SILENCED
اینجا با هم شعر می خونیم ،موسیقی گوش میدیم،من گاهی براتون می نویسم ،دکلمه میکنم، حرفای دل شمارو حرفای دل خودمو ...دوست داشتی همراهم باش ❤ جهت هماهنگی وضبط دکلمه با آیدی زیر تماس بگیرید @Barati_S21
Больше520
Подписчики
+324 часа
+37 дней
+1230 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
دانشمندا این آهنگو به عنوان آرامبخش ترین موزیک دنیا معرفی کردن، این موزیک می تونه ۶۵٪ استرس شمارو کاهش بده و فشار خونتونو تنظیم کنه.
❤ 2
۵ حقیقت برای آرامش بیشتر:
۱-قضاوت دیگری تاثیری بر زندگی من ندارد.
۲-مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند.
۳-از کسی در برابر لطفی که به او میکنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمیکنم.
۴-کسانی که رفتار ناجوانمردانه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هر چند من هرگز متوجه نشوم.
۵-دنیا سخاوتمندتر از آن است که موفقیت کسی، راه موفقیت مرا تنگ کند.
@Silencedd
❤ 4
« حواستون باشه من پشت سرم هم چشم دارم.» حتما برای یک بار هم شده این جمله را شنیدهاید. جملهای که معلمان با حالتی طنز بیان میکنند تا وقتی در حال نوشتن چیزی روی تخته هستند، دانش آموزان سر و صدا نکنند.
اما من فکر میکنم معلمان واقعا چهار چشم دارند. با چشمان عادیشان -مانند چشمانِ شما- تکالیف را بررسی میکنند، پرسش میکنند، به ظاهر دانش آموزانشان توجه میکنند، حواسشان به رفتار درستِ دانش آموزانشان هست، درس میدهند و ... .
اما با دو چشم جادویی به درونِ دانش آموزانشان مینگرند تا دریابند که کدام دانش آموز شبی پر تنش را در خانه گذرانده، کدامیک بابت چیزی اضطراب دارد، کدام دانش آموز غمی را در چشمهایش یدک میکشد یا کدامیک رازی در قلبش پنهان کرده است.
معلمان دو چشم جادویی دارند که هرگز بسته نمیشوند. چشمانی برای دیدنِ عمقِ وجودِ کودکان و جستن راهحلی برای مسائل آنها ...
همین دیدنِ عمیق موجب میشود که مسئولتر باشند، غم بیشتری روی قلبشان بنشیند و دست به کار شوند که در قلب دانش آموزانشان - شده برای یک سال تحصیلی- بذر شادی بکارند.
معلمان دو چشم جادویی دارند که پاسدارِ بذر شادی، اخلاق و انسانیتِ کودکاناند.
روز معلم مبارک 😍
بویژه معلمان گلی که با افتخار در کانال در خدمتشون هستم💐💐
@Silencedd
❤ 5🔥 1
از لحاظ روحی به یک هفته دور شدن از همه ی آدما، آنلاین نشدن، درس نخوندن و کار نکردن، کسیو ندیدن و قطع رابطه ی محض با همه ام. تا روی مبل جلوی یک کلبه ی چوبی وسط یک جای سرسبز پتورو بپیچم دورم لم بدم، کتاب بخونم، شیر دارچینمو بخورم، فکر کنم، به موزیکای کلاسیک یا بیکلامم گوش بدم و اجازه بدم باد و صدای ابشار منو توی خودش حل کنه و واسه یکبارم که شده حس کنم دارم زندگی می کنم :)
❤ 5