اشعار محمدرضاواقف
150
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
نماز عید فطر من تمام سال پابرجاست
که من ماه بلندم را همیشه در بغل دارم
م
ح
م
درضا واقف
پاشیده شدم از اینهمه کار زیاد
کس وقعی به این مردن در غم ننهاد
من کارگرم نبض زمین دست من است
پاداش مرا کسی به جز غصه نداد.
م
ح
م
درضا واقف
روز کارگر به هیچ عنوان مبارک نیست
تنها یک آیینه چندش انگیزی ست که تمام حق خوری ها و پایمال شدن زحمتها و عرق ریختن ها و زخم برداشتن ها و شرمندگی هات را نمایان تر تماشا میکنی در آن و به ریشخند اربابان ثروت فکر میکنی...
من کارگرم....به نان زحمت کشیده ام افتخار میکنم و به پامال شدن حقوق میلیونها کارگر خشمگینم.
✍ @Ava_Vaghef
رفتی که با گاو آهنی اینبار
این زندگی را زیرو رو سازی
رفتی که شاید پشت نابودی
این خاطراتم را بیاندازی
رفتی و از هر سمت این دنیا
طوفان و سونامی پدید آمد
سرباز دل را که فرستادم
در جبهه ی چشمت، شهید آمد
سر تا به پای قصه ی مارا
ازنو نوشتند و سراییدند
این قصه اما ثبت رسمی بود
آن دلقکان پست چاییدند
با رفتنت دنیا معلق ماند
اشعار من از رونق افتادند
سردردهای گاه و بیگاهم
نابودیم را خوب استادند
رفتی و بعد از رفتنت اینجا
کل نهنگان خودکشی کردند
آمار بدبختی فزونی داشت
این غصه ها بدجور نامردند
اینجا پر از تابوت شاعرهاست
یک مثنوی تاریخ دلتنگی ست
این شانه ها فرتوت و بی جانند
حمالی تابوت کارم نیست
روزی یلی بودم ، دو مشتم پُر
کل جهان در مشت شعرم بود
هر اتفاق خوب و شیرینی
آبشخورش از ذهن و فکرم بود
من بودم و دیوان اشعاری
با مطلع دل چسب چشمانت
تو بودی و یک لشکر نازی
کل جهان در زیر فرمانت
کل جهانم تیرباران شد
یک تیر غم، صدتیر گل بوسه
قانون دنیا هم بهم میریخت
ماهی غزل میبافت با کوسه
صور قیامت در جهان پیچید
این عشق ختم قصه ی غم بود
قطعا اگر عشقت نبود اینجا
یک ماکت از قعر جهنم بود
تاریخ قبل و بعد چشمانت
تاریخ قرن آتش و ماشین
قبل از تو اینجا عصر یخبندان
بعداز تو فصل خوب فروردین
قبل از تو بازار کساد شعر
بعد از تو تیراژی که سر سایید_
تا آسمان ؛ وقتی که اسمت را
با عکسهای چشم تو چاپید
اصلا به چشمانت نمی آمد
روزی دچار خستگی باشد
اصلا مگر خورشید عالمتاب
با حمله ی یک ابر میپاشد؟
بارانی و دلتنگ و غمگین است
پس کوچه های خسته ی تهران
نبض قدمهایت نمی آید
سیگار بر لب زیر این باران
بس کن! نمیبینی جهانت را؟
ایران بعد از جنگ تحمیلی...
این سرخی گل بوسه ی من نیست
بر روی ماهت کی زده سیلی؟
چشم ترا من خوب میفهمم
سردی شبیه سردی مسکو
پاشواز این سرما بیا بیرون
پر باز کن خانوم ارنستو!
دنیا به چشمان تومعتاد است
دارد خماری می کشد دنیا
دل پیچه دارداز غمت هرشب
چشم ترا می آورد بالا
برگردو ممکن کن محالم را
پایان این شهنامه ها خوش نیست
این زندگی بی عشق ناممکن
بی تو جهان بی شکل و بی معنی ست
سیگارو جا سیگاریم اینجاست
تختی که در عطر تنت غرق است
عطری که با پیراهنت خو کرد
بغضی که با بوسیدنت نشکست
ویرانتر از آوار بعد از جنگ
ازپای بست این خانه ویران ست
در زیر این آوار مدفونم
مرگی که در این خانه مهمان است
م
ح
م
درضا واقف
١٨ آذر ١٣٩۵
@Ava_Vaghef
✅✅✅
من دلخوشم تنها به عکس تو
وقتی که دنیا رامو سد کرده
شاید نمیدونی چه اندازه
چشم تو با دنیام بد کرده
خیره میشم وقتی به عکس تو
حبس ابد میشه نفس انگار
محوه دو چشمت پشت این گریه
گم میشه پشت دود این سیگار
دنیای خوشبختیم محدوده
من دلخوشم تنها به عکس تو
میبینی دنیامو چقد پوچه
وقتی نمیبینی تو اشکامو؟
میبوسم اما گرمی لبهات
سهم تَرَک های لب من نیس
میبوسمت اما نمیفهمی
میبوسمت با چشمهای خیس
این دلخوشی ها رو نگیر از من
دنیای خوشبختیم محدوده
دنیای خوشبختیم همقده
بوسیدن عکس چشات بوده
م
ح
م
درضاواقف
29 اسفند 96
@Ava_Vaghef
https://telegram.me/joinchat/BmosMz6xV4-hP_-yUIiR8w
اشعار محمدرضاواقف
تنهایی نوشت محمد رضا واقف