تماشا
248
Подписчики
Нет данных24 часа
-37 дней
-630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
بداههای برای دختری که در خان یونس با گیسوان اشفته در آغوش پدر، از داغ برادر میگریست.
آه از آن گیسوان آشفته
آه از این گریههای جانسوزت
از عزیزی که نیست میگویی
رنگ شب ریخت بر تن روزت
چه شد آن ناز کودکانهی تو
چه شد آن شادمانی بسیار
آه از آن گیسوان آشفته
چه کسی خواست تا بگریی زار
آه، خان یونس آه، خان یونس
گریه کن، گریه کن، ترا کشتند
کودکان ترا غریبانه
در شب کوچه بیصدا کشتند
کودکان ترا که میبینم
بغض میریزد از تبسّمشان
از صداشان گرسنگی پیداست
ریخت بر خاک سهم گندمشان
هول میریزد از دل و دستم
زخمهای ترا که میبینم
سوز شعر مرا بخوان آرام
در هوایت چقدر غمگینم
تویی و بیقراری بسیار
کار و بار تو سخت میگذرد
اینهمه درد و داغها یعنی:
روزگار تو سخت میگذرد
تویی و خانههای ویرانت
آه میریزد از لبت بسیار
یک محرّم به خون نشست دلت
کربلا شد کنار تو تکرار
حسرتی تازه در نگاه من است
حسرتی که فقط تو میدانی
آه، خان یونس آه، خان یونس
تویی و گریههای طولانی
شعبان کرمدخت
بابلسر
تیر ۱۴٠۳
کانال شعر من
@karamdokht
00:29
Видео недоступноПоказать в Telegram
امروز خان یونس کربلا بود
1️⃣وداع غمانگیز دختر بچه فلسطینی با برادر شهید خود "عزیزم کاش من به جات میرفتم"
@KhabarAzMa
video_2024-07-13_18-54-30.mp47.34 MB
Repost from خبرازما
00:29
Видео недоступноПоказать в Telegram
امروز خان یونس کربلا بود
1️⃣وداع غمانگیز دختر بچه فلسطینی با برادر شهید خود "عزیزم کاش من به جات میرفتم"
@KhabarAzMa
video_2024-07-13_18-54-30.mp47.34 MB
غزل عاشورایی
شعر و صدای «شعبان کرمدُخت»
غزل_عاشورائی_شعر_و_صدای_شعبان_کرمدُخت.mp35.10 MB
هر جا نفسیست، انتظاری هم هست
در پای قرار، بیقراری هم هست
ما پنجرهای پُر از تماشای توایم
در عشق مگو که اختیاری هم هست
شعبان کرمدخت
بابلسر
تیر ۱۴٠۳
کانال شعر من
@karamdokht
مرثیّهای از سالهای پیش، به احترام سیّد و سالار شهیدان کربلا
این عمرها که میگذرد بر زمین هنوز
ما ماندهایم و جان و دلی آتشین هنوز
لبهای توست زمزمهپرداز آیهها
چشمان توست پنجرهای وا ترین هنوز
در آسمان دور به یاد نگاه تو
پیشانی ستاره نشسته به چین هنوز
جز چشمهای تو که در آفاق جاری است
شعری نخواندهایم چنین دلنشین هنوز
خورشید شعلهایست پس از چشمهای تو
در آسمان در به در هفتمین هنوز
چون آبها زلالی و چون آسمان بلند
انگشتریست آینه، چشمت نگین هنوز
ایثار دیدهاست فرازی چنان بلند؟
تاریخ دیدهاست شکوهی چنین هنوز؟
تاریخ ما به کوچهی بن بست میرسید
گر خود نبود شور تو ای شاه دین هنوز
صبحی که از کرانهی خونت طلوع کرد
صبحیست مثل صبح خدا راستین هنوز
در آسمان روشن ما بال میزنند
هفتاد و دو ستارهی شور آفرین هنوز
باید گریست داغ علمدار صبح را
با چشمهای خستهی امّ البنین هنوز
خورشید این که میوزد از کوه، های دور
دارد نشان مهر ترا بر جبین هنوز
صد بار ذوالجناح دلش را به خاک ریخت
از بس که هست زخم تنت سهمگین هنوز
هل من... هنوز جاری از آن سوی قرنهاست
میآید این صدای تو از پشت زین هنوز
با چشمهای تو به تماشا رسیدهایم
ای چشمهات قبلهی اهل یقین هنوز
میریزد از لبت که سر آغاز عاشقیست
شعر بلند آینهها تا همین هنوز
با این که قرنهای فراوان گذشتهاست
خون زلال کیست به روی زمین هنوز
شعبان کرمدخت
بابلسر
کانال شعر من
@karamdokht
مثل شعری که بر زبان من است
مهر تو راز همچنان من است
دل من را چو دفتری وا کن
شعر زیباترین نشان من است
از سکوت نگاه تو پیداست
چشم تو شعر ناگهان من است
در شبی که به رنگ شیدایی است
اشک آیینهی روان من است
خستهام، در کشاکش ایّام
آفتاب تو سایهبان من است
بر لبم ریخته به زیبایی
کلماتی که آب و نان من است
یاد تو لذّتیست شورانگیز
دل تو مرکز جهان من است
شعبان کرمدخت
بابلسر
تیر ۱۴٠۳
کانال شعر من
@karamdokht
راه باز است از این مسیر بیا
ای صدای تو بینظیر بیا
تا غزل هست، بیقراری هست
دلخوشی را ز من مگیر بیا
مثل من کو؟ کجاست؟ حرف بزن
عاشقی شاد و سر به زیر بیا
سمت تقویم را تماشا کن
رفت خرداد اگرچه، تیر بیا
مثل آن نی که پیش از این خواندی
میکشم همچنان نفیر بیا
دست در دست عشق میگذرم
با تو از بُهت زمهریر بیا
راه تاریک رو به روی من است
قسمات میدهم به پیر بیا
نیمرخ دیدمت، همین کافیست
منم و یک دل اسیر بیا
ابرها را ببین در آوازم
چیست اشکم؟ خودِ سفیر بیا
نفسات را بریز در شعرم
ای نگاه تو دلپذیر بیا
ای لبت رازدار شیدایی
ای تنت حلّهی حریر بیا
بیقراران شهر میدانند
بین خوبان تویی دلیر بیا
کنج تنهاییام چراغی نیست
پُرم از نالههای زیر بیا
زندگی بخشی از جهنّم ماست
سوختم در دل سعیر بیا
روزها روی بوم شیدایی
میکشم بی تو طرح قیر بیا
حسرتی عاشقانه میماند
میشود کار عشق دیر بیا
با امیدی که در دلم دارم
نیست جز آمدن گزیر بیا
آسمان را بریز در چشمت
دست آیینه را بگیر بیا
شعبان کرمدخت
بابلسر
خرداد ۱۴٠۳
کانال شعر من
@karamdokht
زندگی هرچه هست، میگذرد
صبح همرنگ شام خواهدشد
با همین خواندن و نخواندن تو
این حکایت تمام خواهدشد
شعبان کرمدخت
بابلسر
تیر ۱۴٠۳
کانال شعر من
@karamdokht
Repost from تماشا
شور شعری تازه دارم یا حسین ع
من صدایی بیقرارم یا حسین
بس که از مهر تو لبریز آمدم
جز نوشتن نیست کارم یا حسین
با همین چشمی که سرگردان توست
راضی ام آتش ببارم یا حسبن
روشنم کن، رو به خورشید توام
گر نباشی تار تارم یا حسبن
راز یک تاریخ زیبایی تویی
ای تو یاد و یادگارم یا حسین
در کنار مهربانی های تو
نیستم کم، بی شمارم یا حسین
هر کسی دارد امید، این عیب نیست
من به تو امیدوارم یا حسین
گرچه شعرم بخشی از راز من است
می دهی تو اعتبارم یا حسین
گم شدن، پیدا شدن در کوی توست
گم شدن را دوست دارم یا حسین
بعد چندین قرن خونت کاشته
لاله ای را در بهارم یا حسین
بغض سنگین محرم در من است
به غمی سنگین دچارم یا حسین
روشن از زیبایی بسیار توست
حال روز و روزگارم یا حسین
ای لبم مرثیه خوان تو، مدام
مال تو شعر و شعارم یا حسین
خالی ام کن از هر آن چه داشتم
نذر تو قول و قرارم یا حسین
با نوایی نینوایی آمدم
مثل حال خویش زارم یا حسین
ای غم من گفتن از تنهایی ات
کیست جز تو غمگسارم یا حسین
در فراسوی فرات بیقرار
ریخت برگم مثل بارم یا حسین
جز تو که در من همیشه حاضری
کیست صاحب اختیارم یا حسین
روشنی را در نگاهم ریختی
می کشی خط بر غبارم یا حسین
جز غم تو هیچ چیز دیگری
نه، نمی آید به کارم یا حسین
ظهر عاشوراست، در آیینه ات
نیزه ها را می شمارم یا حسین
ظهر عاشوراست، در شعری که هست
ناله ام را می نگارم یا حسین
خیمه تنها نیست می سوزد، که من
در میان آن شرارم یا حسین
خون تو تاریخ ساز کربلاست
در هوایت سوگوارم یا حسین
روح شعرم، چون نربزم بر ورق
راز اشکم، چون نبارم یا حسین
نام تو عشق است، بعداز مرگ خویش
می نویسم بر مزارم یا حسین
شعبان کرم دخت
بابلسر
مرداد هزار و چهارصد و دو
کانال شعر من
@karamdokht
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.