بوف

🔻ظلمت در نیمروز نوشته آرتور کوستلر اگر چه با تبلیغات گسترده از سوی دم و دستگاه‌های سرمایه‌داری، به عنوان کتابی ضدکمونیسم و ضد سوسیالیسم معرفی شده است، اما این کتاب بیش از آنچه برایش تبلیغ شد، اتفاقا در مقام دفاع از آرمان‌های انقلاب و در نکوهش دیکتاتوری و سرکوب‌های استالین نوشته شده است. 🔹روباشف شخصیت اصلی این داستان، می‌تواند بوخارین یا تروتسکی در جهان واقعی و شوروی باشد، هر چند با توجه به دستگیری و محکومیت به اعدام، عموما او را همان بوخارین می‌دانند اما از منظر دیدگاه‌های انقلابی می‌توان بوخارین یا تروتسکی، هر دو را در بخش‌هایی همان روباشفِ ظلمت در نیمروز دانست. در هر صورت در این داستان، او دستگیر می‌شود و سراسر کتاب شرح بازجویی‌ها و اعترافات اوست. 🔹او از بنیان‌گذاران انقلاب اکتبر است و حالا تازه‌واردانی که انقلاب را مصادره کرده‌اند او را به کام مرگ می‌کشانند تا بگویند که او ضدانقلاب است و خودشان انقلابی هستند. اما روباشف در یکی از بازجویی‌هایش درباره تفاوت او با تازه به قدرت‌رسیده‌ها خطاب به بازجو می‌گوید:‌ آن روزها ما مشغول تاریخ‌سازی بودیم؛ امروز شما در کار سیاست هستید. فرقش در اصل همین است. 🔹او این تاریخ‌سازی را اینگونه شرح می‌دهد: ریاضیدانی گفته که علم جبر مال تنبل‌هاست؛ ایکس را حل نمی‌کنند، با آن عملیات انجام می‌دهند، طوری که انگار آن را می‌شناسند. در مورد ما، ایکس مظهر توده‌های ناشناس است، مظهر مردم است. سیاست یعنی انجام عملیات با این ایکس، بی‌آنکه نگران ماهیت واقعی‌اش باشی. تاریخ‌سازی یعنی این ایکس را به عنوان چیزی به رسمیت بشناسی که در معادله مظهرِ آن است. 🔹با این حال در میانه اعترافات اجباری‌اش، اعتراف‌های صادقانه‌ای نیز دارد و می‌گوید: ما استنتاج منطقی را جایگزین بصیرت کردیم، ولی با این‌که همگی از یک نقطه شروع کردیم، به نتایج متفاوتی رسیدیم، واقعیت این است: من دیگر به لغزش‌ناپذیر بودن خود اعتقاد ندارم. همین است که پریشانم. 🔹روباشف زمانی که در سلول انفرادی تنهاست و در حال نوشتن اعتراف است نظریاتش را اینگونه به روی کاغذ می‌آورد: در دوره‌های بلوغ، وظیفه و نقش مخالفان این است که به توده‌های مردم متوسل شوند. در دوره‌های فقدان بلوغ ذهنی، تنها مردم‌فریبان به داوری عالی مردم متوسل می‌شوند. در چنین موقعیت‌هایی، مخالفان دو راه پیش رو دارند: قدرت را با کودتا به چنگ بیاورند، بی‌آنکه روی حمایت توده‌ی مردم حساب کنند، یا خود را در یأسی خاموش از گردونه به بیرون پرتاب کنند، در سکوت بمیرند. 🔹البته روباشف ادامه می‌دهد که راه سومی هم وجود دارد که از نظر منطقی به هیچ وجه کمتر از دو راه دیگر نیست و در کشور ما به یک نظام بدل شده است: انکار و پنهان کردن اعتقاد خویش، آن‌گاه که چشم‌اندازی برای تحقق آن وجود ندارد. 🔹اما شاید مهمترین دیدگاهش در این جمله باشد که می‌گوید: توانایی یک ملت برای حکومت دموکراتیک بر خویش متناسب با درجه درک آن ملت از ساختار و عملکرد کل جامعه است. ✍🏼برگرفته از کتاب ظلمت در نیمروز نوشته آرتور کوستلر #رمان #ادبیات #سیاست https://t.me/ketaboonn/50 📚کتابون را به دوستان خود معرفی کنید تا شاید گام کوچکی برای آگاهی‌بخشی در کنار هم برداشته باشیم 👉🏼 @ketaboonn

می توانی توضیح بدهی اغلب ازدواج ها چرا صورت می گیرد؟ بیا دخترها را در نظر بگیریم. بیشترشان وقتی دوستشان شوهر می کنند خجالت می کشند بی شوهر بمانند. خوب برایشان سخت است سربار خانواده باشند. دلشان می خواهد برای خودشان خانمی کنند و مستقل باشند... علاوه بر اینها، نیاز طبیعی مادر شدن و این که برای خودشان خانه و زندگی دیگری دست و پا کنند هم هست. در عوض، انگیزه مردها چیز دیگری است. اول اینکه آنها از زندگی مجردی خسته می شوند، از نامرتبی خانه، از کثیفی و ته سیگار و لباس زیر و ملافه های چرک و تا دلت بخواهد از این جنس موارد. دوم این که احساس می کند زندگی از این جنس سالمتر است. سوم این که، آدم فکر میکند که حالا صاحب بچه هایی می شوی و خودت هم از دنیا بروی، قسمتی از تو، توی دنیا باقی می ماند و به حیات ادامه می دهد ... چه می دانم یک جور توهم جاودانگی. و چهارم این که، درست مثل ماجرایی که سر من آمد: این که حالت معصوم طرف وسوسه ات کند و اسیر شوی. خب، پس یکی به من بگوید در این بین عشق کجاست؟ النگوی یاقوت آلکساندر کوپرین @boof_adabi

تا قبل از چرنوبیل... از بین هر 100هزار بلاروسی، 82 مورد سرطانی وجود داشت. اما امروزه آمار به این شرح است: از هر 100هزار نفر، 6هزار نفر بیمار هستند. نرخ اینگونه بیماری ها تقریبا 74 برابر افزایش داشته .. میزان مرگ و میر در ده سال گذشته 23/5 درصد رشد داشته است. از هر 14 نفر تنها یک نفر بر اثر کهولت فوت میکند. در زمان معاینه پزشکی در نواحی آلوده تر، ثابت شد که از هر 10 نفر، 7 نفر بیمارند. وقتی از مین روستاها رد میشوی، قلمرو گسترش یافته قبرستان ها متحیرت میکند... بسیاری از اعداد و ارقام تا به امروز نامشخصند... آنها را هنوز در خفا نگه میدارند، انگار هیولا هستند. اتحاد جماهیر شوروی 800هزار سرباز وظیفه و نیروی پاکسازیِ احضارشده به خدمت را به محل حادثه اعزام کرد، و پسربچه ها را بلافاصله بعد از مدرسه برای خدمت در ارتش احضار کردند... فقط در بلاروس 115493 نفر در لیست نیروهای پاکسازی قرار میگیرند. براساس اطلاعات وزارت بهداشت فدراسیون روسیه، از سال 1990 تا 2003، 8553 نفر از نیروهای پاکسازی مردند، روزانه دو نفر ... 📕نیایش چرنوبیل: رویدادنامه آینده 🖌سوتلانا آلکساندرونا اَلکسیویچ @boof_adabi

-مایهٔ تاسف است. مرده شور همه را ببرند. اگر آن آدمی که نخست خدا را اختراع کرد به دستم می‌افتاد، چه‌ها که بر سرش نمی‌آوردم! آویختن او به درخت اشنگ تلخ هم برایش زیادی می‌بود. -اگر خدا را اختراع نمی‌کرد، تمدنی در کار نمی‌بود. -تمدنی در کار نمی‌بود؟ بی وجود خدا؟ -نه، براندی هم در کار نمی‌بود. دیگر باید براندی را از تو بگیرم. 📕برادران کارامازوف 🖌فئودور داستایوفسکی @boof_adabi

- قربان، دشمن را چطور تشخیص می‌دهید؟ - شلیک می‌کنم؛ هرکس افتاد دشمن بوده. [از وبلاگ میرزا پیکوفسکی] @boof_adabi

حتی یک اثر تازه ادبی به یادم نمی آید که نویسنده از همان نخستین سطور خودش را در انواع و اقسام قید و بندهای اخلاقی گرفتار نکرده باشد. یکی می ترسد از بدن برهنه صحبت کند، دیگری دست و پای خودش را با تحلیل های روانشناختی بسته، سومی به دنبال "رابطه گرم با انسان" است، چهارمی عمدا صفحات متعددی را با توصیف طبیعت سیاه می کند تا متهم به جبهه گیری خاصی نشود. یکی می خواهد در آثارش حتما سیمای بازاری داشته باشد و یکی دیگر حتما سیمای اشرافی و غیره. تا دلت بخواهد تصنع، احتیاط و مقاصد پنهانی، اما دریغ از آزادی و شهامت نوشتن. در نتیجه خبری هم از آفرینش هنری نیست. داستان ملال انگیز آنتوان چخوف @boof_adabi

درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان. گفت از بهر خدای این چه دعاست؟! گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را .. ای زبردستِ زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری ... سعدی گلستان، باب اول: در سیرت پادشاهان @boof_adabi

تا چند زنم بروی دریاها خشت بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت @boof_adabi

ابراهیم؛ اسماعیل را گفت: ای پسر در خواب دیدم که تو را قربانی همی باید کرد؛ اسماعیل گفت: پدر اگر نمیخفتی آن خواب نمی‌دیدی تذکره الاولیا؛ ذکر ابوعلی دقاق @boof_adabi