن او را تبدیل به «متن» کرده است. با این آگاهی لباس، دیگر یک پوشش ساده نیست؛ زیرا با این نماد می‌تواند در برابر قدرت مقاومت و آن را تبدیل به رخدادی در عالم محسوس کند. بنابراین آن تعبیر ساده و طنزآمیز که خشم حاکمیت به چند تار مویی بسته است نمی‌تواند تحلیل درستی باشد؛ چنانکه چادر در عصر پهلوی اول, تنها چادر نبود؛ بلکه خود را تا حد یک «نماد سیاسی» بالا کشیده بود. مشکل دولت و ملت حجاب نیست؛ اما چرا حجاب همچنان دال یا عنصر فعال در سیاست است؟ قدرت، بدن‌های منقاد می‌خواهد. کلاه پهلوی تنها یک کلاه نبود، نوعی نماد انقیاد بود؛ چیزی که می‌توان در آن استعاره‌ی ارتش جست. چرا رضاشاه کشف حجاب را با مدرنیته ربط داده بود؟ آیا این مسئله تنها نوعی تقلید از غرب بود؟ تصرف قدرت همان تصرف بدن‌هاست. قدرت به تعبیر فوکو روی بدن‌ها اعمال می‌شود. بنابراین برهنه کردن یا پوشاندن  اجباری بدن‌ها فراتر از حجاب یا کشف حجاب است. سیاست حجاب و کشف حجاب یک حکم را مسجل می‌کند که «بدن یک متن است». این متن باید با متن‌هایی که قدرت وضع می‌کند تطبیق داشته باشد. عدم تطابق متن بدن با متن مسلط قدرت، منجر به تخالف و مقاومت می‌شود در این شرایط امر محسوس سر بر می‌آورد؛ زیرا نوعی تخطی از نگاه خیره قدرت است. با این سازوکار است، که حجاب یا کشف حجاب می‌تواند تبدیل به امر سیاسی شود. قصه‌های هزار و یک شب، یک استعاره - متن یا آرکی‌تایپ است. با این متن می‌توان به این نتیجه رسید که بدن زن در شرق همیشه سیاسی بوده است. در هزار و یک شب «مرگ» و «عیش» دو استعاره مردانه‌‌اند برای انقیاد زن. شهریار به بدن زن بدگمان است او این بدگمانی را با مرگ درمان می‌کند؛ اما نمی‌تواند بدن زن را فراموش کند. ابتدا از آن بهره می‌برد و سپس با مرگ نابودش می‌کند. فراموش نکنیم که از نظر ریشه‌شناسی کلمه‌ی «مرد» از ریشه‌ی «مردن»، کلمه‌ی «حوا» از ریشه‌ی «حی و حیات» و کلمه‌ی «زن» از ریشه‌ی «زندگی» است.  ظهور شهرزاد نشان می‌دهد که زن در شرق در جستجوی راهی برای گریز از مرگ و پیوستن به زندگی است. شهرزاد با روایت، مرگ را به تأخیر می‌اندازد. او «استعاره‌ی تأخیر» را باز از زیست‌-جهان مرد گرفته است. بنابراین جای لذت جنسی را با «لذت روایی»عوض می‌کند و داستان‌ها را به گونه‌ای روایت می‌کند تا اوج به تأخیر بیفتد. شهریار ناچار است برای شنیدن ادامه‌ی داستان تا شب دیگر صبر کند. تعلیقی که شهرزاد ایجاد می‌کند تنها تعلیق در روایت نیست بلکه تعلیق مرگ و رسیدن به زندگی است. شهرزاد چند تأخیر را با هم می‌آمیزد و البته می‌داند همه‌ی این تأخیرها نوعی استعاره‌ی جنسی هستند؛ زیرا مرد را تنها این استعاره است که اسیر خود می‌کند. کشف بزرگ شهرزاد این است که روایت با عمل جنسی رابطه دارد و مرد در هر روایتی بی‌شک دنبال همین استعاره است. شهرزاد با تعلیق روایت‌ها آنقدر زمان را به تأخیر می‌اندازد تا مرگ را تبدیل به زندگی کند. @tabarshenasi_ketab https://t.me/shavandanpage
Показать все...
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی،روح اله آبسالان

Фото недоступноПоказать в Telegram
خبر بازداشت آتفه‌ چهارمحالیان، عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران امروز ۱۱ مهرماه، آتفه چهارمحالیان، شاعر و عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به دست ماموران امنیتی بازداشت شد. تا لحظه‌ی تنظیم این خبر، از نهاد بازداشت‌کننده و محل بازداشت این شاعر خبری در دست نیست. این در حالی است که در روزهای اخیر، حکومت بر ابعاد کشتار و سرکوب افسارگسیخته‌ی خود افزوده است. مامورانش در سیستان و بلوچستان بسیاری را به خاک و خون کشیده‌اند، به دانشگاه‌ها حمله کرده‌اند تا به گفته‌ی خودشان دانشجویان را «رنده» کنند. به خانه‌ی نویسندگان، هنرمندان و فعالان مدنی هجوم برده‌اند و بسیاری را ربوده‌اند. ندا ناجی، مونا برزویی، شروین حاجی‌پور، بهاره هدایت، حسین رونقی، مژگان کاوسی، امیر حسین بریمانی، کرم‌الله سلیمانی، نیلوفر حامدی، الهه محمدی و ... از جمله‌ی این بازداشت‌شدگان هستند. بدیهی است مسئوليت هر گزندی به جان و سلامت آتفه چهارمحالیان و سایر بازداشت‌شدگان بر عهده‌ی حاکمیت است و همه‌ی آنان باید فورا و بدون قید و شرط آزاد شوند.
Показать все...
Repost from صدای ایران
🖊 «ما نمرده بودیم...» ✍️ مهدی تدینی شگفت‌زده‌ام! با آنکه بالندگی و بلوغ مردم را می‌دیدم و آن را بیان می‌کردم، گمان می‌کردم «غم نان» و «درد معیشت» دیگر مجالی برای «درد آزادی و آزادگی» باقی نمی‌گذارد. نه فقط منِ میرزابنویس، بلکه عموم تحلیلگران، سیاست‌شناسان و جامعه‌شناسان بر این باور بودند که باید منتظر «شورش گرسنگان» باشیم. حتی من گمان می‌کردم، آرزوهای طبقۀ متوسط، آرمان‌های جامعۀ مدنی و مطالبات جامعه‌ای که غم نان ندارد، فراموش شده است... اما بهت‌زده‌ام از اینکه این مطالبات حتی گسترش یافته و همۀ اقشار را همدل کرده است. مردمی که چندین سال پیاپی تورم چندده‌درصدی کمرشان را شکسته و سفره و جیبشان را به تاراج برده، در تجمعات و اعتراضاتشان یک شعار «معیشتی» نمی‌دهند! در برابر این مناعت‌طبع نباید سر تعظیم فرود آورد؟ منتظر شورش گرسنگان سر بنزین و قندوشکر بودید و دم‌ودستگاه کوپن راه می‌انداختید، اما دغدغۀ اصلی مردم چیز دیگری بود! البته بر کسی پوشیده نیست که دلیل این اعتراضات بسیار گسترده است، اما اینکه مرگ جانگداز دختری کرد باعث بروز آن می‌شود و کل کشور چنین خود را صاحب‌عزا می‌داند، نشانۀ بلوغ و بزرگی نیست؟ در روزهایی که طالبان کابل را تصرف کرد و همسایۀ شرقی دوباره در تاریکی محض فرو رفت، بخش بزرگی از مردم ایران با نگرانی اوضاع افغانستان را پیگیری می‌کرد و آشکارا دردمندی را می‌توانستید در حرف‌هایشان ببینید. آن روزها مردم ایران، مانند برادر و خواهری دلسوز و آگاه غصۀ افغانستان را می‌خوردند. کل دنیا ــ هم ملت‌ها و هم دولت‌هایشان ــ چشمش را به روی افغانستان بست، مگر جامعۀ ایران! همان روز بر من اثبات شد، ارزش‌های آزادی‌خواهانه و بلوغ مدنی به عناصری ریشه‌دار و قدرتمند در جامعۀ ایران بدل شده است. به همین دلیل، همان زمان می‌گفتم جامعۀ مدنی ایران پرنورترین نقطۀ خاورمیانه است. کسانی که از آرمان‌های طبقۀ متوسط متنفر بودند، برای درهم‌شکستن طبقۀ متوسط از طریق فشار اقتصادی بسیار تلاش کردند، اما امروز با صدای رسا می‌توان شکست پروژۀ نابودی طبقۀ متوسط را اعلام کرد. شاخص‌های اقتصادی له‌شدن طبقۀ متوسط را آشکارا نشان می‌دهد، اما «طبقۀ متوسط» فقط «جسمِ مادیِ این طبقه» نیست، بلکه روح، اندیشه، آرمان‌ها و منش آن نیز بخشی از هویت و سرشتش را می‌سازد. ما به قهقرا نرفتیم. ارزش‌ها در ما نمرد و فراگیری آن امروز شگفت‌انگیز است. البته تحلیل جامعه‌شناختی باشد برای فرصتی دیگر. فعلاً در حالت مضطر به سر می‌بریم؛ میان خوفِ قطع اینترنت و رجایِ وی‌پی‌ان در سیَلانیم. در آینده وقت داریم همه‌چیز را سر فرصت واکاوی کنیم، اما برای مثال می‌توانید به این متن بنگرید: «در ستایش جامعۀ ایرانی» که در آن دلایل بالندگی جامعۀ ایرانی را برشمردم. اتفاقاً یکی از مهم‌ترین عوامل را در آنجا نیروی زنان ذکر کرده بودم که به موتور تحول جامعه بدل شده‌اند. تکلیف جامعۀ ایرانی دیگر روشن است: ارزش‌هایی دارد و پای این ارزش‌ها ایستاده است و با گرسنگی کشیدن هم دست از آن برنمی‌دارد. به همین دلیل، برای اولین بار عمیقاً حس می‌کنم آیندۀ ایران بیمه شده است. نمی‌توان لباس‌های کودک ده‌ساله را تن جوانی بیست‌ساله کرد! حتی اگر این جوان را بزنید، بازداشت کنید، بر سرش مشت بکوبید، فریاد بزنید... نه! نمی‌شود! آن لباس کودکی به تن او نمی‌رود! من این روزها عمیقاً معنای «مهر» را حس می‌کنم: مردمی که «مهر» عمیقی به هم دارند و برای بهروزی خود و کشورشان دغدغه‌ دارند و از «بی‌مهری‌» کسانی که هیچ‌گاه حرفشان را نشنیده‌اند و در پاسخ مشت و بهتان زده‌اند، خسته‌اند. این مهر جاودان باد... 🎼 @SedayIrann
Показать все...
05:39
Видео недоступноПоказать в Telegram
از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان سرو خمیده ... 📹تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» - اجرای همایون شجریان و گروه سیاوش؛ کنسرت استرالیا ؛ مهرماه 1401 🎼@SedayIrann
Показать все...
از خون جوانان وطن لاله دمیده.mp439.30 MB
01:54
Видео недоступноПоказать в Telegram
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_آزادی #مهسا_امینی ویدئوکلیپ زن زندگی آزادی با مشارکت بیش از ۲۰ هنرمند و زنان آزادیخواه و مردم مبارز از سراسر کشور
Показать все...
22.34 MB
06:59
Видео недоступноПоказать в Telegram
🎧🎼🎶🎵 #موسیقی 🎼 خون ارغوان‌ها شاعر: سعید سلطانپور آهنگ، تنظیم و رهبری: مهرداد بران گروه کُر بهار و ارکستر پاریس @ZemzemehayeTanhaei
Показать все...
21.21 MB
Фото недоступноПоказать в Telegram
بیانیه کانون نویسندگان ایران در اعلام همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران بر آنچه مردم بی‌باک در خیابان‌ها با جان خویش فریاد می‌کنند چیزی نمی‌توان افزود. اما بر همه‌ی نویسندگان و هنرمندان، تشکل‌های صنفی و فرهنگی، و نهادهای آزادی‌خواه و مستقل است که حمایت خود را، به صراحت و به دور از عافیت‌طلبی‌های مرسوم، از جنبش آزادیخواهی مردم اعلام کنند؛ جنبشی که برای تداوم، بیش از هر چیز به همبستگی نیاز دارد. جنبشی که هم اکنون تقریباً همه‌ی کشور را در بر گرفته است حاصل خشمی چهل ساله است. حاکمیت جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون با استفاده از ضرب و زور و صرف مبالغ هنگفتی از بودجه‌ی عمومی کشور در پروژه‌های به اصطلاح فرهنگی و عقیدتی و حذف و سانسور هنر و ادبیاتی که بازتاب دهنده‌ی روح جاری زندگی انسان امروز است کوشیده است مردم ایران و به ویژه نسل جوان کشور را از حق طبیعی ِ آزادانه زیستن محروم کند و آن‌ها را در قالب دلخواه خود بگنجاند. بدیهی است که دود چنین سیاست ستمکارانه‌ای بیش از همه به چشم زنان جامعه فرو می‌رود؛ زنانی که از انواع تبعیض‌های جنسیتی رنج برده‌اند و در هر فرصتی زبان به اعتراض گشوده‌اند. زنان پیشرو و آگاه ایران از همان نخستین سال‌های اجباری شدن حجاب در فردای انقلاب ۵۷ به درستی دریافتند که تحمیل حجاب بر آن‌ها، تنها تحمیل نوعی پوشش نیست، بلکه توهین به شأن انسانی آن‌ها و فراتر از آن «در حجاب بردن» نفس آزادی است و بدین‌سان جنبش برابری‌خواهی زنان ایران همواره بخشی مهم در جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران در چند دهه‌ی اخیر بوده است. جنبشی که این بار با نام زنی جوان و از دست رفتن جانِ گرامی‌اش گره خورده است. از نقطه‌ی آغازینِ این جنبش، قتل مهسا (ژینا) امینی، تا شعار فراگیرِ «زن، زندگی، آزادی (ژن، ژیان، ئازادی)»، گروه‌های زنان که به انواع روش‌ها سرکوب و پراکنده شده بودند، گرد آمدند و در ادامه‌ی اعتراض زنان سقز و سنندج، نخستین فراخوان اعتراض خیابانی را پس از قتل مهسا امینی رقم زدند. خیابان «حجاب» را برگزیدند تا این نمادِ آشکارِ سلطه و آزادی‌ستیزی را به تمامی افشا کنند. حجاب که چهل و چند سال ابزارِ خشونتِ نظام‌مندِ جمهوری اسلامی علیه جان و زندگی نیمی از جمعیت ایران بود، به نماد سلطه و سرکوبِ همه‌ی مردم ایران بدل شد. حضور گسترده‌ی مردم در خیابان‌ها، پیوستن آنها به روسری‌سوزان و تکرار شعارهای مترقی، بر تلاش‌ حکومت برای تقلیل خواست مردم به برچیدن «گشت ارشاد» خط بطلان کشید و نشان داد مسیر آزادی جامعه از آزادی زنان می‌گذرد. خشونت لجام‌گسیخته‌ی جمهوری اسلامی در برابر معترضان و انکار حق طبیعی مردم برای بیان و ابراز مطالبات خویش، بار دیگر خیابان را به قتلگاه شریف‌ترین و شجاع‌ترین فرزندان ایران بدل کرد. در پاسخ، مردم بر تعداد نقاط تجمع افزودند، محله به محله به میدان آمدند، درهای خانه‌هاشان را به روی مجروحان و معترضان گشودند و خیابان به خیابان با دست‌های خالی نیروی خود را سامان دادند. نیروی عظیمی که ریشه در آزادی و خواست‌های دموکراتیک دارد. اصل نخست منشور کانون نویسندگان ایران در بیش از ۵۰ سال گذشته نقطه‌ی اتصال کانون به جنبش‌های آزادیخواهی بوده است. کانون در این سال‌ها بی‌وقفه بر حق آزادی بیان، «بی هیچ حصر و استثنا برای همگان» پای فشرده است. آزادی بیان مسأله‌ای صرفاً صنفی برای نویسندگان نیست؛ آزادی بیان بستر شکل‌گیری تشکل‌ها و جنبش‌ها و شاهرگ تداوم حیات آنهاست. حکومت به پشتوانه‌ی سال‌ها سرکوب نظام‌مندِ آزادی بیان، سانسور همه‌جانبه، کنترل و محدود کردن فضای مجازی که این روزها به اوج خود رسیده است و انحصار رسانه‌ای، در خیابان‌ها معترضان را می‌کشد و می‌رباید. اما مردمِ درخفقان‌زیسته نیز راه‌ها و روزنه‌های خود را در دل این تباهی گشوده‌ و صدا و خواست خود را به عرصه‌ی عمومی آورده‌اند. کانون نویسندگان ایران همبستگی خود را با جنبش آزادیخواهی مردم ایران اعلام می‌کند و از نویسندگان و هنرمندان که حیات حرفه‌ایشان به آزادی بیان گره خورده است، و نیز از تشکل‌ها و نهادهای همسو در سراسر جهان می‌خواهد که صدای جنبش آزادیخواهی مردم ایران باشند. کانون نویسندگان ایران ۱ مهر ۱۴۰۱ https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-09-23
Показать все...
بیانیه

در اعلام همبستگی با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران   بر آنچه مردم بی‌باک در خیابان‌ها با جان خویش فریاد می‌کنند چیزی نمی‌توان افزود. اما بر همه‌ی نویسندگان و هنرمندان، تشکل‌های صنفی و فرهنگی، و نهادهای آزادی‌خواه و مستقل است که حمایت خود را، به صراحت و به دور از عافیت‌طلبی‌های مرسوم، از جنبش آزادیخواهی مردم اعلام کنند؛ جنبشی که برای تداوم، بیش از هر چیز به همبستگی نیاز دارد. جنبشی که هم اکنون تقریباً همه‌ی کشور را در بر گرفته است حاصل خشمی چهل ساله است. حاکمیت جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون با استفاده از ضرب…

Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.