حافظه کوتاه مدت درخت
روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان بخت سیاه اهل هنر سبز میشود صائب پیشنهادات و انتقادات: @bamdade_digar @sadegh_davari
Больше163
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
محمد جمالی، متولد ۱۳۶۴ روستای سعدالدین از توابع شهرستان خلیلآباد در منطقهی ترشیز است. او «دوتار» را بهطور خودآموز فراگرفته و توانسته در جشنوارههای متعددی مقام کسب کند. بیشترین تأثیر نوازندگی را از استاد «ذوالفقار عسکریان» گرفته و نزدیکترین شیوهی نوازندگی به استاد را دارد. در شمارهی «سیصدوده» نشریه، گفتوگویی با ایشان منتشر خواهد شد.
تهیه کننده: #حمید_ضیایی
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
22.56 MB
امروزه رسانه تعریفی گسترده یافته و نمیتوان آن را محدود به یک یا دو رسانه کرد. هرکس امروزه یک رسانه در اختیار دارد و خبرها پیاپی تولید و عرضه میشوند. خبرها هم حولمحورهای خاصی میچرخند؛ در این میان یکسری خبرها برجسته و تبدیل به تیتر اول تمام رسانهها میگردند. از همین رو این خبرها خطرناکتر از دیگر محتواییاست که در بعضی رسانهها عرضه میشود. آنچه نگرانکننده است این است که کمتر کسی به صحتوسقم این خبرها توجه میکند و بیشتر یک جوّ رسانهای درست میشود که اکثراً از آن پیروی میکنند. درست کردن جوّ رسانهای کار بسیار آسانی است. کافی است در انتخاب عنوان برنامه کمی دقت شود و آن را منطبق با احساسات مردم در نظر گرفت. بعضی کلمات در جامعهی ما هنوز تابو هستند و میتوان از این کلمات برای جریحهدار کردن احساسات استفاده کرد؛ تجاوز یکی از این کلمات است! بیآنکه تعریفی جامع از آن ارایه شود؛ با این ترفند میتوان خیل عظیمی از مردم را با خود همسو کرد و به صفحهی مجازی خود کشاند و محتوای خود را عرضه کرد. روی صحبتم با جنبشی است که این روزها بسیار با اقبال روبهرو شده و توجه بسیاری از کاربران را به خود جلب کرده است. در این میان کسانی با قربانی همذاتپنداری میکنند و سعی در همدردی کردن با او دارند؛ اما این میان آنچه نادیده گرفته میشود «متهم» است! متهمی که بیهیچ دادگاهی محکوم به نابودی حیثیت خود میشود. متهمی که اگر در دادگاهی صالح قرار گیرد، ممکن است تبرئه شود! اما در دادگاه مجازی با مردمی سرشار از خشم، محکوم میگردد و تمام تلاش سالهایش برای یافتن جایگاه هنری و یا اجتماعی زیر سؤال میرود. متهم در این جوّ رسانهای بازنده است! چرا که اگر پاسخ بدهد و حقیقت را بگوید، عدهای خواهند گفت:«وقیح است»؛ اگر سعی در رفع و رجوع کردن داشته باشد، به طریق دیگری با او مقابله خواهد شد. از همین رو بازندهی این جوّ رسانهای تنها متهم است. چرا که مجبور است به مردمی که صلاحیت قضاوت ندارند، توضیح دهد. او محکوم میشود بیآنکه دادگاه صالحی برپا شده باشد. او محکوم به نابودیاست، چه توضیح بدهد و چه ندهد! پیش از آنکه او توضیحات خود را ارایه کند، جامعه و بعضاً طرفداران، حکم او را صادر کردهاند. پس او باید بپذیرد که تنها قربانی این جوّ رسانهای خود اوست و اجازه دهد تا اتفاق دیگری جای این خبر را بگیرد! تا خودبهخود از جایگاه متهم پایین بیاید و به زندگی عادیاش بازگردد.
#حمید_ضیایی
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
سیزده و سیزدهبدر
محمدجواد بهروزی
در ایران باستان مراسم نوروز تا سیزده فروردین طول میکشید. بدین ترتیب که نوروز اصلی هفت روز بود و پنج روز هم ایام پرهیز که معمولاً مراسم مذهبی به جای آورده میشد و روز سیزدهم در فضای آزاد ضیافتی بزرگ میدادند تا خاطر ارواح بزرگان و درگذشتگان را شاد کنند و سال نو را با دلی پاک و تطهیرشده از گناهان آغاز نمایند. به همین مناسبت امروز هم مردم پس از دوازده روز جشن و سرور و دید و بازدید و شرکت در مراسم نوروزی راهی صحرا میشوند تا خستگی این روزها را در میان سبزه و گاه در دامان طبیعت بیرون کنند.
در ابتدا این مراسم تنها برای برگزاری جشن و سرور و شادی نبوده بلکه بیشتر به جهت تزکیۀ نفس و نزدیکی به خدا و در حقیقت غلبه بر یأس و دشمنی و پلیدی بوده است و مردم با رفتن به بیرون شهر و انجام مراسم مذهبی در حقیقت خود را از همۀ آلودگیها و پلیدیها تطهیر کرده خانۀ دل را از کینه و دشمنی خانهتکانی میکردند و با خواندن دعا و اوراد بر تاریکی و دروغ و سیاهی پیروز میشدند.
در دربار هخامنشی در ابتدای نوروز دوازده ستون برپا میشده که روی هر یک نوعی از گیاه سبز میکردند و عقیده داشتند هر گیاهی که بالای ستونها بهتر سبز شود نشانۀ آن است که آن گیاه در آن سال محصول فراوانی دارد و این گیاهها را تا روز شانزدهم (مهر روز از فروردین) و یا به روایتی تا سیزدهم فروردین دور نمیریختند و سپس همۀ آنها را جمع کرده روز سیزدهم در جوی آب میریختند و مردم هم امروز روی همین رسم سبزیهایی را که در بشقاب یا دور کوزه سبز کرده و تا سیزده نگه داشتهاند در این روز همراه خود به صحرا برده در آب روان میریزند و فلسفۀ آن چنین است که ایرانیان باستان به اعتقاد خود سبزهها را روز سیزده به آناهیتا (ناهید)، فرشتۀ آب و تیر (تیشتری)، فرشتۀ باران و جویبارها هدیه میدادند تا سال نو سالی پربرکت و پرآب و باران باشد؛ به همین دلیل مردم ایران قدیم پس از انداختن سبزهها به آب دست به دعا برداشته و به درگاه آناهیتا نیایش میکردند چنانکه امروز هم برای نزول باران اوراد و ادعیۀ خاصی وجود دارد.
در ایران باستان در مراسم سیزده نوروز مطلقاً از نحس بودن سیزده اسمی نبوده و ایرانیان این مراسم را جزء آداب دینی خود انجام میدادند و نحوست عدد سیزده بعداً به آن راه یافته.
مجلۀ آینده، سال یازدهم، شمارۀ ۱-۳، ص ۳۳-۳۸
@AfsharFoundation
#خواف
امروز سفری به شهرستان #خواف داشتیم. این سفر بیشتر برای دیدار با استاد «عثمان محمدپرست» بود. این دیدار محقق شد. امروز بهطور تصادفی از طرف میراث فرهنگی هم آمده بودند که «مستندی» ضبط کنند. از صبح در گیر و دار ضبط بودند و استاد حسابی خسته بود؛ اما با وجود خستگی، مهربان و مهماننواز بود. خنده بر لب داشت و پس از کمی استراحت دوباره سرِحال آمد و ساعتمان به گپوگفت گذشت. نوهی استاد هم با دوتارش آمده بود. قرار بود که برای آن مستند، استاد آنچه در ذهن دارد اجرا کند. هرچه گفتند:_که آقا چند شعر برایمان بخوان، ملتفت نمیشد_. من امروز عشق استاد «عثمان خوافی» به دوتار را به چشم دیدم. همینکه دوتار را نواختند، استاد با اینکه نفساش یاری نمیکرد، شروع به خواندن کرد.(فیلماش را منتشر خواهم کرد). تمام شعر را بیکم و کسر خواند. از اول تا بهآخر. نفساش خسته بود؛ اما هنوز همان عاشقپیشهای بود که بود. وقتی هم که ساز و خواندن تمام شد، استاد رو به نوهاش گفت:«سازت خراب است». یعنی صدای سازت کوک نیست. هنوز عاشق است این مرد. شیر اگر چه پیر است، هنوز هم شیر است.
#عثمان_محمدپرست
#عثمان_خوافی
#دوتار
#خواف
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
attach 📎
نادرهمردان خراسان
حمیدضیایی
خراسان چون نگینی بر چکاد فرهنگ و هنر ایران می درخشد. بزرگان فرهنگ و هنر کم ندیده است به خودش. بزرگانی که نه تنها در هنر حرفی برای گفتن داشته اند، بلکه در راه و روش و منش زندگی نیز مثال زدنی بوده اند. این بزرگان نامشان چنان با خراسان تنیده است که جزوی از تار و پود این دیارند و آنان را از این نام گسست نیست.
هرکجا نام خراسان می آید، نام نادرهمردانی از این دیار هم دی پیاش می آید. از عهد قدیم چنین بوده و تا باد چنین بادا. خراسان مهد میراث های گرانبها بوده و هست. مهدی که می توان در سایۀ آن بالید و بدان مباهات کرد. مهد تاریخ و تمدن؛ زبان و فرهنگ؛ از فردوسی و ابوسعید و سنایی و عطار؛ تا بهار و غلامحسین یوسفی و شفیعی کدکنی و محمود دولت آبادی و اخوان ثالث. از بناهای ارزشمند سلجوقی و مدرسه و حوزه و مکتب؛ تا نوای دوتار و کلهفریادهای حاج قربان و شریف زاده و پورعطایی. از سرو ترشیز و آسبادهای خواف و دیار سربهداران و کاروانسرهای قاجاری؛ تا کویر و کوه و دشت و طاغستان ها. هر گوشه و کنارش را که بکاوی برگی از تاریخ است و سینه ای مالامال از رنج و عشق و دوستی و پایداری.
یکی از این نادرهمردان استاد « عثمان محمدپرست» است. نوازندۀ دوتاری از خطۀ خواف و تربت جام. او نه تنها یک نوازندۀ دوتار، که نمادی از عشق و شرف و انسانیت است. در چهره اش تاریخ و رنج و عشق را توأمان می توان دید. اما او همهٔ این ها و چیزی فراتر از این همه است. خراسان غول های دوتارنوازی به خود کم ندیده است و کم ندارد. هر گوشه و کنارش قصه ای و فسانه ای است که با زخمه های دوتار تقریر می شود. از داستان «مندسین نامراد(نوداماد)» تا عشق سهراب محمدی به «شاره جان» و تا «نواییِ» استاد عثمان محمدپرست، هر کدام بیانگر تاریخ این دیار است. تاریخی که تا ابد در سینه ها به یادگار خواهند ماند؛ چنانکه تاکنون مانده.
آنچه مرا بیش از همه شیفتۀ این خان و مان کرده، فرهنگی است غنی. چه فرهنگ شفاهیاش و چه فرهنگ مکتوبش و چه بناهای تاریخیاش. خراسان زیباست! خراسان چون فیروزه ای بر چمبر نقرهگون ایران است. اصلاً گِل خراسان را با فرهنگ و عشق و عرفان و موسیقی و شعر سرشته اند. حال می خواهد شطح و طامات عارفانۀ «قطب الدین حیدر» باشد، یا نغمه های دوتار عثمان محمدپرست. می خواهد موسیقی باشد یا خوشنویسی؛ شعر عارفانه باشد یا غنایی؛ هرچه باشد خراسان است و حرف ها برای گفتن دارد. اگر به موسیقی خراسان گوش دل بسپاری در می یابی که با جغرافیای منحصربهفردش همدوش و همخوان است. تلفیقی از کوه و کویر و خاک و تاریخ و افسانه. آنچه خراسان را رازآلود کرده همین افسانهگونگیاش است. اگر دل بسپاری در می یابی که هنوز از کوچه پس کوچه های تاریکروشن تاریخش، بانگ جرس ها به گوش جانمان طنین می اندازد. و هنوز آواز «سرحدی» ارج و قرب خود را حفظ کرده است.
آوازی که نفس به نفس با باد کویر می خواند و ما جرعه جرعه نوش می کنیم.
http://sarvekashmar.com/index.php/news/73-east/1904-2021-03-11-18-44-41
با تشکر از شاعر ارجمند، جناب آقای مرتضا آخرتی برای توضیحاتشان در باب دو بنای تاریخی شهر نیشابور، که پیش از این در صفحه بارگذاری شد:
با سلام
دیروز مطلب اخیر جناب آقای ضیایی عزیز را در مورد گزارش سفر کوتاهشان به نیشابور و خاصه نوشتارشان را درباره ی مزارهای شهمیر(شادمهرک) نیشابور خواندم که به نظرم رسید پاره ای توضیحات در این باب برای مخاطبین ایشان خالی از فایده ای نباشد. این بود که در تکمیل مطلب ایشان این فقره ی فقیر از بنده ی حقیر تقدیم می شود که البته با تأسی و تأثیر از برخی یادداشت ها، پژوهش ها و شنیده هاست.
(ارادتمند دانایان معنا: مرتضاآخرتی)
✅گنبدهای دوگانه ی آجری مهرآباد✅
گنبدهای آجری مهرآباد که «مهراوا»، «شهمیر» «شَهمهر» و «شادمهر» نیز نامیده میشوند مهمترین بناهای تاریخی دهستان ریوند بخش مرکزی شهرستان نیشابور میباشند. این دو بنای تاریخی، در حاشیه شرقی جاده نیشابور-کاشمر، در حدود 3 کیلومتری جنوب شهر نیشابور و در نزدیکی جنوب شادمهرک –مرکز دهستان ریوند- قرار دارند.
این بناهای دوگانه که به نظر می رسد یکی مربوط به قبل از حمله ی مغول بوده و دیگری متعلق به روزگار حمکرانی ایلخانان مغول باشد به شمارههای 1549و 1804 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاند.
گنبد بزرگ، دارای پلان بیرونی هشتضلعی و پلان درونی چهارضلعی است. در کف بنا سردابه یا راهرویی زیرزمینی قرار دارد که حالت چلیپاییشکل داشته و به نظر میرسد آرامگاه شخصی که این بنا به خاطر او ساخته شده در این محل باشد. این بنا که قدمت آن به دروه سلجوقی میرسد، در نوع خود یکی از شاهکارهای معماری به شمار میآید. اما دریغ و درد که سال های سال است که هیچ عملی در حفاظت از این میراث انجام نمی گیرد.
مردم محلی اعتقاد دارند که از زیر این بنای بلندتر و قدیمی تر، تونلی عظیم به اندازه ای که اسب و سوار به راحتی از آن عبور کنند حفر شده که تا اسحاق آباد در شرق نیشابور (بیش از 20کیلومتر) کشیده شده بوده و تا چندی پیش هم ورودی اش نمایان بوده است ولی به دلیل کمبود اکسیژن کسی نمی توانسته جز چند متری داخل شود و گویا چند نفری نیز در آن وارد شده و برنگشته اند همچنین سالخوردگان منطقه تعریف می کنند که سال ها پیش یکی دو رأس گاو را با زنگوله و چراغ فانوسی در گردن داخل آن راهروی زیر زمینی کرده اند اما آنها نیز معدوم شده اند. راستی آزمایی از این مسئله البته در دنیای امروز و با وجود تکنولوژی و دستگاه های کاوشگری سخت نخواهد بود اما گویا کسی برای این روایت های محلی شأن و جایگاهی قائل نیست.
و اما گنبد کوچک نیز در حدود پانزده متری شمال گنبد بزرگ قرار دارد. این بنا، چهارطاقیای است که ورودیهای آن کمعرض و رفیع میباشند. قدمت این بنا به دوره ایلخانی میرسد.
ممکن است بنای کوچک تر آرامگاه شاعری مشهور به میرمخدوم نیشابوری باشد که در سال 830 قمری فوت کرده است. اجدادش از سادات مدینه بودند و پدرش از مكه به زیارت مشهد مقدس رفت و در بازگشت در نیشابور به عنوان كدخدا متوطن شد و میر مخدوم در آنجا به دنیا آمد. وى براى تحصیل به هرات رفته و پس از فراگیرى علوم مرسوم، در خدمت شاه قاسم انوار (م 838/ 835 ق) تحصیلاتش را تكمیل نمود تا به مقامات بلند رسید و شاه قاسم به او لقب میرمخدوم داد. ولى عاقبت بر اثر حسادت و تهمت عدهاى به دستور شاهرخ، فرزند امیر تیمور، زندانى شد و گویند كه روغن داغ بر سرش ریختند و در نهایت او را با شكنجه كشتند. به آوردهى بعضى از تذكرهها قبر مخدوم در قریهى مهرآباد نیشابور است.والله اعلم.
با توجه به اطلاعات موجود، هنوز ابهاماتی در مورد گذشته پر فراز و نشیب محوطهی تاریخی مهراوا وجود دارد و به عقیدهی برخی تاریخنگاران، وجود کلمه مهر در نامهای محوطه، نشان از ارتباط تاریخی آن با آیینهای مهرپرستی ایران پیش از اسلام دارد که با وجود آتشکده آذربرزینمهر در همین دهستان یعنی ریوند نیشابور و رواج آیین زرتشت در زمان حکومت ساسانیان و پیش از آن، ارتباط دارد.
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
#نیشابور
با دستهایش روی قلمدانهای کوچک، نقشونگارهای بزرگی میزد.نقش و نگارهایی به رنگ فیروزه. گفته بودم که رنگ نیشابور آبی است. احساس میکنم این رنگ چنان با این شهر تنیده که جزوی جداییناپذیر از یکدگرند. آنچه میدیدم زیبایی بود و نقش و رنگ! طرحهایی که با سرعت روی قلمدانها حک میشد تا نوبت به دیگری برسد.
این عکس را از نگارگری گرفتم که در کاروانسرای «شاهعباسیِ» نیشابور مشغول کار است. چند عکس از او گرفتم، اما این یکی بیشتر به دلم نشست.
آنچنان گرم کار است که گویی از جهان فارغ است. به هیچچیز جز هنرش نمیاندیشد. حتا هنگامی که عکس گرفتم، چندان التفاتی نکرد. گویی برایش مهم نبود که این کیست که با دوربین از او عکس میگیرد. او به یک چیز میاندیشید! هنر و نقش و نگارش!
#حمید_ضیایی
#نیشابور
#شادیاخ
#نگارگری
#کاروانسرا_شاه_عباسی
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
#نیشابور
دیروز سفری کوتاه به شهر زیبای نیشابور داشتیم. دیار قلمدانهای مرصع و فیروزههای بینظیر. نیشابور شهری رنگبهرنگ است. رنگهای شاد و آرام. آبی، رنگ غالب نیشابور است(این یک نظر شخصیاست). این شهر را باید از چند وجه نگریست. تاریخی، طبیعی، ادبی و فرهنگی. از هر وجه که بنگری زیبا و قابل تحسین است. در این سفر عکسهای مختلفی برداشتهام که بعضی از آنها را نپسندیدم و در نتیجه برای خودم نگه داشتم تا مگر سر فرصتی و حال و مقالی منتشر کنم. اما در ابتدای کار به همین سه عکس بسنده میکنم. دو بنای تاریخیِ زیبا و ارزشمند که چشمنوازی میکند. در سمت چپ تصویر بنایی که میبینید مربوط به سدهی هشتم ه.ق است؛ در سمت راست تصویر بنایی وجود دارد که مربوط به سدهی ششم ه.ق است. این دو بنا که در حاشیهی جاده قرار دارد، نظر بسیاری از بینندگان را بهخود جلب میکند. ادارهی میراث فرهنگی در شناسنامهی این اثر نوشته «آرامگاه».
#حمید_ضیایی
#نیشابور
#شادیاخ
حافظه کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.