اوشو .ناظر
2 745
Подписчики
+724 часа
+737 дней
+25230 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
همه چيز يك روياست:
شب هنگام خوابيدن، درست لحظه اي كه به خواب مي رويد، به ياد آوريد كه همه چيز، بی قيد و شرط، رويایی بيش نيست.
آنچه با چشمان باز مي بينيد نيز رويايی بيش نيست.
آنچه با چشمان بسته مي بينيد هم يك روياست.
رويا ماده اي است كه زندگی از آن ساخته شده است.
با همين حال و هوا به خواب برويد كه همه چيز بدون استثنا، يك روياست.
اگر همه چيز روياست، ديگر جايی برای نگرانی وجود دارد:
اين مفهوم ماياست؛
كل جهان توهمي بيش نيست.
نه اين كه جهان واقعا توهم باشد؛
"جهان واقعيت خاص خودش را داراست."
اين تكنيكي است براي اينكه عميق تر در وجود خود فرو رويد.
تا هيچ چيز شما را نيازاراد.
اگر همين لحظه فكر كنيد كه همه چيز روياست، ناگهان به دنيايی ديگر سفر میکنید
امشب با اين حال به خواب برويد
و صبح، هنگام برخاستن از خواب نيز اولين چیزي كه به ياد مي آوريد،
اين باشد كه: همه چيز يك روياست.
بارها و بارها در طول روز، اين نكته را به خود يادآوري كنيد
و ناگهان احساس آرامش و رهايی ميكنيد
#اشو
@oshoi
❤ 18👍 3🎉 1
#ناخودآگاه_چیست؟
ناخودآگاه بخشی از ذهنت است که:
نمی خواهی آن را ببینی،
بخشی که آنرا پس می زنی
بخشی از خانه است که هرگز به آنجا نرفته ای.
خیلی چیزها را در آنجا انداخته ای و هرگز خودت به آنجا نرفته ای.
ناخودآگاه پدیده ای طبیعی نیست.
هرچه انسان متمدن تر شود
ناخودآگاهش بزرگتر می شود.
مردم بدوی ناخودآگاه خیلی کوچکی دارند.
شاید تعجب کنی اگر بدانی که تعدادی مردم بدوی همچنان در گوشه و
کنار جهان زندگی می کنند(در هند ، در عمق جنگلها ، در کوهها همچنان قبایلی بدوی هستند که حداقل پنج هزار سال قدمت دارند)
من مدتی با آنها زندگی کرده ام
یکی از مهمترین چیزها درباره آنها این
است که آنها خواب نمی بینند.
این بسیار مهم است. خواب دیدن برای آنها چیز نادری است
زیرا آنها ناخودآگاه ندارند.
طبیعی و واقعی زندگی میکنند
چیزی را سرکوب نمی کنند.
وقتی چیزی را سرکوب نکنی نمی توانی
خواب بیافرینی.
خواب دیدن جوشش ناخودآگاه است.
کل روز را سرکوب می کنی و شب
وقتی می خوابی(وقتی سرکوبگر می خوابد)تمام چیزهای سرکوب شده
به سطح می آیند.
معنی رویا همین است و اگر رویاهایت کابوس باشند به سادگی نشان می دهد که واقعا سرکوب کرده ای.
سرکوب کردن کار خطرناکی است،
تو روان پریشی ها را درون ناخودآگاه ات سرکوب می کنی و آنها هرچه عمیق تر بشوند بیشتر آسیب می زنند.
اگر از یک مرد بدوی بپرسی دیشب چه خوابی دیدی ؟
میگوید هیچ !
بله هر از گاهی خواب می بینند اما رویایشان کاملا با رویای تو متفاوت
است.رویای آنها رویایی نیست که یونگ و آدلر مشاهده اش کنند .
رویای آنها شهود است،
رویای آنها پیش بینی آینده است.
رویای آنها دیدن چیزی است که در آینده رخ می دهد.
در جامعه بدوی به رویا بین،
بیننده یا شمن من می گویند .
او به مهمترین شخص تبدیل می شود زیرا می تواند خواب ببینید .
در جامعه متمدن روانکاوان اهمیت بسیاری پیدا می کنند زیرا می توانند رویاها را آنالیز کنند.
در جامعه بدوی کسی که رویا می بیند تبدیل به مهمترین شخص می شود.
او راهب معنوی کمون می شود زیرا رویاهای او پیشگویی هستند و همیشه به واقعیت تبدیل می شوند.
او درباره گذشته خواب نمی بیند زیرا هیچ سرکوبی ندارد.
اگر رویایی ببیند درباره آینده است و رویاهایش اکثرا به واقعیت تبدیل می شود .
حال رویاهای او می بایست به شکل کاملا متفاوتی درک شوند.
روانکاوان مدرن هرگز نمی توانند رویاهای او را درک کنند .
روانکاوان بر ناخودآگاه کار می کنند اما انسان بدوی هیچ ناخودآگاهی ندارد.
همین اتفاق برای بودا نیز می افتد: ناخودآگاه او ناپدید می شود زیرا او
به ابراز کردن ادامه می دهد و تمام چیزهای درونش را بیرون می ریزد
او هرگز سرکوب نمی کند هرگز ناخودآگاه را خلق نمی کند .
ناخودآگاه مخلوق تمدن است:
هرچه متمدن تر باشی ناهوشیارتری.
اگر کاملا متمدن شوی به ربات تبدیل می شوی، کاملا ناهوشیار .
این اتفاقی است که در حال رخ دادن است.
این فاجعه در سراسر دنیا رخ داده و باید متوقف شود.
تنها راه برای متوقف کردن آن کمک کردن به مردم است تا در مراقبه ناخودآگاه خویش را بیرون بیندازند .
#اشو
#میهمان_جلد_2
@oshoi
❤ 7🔥 2
سخنرانی ۱۲ آگوست ۱۹۸۵
پرسش نخست
اشوی محبوب! من یک منافق (دو رو) هستم، و مردی زمخت و خشن؛ و خوشحالم که مرشدی نرم و لطیف دارم.... آیا هیچ امکانی هست که از ریشههای نفرت بیرون بیایم و از آن آزاد شوم؟
پاسخ
:
خوب است که تشخیص دادهای که یک منافق هستی. این آغاز یافتن تمام ریشههای بیزاری، نفرت و خشونت است. زمانی که فرد تشخیص داد که یک منافق است، اوضاع خیلی آسان میشود. زیرا او بیماری را پیدا کرده است.
ولی دومین چیزی که میگویی درست نیست. “میگویی که خوشحالی که مرشدی نرم پیدا کردهای.” این درست نیست. هیچکس نمیتواند از من سرسختتر باشد. چه کسی به تو گفته که من یک مرشد نرم هستم...؟ پس این را کاملاً دور بینداز.
....من یک مرشد نرم و لطیف نیستم. شاید راههای من به نظر نرم بیایند ولی کاری که میکنم فقط نابودکردن نفْس شما، نفاق شما، شخصیت شماست؛ تا بتوانید فردیت اصیل خود را کشف کنید.
و این کاری دشوار است، زیرا شما با شخصیت خود [شخصیت غیراصیلی که برای خود ساختهاید] هویت گرفتهاید. لحظهای که شخصیت شما را میزنم، فوراً احساس میکنید که ضربه خوردهاید. اما این شما نیستید که ضربه میخورید.
شخصیت شما دشمن شماست.
و فقط آنان که آمادهاند تا شخصیتشان کشته شود، به قتل برسد و قصابی شود میتوانند با من زندگی کنند؛ زیرا آنوقت خواهند دید که معنی تولد معنوی چیست.
هر آنچه که والدین شما، جامعه و خانوادهی شما با شما کردهاند، من باید آن را خنثی کنم. و این کاری دشوار است.
ولی بهنظر میرسد که تو مرد شجاعی باشی، که نفاق خودت را پذیرفتهای. فقط کمی شهامت بیشتر: هر آنچه را که به تو تحمیل شده دور بینداز. کاملاً برهنه باش، آنگونه که جهانِ هستی مایل است باشی؛ تو اینگونه به دنیا آمدهای. البته منظورم از «برهنگی» تمثیلی است ـــ نیازی نیست در پورتلند Portland لخت بگردی!
#اشو
📚«از مرگ به جاودانگی»
آخرین سخنان اشو در آمریکا
مترجم: م.خاتمی / فروردین ۱۴۰۳
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh❤ 7
Фото недоступноПоказать в Telegram
اگر این لحظه نبود، تو امكان وجود و بودن نداشتی: واقعیت همین است.
ولی تو هرگز در این لحظه خوشوقت نیستی.
تو با رویاهایت در آینده خوش هستی كه جایزهی نوبل بگیری یا نخستوزیر شوی.
واقعیت تو جایی است كه در آن مستقر هستی؛
رویاها قرارگاه تو نیستند.
رویاها كاذب هستند.
در همین لحظهی حال با واقعیت خودت كنار بیا. با آن روبهرو شو، هرطور كه هست با آن روبه رو شو، و نگذار كه ذهن به آینده حركت كند.
آینده یعنی خواسته و خواهش.
اگر بتوانی در اینك و اینجا باشی، یك بودا هستی.
اگر نتوانی دراینك و اینجا باشی،
آنوقت همه چیز از رویا ساخته شده است.
#اشو
#برگردان :محسن خاتمی
@oshoi
👍 10❤ 4
همیشه ببین كه:
واقعیتِ موجود چیست.
شتاب نداشته باش.
درك نكردن چیزی بهتر از سوءتفاهم داشتن در مورد آن است.
بهتر است آگاهانه جاهل بمانی تا اینكه فكر كنی كه میدانی.
به روابط خودت نگاه كن:
روابط زناُشویی، دوستی، كاری و غیره را ببین!
همه به روش خودشان فكر میكنند و دیگری را تعبیر میكنند و دیداری بین افراد صورت نمیگیرد، ارتباطی وجود ندارد.
آنوقت باهم میجنگند و در تضادی همیشگی قرار دارند.
این تضاد بین دو شخص نیست،
بین دو تصویر كاذب وجود دارد.
مراقب باش كه از دیگری تصویری كاذب خلق نكنی.
با واقعیت بمان، هرچقدر مشكل باشد، هرچقدر طاقتفرسا و دشوار كه باشد، حتی اگر گاهی تحمل آن ناممكن باشد. ولی زمانی كه زیبایی ماندن باواقعیت را دریافتی،
هرگز دیگر قربانی رویاها نخواهی شد.
#اشو
@oshoi
❤ 6👍 1
وقتي که عاشق مرد و زنی ميشوید واقعاً چه مي کنید ؟
شما در درونتان رویایي دارید. ناگهان زنی ظاهر ميشود و مانند پرده اي عمل ميکند
و شما رویاي خود را روي پرده منعکس ميسازید.
بعد احساس مي کنید که رویاهایتان حقیقیت پیوسته است.
آن زن هم رویایي خودش را در شما منعکس ميکند.
شما هم مثل پرده اي عمل ميکنید و او فکر ميکند که رویایش صورت حقیقیت به خود گرفته است.
اگر یه خیال پردازی ادامه بدهید.
یک روز پرده اي پیدا ميکنید،
یک نفر نقش این پرده را بازي ميکند و رویاي شما حقیقیت ميپیوندد.
اما بصیرت ، رویا نیست،
بصیرت رهایي از رویاهاست،
لطفاً دربارهٔ آن خیالپردازي نکنید،
با خیالپردازي به عشق ميتوان رسید.
در واقع تنها از طریق رویاست که به آن دست ميیابید.
شهرت با خیالپردازي به چنگ مي آید.
در حقیقیت تنها با خیالبافي به آن ميرسید.
تنها خیالپردازان آن را به چنگ
مي آورند.
اما بصیرت و روشن بیني با خیالبافي حاصل نميشود.
زماني که خیالپردازي و رویاها ناپدید شوند،
آگاهي و بصیرت از راه مي رسد.
#اشو
#کتاب_ساراها
@oshoi
❤ 7
رویاها نمیتوانند تو را به جایی ببرند. فقط میتوانند تو را به امید و ناكامی هدایت كنند، ولی هیچ چیز واقعی توسط آنها روی نمیدهد.
ولی نكتهی مرا به یاد داشته باش كه:
تو نمیتوانی تقلید كنی. باید از میان رنج عبور كنی. راهش رنج بردن است.
رنج تو را پالایش میدهد، تو را هشیار میسازد.
هرچه هشیارتر باشی، خواهش كمتری داری. اگر كاملاً هشیار باشی، هیچ خواستهای پدید نمیآید
و مراقبه چیزی جز هشیاری كامل نیست.
دو نفر دوست یهودی پس از سالهای سال باهم دیدار داشتند. یكی به دیگری گفت، "بیست و پنج سال است كه تو را ندیدهام. پسرت هاری چطور است؟"
دوستش گفت، "از آن پسرهاست: #شاعری_بزرگ است. ترانهها و سرودههایش را در سراسر كشور دوست دارند و كسانی كه شعر را درك میكنند میگویند كه او دیر یا زود جایزهی نوبل را در ادبیات خواهد گرفت."
دوستش گفت، "عالیست! دومین پسرت چطور، بنی چطور است؟"
دوست دیگر گفت،"من از او بسیار راضی هستم. او یك رهبر سیاسی بزرگ است. هزاران هزار پیرو دارد و اطمینان دارم كه دیر یا زود نخستوزیر خواهد شد."
سپس دوستش پرسید،"آه خدای من،
تو چقدر خوشبخت هستی!
و پسرت سومت ایزی چطور؟"
دراینجا پدر غمگین شد و گفت، "ایزی؟ او هنوز ایزی است. او یك #خیاط است. ولی بگذار برایت بگویم، اگر ایزی نبود ، ما همه از گرسنگی مرده بودیم!"
ولی پدر غمگین بود زیرا كه ایزی فقط یك خیاط است.
و شاعر و سیاستمدار فقط رویا هستند. واقعیت، ایزی است: همان خیّاط."
#اشو
#برگردان :محسن خاتمی
@oshoi
❤ 6
پدر من نهایت سعی خودش را کرد تا مرا مانند خودش بسازد؛ مادرم هم سعی کرد، و تمام کسانی که مرا دوست داشتند.
من نمیتوانم به نیّت آنان شک کنم، نیّت آنان خوب بود. و این چیزی بوده که توسط والدین آنها هم انجام گرفته بود! و این تنها کاری بوده که آنان میتوانستند برای من انجام دهند. من چطور میتوانم از آنها منزجر باشم؟ این فقط یک سوءتفاهم خالص بود. من برای آنان غمگین و متاسف هستم زیرا آنان هم رنج بردهاند، والدین آنها رنج بردهاند، تمام بشریت بیجهت رنج برده است.
فقط یک انقلاب کوچک تمام رنگ دنیا را تغییر خواهد داد. و آن انقلاب کوچک در آزادبودن است، در خودِ اصیلِ خودبودن است، به هر قیمتی.
پدرم عادت داشت مرا به معبد ببرد. من مقاومت کردم، با او جنگیدم، ولی او میگفت: “باید بیایی؛ وگرنه به جهنم خواهی افتاد!”
گفتم: “من ترجیح میدهم خودم به جهنم بروم ـــ دستکم راضی هستم، چون که این انتخاب خودم بوده. ولی تو نمیتوانی مرا به زور به بهشت ببری. من در آنجا سخت رنج خواهم برد، زیرا قادر نخواهم بود فراموش کنم که با زور و برخلاف ارادهی خودم به آنجا هل داده شدهام.”
روزی که این را به او گفتم، او مدتی ساکت شد و سپس گفت: “پس اشکالی ندارد. هر کجا که دوست داری بروی، برو.”
گفتم: “من در تمام عمر از شما سپاسگزار خواهم بود، زیرا همین حالا قرار است با چند دوست بروم برای ورقبازی. شما به معبد بروید و من نزد دوستانم میروم. و از این لحظه به بعد امکان دوستی بین ما وجود دارد.” و از همان لحظه این دوستی رشد کرد و لحظهای رسید که او یک سانیاسین شد. [اشو را به عنوان مرشد خود برگزید.]
مادرم یک سانیاسین است. البته مادرم اول یک سانیاسین شد ـــ زنان شجاعتر هستند، فقط به این دلیل که چیزی برای از دستدادن ندارند. آنان چیزی ندارند ـــ نه احترامی، نه مقامی در جامعه؛ مشکلی نیست!
پدرم چهار سال پس از مادرم یک سانیاسین شد. او احساس بدی داشت که بقدر کافی شهامت نداشته؛ ولی شروع کرد به مراقبهکردن و به اردوگاههای مراقبه میآمد. و عاقبت، یک روز برایش دو اتفاق افتاد: شکستن شخصیت و سپس ورود به یک هستیِ جدید، به یک زندگی نوین.
اگر پدرت زنده است، به او کمک کن. به او بگو چرا احساس انزجار داشتی، این فقط یک سوءتفاهم بوده، به او بگو: “تو هر کاری که فکر میکردی خوب است انجام دادهای. شاید خوب نبوده ــ خوب هم نبود، ولی این تقصیر تو نبوده.”
و این دیگر به پدرت مربوط نمیشود [اکنون به رشد معنوی تو مربوط است.] اگر زنده است، برو ــ و نزد او یک منافق نباش. گر چه او به تو آموخته که منافق باشی. ولی تو برهنه و عریان برو، فقط خودت باش....
من هرگز در عمرم سعی نکردم زندگی کسی را تغییر بدهم. میلیونها انسان زندگیشان در اطراف من تغییر کرده، ولی مسئولیت با خودشان است. من هیچ تلاش فعالانهای نداشتهام که وارد حیطهی آنان بشوم. من به محدودهی هر کسی احترام میگذارم. ولی اگر آن چیزی را یافتهاند که آنان را آسوده، مسرور و آرام ساخته؛ و اگر خواسته باشند که خودشان این برکات را داشته باشند، این به خودشان مربوط است. هیچکس نمیتواند مرا مسئول هیچ چیزی بداند. و من نیز هیچکس را مسئول چیزی نمیدانم. من به فرد احترام میگذارم.
پس اگر میدانی که [نسبت به پدرت] انزجار و نفرت داری، رهایش کن. دلیلش این است که پدرت باید سخت تلاش کرده باشد که تو پسر خوبی باشی. حالا میتوانی نزد او بروی ـــ البته دیگر یک پسر نیستی، حتی دیگر پسر او هم نیستی. تو یک سانیاسین هستی، و یک سانیاسین پسرِ هیچکس نیست، پدر هیچکس نیست، شوهر هیچکس نیست، همسر هیچکس نیست. منظورم در واقعیت است و نه قانوناً. شاید از نظر قانونی یک شوهر یا یک همسر باشی، این موضوعی متفاوت است. ولی در واقعیت، تو فقط خودت هستی، من فقط خودم هستم.
و اگر پدرت مرده است، آنوقت با گلهایی برای پیشکش به قبر او برو، با اشکهایی برای پیشکش. موضوع این نیست که او میشنود یا نمیشنود؛
موضوع این است که تو چنین کاری میکنی؛ انزجار و نفرت در اشکهای تو شسته شده و پاک میشوند. و با آن گلها احترام خودت را به کسی که نیّت خوبی داشته نشان میدهی.
#اشو
📚«از مرگ به جاودانگی»
آخرین سخنان اشو در آمریکا: از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
مترجم: م.خاتمی / فروردین ۱۴۰۳
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh❤ 14👍 3🔥 2
سوال:
در مورد خوراک چه میگویید؟ آیا برای رشد معنوی مطلقاً ضروری نیست که فرد گیاهخوار باشد؟
هرکاری که انجام میدهی ضروری نیست، بلکه هرآنچه که هستی ضروری است. بودن ضرورت دارد، انجام دادن ضرورتی ندارد. بودن ضرورت دارد، داشتن ضروری نیست. آگاهی ضروری است، شخصیت ضروری نیست، زیرا این شخصیت نیست که آگاهی تولید میکند، بلکه آگاهی است که تولیدِ شخصیت میکند.
اگر فردی بادیانت باشی، اگر معنوی باشی، چیزها در اطراف تو تغییر خواهند کرد. شاید گیاهخوار بشوی یا شاید نشوی. بستگی دارد. مردم با هم تفاوت دارند. ولی گیاهخوار بودن نمیتواند شرط ضروری برای معنوی بودن باشد.
مردمانی معنوی بودهاند که گیاهخوار بودند، و مردمانی معنوی هم بودهاند که گیاهخوار نبودهاند. و خوب است که زندگی شامل تنوع است و خوب است که زندگی شامل انواع مختلفی از مردم است، وگرنه بسیار کسل کننده میبود.
پس من نمیتوانم بگویم که نوع خوراک برای معنوی بودن ضروری است، ولی معنوی بودنِ تو میتواند عادت غذایی تو را تغییر بدهد. این را نیز نمیتوان پیشبینی کرد، من آزادی شما را کاملاً دست نخورده نگه میدارم.
مسیح شراب مینوشید و به این سبب او کمتر معنوی نمیشود. پاتانجلی هرگز قادر نیست تصور کند که یک انسان معنوی شراب بنوشد، ولی این زاویهی دید پاتانجلی است. مسیح نمیتواند درک کند: “چرا پاتانجلی شراب نمینوشد؟ او باید برقصد و آواز بخواند و جشن بگیرد، او رسیده است.”
ولی جشنگرفتنها نیز متفاوت هستند. کسی شاید با روزه گرفتن جشن بگیرد، و دیگری با سورچرانی و خوردن! مردم متفاوت هستند. اگر بتوانی این را به یاد داشته باشی، هرگز یک متعصب نخواهی شد. وگرنه خطر همیشه وجود دارد.در راه رشد معنوی بزرگترین خطر همین متعصب بودن است.
تمام مردمان بهاصطلاح مذهبی، متعصب یا فناتیک هستند، زیرا آنان فقط چیزهایی را مجاز میدانند که کتاب مقدس آنان گفته باشد، پایه گذار دین آنها گفته باشد، هرچیز دیگر باید انکار شود. این یعنی زندگی را بسیار بسیار محدود ساختن. و زندگی نامحدود است، یک بینهایت است.
اوشو
@awareness_doamonds
❤ 6🔥 3👍 2
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.