Sher o Tarjome
🌍احساس زبان مشترک انسانهاست وشعر، زبان احساس است. @TakhtePare_BarMoj تک بیت @TheSoul_OfMusic موسیقی برتر جهان
Больше747
Подписчики
Нет данных24 часа
-57 дней
-830 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
ای آینه!
آب سرد از ملال در قاب یخزدهات
بارها و بارها ساعتهای دراز، اندوهگین رویاها
و در جستجوی یادهایم
که همچون برگهایی هستند زیر یخ تو با حفرهای ژرف
در تو نمایان شدم چون سایهای دوردست...
اما وحشتا! شبها در آبنمای سختت
من در خواب آشفتهام برهنگی را شناختم.
استفان مالارمه
ترجمه رضا سید حسینی
@SherTarjome
عشق یعنی چیزی را که نداریم به کسی بدهیم که آن را نمیخواهد.
لاکان
@SherTarjome
نه گاو نرت باز میشناسد نه انجیربُن
نه اسبان نه مورچهگان خانهات.
نه کودک بازت میشناسد نه شب
چرا که تو دیگر مردهای.
نه صُلب سنگ بازت میشناسد
نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه میشوی.
حتا خاطره خاموش تو نیز دیگر بازت نمیشناسد
چرا که تو دیگر مردهای.
پاییز خواهد آمد، با لیسَکها
با خوشههای ابر و قُلههای درهمش
اما هیچکس را سر آن نخواهد بود که در چشمان تو بنگرد
چرا که تو دیگر مردهای.
چرا که تو دیگر مردهای
همچون تمامی ِ مردهگان زمین.
همچون همه آن مردهگان که فراموش میشوند
زیر پشتهیی از آتشزنههای خاموش.
هیچکس بازت نمیشناسد، نه. اما من تو را میسرایم
برای بعدها میسرایم چهره تو را و لطف تو را
کمال ِ پختهگیِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ و طعمِ دهان مرگ را
و اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.
زادنش به دیر خواهد انجامید ــ خود اگر زاده تواند شد ــ
آندلسی مردی چنین صافی، چنین سرشار از حوادث.
نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که میموید
و نسیمی اندوهگین را که به زیتونزاران میگذرد به خاطر میآورم.
لورکا - شاملو
@SherTarjome
Показать все...
Rachmaninoff-Prelude-in-C-Sharp-Minor-Op.-3-No.-2_63399883.mp33.54 MB
Nature and Nature's Law hid in Night
God said "Let Newton Be" ! and all was Light
طبیعت و قوانین طبیعت در دل شب مخفی شده بود
خداوند فرمود «نیوتون باشد!» و همه چیز غرق در روشنایی شد
«الکساندر پوپ» بر سر گور نیوتون در صومعه وست مینستر این دو مصرع را نوشت
(برگرفته از کتاب مکتبهای ادبی/ نوشتهٔ رضا سید حسینی)
@SherTarjome
آشورا جای مردن سگهای پیر بود. جای عشق بازی مرغابیها بود. جای پرت کردن بچه گربههایی بود که خواب را به مردم حرام کرده بودند.
آشورا جای بازی ما بود.
اوایل بهار یا اواخر پاییز که آسمان را ابر سیاهی میپوشاند، بابام از میان اتاق مینالید که :
- خدایا غضبت را از ما دور کن.
ولی خدا به حرف بابام گوش نمیکرد. سیل میآمد. خشمگین میشد. میشست و میرفت. کف به لب میآورد. پلهای چوبی را میبرد. زورش به خانههای بالای شهر که از سنگ و آجر ساخته شده بودند، نمیرسید . اما به ما که میرسید، تمام دق دلش را خالی میکرد.
دیوارها را با لانههای گنجشکش میبرد. سیل تا توی اتاقمان میآمد.
خانهٔ ما مثل میهمانان ناخوانده میمانست. به پستوها و صندوق خانهها هم سر میکشید و کتابهای دعای بابام را خیس میکرد.
بابام میگفت:
- آشورا مثل مأموراس. به هرسوراخ سنبهای سر میکشه.
آبشوران
علی اشرف درویشیان
@SherTarjome
Показать все...
1|8 - La solitude - Jean-Michel Blais (320).mp35.17 MB
Que tu viennes du ciel ou de l'enfer, qu'importe,
O Beauté! Monstre énorme, effrayant, ingénu!
Si ton oeil, ton souris, ton pied, m'ouvrent la porte
D'un Infini que j'aime et n'ai jamais connu?
ﭼﻪ ﺗﻔﺎوت ﻛﺰ آﺳﻤﺎن آﻣﺪه ﺑﺎشی ﻳﺎ ﻛﻪ از دوزخ،
اي زﻳﺒﺎیی! ﻫﻴﻮﻻی ﺷﮕﺮف و ﻣﻮﺣﺶ و ﺳﺎدهدل!
اﮔﺮ دﻳﺪه و ﺧﻨﺪه و ﮔﺎﻣﺖ ﺑﮕﺸﺎﻳﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
درِ ﺑﻴﻜﺮانگی را ﻛﻪ دوﺳﺖ دارم و ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻤﺶ ﻫﺮﮔﺰ
شارل بودلر
ترجمه محمدرضا پارسایار
@SherTarjome
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.