1 397
Подписчики
Нет данных24 часа
-27 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from کانال اطلاعرسانی گروه فیلم و تئاتر «و َناگهان»
Фото недоступноПоказать в Telegram
برای عزیزم «شمس آقاجانی» که بیخبر اما باشعر رفت...
اینجا بخوانید:👇👇
https://www.instagram.com/p/Cw-m0iRI_De/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
@vanagahan
Repost from کانال اطلاعرسانی گروه فیلم و تئاتر «و َناگهان»
Фото недоступноПоказать в Telegram
📚 مجموعه شعر«هان؟!» / چاپ دوم
🔘 انتشارات هونار
درگاه خرید از نمایشگاه بینالمللی کتاب
با تخفیف و ارسال رایگان:
https://book.icfi.ir/book/481060/هان-20-شعر-از-بهمن-1376-تا-بهمن-1377
https://t.me/vanagahan
Repost from مجله ادبی، هنری "الف"
برای #رضا_براهنی،
پیغمبری که خدایش او را از یاد برده بود...
ماهنامه تئاتر، سینما و ادبیات #بارثاوا در مشهد به چاپ می رسد و در شماره سیزدهم (خرداد ۱۳۹۷) طی یک ویژه نامه داخلی به دبیری مصطفی معماری نیا به ۵۰ سال نویسندگی رضا براهنی پرداخت.
فایل این ویژه نامه به پیوست است:
فهرست مطالب:
✓ روزگار دوزخی پروانه ها،
مصطفی معماری نیا
✓معاصریت تا مغز استخون ، همین براهنیه،
نیما صفار
✓ براهنی علیه نسیان ، سروش مظفر مقدم
✓ انقلاب و ادبیات در ایران،
مقاله ای منتشر نشده از رضا براهنی
✓ شعر سه گانهی سگ ها ، رضا براهنی
✓فراموشی از حافظه های درخشان تقاص میگیرد ، فرخنده حاجی زاده
✓اشعار «همهمه» و «عاری»،
هوشیار انصاری فر
✓پرنده های برزخی، عباس حبیبی بدرآبادی
✓قصهی شماره یک، پژمان سلطانی
✓ انحراف از طبیعت قراردادی، جلسات شنیداری ایرانه خانم، پیمان سلطانی
✓همه هستی من لمس کلمات است ...
روزبه حسینی
✓ قصه هایی کوتاه از کارگاه قصه نویسی،
علی افشاری، نسترن خدادوست، علی ضیاء سعیدی، سمیرا گل محمدی، مهرا معین، ندا نیک
✓ زاینده رود (داستان کوتاه), ناهید توسلی
@ALEFmagazine1
barsava 28-63.pdf2.93 MB
ایرانه خانم زیبا/دق
#موسیقی #محسن_نامجو
#رضا_براهنی
#ایرانه_خانم_زیبا
@ALEFmagazine1
@rezabarahani-Namjoo-iraneh khanom.mp36.94 MB
Repost from Shams Aghajani | شمس آقاجانی
از همان کارگاه زیرزمین
بازخوانی کارگاههای رضا براهنی
شمس آقاجانی
شاعر و منتقد
در سالهایی که شانس حضور در «کارگاه شعر و قصه»ی رضا براهنی را داشتم (1375ـ1371)، یک روز ایشان بحث جالبی را مطرح کردند که من بلافاصله بعد از آن سعی کردم با دریافتهای خودم آن را بازنویسی و تنظیم مجدد کنم. متأسفانه گرفتاریها و کاهلیها باعث شد که فقط چندبار اقدام به اینگونه بازنویسیها کنم. و حیف!
اکنون آن مطلب را که اسمش را گذاشته بودم «سمبول و موسیقی»، در روزهایی که او بین ما نیست، بازخوانی میکنم:
مکتب رمانتیسیسم براساس استمرار توصیفها به وجود آمد و رمانتیکها توصیف را با سه مضمون اساسی شروع کردند: توصیف از طبیعت، گریز از نظر زمانی، و گریز ازنظر مکانی.
ژانژاک روسو با طرح مساله ازخودبیگانگی، ریشه آن را در اثرِ هرچه دورترشدن انسان از طبیعت ناب و اولیه میداند و بدین ترتیب رجوع به طبیعت با ماده اولیه ابزار شاعرانه یعنی تصویر، دستمایه کار رمانتیکها قرار میگیرد. بازگشت به طبیعت ناب و اولیه در آثار آنها حسی را به وجود میآورد که در فضای حاصل از آن، رجعت به گذشتههای دوردست و اعصار گذشته و طبیعت بکر غالباً مشهود است. اما بر کلیه این موارد باید فردیت را نیز اضافه نمود. ترکیب فردیت و استمرار توصیف مشخصه اصلی رمانتیسیسم است. پس: رمانتیسیسم = فردیت + استمرار توصیف.
در مکتب رئالیسم، عنصر دیگری که تأکید شدیدی مییابد جامعه است. رئالیستها میگویند که جامعه را نیز باید به طبیعت اضافه نمود و آن دو را باهم توصیف کرد. بنا بر این میتوان بهنوعی، رئالیسم را رمانتیسیسم + جامعه دانست: رئالیسم = رمانتیسیسم + جامعه.
پس در رئالیسم هنوز وصفیبودنِ ادبیات اعتبار خود را از دست نداده است.
دگرگونی اساسی با پیدایش سمبولیسم و پیشنهاد سمبول بهجای وصف، توسط شارل بودلر آغاز میگردد. بهاینترتیب زبان عملکردی دیگرگونه مییابد. زبان به دو صورت کلی ایجاد ارتباط میکند: معنی، و القاء.
در سمبولیسم برخلاف رمانتیسیسم و رئالیسم، فونکسیون اصلی القاء است. البته این بدان معنی نیست که «معنی» حذف میگردد، بلکه نقش اساسی خود را از دست میدهد. سمبول از مجموع چند استعاره تشکیل میشود، که از مجموع چند استعاره، یکی را که مهمترینِ آنهاست انتخاب میکنیم، بهطوریکه بتواند بقیه استعارهها را نیز القاء کند. بهاینترتیب محتویاتِ حذفشده در سمبول، استعارهها هستند و در استعارهها نیز بهنوبه خود محتویاتِ حذفشده، آن قسمت از زندگی است که در داخل تشبیه وجود ندارد:
تشبیهات ← استعارهها ← سمبول
درنهایت، سمبول، محتویاتِ حذفشده را القاء میکند و با وجود حذف بهعنوان یکی از مشخصات اصلی سمبولیستها، آنها معتقدند که: هنر چیزی است که از عدم استمرار محتواها به وجود میآید. در این صورت در سمبولیسم، مساله ذهنیت با شدت بیشتری مطرح میگردد و عینیات و واقعیتهای موجود در طبیعت وارد حوزه ذهنیات فرد میگردند.
ازآنجاییکه هرچیز ممکن است چندین معنی داشته باشد، بهجای «معنی»، «پیشنهاد معنی» مطرح میگردد و ما در حوزه هرمنوتیک و تأویلپذیری اثر قرار میگیریم. یعنی القاء حاصل از سمبول به صورت پیشنهادات معانی مختلف جلوهگر میشوند.
و اما موسیقی تجرد مطلق است. میتوان گفت موسیقی عبارت از چیزی است که قدرت تلقین بینهایت دارد. همه معنای موسیقی در تلقین بلافاصلهی آن نهفته است. درحقیقت موسیقی تأویلپذیر نیست یا قدرت تأویل بینهایت دارد و از فرط معناداربودن، بیمعنا جلوه میدهد: «موسیقی بیانی است که در آن آهنگ به چنان خلوصی رسیده است که برای بیان «معنی» از کشیدن بار زبان و سنگینی معنایی آن بینیاز گشته است...» (آشوری، داریوش، کتاب آینه، بخش موسیقی زبان)
از طرفی یک کلمه ممکن است حداکثر چندین معنی ـ اما محدود ـ داشته باشد. اما اگر همین کلمه در یک متن موسیقایی وارد شود به سمت القاء پایانناپذیر حرکت میکند. اصولاً کلیهی هنرها در حال حرکتکردن به سمت موسیقی هستند. شعر نزدیکترین هنر به موسیقی است، اما با آن یکی نمیشود. به این دلیل که درهرصورت کلمات دارای معنی هستند. در شعر کلمات را طوری قرار میدهیم که معنی خودشان (قراردادی) را ندهند، بلکه هرچه بیشتر معنی القایی خود را ارائه دهند و طبیعی است که درک و تأویل چنین شعری مشکلتر خواهد بود.
اصولاً «وحی» از آن دسته چیزهایی است که به دلیل داشتن روح موسیقایی، قدرت هرمنوتیک قوی دارد. همچنین اگر هنری قدرت فراروی بیشتری داشته باشد، قدرت تأویلپذیری بیشتری خواهد داشت، چراکه خود را از قید معانی و تأویل محدود و مختص به موضوع و دوره خاص میرهاند. حس فراروی در هنر، حس موسیقایی هنر است.
Repost from کانال اطلاعرسانی گروه فیلم و تئاتر «و َناگهان»
Фото недоступноПоказать в Telegram
تصمیم جمعی خانوادهی «دکتر رضا براهنی» برای خاکسپاری پیکر ایشان را در صفحهی اینستاگرام «اکتای براهنی» بخوانید:
https://www.instagram.com/p/Cb1i4-corQF/?utm_medium=copy_link
https://t.me/vanagahan
https://t.me/baraheni
Repost from Shams Aghajani | شمس آقاجانی
بمیرم/ اما چنین نشد/ و نخواهد شد/ هستی خسیستر از اینهاست/ .../ من حافظ تمامی ایام نیستم/ اما/ حتی اگر بمیرم/ چیزی نمیرود از یادم/ .../ حالا/ نزدیکتر بیا و، کلید در باغ را/ از من بگیر/ من سالهاست دور ماندهام از تو/ و میروم که بخوابم/ من پرده را کنار زدم/ تو با خیال راحت/ پروانهوار/ در باغ گردش کن/ من بالهای پروانهها را هم/ با رنگهای تازه/ برای تو در اینجا نوشتهام.» (از شعر «آنچه نوشتهام»/ رضا براهنی)
اما چه خوب که این بار دیگر برنمیگردی. از بعضی چیزها راحت شدی واقعا. ولی با این همه، خوب میدانی که:
«چنان پُریم ما از تو چنان پُر
که ما را به دیدن جسمانی تو هیچ نیازی نیست.» (از شعر براهنی با اندکی تغییر)
آن حرفهای پیش پا افتاده دیگر بس است. داشت یادم میرفت بگویم که البته حساب منتقدان جدی کاملا جداست، این را که ما از خودت یاد گرفتهایم و این آرزوی همیشگی خودت بوده است. هر کس جدیتر حرف زده باشد، جدیتر نقد خواهد شد. رشد و توسعهی اندیشهی انتقادی، تنها راه چاره و تنها چشمانداز امیدبخش ممکن است. خیلی منتظریم که این جریان انتقادی سالم و ضروری هرچه زودتر راه بیفتد. مطمئنیم که در آینده اتفاقات دیگری خواهد افتاد و این قیل و قالها هرگز راه به جایی نخواهند برد. بزرگ هستی و بزرگتر خواهی شد. همین الان هم، در برابر این تجلیل شکوهمندی که به عنوان نمونه در همین فضای مجازی و از هر گوشه و کنار شاهدیم، وزوزهای برخی از این آدمهای اغلب بی نام و نشان و با آیدیهای جعلی به صورت لایک و کامنت و... در گوشه و کنار، چه اهمیتی دارد!؟
یاد آن روزی میافتم که بعد از گفتوگویی که با شما بعد از چاپ «خطاب به پروانهها...» داشتم، در همان زیرزمین معروف، گفته بودی: «آب را در خوابگه مورچگان ریختهام». (از نیمایوشیج)
«.../ اگر که بگویم مرا به سطح زمین نفرست میگویی مگر تو عاشق ماری؟/ به روی زمین میآیم/ من که مدیون آفتاب خدا هستم/ لودگی نکن آفتاب وزوزکنندهی پشهای!/ من سالوادور دالی قبول/ تو از کجای تنت آفتاب میزند بیرون» (از «شعر زیرزمین»/ مخاطب اجباری)
میمانی برای ما.
.
#شمس_آقاجانی
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.