❤️ کلبه عشق " و " آرامش" جسم و جان
@Colbey_eshgh_aramesh "دریچه ای به دنیای عشق گشوده ایم که از آن به پرتو حیات بخش عشق بنگریم ... با ما در اینجا همراه باشید ! "آرامش" هدیه ی دلهاتون 💖
Больше218
Подписчики
Нет данных24 часа
-17 дней
-530 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو #سعدی ، چه زرد کرد؟
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
درود
پگاهتان خجسته باد ♥️
@Colbey_eshgh_aramesh
❤ 1
هیچ حرف مهمی در این نوشته وجود ندارد. الکی وقتتان را هدر ندهید. ظهر تابستان است. هوا به شکل مجازاتگونهای داغ و شرجی است. در همین زل آفتاب با خودم لج کردم و چمنها را زدم. حس خرچنگی را دارم که زنده زنده افتاده است توی قابلمه آب جوش برای شامِ زنی زیبا. از تک تک سلولهای زنده و مردهام عرق میزد بیرون. از هر هفت سوراخ بدنم. هدفونهایم را چپانده بودم توی گوشم تا لااقل با ریتمی که دوست دارم تبخیر بشوم. چمنها را که زدم، نشستم روی پلهی جلوی خانه، زیر یک کف دست سایهی درخت مگنولیا. هیچ خر دیگری توی آن گرما بیرون نبود به جز دختر هفت سالهی همسایهمان که نخ بادبادکش را گرفته بود و مثل پرهی پنکه دور حیاط میچرخید تا شاید برود هوا. یا خودش یا بادکنکش. یکی از هدفونهایم را درآوردم تا صدای خندههایش را بشنوم. قشنگ بود. توی گوش چپم علی عظیمی از دلدرد میخواند. گوش راستم هم پر شده بود از صدای خندهی یک دختر هفت ساله که به سادهترین شکل ممکن بلد بود از یک ظهر داغ سگی لذت ببرد. ترکیب خوبی بود. یک قطار مورچه جلوی پایم از سمت خنده به سمت دلدرد ریسه شده بود که هیچ کدامشان هم دانهکش نبودند و انگار خیالشان برای زمستان راحت بود. آسمان آبی بود با چهارتا ابر سفید که ول بودند در آن و منتظر که نسیمی بیاید و یک وری ببردشان تا شاید جفتشان را پیدا کنند و ببارند. مادر دختر همسایه از پشت پنجره به دخترش گفت که بیا آب بخور که گرمازده نشی. آب را خورد و برگشت توی حیاط و داد زد که مامان، دوستت دارم و برگشت سر وظیفهی پنکهایش.
فضا، فضای فیلم یک فیلمساز سهلگیر بود که اصرار داشته باشد زندگی همین قدر قرار بود ساده باشد. یک آسمان آبی باشد و یک ریتم خوب و یک قطار مورچه که نگران زمستان نیستند و یک دوستت دارمِ بیهوا و حضور یک آدم نگران پشت پنجره. همین. یکی از هدفونها توی دستم بود. از کی هدفونها بیسیم شدند؟ هدفون همیشه یک وظیفهی مهم داشت. اینکه یک لنگش برود توی گوش یک نفر و آن لنگش برود توی گوش آن دیگری. آن دیگریای که یک نفر دوست داشت زیبایی ریتم زندگی را باهاش تقسیم کند. وظیفهی سیم این بود که بهانه بدهد به دست آن دو نفر که بیشتر از یک وجب از هم فاصله نگیرند. تف به تکنولوژی. هدفونِ بیسیم خیانت بود به آن فیلم ساز سهلگیر. حالا این لنگهی ول شدهی هدفون در گوشم را بدهم به کی؟ شریک شدن در زیباییها و شادیها از شریک شدن در غمها هم مهمتر است. چرا که شادیها زودگذرترند و باید در هوا قاپید و تقسیمشان کرد.
ظهر تابستان است. هوا به شکل مجازاتگونهای داغ و شرجی است. ابرهای سفید، سیاه شدند و باران تابستانی شروع شد. مورچهها فرار کردند. هواشناسی گفت تمام امشب باران داریم. دلدرد تمام شده است و دو لنگ هدفون توی دستم است. دختر همسایه بادکنکش را جمع کرد و رفت داخل. خوب شد که قبل از باران به مادرش گفت که دوستش دارد. دوست داشتن را باید داد زد و گفت. بر عکسِ دوست نداشتنها که نباید دادشان زد. دوست نداشتن امری عملی است و لازم نیست به زبان بیاید و فهمیدنش راحت است. اما دوست داشتن عملی است و کلامی. باید جار زده شود.
فیلم ساز سهلگیر باید حالا به فکر یک فیلم دیگر باشد. یک فریم دیگر پیدا کند تا سادگی را نمایش بدهد. قرار زندگی را نشان بدهد. همین یک فریم کوتاه از یک ظهر گرم شرجی تابستان
#فهیم_عطار
@Colbey_eshgh_aramesh
نادیده گرفتن خودمون اینجوری :
۱. وقتی اذیت میشی ولی چیزی نمیگی
۲. بابت چیزهایی که تقصیر تو نبوده دائم عذرخواهی میکنی
۳. برای اینکه بقیه خوششون بیاد خود واقعیت رو مخفی میکنی
۴. وقتی دلت میخواد «نه» بگی ولی «بله» میگی
۵. فقط وقتی ناراحتن یا کارت دارن یاد تو میوفتن ولی تو بازهم به یادشونی
۶. براساس ارزشهای خودت عمل و زندگی نمیکنی
۷. وقتی بقیه خط قرمزات رو رد میکنن و تو ساکت میمونی
۸. همه تلاشت اینه که همه رو از خودت راضی نگه داری.
پن: وقتی خودمون رو نادیده میگیریم به بقیه این حس رو میدیم که وجود ما ارزشمند نیست.
درحالی که وجود ما ارزشمند و لایق دریافت عشق و محبت هست.
@Colbey_eshgh_aramesh
Фото недоступноПоказать в Telegram
۸ ژوئیه
#روزجهانی_آلرژی یا
«حساسیت» است.
آلرژی واکنش سیستم ایمنی بدن است که گاهی عوامل بیضرر مثل «گرده گیاهان» را به عنوان «ویروس و باکتری» شناسایی میکند و از خود واکنش دفاعی نشان میدهد. هدف این روز آشنایی با انواع حساسیتها و نحوه مقابله با آنهاست
Фото недоступноПоказать в Telegram
هر کجا برگی هست،
شور من می شکفد…
#سهراب_سپهری
#۱۸تیر
«روز ادبیات کودک و نوجوان»
وقتایی ناراحتید شكلات بخوريد
شکلات یکمی ماده شیمیایی شبیه به ماریجوانا داره که بهش میگن آناندامید ،
که مستقیم روی مرکز لذت مغز اثر میگذاره
باعث میشه حالتون یکمی بهتر شه 🍫
ﻗﻠﺐ ، ﺧﺎﮎ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ ...!
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥﺑﻨﺸﺎﻧﯽ ،
ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﻣﯽﺩﻫﺪ ...!
ﺍﮔﺮ ﺫﺭﻩﺍﯼ ﻧﻔﺮﺕﮐﺎﺷﺘﯽ ،
ﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭﻭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ...!
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﻧﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﯼ ،
ﺧﺮﻣﻦﻫﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺖ ...!
#نادر_ابراهیمی
درود
بامدادتان خجسته باد ♥️
@Colbey_eshgh_aramesh
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.