کبوتر حرم
خاطرات خدمت افتخاری در حرم امامرضا علیهالسلام khademaneh.ir @ahmadmehneh
Больше247
Подписчики
Нет данных24 часа
-17 дней
+130 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Фото недоступноПоказать в Telegram
تو با رنگ پریده، غرق خون، دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر؟
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرِ آبش ندیدی جز سراب اصغر
شهریار
@kaboutarharam
#خاطرات_خدمت_افتخاری
اسباببازی
باشه. بذار از حرم بریم بیرون، برات اسباببازی میخریم.در جمع آن خانواده که برای رسیدگی به حال مادرشان آمبولانس خبر کرده بودیم، کودکی به چشم نمیخورد. چند لحظهای گذشت تا بفهمم وعدۀ اسباببازی را دارند به پسر میانسالشان میدهند که ذهنش در همان کودکی باقی مانده بود و با تهدید، اسباببازی طلب میکرد. طبق معمول، خاطرم پریشان شد و پرسشها دوباره به ذهنم هجوم آوردند:
حکمت این آفرینش چیست؟ این کودک مردنما در میان ما چه میکند؟ این مادر بیمار چقدر باید زجر بکشد؟ آن برادر و خواهرها چه گناهی کردهاند؟...پنداشتم این صحنه به همینجا پایان پذیرفته و باید در همین حد قلمیاش کنم. پس از سلامهای پایانیِ کشیک، از بابالرضا(ع) بیرون آمدم. صدای مرثیۀ شب چهارم محرم نگاهم را بهسوی هیئتی کشاند که در پناه حرم، عزای حسین علیهالسلام بر پا کرده بود. ناگهان یکی از آن پِلَخمونهای چشمکزن که این روزها در دست هر بچهزائری میبینی، چشمانداز هیئت را در نگاهم خطخطی کرد و واژۀ «اسباببازی» را در ذهنم جان بخشید:
دلمشغولیهای کودکانۀ تو هم مثل همان اسباببازی است در دست آن میانسالِ کودک: همانقدر بدقواره و نامتناسب. سرگرمیِ تو با دنیا همانقدر خندهدار و گریهدار است که اسباببازی خواستنِ آن کودک مردنما. شاید حکمت آفرینش او یادآوریِ همین حکمت باشد به تو!۱۹ تیر ۱۴۰۳ ۳ محرمالحرام ۱۴۴۶ * پِلَخمون: تیرکمان #بابالرضا(ع) • #محرم • #هیئت • #عزاداری • #اسباببازی • #آمبولانس • #کودک • #حکمت • #آفرینش • #مادر • #پلخمون 💠 | بفرمایید زیارت | @kaboutarharam
👌 2
Фото недоступноПоказать в Telegram
#خاطرات_خدمت_افتخاری
پرچم
ازجمله خوردنیهایم در زندگی غبطه است؛ بهویژه وقتی کسی از نزدیکانم راهیِ کربلا میشود.
کشیک آن روز را بی رفیق شفیقم میگذراندم که زائر اولین کربلای عمرش شده بود. به توفیق زیارت شعبانیهاش غبطه میخوردم و آه دلتنگیِ کربلا میکشیدم.
در راه آسایشگاه از چایخانۀ صحن کوثر گذشتم. در صف ایستادم و نرسیده به چای، لبهایم متبرک شد به پرچمهای حرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام و حضرت رقيه عليهاالسلام.
روزی نگر، که طوطیِ جانم سوی لبت بر بوی پسته آمد و بر شکّر اوفتاد۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۸ شعبان ۱۴۴۴ 🔗 کربلای ما چه شد؟ #امیرالمؤمنین_علی(ع) • #حضرت_رقیه(س) • #کربلا • #زیارت • #غبطه • #صحن_کوثر • #چایخانه • #چای • #پرچم • #شعبان 💠 | بفرمایید زیارت | @kaboutarharam
❤ 3😢 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
#خاطرات_خدمت_افتخاری
لُپ!
پای آسانسور دارالحجۀ طوسی، یکی از آن مشتریهای دائم حضرت که کودکیشان را هیچوقت فراموش نمیکنند، سراغم آمد:
- چشمت چی شده؟ - مادرزادیه. - با عمل درست نمیشه؟ - دو بار عمل شده. دیگه از این بهتر نمیشه. - خیلی ضعیفه؟ - آره. - ولی لُپّات خیلی خوبه! - آره. خودم هم لپام رو دوست دارم!گویی امامرضا عليهالسلام فرستاده بودش که به یادم بیاورد لپهای خوبی دارم!😍 ۲۴ ذیالحجۀ ۱۴۴۵، عید مباهله ۱۱ تیر ۱۴۰۳ 🔗 چشمپوشی 🔗 شیرین #دارالحجه • #بست_شیخ_طوسی • #بست_بالاخیابان • #بست_بالا • #آسانسور • #چشم • #جراحی • #لپ 💠 | بفرمایید زیارت | @kaboutarharam
❤ 5😁 4
Фото недоступноПоказать в Telegram
ای[ن] بَه نام کَدوم دروازَه یاد میشَه؟میشود هزار سؤال ازم بپرسی با این قند دریات؟ ۲۸ آذر ۱۴۰۱ #افغانستان • #زبان_فارسی • #وطن_فارسی 💠 | بفرمایید زیارت | @kaboutarharam
❤ 2
00:14
Видео недоступноПоказать в Telegram
#خاطرات_خدمت_افتخاری
تگرگ
پایان کشیک آن روز آغاز امتحانی جدید بود: امتحانی پُراندوه و البته تکراری.
نه! نه! نگران نشوید! شاید اندوه من برای شما خندهآور باشد؛ ولی دل ما چُغوکسانان گاهی به وزش نسیمی پریشان میشود. اما به نگاه عنایت آقا، پذیرش آن اندوه تکراری برایم آسانتر شده بود و این یعنی آزمودهتر شده بودم و آموختهتر.
با همۀ اینها دلم ابری بود. دم بابالرضا(ع) و در میانۀ سلامهای پایانیِ کشیک، دل ابریِ آسمان هم ترکید. باران آمد و تگرگ شد و اندوه دلم را شست و برد.
۳ تیر ۱۴۰۳
* چغوک: گنجشک
#بابالرضا(ع) • #باران • #تگرگ • #امتحان • #اندوه • #چغوک • #گنجشک
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
4.72 MB
❤ 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
#خاطرات_خدمت_افتخاری
یادگاری!
رِفته بودُم کربلا، جایْ ضریح دیدُم آقایْ ... [از نامزدهای کنونی ریاستجمهوری] نشِسته. به کناریش گفتُم: «ای ره نِمِشنِسی؟! ای آقایْ ...ه!» یگ کاغذ تو جیبُم داشتُم با یگ خودکار قرمز، بهش دادُم یگ یادگاری بِرَم بنویسه. نوشت: «بسم الله الرحمن الرحيم. السلام علیک یا اباعبدالله.» گفتُم: «بیشتر بنویسِن.» گفت: «نِه دِگه.» کاغذشه هنوز دِرُم تو خانه. مو که به همی رأی مُدُم.😊 تحلیل انتخاباتیِ خادمی از کشیکی دیگر برای من!😅 ۳ تیر ۱۴۰۳ 🔗 نامزد #کربلا • #ضریح • #انتخابات • #رئیسجمهور • #کاغذ • #خودکار • #یادگاری • #تحلیل 💠 | بفرمایید زیارت | @kaboutarharam
😁 2
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.