415
Подписчики
+124 часа
+57 дней
+930 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
🍂🍂🍂
من واین تنهایی
همه بی کسی ها را
همه غصه ها را
ثانیه به ثانیه
بردوش کشیدیم
درودیوار پژواک ناله ها
کاش ایکاش
میشد دراین بیهودگی ها
سایه ام را از زمین ببرم
امیدی نیست بر زمین
هندسه حیات زیر چرخه های رادیکال
خط باطل کشیده
من وتنهایی دیوانه بودیم
دل به ویرانه ها بستیم
تنهایی رابردم زیر منها
مساوی شد با پوچی
زدم برسر به اضافه
تا تنهایی ام را برگرداندم
هیهات
تنهایی ام رفته بود
من و دیگر من
حتی خالی از تنهایی
پر از پوچی
راوی قصه های بی سرانجامم
تنهایی که فقط انتخابم بود
در معادلات نابه جا
باختم
لیکن به امیدی....
افسوس که جز پوچی
نماند....
در خواستن و توانستن
نتوانستن و توانستن
سردرگم وحیرانم
فقط شعرم می گرید
✍ #امیدمظفری
#خسته
@omidyavarmozafari
❤ 1🔥 1
حجم یک حافظه
از مدرج یک لنز
چند نگاتیو زندگی و مرگ دارد؟
این جهان چهارمِ سراسر اندوه
مدادهای اچبیِ دنیا را قورت داده
تا مرگِ چندهزار زندگی
چندهزار عشق
چندهزار لبخند را
طرح بریزد
و جهانی پر از تسلیت
که در شکم دیافراگم جمع شده
شاتِ بلندی
روی آلبوم استفراغ کند.
#فرح_آریا
@omidyavarmozafari
یادتان نرود اینجا فضای مجازی است
اینجا از تنهایی یه وقت دل نبندی
چمدان تنهایت بزار تو گوشه اتاق ات
با خودت نیاری اینجا....
اینجادهمه آدما خوب هستند
تا دلت بخواد دکتر و شاعر داریم
همه خوب ها جمع اند
زبانم لال ....
بد اصلا....
همه عالی ....
فقط نمیدانم تو دنیای حقیقی
این آدما کجا هستند
بگذریم داشتم چی میگفتم
آره خلاصه یادت نره چمدان تنهایت
نیاری
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراشه
هی مثل پتک میخوره تو مغزم
آره داشتم میگفتم
اینجا دل نبندی که کارت تمومه....
✍ #امیدمظفری
@omidyavarmozafari
👍 4😢 1
چراغی و كبوتری
چراغی در انتهای خيابان خاموش شد
ابری چرخيد و
در ابتدای خيابان ذوب شد
كبوتر
در پيچِ خيابان پَر زد و مُرد
چه كسی آنجاست؟
مثلِ نخی لرزيديم و
مثلِ شاخهای شكستيم
چه كسی آنجاست؟
خزيديم و
پا به ديواری گذاشتيم و
در حفرهای مخفی شديم
گفتی؟
نگفتم
بگيريدش
بودی؟
نبودم
دنبالِ رد پایاش بگرديد
بگيريدش
شهر خوابيد و
دروازهها را بستند و
خوابيديم
كجا؟
نه كليدی كه دری را باز كند
نه چراغی كه روشناش كند
اين سرزمينِ من است
آدونیس
@omidyavarmozafari
اوّل قرار بود بروند
قرار بود بیایند و بکشند و بردارند و بروند
اما
ماندند
و شکل کشتن را تندیس میدان کردند
تا زندگی را در اختیار شیوهی مردن
بر ما شیرین کنند
تا مرگ
زیباترین کلام خانگی ما باشد
تا مرگ
رمز جاودانگی ما باشد
و ما
شکل نوشتناش را
تمرین کنیم...
#منوچهر_آتشی
@omidyavarmozafari
صبر و قراری نیست
نه طاقت خاموشی
نه سخنی
ای بابا بزارید هواری بزنم
حتما که نباید شعرم قافیه دار باشد
اصلا دوست دارم بی پروا هواری بزنم
✍ #امیدمظفری
#خسته
@omidyavarmozafari
تازگیها از مجمع الجزایر گولاک رها شده ام ،
چقدر اینجا همه چیز خوب است،
اینجا هیچکس مرا به خاطر افکاری که در ذهنم می گذرد، به زندان نمی اندازد.
اینجا من را به خاطر یک لقمه نان بیشتر کتک نمی زنند.
اینجا کسی هست که وقتی حرف میزنم تحسینم می کند،
تاییدم می کند ،
یا نه حتی نقد می کند.
خوشحالم....
می توانم صبحها نان و کره و عسل بخورم، و یک لیوان چای شیرین
مادرم ناهار برایم خورشت قیمه درست می کند با سالاد شیرازی
پدرم وقتی غروب به خانه می آید نان سنگک خریده است و هندوانه
خواهرکم برایم گردن بندی می سازد از گل یاس
دستهایم بوی یاس می گیرد.
من دوباره زندگی را مزه مزه می کنم
من در جهالت خود اسیر بودم
اما اکنون میبینم چه خوب است که از این زندان رها شدم.
اینجا همه چیز خوب است.
من روشنایی آفتاب را می فهمم و تاریکی شب را.
اینجا باران آدمها را خیس می کند.
اینجا حتی نور آفتاب از پنجره اتاقم دزدکی به درون می تابد . و سلام می کند.
اینجا همه چیز خوب است.
من شعر میخوانم،
ترانه می بافم،
و اواز را سر می کشم.
اینجا همه چیز رنگ زندگی دارد.
من دوباره زتدگی را از سر گرفته ام.
یکی کنارم بنشیند و دفتر خاطراتم را بخواند.
#مهتاب
@omidyavarmozafari
🔥 1
ترانه: «هنگام که گریه میدهد ساز»
خواننده: زنده یاد محمد نوری
دکلمه: احمدرضا احمدی
آهنگساز: فریبرز لاچینی
کلام: نیما یوشیج-۱۳۲۷
#احمدرضا_احمدی
https://t.me/dek_om
نیما_یوشیج،_محمد_نوری،_هنگام_که_گریه_میده.mp36.52 MB
❤ 2
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.