cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

گالری هفت سنگ

تمامی نگین هایی که در کانال مشاهده میکنید طبیعی ، معدنی و تراش دست هستند. سنگ های موجود برای فروش دارای مشخصات و قیمت بوده ، و سایر نمونه ها جهت مشاهده اند .

Больше
Рекламные посты
659
Подписчики
-124 часа
-77 дней
-1930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

منجمین گفته‌اند امشب کوتاه‌ترین شب سال است اشتباه می‌کنند شب‌های بی تو همه یلدا هستند سرد و طولانی و بی سپیده پر از کابوس... یک فصل شد که نیستی یک فصل درد یک فصل کابوس یک فصل دلتنگی... چه بهار بدنامی بود...
Показать все...
من تو را، و هرچه مربوط به تو بود، با قلبم به خاطر سپردم! اگرنه حافظه ذهن من همان دانش‌آموز کودنیست که هرگز نمره کامل نگرفت! من حافظه خوبی ندارم من تو را خوب از بَر شده‌ام♥
Показать все...
1
من تقویم خودم را دارم تقویمی که روز و ماه و سالَش به نام توست. تقویمی که بهارش از تو آغاز می‌شود و هرکجا کم بیارمت سوز زمستان می‌وزد! در تقویم من فقط روزهایی عمر حساب می‌شوند که ردی از تو دارند و باقی عمر تکرار توست. امروز برای من ۳۱خرداد همان سال است، نه امسال! سال‌ها قبل، امروز باید می‌آمدی؛ و من سال‌هاست درین روز پیراهن گلدار می‌پوشم، به موهایم گل یاس می‌آویزم و به درگاه در منتظرت می‌مانم... تو تقویم منی تو پُر تکرارِ غیرتکراریِ منی. هر بار می‌شود دوباره از نو عاشقت شد و خیال کرد ایندفعه شاید حول حالنا الی احسن الحال بشود. + بهار غم آلود_عماد رام هر بهاری که آید یادم آید از آن شب...
Показать все...
EMAAD_RAAM___TRACK_09.MP34.32 MB
1
من تقویم خودم را دارم تقویمی که روز و ماه و سالَش به نام توست. تقویمی که بهارش از تو آغاز می‌شود و هرکجا کم بیارمت سوز زمستان می‌وزد! امروز برای من ۳۱خرداد همان سال است، نه امسال! آری همان سال!!! در تقویم من فقط روزهایی عمر حساب می‌شوند که ردی از تو دارند و باقی عمر تکرار توست. سال‌ها قبل، امروز باید می‌آمدی؛ و من سال‌هاست درین روز پیراهن گلدار می‌پوشم، به موهایم گل یاس می‌آویزم و به درگاه در منتظرت می‌مانم... تو تقویم منی تو پُر تکرارِ غیرتکراریِ منی. هر بار می‌شود دوباره از نو عاشقت شد و خیال کرد ایندفعه شاید حول حالنا الی احسن الحال بشود. + بهار غم آلود_عماد رام هر بهاری که آید یادم آید از آن شب...
Показать все...
EMAAD_RAAM___TRACK_09.MP34.32 MB
1
قرار ما آخرین ایستگاه بهار بود تو رفته‌ای و من سال‌هاست با چمدانی از امید در همان ایستگاهی که به مقصد تو می‌رفت منتظر قطاری هستم که مرا به تو می‌رسانَد قطاری که سال‌ها قبل رفت و سوت جیغ کشَش در گوش من هر لحظه می‌گوید : تو می‌آیی ... +《بهار من گذشته شاید》 خواننده : عماد رام ترانه : معینی کرمانشاهی
Показать все...
Emad_Ram-Bahareh_Man_Gozashteh_Shayad.mp33.59 MB
《کفش‌های غمگین عشق》 کفش های غمگین عشق اسم رمانیست از ر.اعتمادی. از آن دست رمان‌های آبدوغ‌خیاری که در نوجوانی ما مخاطب زیاد داشت ولی من ابدا نمی‌خواندمشان. فقط اسمش را شنیده بودم و تا سال‌ها اسم این کتاب به نظرم قشنگ می‌آمد، گو اینکه هنوز نمی‌دانم اصلا این اسم با آن کتاب همخوانی داشت یا نه؟! اما درین سال‌های اخیر زیاد این جمله را زیر لبم تکرار کرده‌ام: کفش‌های غمگین عشق و این روزها بیشتر از همیشه تکرارش می‌کنم! هر بار که کفش می‌پوشم... یادم هست سال‌ها قبل، چندین بار از تو خواستم به من یک جفت کفش هدیه کنی ‌که هربار به هر دلیلی نشد. مدتی بعد تو رفتی... در آن روزها که نبودی کفش خریدن کار سختی بود؛ هر کفشی را می‌دیدم حسرت آن کفشی که دلم می‌خواست از تو هدیه بگیرم و نشد در قلبم شعله می‌کشید. فقط به قدر ضرورت کفش می‌خریدم و نه بیشتر از بس که وقت خرید کفش بغض وجودم را پر می‌کرد. یک روز بالاخره برگشتی و اولین هدیه‌ای که از تو گرفتم یک جفت کفش بود که هنوز همچون آخرین میراث سلسله‌ای به تاراج رفته، روی چشمانم نگهش داشتم. کفش را نپوشیدم؛ اصرار کردی که بپوش، گفتم: دلم نمی‌خواد کهنه بشه، خراب بشه. گفتی: فدای سرت بازهم می‌خرم. باز هم خریدی و بازهم خریدی و به هر مناسبت و به هر دلیل و بی دلیلی از بهترین کفش‌های بازار که شبیهشان را ندیده بودم برایم خریدی. آنقدر به من کفش هدیه دادی که خواهش می‌کردم بس است، خجالت زده شدم. بس است!!! واقعا هیجان انگیز بودند. اما همچنان آن اولین کفش را نپوشیدم و توی یک کیسه پارچه‌ای مثل چشم‌هایم مراقبش بودم. قصه آن یک کفش با همه فرق داشت؛ اصلا انگار برای پوشیدن نبود، برای دوست داشتن بود، برای خاطره شدن بود... اینک تو رفته‌ای و من مانده‌ام با کفش‌های بسیاری که یکی یکی عمرشان تمام شده و من محکوم به نگهداری لاشه‌ی زه‌وار دررفته کفش‌هایی هستم که یادگار عشقی رفته‌اند. کفش‌هایی که برای دور ریختن نیستند، حرمت دارند و باید لاشه‌شان را هم که شده نگه داشت. می‌دانی؟! اشتباه کردم نباید می‌پوشیدمشان. باید همه شان را در قفسه‌های شیشه‌ای نگه می‌داشتم. آخر تو دائم می‌گفتی خسیس نباش بپوش باز هم می‌خرم، من هم پوشیدمشان و کهنه‌شان کردم و هی با خودم زیر لب گفتم باز هم می‌خرد... اما آن اولین کفش هنوز در آن کیسه پارچه‌ای که خودم برایش دوخته بودم عین روز اولین تمیز و نو مانده و روی چشمان من جا دارد. چه خوب کردم که حرفت را گوش نکردم و نپوشیدمش. چه خوب کردم که نگهش داشتم. چقدر خوشحالم ازین بابت. باقی کفش‌هایم همه زه‌وار دررفته شدند و شاید انگشت‌نمای عابرانی باشم که مرا در هر گذری می‌بینند.اما هر روز در خرید یک جفت کفش تردید می‌کنم و با خودم زیر لب می‌گویم: یکم دیگه هم صبر کن برمی‌گرده با کفش‌های جدید... اصلا بگذار انگشت‌نما بشوم! این غریبه‌ها چه می‌دانند کفش‌های من چه داستان عاشقانه‌ای دارند؟ این غریبه‌ها چه می‌دانند این‌ها کفش‌های عادی نیستند؟ این‌ها چه می‌دانند کفش خریدن، برای کسی که روزگاری بهترین کفش‌های عالم را هدیه گرفته، چه کار سختیست؟! من کفش‌هایم را _حتی همینقدر کهنه و مستهلک_ عاشقانه دوست دارم. اسم آن اولین کفش را گذاشته‌ام: کفش‌های غمگین عشق... کفش‌هایی که در غربت و تنهایی همراز من شده‌اند. اصلا کفش عادی نیستند، انگار شعور دارند و می‌فهمند. من این را خوب می‌دانم که این کفش‌ها چقدر غمگینند... این کفش‌ها را هرگز نپوشیدم تا همیشه بتوانم رد دست‌های تو را روی آن ببوسم... + ممنونم که بهترین کفش‌های عالم رو به من هدیه دادی♥
Показать все...
😢 2 1💔 1
چیزی از عشق‌های ناب می‌دانی؟ بدون بوسه ونه هیچ‌چیز اضافۀ دیگری خیلی ناب و خالص به همین خاطر است که خیلی بزرگ‌اند احساسات بیان‌نشده هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوند... 《 آندری تارکوفسکی 》 + به راستی آیا ما نیز عشقی بزرگ بوده ایم؛ یا من زیادی بزرگش کرده ام؟! نه! این هجمه‌ی ویرانی نمی‌تواند تخیل یک انسان باشد...
Показать все...
Фото недоступно
یک قیچی توی خانه ما بود.از آن قیچی های عظیم و سنگین قدیمی که به دلیل نامعلومی بر سر سفره عقد میگذاشتند! ابهت قیچی در دستان کودکی ام انگیزه خیاط شدن را به من میداد . قیچی طی گذر زمان پاک رنگش سیاه شده بود و کندِ کند بود . وقتی اولین بار دستگاه تراش خریدم به سرم زد قیچی نوستالژیک مان را تیز کنم . قیچی تیز شد و من خوشحال ، چند روز بعد اما قیچی شروع کرد به زنگ زدن ! این را پیش بینی نکرده بودم که ممکن است بعد تیز شدن قیچی زنگ بزند،مجدد یک لایه از روی قیچی برداشتم و دوباره نو و تیز شد و چند روز بعد باز همان زنگ ها پدیدار شدند. این داستان آنقدر ادامه پیدا کرد تا تیغه قیچی پاک هدر رفت و یک تکه زنگ خالص ماند کنار باغچه که حتی تره هم با آن نمیشد چید ! بهتر بود قیچی را به حال خودش با خاطره روزگاران با ابهتش رها میکردم تا اینکه محض دو روز تند و تیزی به کل از دستش بدهم . حکایت خیلی چیزهاست که برای حفظ کردنشان بیشتر از دستشان میدهیم . کاش توی مدرسه، کنار حساب و دیکته و علوم طبیعی و نقاشی به ما ، بریدن و پایانِ به موقع را هم یاد داده بودند؛پیش از آنکه قیچی هایمان آنقدر زنگ بزند که دیگر هیچ برشی نداشته باشد ...
Показать все...
👍 4
خیلی متاسفم بابت این حرف اول از همه از خودم و بعد از همه شرمنده‌م ولی چیزی که می‌خوام بگم عین حقیقته من با گوشت و پوست و استخونم حسش کردم بخونید هزااااار بار ار روز عین ورد و دعا با خودتون تکرار کنیدش تا مثل من ناچار به فهمیدنش نشید... تلخه ولی حقیقته.... 《 آدمی که دستش خالیه گوه می‌خوره عاشق شه، آدمی که اقلا ها رو نمی‌تونه انجام بده گوه میخوره عاشق شه، آدمی که نمی‌تونه کاری برای عشقش بکنه گوه می‌خوره عاشق شه، آدمی که از ظاهر و اخلاق و وضعیت اجتماعی و.... هرچیزی اقلا ها رو نداره گوه میخوره عاشق شه، آدمی که زندگی نرمال نداره و خودش امروز و فرداش تو هواست گوه می‌خوره عاشق شه....》
Показать все...
😢 3💔 3👍 1
کاش می‌تونستم به اندازه اون برات خوب و عزیز باشم کاش می‌تونستم یکی مثل اون باشم کاش به اندازه اون برات کاری کرده بودم اونوقت مثل اون عاشقم بودی اونوقت هرگز ترکم نمی‌کردی من خیلی بی‌چیز بودم من برای دوست داشتنت خیلی ناتوان بودم این روزها به خودم میام و می‌بینم گاهی دوساعته که دارم از حرص و بغض دندونامو می‌سابم به هم باورم نمیشه خوب بودن یک نفر بشه آینه دق من!!! باورم نمیشه انقددددددرررررر به خوبی کسی حسادت کنم کاش من مثل اون بودم...
Показать все...
😢 3
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.