cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

قریۀ نشر (تمدن نُه شَهر باستان) زادگاه یارمحمد خان

نُه شَهر متصل به هم، شهر شاه نشین در جنگ نهاوند.زادگاه مردان بزرگ وتاریخ ساز ارتباط با مدیر. @N_umk

Больше
Рекламные посты
394
Подписчики
Нет данных24 часа
+17 дней
+530 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

عوارض را قبل از مراجعه به تعویض پلاک پرداخت کنید 🔷 رئیس مرکز شماره گذاری و تعویض پلاک راهور: از ۱۹ خرداد پرداخت عوارض شهرداری و آزاد راهی در مراکز تعویض پلاک ممکن نیست. محمد رضا قراگزلو
Показать все...
بسم الله الرحمان الرحیم حقیقت قرانی انبیا و اولیا از زبان عطهر رحمت الله علیه خداوند جهان دانای اکبر برافزایندهٔ این شمع خاور بقدرت چون پدید آورد عالم ز بهر مسکن اولاد آدم بعلم و حکمت خود کرد داور بقای این جهان چندان مقدر که ماند انبیا و اولیایش نیاید بعد از آن دیگر بقایش یقین میدان که تا باشند ایشان نخواهد شد کس از محشر پریشان ز بهر آدمیزادست گیتی بایشان دان که آباد است گیتی دو فرقت آدمی را باشد ای جان بمعنی و بصورت گشته انسان گروه اولی زان انبیایند که خاص بارگاه کبریایند دوم فرقه از ایشان اولیاء دان بود داخل در ایشان اهل ایمان جز اینها جمله چون انعام باشند ز معنی غافل و بیکام باشند نه از خود گفته شد این نکته ای جان ز من گر نشنوی بشنو ز قرآن بصورت آدمی بسیار باشند که در محشر سزای نار باشند بمعنی آدمی می‌بایدت بود که تا برناورد دوزخ ز تو دود بود امت نبی را همچو فرزند بمعنی باشد او را یار و پیوند کسی باید که او این حال داند که خواجه امتان را آل خواند بمعنی هر که از آدم دهد بو بود فرزند او دلخواه و دلجو شد از معنی بصورت راه بسیار بحشر اندر ز معنیها کند کار ز من بشنو تو از روی ارادت یقین میدان که تا یابی سعادت که تا مفتوح باشد باب توبه ولایت را نباشد قطع نوبه بهر وقتی و هر دور و زمانی بود صاحب دلی در هر مکانی که باشد آن زمان از وی مشرف همان جا و مکان ازوی مشرف وجود او بلاها می‌کند دفع بجمله مردمان از وی رسد نفع نباشد ختمشان تا روز محشر که گردد این جهان یکسر مکدر بصورت تا یکی گردد ز ایشان نگردد گیتی از محشر پریشان چو ایشان رخت بربندند یکسر شود پیدا علامت‌های محشر چو بردارند تمامت اولیا را قیامت کشف گردد آشکارا کسی کو غیر ازین بیند خیال است وگر گویند ایشان را وبال است بدین قول اتفاق اهل دین است یقین میدان که این گفته چنین است شعبانی( نعمتی)
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
🌧 پافشاری مدل ها بر وقوع بارش های خوب در دهه دوم خرداد ! همچنان مدل های هواشناسی بر این اعتقاد هستند که برای دهه دوم خرداد ماه و همچنین اوایل دهه سوم این ماه می توانیم شاهد بارش های رگباری در بسیاری از نقاط کشور باشیم ! به نظر می آید این بارش ها محدود نیستند و بسیاری از نقاط را با شدت نسبتاً بالا در بر خواهند گرفت و می توانیم بارش های بسیار خوبی از این موج بارشی بگیریم . این بارش ها به مرحله تثبیت رسیده است و حالا باید منتظر نزدیک شدن به این بارش ها باشیم تا جزییات آن نیز کامل شود ...
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
🔻‏در مشهد باندی را بازداشت کردند از ‎مهاجران افغانی که یک منطقه شهر را تحت سیطره داشته و دارند و کسی حتی جرات ‎شکایت از آنها را نداشته و ندارد. به گفته مقام انتظامی آنهااکنون ثروت و قدرت رادر دست دارند و هرکاری دلشان بخواهد میکنند حتی دزدیدن نوامیس مردم مقابل چشم همه. به کجا داریم میریم؟
Показать все...
👈حماسه اسفندیار در شاهنامه فردوسی 🍃🍃🍃 ◀️ گُشتاسپ و اسفندیار(۲) سَرِ راهش به سپاهِ توران برخورد و گروهِ بسیاری ازآنان را به کامِ مرگ فرستاد. هنگامی که نزدِ پدر رسید، گُشتاسپ، او را درآغوش کشید ‏و رویش را بوسید و برای آمدنش سپاسگزاری کرد و پیمان بَست چنانچه ازاین گرداب و محاصره بیرون آید، تاج و تخت را به اسفندیار ‏خواهد سپرد و خود به نیایش و عبادت خواهدپرداخت. اسفندیار، سپاهی فراهم نمود. به«اَرجاسپ» خبر رسید که اسفندیار آزاد شده‌است و ‏به جنگ می‌آید. او نیز لشکری به راه انداخت. دو سپاه به هم رسیدند. اسفندیار به سپاهِ توران تاخت و گروهِ بسیاری را به خاک انداخت. ‏یکی از دلیرانِ توران به نام«گُرگسار» به میدان آمد و با اسفندیار درگیرشد. اسفندیار براو چیره شد و دست و پایش را بَست و به سپاهِ ایران ‏تحویل داد و سفارش کرد که او را نَکُشَند. آنگاه باز به سپاهِ توران یورش بُرد. «اَرجاسپ» راهی جز گُریز نداشت.‏ اسفندیار، چندروز صبرکرد و سپس به سراغِ«گُرگسار» رفت. او از اسفندیار خواست که ازخونش بگذرد؛ درعوض، جای«رویین دِز» را به ‏او نشان خواهد داد که خواهرانِ اسفندیار درآن زندانی بودند. اسفنادیار نزدِ پدر رفت تا خداحافظی کند. گُشتاسپ گفت: ‏ پذیرفتم از کردگارِ بلند که گرتو به توران شوی بی‌گزند به مردی شوی در دَمِ اژدها کنی خواهران را زِ تُرکان رها سپارم تو را تاجِ شاهنشهی همان گنجِ بی‌رنج و تختِ مِهی مرا جایگاهِ پرستش بس است نه فرزندِ من، نزدِ دیگر کس است چنین پاسخ آوردش اسفندیار که: بی تو مبیناد کس روزگار! ‏ به پیشِ پدر، من یکی بنده‌ام روان را به فرمانش آگنده‌ام به توران خواهم رفت و خواهرانم را رها خواهم نمود و توران را با خاک یکسان خواهم کرد. گُشتاسپ برایش دعاکرد. اسفندیار سپاهی ‏فراهم نمود و به راه افتاد. ‏ 🏔هفتخانِ اسفندیار: اسفندیار رفت تا به بلخ رسید. درآنجا دوراهی پیش آمد. «گُرگسار» را نزدخودخواند و گفت: اگر هرچه می‌پرسم راست بگویی، تو را به ‏همه چیز می‌رسانم و فرمانروای توران می‌کنم. اگر دروغ بگویی، جزمرگ چیزی درانتظارت نیست. اسفندیار: ‏ بدو گفت: رویین دِز اکنون کجاست؟ که آن مَرز، ازاین بومِ ایران جداست چقدرسپاه دارد و بلندی دژ تا چه حد است؟ «گُرگسار» نزدیک‌ترین راه را که خطرهای بسیار داشت، نشانش داد: ‏ پُر از شیر و گرگ‌است و نَراژدها که از چنگشان کس نیابد رها فریبِ زنِ جادو از گرگ و شیر فزون است و از اژدهای دلیر یکی را زِ دریا برآرَد به ماه یکی را نگون اندر آرَد به چاه بیابان و سیمرغ و سرمای سخت که چون باد خیزد، بِدَرّد درخت دیوارهای دِژ سربه آسمان کشیده‌است. ازهرسو، آب گرداگردش را گرفته‌است شاه نیز با کشتی به شکار می‌رود. درونِ دِژ، سرسبز و پُر از ‏زمین‌های کشاورزی است. اسفندیار کمی خاموش ماند و: ‏ بدو گفت: ما را جزاین راه نیست به گیتی، بِه از راهِ کوتاه نیست ازهمین راه می‌رویم. به راه افتادند. در راه به برادرش«پَشوتَن» گفت: تو مراقبِ سپاه باش.‏ ✍استاد احمد عزتی پرور
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
صفحه ۴۸ از کتاب خاطرات عبدالحسین میرزا فرمانفرما
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
صفحه ۴۸ از کتاب خاطرات عبدالحسین میرزا فرمانفرما
Показать все...
کتاب زندگی نامه عبدالحسین میرزا فرمانفرما جلد دوم ص۴۷۰ تا صفحه ۵۹ توضیح زیاد درباره سردار دارد ولی تو چند صفحه نشان از هویت همدانی ایشان دارد @neshar_umk نشر
Показать все...
با سلام و احترام در این متن نام پدر و مادر به درستی ذکر شده محمد میرزا یا میرزا محمد فرقی نمیکند نام میرزا به کسانی اتلاق میشده که سواد داشتند فرق نمیکرد پیشوند باشد یا پسوند واینکه هویت و اصالت ایشان زردلانی بوده یا بالاوند یا بالوند یا لک بوده یا کُرد جوانرودی بوده یا ترک وقزوینی بوده یا.......نشان از بی خبری اصالت ایشان دارد البته ناگفته نماند هر شهری که مدتی ماندگار شد سردار را بنام ان شهر صدا میزنند ولی واقعیت ماجرا این است. بعد از سقوط حکومت زندیان طایفه یارمحمد خان از شیراز به دره شهر لرستان(ایلام) تعبید و بعداز مدتی با تصمیم دولت قاجار طایفه به دو دسته ودسته ای به سمت کردستان طایفه اصلی به سمت زلف اباد مشهد در حوالی فرمهین(فراهان) مهاجرت نمودند و نام بلقس که نام مادر سردار و لر بوده کاملا درست است وبه این جهت ایشان به زردلان که طایفه ای در دره شهر بوده نسبت داده شده ولی اصالت پدراز شیراز است که به سالها قبل از تولد سردار بر میکردد و پدر سردار محمد میرزا بیگ در ایلام ازدواج نموده ولی اینکه یارمحمد خان در کرمانشاه بخاک سپرده شده ویا به جوانرود فرستاده شده ......بی اطلاعی کامل نویسنده بوده به روایت از مرحوم محمود میرزا مراد و همچنین مرحوم احمد خان که کودکی تازه پا بودن فرمودند وقتی یارمحمد خان در کرمانشاه به ضرب گلوله دنیا را وداع گفته بود به مدت دوازده روز خبرهای متعدد به نشر میرسیده یکی خبر از کشته شدن یارمحمد خان نشری میداد و دیگری تکذیب و اظهار میداشت یارمحمدخان نشری سالم وشخص دیگری به قتل رسیده بعداز نه تا دوازده روز مشخص میشود که یارمحمد خان نشری درست بوده که توسط نشریهای همراه ایشان جنازه بصورت مخفیانه از دولتیها به نشر منتقل شده ولی در کرمانشاه و کتابها روایتهای زیادی را در باره جنازه و قبر سردار ذکر گرده یکی گفته همراه خانواده به قزوین برده شده دیگری گفته به همراه دو جنازه دیگر به جوانرود برده شده و ان یکی با پرسو جو وبا تکیه به روایت مقبره ای در کرمانشاه به سال ۱۳۵۳ه.ش بنا نهاده ولی درست ترینش را دکتر علی اکبر نقی پور که نوشته جنازه سردار به حوالی همدان انتقال داده شده ولی خبر دقیق از مکان ان در دست نیست واینکه خانواده سردار به قزوین رفتند نیز نادرست و خانواده سردار در زمان فوت ایشان در نشر ساکن هستند در باره تعبید نیز فرزند یارمحمد خان بنام نورمحمد خان به عنوان رئیس امنیه ملایر و روستای علوی پسر عموهای سردار هستند که با توجه به راه عبوری ان زمان از سمت ملایر منتهی به نشر و همدان با همکاری نشریها و علویها با حمایت فرزندش نورمحمد خان بین علوی وتجر از دست نیروهای دولتی خلاصی یافته وبعد از چهار روز اقامت در نشر به کرمانشاه عزیمت نموده که در کتاب گرد کرد اقای کشاورز نوشته شده در یکی از روستاهای ملایر بدست افراد ناشناس از دست نیروهای دولتی خلاصی یافت اصلا خانواده بالوند که طایفه مادری یارمحمدخان است ربطی به کرمانشاه نداشته که اگر داشت همانند دیگر کرمانشاهیان باید نام کردی برای یارمحمد خان انتخاب میشد. مورد دیگری که هیچ نویسنده کرمانشاهی خبر از نظامی گری سردار قبل از مشروطه خواهی ندارد که نمونه ان در کتاب خاطرات عبدالحسین میرزا فرمانفرا ذکر شده و صراحتا ایشان را به سیصد سوار جزء قوای امیر نظام قراگزلو که منتطر افواج که از شهرهای مختلف در راهند ذکر نموده توضیح زیاد است ولی از حوصله عزیزان خارج با تشکر. گرداننده کانال نشر http://telegram.me/neshar_umk
Показать все...
قریۀ نشر (تمدن نُه شَهر باستان) زادگاه یارمحمد خان

نُه شَهر متصل به هم، شهر شاه نشین در جنگ نهاوند.زادگاه مردان بزرگ وتاریخ ساز ارتباط با مدیر. @N_umk

Фото недоступноПоказать в Telegram
*ریشه دار که باشی* *حتی زیر پایت هم خالی باشد* *همچنان پابرجایی* حاج صمد ابراهیمی
Показать все...
👍 1