داستان های غلوم سیاه

رضا ساندویچ

چه ترفندی عالییی👌🏻 #دکوراسیون #خلاقیت https://t.me/moshaverehmehrafarin

#مشاور_خانواده #سوال_جواب سوال: ❓باسلام خانمی ۳۶ ساله و متاهل هستم با آقایی ۵۰ ساله در ارتباطم هر وقت رابطه رو تموم می‌کنم خیلی اذیتم می‌کنه هر جایی برم آبروریزی می‌کنه مجبور میشم کوتاه بیام و رابطه تموم نمیشه ، گاهی جواب تلفن هانشو نمیدم ، سرد میشم بازم بی‌فایدس چطوری می‌تونم بدون اینکه اذیتم کنه تمومش کنم؟ پاسخ: ✅ در صحبت شما مشخص نشده دقیقا اذیت کردن و آبروریزی ایشان که باعث کوتاه آمدن شما می شود چطور است. اگر واضح بخواهم صحبت کنم چنانچه شما از سمت ایشان تهدید می‌شوید که بطور مثال اگر مطابق میل ایشان رفتار نکنید مدارکی دال بر رابطه تان را رو می کند، این باج گیری است و ابعاد حقوقی پیدا می‌کند و بهتر است با یک وکیل مشورت کنید. اما اگر چنین تهدیدی در کار نیست و مشکل شما فقط اصرار و ناراحتی ایشان است و می خواهید با خوبی و خوشی جدا بشوید، متاسفانه این امکانپذیر نیست. https://t.me/moshaverehmehrafarin شما ظاهرا در ازدواجتان مشکلاتی داشتید که حل کردنشان برایتان به نوعی دردسر داشته که راه آسانتر را انتخاب کردید که به جای چالش با همسرتان، حالتان را با فردی دیگر خوب کنید. متاسفانه هزینه و دردسر این راه ناسالم خیلی بیشتر است و همانطور که می‌بینید نمی‌توانید هر وقت دلتان خواست رابطه‌ای را شروع و هر وقت دلتان خواست تمامش کنید. بطور خلاصه در موقعیتی که شما هستید هر کاری بکنید _چه رابطه را قطع کنید و چه ادامه بدهید_ در هر دو حالت حال بد به نوعی وجود خواهد داشت 👈اما اگر نمی‌توانید حال بد را بپذیرید _همانطور که احتمالا از حال بد حل و فصل مشکل ازدواجتان هم فرار کرده‌اید _ معمولا دو دلیل شایع‌تر در چنین شرایطی وجود دارد: 🔺 در حالت اول، شما از تعارض فراری هستید و بلد نیستید قاطعانه نه بگویید و ابراز وجود کنید. ابراز وجود یعنی بتوانید خواسته‌تان را مشخص و روشن بیان کنید، به او بگویید چه انتظاری از او دارید، به اصرار طرف مقابل مشخصا "نه" بگویید و قاطعانه پیامد عبور از حد و مرزی که برای او مشخص کرده‌اید را به او یادآوری کنید. مثلا بگویید : " من قبلا در مورد تصمیمم درمورد ادامه این رابطه به شما گفته‌ام. به هیچ وجه مایل نیستم این مکالمات ادامه پیدا کند. از این به بعد به تماس‌هایت جواب نمی‌دهم و اگر ادامه بدهی بلاکت می‌کنم. انتظار دارم به تصمیم من احترام بگذاری و دیگر با من تماس نگیری ولی اگر به هر روشی برای من مزاحمت ایجاد کنی علی رغم میلم با وکیل، پلیس، عضوی از خانواده یا ... مساله را پیگیری خواهم کرد. " ولی اگر شما تاب تحمل عصبانیت و موقعیت‌های تعارض برانگیز را نداشته باشید احتمالا دچار تله #اطاعت و #ایثار هستید و طبیعتا از سکوت شما سواستفاده می شود. 🔺حالت دوم این است که شما وانمود می‌کنید می‌خواهید رابطه را قطع کنید_ولی این خواسته قلبی شما نیست و جدی عمل نمی‌کنید_ شما به این شکل با بازی دادن طرف مقابل، دیگران یا مشاور می‌خواهید هم رابطه را حفظ کنید و هم خودتان را قربانی نشان بدهید تا خر و خرما را با هم داشته باشید. در اینصورت شما دچار تله #استحقاق هستید و چون اغلب در روابطتان نقش بازی می‌کنید متاسفانه هیچوقت نمی‌توانید رابطه واقعی، صمیمیت، درک و توجه واقعی را تجربه و دریافت کنید. https://t.me/moshaverehmehrafarin

فرار یک دانش آموز روسی باهوش، از دست مردی که میخواست در ورودی آپارتمان به او تجاوز کند. +چقدر خوبه خطرات احتمالی رو به کودکان آموزش بدیم https://t.me/moshaverehmehrafarin

#یادگیری_مشارکتی یادگیری مشارکتی کلید تحول در نظام آموزشی یادگیری مشارکتی بستری برای هم افزایی و هم اندیشی در کلاس درس، تمرینی برای گفتگوکردن، خوب حرف زدن و خوب گوش دادن در کلاس درس، شیوه ای برای تمرین حل اختلاف، کنار آمدن با دیگران، مدیریت تعارضها، فرصتی برای تمرین کار تیمی و تمرین نقادی و نقدپذیری یادگیری مشارکتی، فرصتی برای تمرین مهارتهای زندگی توسط دانش آموزان در کلاس درس یادگیری مشارکتی، راهی برای تبدیل کلاس درس به یک جامعه طبیعی کوچک و افزایش شوق یادگیری در دانش آموزان یادگیری مشارکتی،زمینه ای برای تبدیل حس رقابت به رفاقت، بستری برای تبدیل حس حسادت به صیانت و راهی برای تبدیل حس تکروی به همکاری در بین دانش آموزان یادگیری مشارکتی، راهی برای جذاب کردن حرفه معلمی و افزایش شوق یاددهی-یادگیری در معلمان یادگیری مشارکتی، راهی برای معنادار ساختن شغل معلمی و افزایش شور و نشاط در کار معلمی یادگیری مشارکتی، رویکردی برای کاهش استرس اولیا در زمینه تحصیل فرزندانشان و فرصتی برای تعامل موثر خانواده با مدرسه یادگیری مشارکتی، راه حل اساسی کاهش نمره گرایی و افزایش مهارت آموزی و روزنه ای برای اجتناب از یادگیری طوطی وار و حرکت به سوی یادگیری عمیق و معنادار https://t.me/modiritrahbordi

موفقیت چیزی فراتر از چند قانون ساده نیست. هر روز تلاش کنید و قدمی بردارید هر چند کوچک باشند. تا روزی نتیجه همه آن قدمها را ببینید. https://t.me/mohamadhasny_konkoor

🔳⭕️تکنیک ۷ مرحله‌ای رسیدن به اهداف: 1⃣یک روز خوب میاد: در یک روز خوب می‌خواهید به چه چیزی رسیده باشید؟ 2⃣اهداف ۵ ساله: برای رسیدن به یک روز خوب در ۵ سال آینده چه کارهایی باید انجام دهید؟ 3⃣اهداف یک ساله: بر مبنای اهداف ۵ ساله، در یک سال آینده چه کارهایی باید انجام دهید؟ 4⃣اهداف ماهیانه: بر مبنای اهداف ۱ ساله، در ۱ ماه آینده چه کارهایی باید انجام دهید؟ 5⃣اهداف هفتگی: بر مبنای اهداف ماهیانه، در هفته آینده چه کار‌هایی باید انجام دهید؟ 6⃣اهداف روزانه: بر مبنای اهداف هفتگی، روز آینده چه کارهایی باید انجام دهید؟ 7⃣همین الان: بر مبنای اهداف روزانه، الان چه کارهایی باید انجام دهید؟ #تکنیک #اهداف https://t.me/mohamadhasny_konkoor

همه جنتلمن های من قسمت اول اولین جنتلمن زندگی من هویتی دو گانه داشت.صبح ها معلم جدی و سختکوش و دقیقی بود که مثل کاراگاه هرکول پوارو مو از ماست میکشید و با این وجود بر خلاف دیگر معلم ها جواب شیطنت و مشق ننوشتن ما را فقط با یک اخم معنا دار به معنی آخرش هیچ... نمیشی یا چه ... خوردی جواب میداد.(سه نقطه را بنا به حس و نزاکت و استعداد خود پر کنید)با این حال نمیدانم در آن اخم آمیخته از بیم و امید چه جادویی داشت که از او بیشتر از دیگران حساب میبردیم.حتی بیشتر از آمپول زن میانسال محل با کیف چرمی زمخت و رنگ و رو رفته و صورت سنگی اش که به نازیهای بی رحم گتوها هنگام اعزام یهودیان به آشویتس میخورد یا وحشت ترکه انار توی آب خوابیده ای که مستخدم مدرسه با لذتی هیستریک دست ناظم میداد تا سبیلهای آنتونی کویین اش را از سر لذت بجود و با ریتم زدن ترکه به شلوار گشادش ملودی گناه ترس و تشویش را برای ما بنوازد. عصرها اما داستان آلاچیق و حیاط و فواره آبی بود.دست آفتاب که دست از سر حیاط و کوچه کوتاه میشد همه در هوای چای دارچین و کوکال و مسقطی روی گلیم دور حوض جمع میشدند من چای نخورده سر کوچه به انتظار بودم.انتظارمعلمی که با کت و شلوار اتو کشیده و کفش ورنی و عطر آرامیس900 اش که بیشتر از محبوبه و یاس خانه پدری و دختر ارمک پوش کوچه پشتی دل میبرد بیاید و به عادت روزانه اش رد شود.پشت سرش به قائده یک زمین فوتبال توجه و تحسین و لبخند بود که با عطر توتون هاف اند هاف شکلاتی اش میکس میشد و روح افزای دستفروش و شیرینی کل کریم را از رونق می انداخت.من همان جا می ایستادم مست و کیفور تا برگردد.هر روز به بهانه ای.پی توپ و دمپایی و سکه ای که گم میشد و قسم حضرت عباس و امام زاده حیدر و حتی فدای سرت و درک سیاه هم از سرم نمی انداخت.یله به تیر بدبوی چراغ برق یا گوش به زنگ ول روی پله بقالی محل می ماندم تا برگردد.پیپ لای دندانها و زیر سبیل دودگرفته حناییش جابجا شود و لبخند مختصرش در گوشه چپ صورت با یک گودی به اتفاق برسد.من به خانه برگردم چای سرد استکانم را سر بکشم.دستی به پشت لب کودکانه ام بکشم.پیپ را پای یاس بتکانم و فکر کنم تا صبح فردا قبل از خوردن زنگ بهترین شاگرد دبستان آریوبرزنم. حمید رضا بیدخام @hrbid

نمایش زیبای پرپری با گویش بهبهانی هرشب تالار آفاق ساعت ۹ حتمااا بهی 😍

‍ دعای جوشن کبیر دراین شب های آسمانی به یادتان هستیم به یادمان باشید. التماس دعا #کانال_روانشناسی_مهرآفرین @moshaverehmehrafarin 💞💞💞💞💞💞💞💞