cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Smart ideas

ایده های نو و خلاقانه ايده هاي بازاريابي ايده هاي مديريتي Contact us:@soheil_smart Let's shake our mind

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
350
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

🔳⭕️ داستانهای مدیریتی( آیا میدانید پارادایم چیست ؟) ⚜ @smart_ideas 🔴▪️گروهی از دانشمندان ۵ میمون را در قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان دسته ای موز گذاشتند. هر زمانی که میمونی بالای نردبان می‌رفت تا موزها را بردارد، دانشمندان بر روی سایر میمون‌ها آب سرد می‌پاشیدند. پس از مدتی، هر وقت که میمونی بالای نردبان می‌رفت سایرین او را کتک می‌زدند. مدتی بعد هیچ میمونی علی‌رغم وسوسه‌ای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمی‌داد. دانشمندان تصمیم گرفتند که یکی از میمون‌ها را بردارند و با یک میمون جدید جایگزین کنند. اولین کاری که این میمون جدید انجام داد این بود که سعی کرد تا بالای نردبان برود، که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب قرار گرفت. پس از چندبار کتک خوردن میمون جدید با این که نمی‌دانست چرا، اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود. میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد. میمون جدید اول هم در کتک زدن میمون جدید دوم شرکت میکرد. سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق کتک خوردن تکرار گردید. به همین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند. آن چیزی که باقی مانده بود گروهی متشکل از ۵ میمون بوده که با این که هیچ‌گاه آب سردی بر روی آن‌ها پاشیده نشده بود، میمونی را که بالای نردبان می‌رفت را کتک می‌زدند. اگر امکان داشت که از میمون‌ها بپرسند که چرا میمونی که بالای نردبان می‌رود را کتک می‌زنند شرط خواهیم بست که جواب آن‌ها این خواهد بود: “من نمی‌دانم، این رسم ماست. همه این کارو میکنن” این جواب به نظر شما آشنا نمی‌آید؟! اين جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می کند....! آدمها هستند که آن را می سازند! جهان سوم جا نیست، شخص است. جهان سوم منم، جهان سوم تویی، جهان سوم طرز تفکر ماست، نه آن مرزهایی که داخلش زندگی می کنیم! جهان سوم جاییست که درآمد یک دعا نویس از یک برنامه نویس بیشتر است. جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر میکنند جهان سوم جایی است که بسیاری ازمردمانش با يک "استخاره" هدف تعيين ميکنند! و با يک " عطسه " از هدف خود دست ميکشند....
Показать все...
@SMART_IDEAS ﺻﺎﺩﻕ هدایت در کتاب بوف کور از سیزده درد مشترک ایرانیان چنین مینویسد: ١ - ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ٢ - ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ٣ - ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ. ٤ - ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ٥ - ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ٦ - ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‏« ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ‏» ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ٧ - ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ‏«ﻣﻦ ‏» ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‏« ﻣﺎ ‏» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ. ٨ - ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ٩ - ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ١٠ - ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ. ١١- ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ١٢ - ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ١٣ - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ آخر ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ. @SMART_IDEAS
Показать все...
اگر هنوز نمی توانید تا سبز شدن چراغ راهنمایی صبر کنید وبرای رسیدن به نا کجای زندگی تان از ثانیه هایی که ممکن است باعث حادثه ای شوید نمی گذرید. لطفا تا اطلاع ثانویه تولید مثل نکنید اگر بعد از هر تصادف کوچک یا بزرگ به راننده مخاطب حمله می کنید. لطفا تولید مثل نکنید اگر نمی توانید بین خطوط رانندگی کنید اگر نیمه های شب با بوق خدا حافظی می کنید و اگر از شانه خاکی جاده با گردو خاک خودتان را به اول ترافیک می رسانید و ترافیک را سنگین تر می کنید از آوردن کسی مثل خودتان به این دنیا جلو گیری کنید اگر تا نصف شب مهمان دارید و بلند بلند هر هر کر کر میکنید و همسایه هارا عاجز کردید اگر موقع بیرون رفتن و برگشتن به خانه در را مثل دیوانه ها میکوبید اگر فضولِ زندگی مردم هستید اگر ساعت 2 شب بچه های خودتان یا مهمانتان گرومپ گرومپ میدوند و شما کوچکترین تذکری نمیدهید اگر بچه تان در رستوران جیغ بلند میکشد و شما بی خیال به غذا خوردنتان ادامه میدهید اگر هنوز در پیاده رو پارک می کنید و کوچه های خلوت یک طرفه را با حماقت فراوان رانندگی می کنید و برای اتومبیل محق روبرو بوووق می زنیدومنتظرید که کنار بکشد تا شما عبور کنید ترمز تولید مثل تان را برای همیشه بکشید اگر قوطی آب میوه ,پاکت سیگار ، پوست میوه و... را از اتومبیل به بیرون پرت می کنید لطفا هیچ وقت تولید مثل نکنید اگربا سرعت غیر مجازدر شهر یا جاده می رانید و یا اگر با لایی کشیدن در بزرگ راه باعث وحشت دیگران می شوید و امنیت دیگران را به خطر می اندازید واگر اهمیتی برای ,خط عابر پیاده, رعایت حق تقدم , دور زدن ممنوع , ورود ممنوع و توقف ممنوع قایل نیستید هیچ وقت به فکر تولید مثل نباشیدو خودتان را تکثیر نکنید حتی اگر شهرداری دلسوز شهرتان برای صدها مرکز خرید پارکینک در نظر نگرفته حتی اگر تابلو های راهنمایی را بعد از تقاطع نصب کرده باشند حتی اگر پدر و مادرتان به شما اولین درس های زندگی را نیاموخته باشند و اگر در مدرسه بجای چندین ساعت زبان ، عربی و ریاضی ساده ترین اصول زندگی و احترام به « انسان » را به تو نیاموخته اند و تو نمیتوانی مثل انسان زندگی کنی بهتر است از تولید موجودی مثل خودت حذر کنی @smart_ideas
Показать все...
من بیش از ۹۰۰۰ ضربه را در حرفه‌ام از دست داده‌ام. من تقریبا ۳۰۰ بازی را باختم. ۲۶ دفعه، به من اعتماد شد که ضربه پیروزی بازی را من بزنم و آن را از دست دادم. من بارها و بارها و بارها در زندگیم شکست خوردمو به همین دلیل است که موفق شدم. بدون اینکه شکست بخوری و حتی با خاک یکسان شوی! از خودت انتظار پیروزی های بزرگ نداشته باش #مایکل_جردن @smart_ideas
Показать все...
#👆👆👆👆👆👆👆👆 یک عکاس آماتور به نام «آنیل پرابهاکار» در سومین جزیره بزرگ جهان در سرزمین اندونزی تصویری تاثیرگذار از اورانگوتان مهربان شکار کرده. جایی که این حیوان در معرض خطر انقراض برای نجات دادن جان یک انسان دست به کار شده و با به خطر انداختن جان خود، می‌خواهد این مرد را از یک رودخانه پر از مار بیرون بکشد. « آنیل پرابهاکار» که یک زیست‌شناس اهل کرالا در هند است و همراه دوستان خود به یک سفر اکتشافی و تفریحی در جزیره بورنئو رفته بود، درباره این تصویر به سی‌ان‌ان گفت: «ما در حال گردش بودیم که گفتند در منطقه مار دیده شده است. محیط‌بان هم خیلی زود دست به کار شد تا مارها را از مسیر بردارد. ناگهان دیدم اورانگوتان نزدیک مرد شد و دستش را دراز کرد. انگار که می‌خواهد بگوید می‌خواهی کمکت کنم؟ من انتظار دیدن چنین صحنه‌ای را نداشتم و واقعا غافلگیر شدم. حتی نمی‌توانستم عکس بگیرم.» @smart_ideas
Показать все...
Smart_ideas تو برای کسانی که روحیه‌ات را درک نمی‌کنند، برای این جهانِ بیرون که تو را کوچک می‌شمارد، زندگی نمی‌کنی؛ بلکه برای کسی که پیوسته در فکر توست و در همه چیز مانند تو و همراه تو احساس می‌کند، زندگی را ادامه می‌دهی... 👤 #روژه_مارتن_دوگار ⁩ @smart_ideas
Показать все...
#درگذشت_نویسنده نهم فوریه #فیودور_میخاییلویچ_داستایفسکی رمان نویس و مقاله نویس #زندگینامه داستایفسکی در سی اکتبر سال 1821 در یک خانواده مرفه در اوکراین به دنیا آمد. زمانی که دو سال داشت خانواده اش به مسکو می آیند. داستایفسکی در پانزده سالگی در امتحانات وردی دانشکده مهندسی ارتش قبول می شود و به سن پترزبورگ می آید اما در طی یک سال مادر و پدر خویش را از دست می دهد. داستایفسکی جوان بسیار ولخرج و قمار باز است در نتیجه تمام ارثیه پدری خود را به باد می دهد و برای گذران زندگی مجبور به ترجمه کتاب می شود. در زمستان سال 1844 اولین کتاب خودش که یک رمان کوتاه به نام "مردم فقیر "می باشد را منتشر می کند که این کتاب باعث ورود او به محافل ادبی سن پترزبورگ می شود. متاسفانه این دوره از زندگی ادبی او سرانجام خوشی ندارد، یک جاسوس دولتی وارد محفل ادبی آنها می شود و از نظر دولت این محفل مخل نظم عمومی شناخته شده و اعضا ابتدا به مرگ محکوم می شوند، اما با یک درجه تخفیف به ده سال کار سخت در سیبری تبعید می شوند. داستایفسکی هم از این مجازات مستثنی نبود او باید به عنوان یک سرباز ساده ده سال در سیبری خدمت می کرد، همین شرایط زندگی سخت باعث بروز اولین علائم بیماری صرع در او می شود. در سال 1854 او به مسکو بازگشت و دوباره نگارش را از سر گرفت و دو داستان «عمو جان و دهکده استپیانچیکو» حاصل همین دوره بازگشت او هستند. به تدریج بر شهرت و محبوبیت او افزوده می شد ولی مثل همیشه وقایع بد پشت هم برایش اتفاق افتادند در سال 1862 ابتدا برادرش و کمتر از دو سال همسرش را از دست داد. در همین دوره «خاطرات خانه مردگان، آزادگان» و مهمترین و معروفترین اثرش«جنایت و مکافات» را نگاشت. معجزه ی کوچک بر داستایفسکی در راه بود در حین نگارش کتاب «قمار باز» دختری جوان به نام «آنا گریگوریونا»تند نویسی که در نگارش متن کتاب در طی بیست و شش روز به او کمک کرد، علاقه مند می شود و در نهایت در سال 1867 با آنا ازدواج می کند. داستایفسکی سرانجام در اوج شهرت و موفقیت به دلیل خونریزی ریه در نهم فوریه سال 1881 در سن پنجاه و نه سالگی در سن پترزبورگ در گذشت. سبک نگارش او به این دلیل خاص است که شخصیت های داستانش را از نظر روانشناسی مورد بررسی قرار می دهد و حتی در داستان هایش با قاتلین هم دردی می کند و آنها را به تنهایی در جنایتی که انجام داده اند مقصر نمی دادند. برخی از #آثار مردم فقیر، 1846 همزاد، 1846 شب های سپید، 1847 درخت کریسمس و ازدواج، 1848 خواب عمو جان 1859 روستای استپانچیکو، 1859 آزادگان، 1861 خاطرات خانه اموات 1862 جنایت و مکافات، 1866 قمار باز، 1867 ابله،1869 جن زدگان، 1872 جوان خام، 1875 ماری دهقان، 1876 برادران کارامازوف،1881 خطابه ی پوشکین، 1881 @smart_ideas
Показать все...
#آیا_می_دانستید 💡 داستایفسکی در تابستان سال 1866 آنچنان در وضعیت مالی بدی قرار داشت، که تصمیم گرفت با #استالوفسکی که یک ناشر بدنام بود، قراردادی ببندد. براساس قرارداد ناشر تمام مجموعه آثار داستایفسکی را به قیمت 3000 هزار روبل می خرید به شرط آنکه داستایفسکی تا ماه نوامبر یک رمان جدید برای این نشر بنویسد و اگر داستایفسکی حتی یک روز تاخیر می کرد باید حق امتیاز آثار خود را به مدت 9 سال به استالوفسکی و نشر او واگذار می کرد. متاسفانه داستایفسکی تا ماه دسامبر نتوانست چیز مهمی بنویسد و در نهایت تنها بیست و شش روز فرصت برای او باقی ماند ، در این شرایط دوستان داستایفسکی به او پیشنهاد کردند که از تند نویس برای نوشتن کمک بگیرد، نام تند نویس #آنا_گریگوریونا بود که در کارش بهترین بود. آنای جوان یکی از علاقمندان آثار داستایفسکی بود اما در اولین ملاقات با مرد شکست خورده ای مواجه می شود که حتی نمی تواند نام او را بخاطر بسپارد، در واقع پشتکار آنا و اعتماد به نفس بالای او باعث شد که داستایفسکی رمان #قمار_باز را در طی بیست و شش روز بنویسد. @smart_ideas
Показать все...
در جوخه‌های اعدام پس از شنیدن فرمان "آتش!" سربازی زودتر از همه شلیک می‌کند سربازی دیرتر و دیگر سربازها، در میان این دو! قسم به مکث! به اختلاف زمانی میان دو شلیک. ما همه سربازیم. آن که زودتر ماشه می‌چکاند جلاد آن که دیرتر شلیک می‌کند عاشق و مابقی ماموریم! Smart_ideas
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.