🔵🚦دستها برای که بالا می روند و اشک ها برای چه می ریزند؟!
@Eslah_Etedal
🔶" بغض گلوی همه را گرفته بود، اما چون اجازه نداشتند گریه کنند. به جای آن همگی دست مفصلی زدند. هیچ کس جرات نکرد به عنوان اولین نفر دست نزند."(هرتا مولر، سرزمين گوجه هاي سبز)
@Eslah_Etedal
🔷"در پايان كنفرانس حزبي از حضار خواستند براي رفيق استالين كف بزنند. همه برخاستند و پنج دقيقه مدام كف زدند. اين كف زدن عذاب آور شده بود، تجسم دامي كه مردم گرفتارش بودند. چه كسي جرات مي كرد كف زدن را متوقف كند؟ از دبير تا دربان جلسه مجبور به ادامه بودند و حالا ده دقيقه بود كه همه كف مي زدند. مدير يك كارخانه كاغذسازي اولين نفري بود كه نشست و پس از او مردم، بتدريج نشستند. آن شب او را دستگير كردند. او محكوم به ده سال زندان شد. بازجو به او گفته بود:" اين سزاي كسي است كه به ديگران شجاعت اين را مي دهد كه ديگر كف نزنند!".( الكساندر سولژنيتسين -The Gulag Archipelago 1918-56).
🔶دو متن بالا برای بخش هایی از مردم دنیا تصاویری نامانوس و باورنکردنی است ، در عین حال اما بسیاری همچنان چنین تصاویر و لحظاتی را که در حالی تجربه می کنند،همان لحظاتی که به قول هرتا مولر:"ذهن ها از ترس فقط پر از ویرگول اند". عکس بالا ، خاطره ماندگار یکی ازاین لحظات است در اروپا.
@Eslah_Etedal
🔸تايم، وقتي اين عكس رامنتشر كرد، اسم آن را گذاشت: «قلب شكستهHeartbroken طنزي كلامي و درست مقابل صليب شكسته cross broken كه نماد نازيهاي آلمان بود.اين عكس را كه ميبيني انگاري كه چيزي در ناخودآگاه ذهنات بيدار مي شود، چيزي از جنس مكاشفه در معمايي كه براي تو، همهي آن جلوه هاي تصنعي و بزك دوزك شده مفاهيمي چون قدسيت، ثروت و قدرت و شكوه را به شكل ناگهاني كنار مي زند و در وراي آن صحنههايي كه ميتواند مايهي تبخترارباب قدرت شود، تصوير تكان دهنده و گاه، مشمئزكننده از امپراتوري دروغ و اجبار را نمايان ميكند.
🔹 تصویر فوق تعظیم به قدرت و افشای او را توامان دارد.به كادر بستهي عكس، دقت كنيد و به آن دستهايي كه بالا رفته اند تا نشان دهندهي استيلاي قدرت فاشيسم بر اروپاي آن روز باشند و درعين حال نشان دهند كه مردم كوچه و بازار چطور به پيشوا اداي احترام مي كنند! با اين وجود، عكس، شاهد صادقي بر اين حقيقت است كه براي مضحكه كردن چيزهاي پوشالي و مبتني بر توهم يا زير سوال بردن استيلاي قدرتي كه حتي احساسات مردم را به انحصار ايدئولوژيك خود در آورده است، گاهي با "قطره اشكي" براي بيان ناگفته هاي بيانيه هاي پرطمطراق و فيگورهاي سياسي و تشكيلاتي، كفايت مي كند. قطره اشكي كه حتي سانسور دستمال لرزان و چروك خورده پيرزن بر رد خيس آن هم، نمي تواند اين حقيقت را انكار كند كه استبداد و فاشيسم با آن همه ادعاي دهان پركن، آدمي را به آنجا مي رساند كه از بیان احساس واقعی خود نیز محروم می شود. بنابراين چندان عجيب نيست كه تاريخ در تجربه هاي شوم پيشين خود از شوروي گرفته تا كامبوج و ازآلمان هيتلري تا کره شمالی، مملوء از چهره هاي خسته و هراساني است كه براي قدرت، دست تكان مي دهند و به ستايش هیبت پوشالياش مي نشينند اما با دست ديگرشان، سرشك گرم و رسواکننده خود را از گونه مي زدايند.
🔸 بشر تا چه زمان اين دستهاي برافراشته و دلهاي آزرده را تجربه مي كند؟ " پريمو لوي" مورخ مشهور هولوكاست، زماني در مورد هولوكاست گفته بود:" يكبار اتفاق افتاده است، پس باز هم ممكن است اتفاق بيفتد!"، اين دستها اما نشان داده اند ميليونها بار ديگر هم برافراشته خواهند شد و آن چشم ها نيز گريان خواهند ماند تا خدای آزادی و ناخدای استبداد، هر كدام مراد خود را از اینگونه تصوير برگیرند!
♉️❇️ کانال #اعتدال_و_اصلاح اندیمشک
@Eslah_Etedal
http://telegram.me/joinchat/AAAAAEBo3YsqBUfg0Un6vg