آلترناتیو
در این کانال میتوانید مطالب ✔فلسفی ✔سیاسی ✔اجتماعی ✔هنر ✔ادبیات ✔انتقادی با رویکردی انقلابی و سوسیالیستی بخوانید ارتباط با ما https://t.me/alternativesocialist
Больше4 165
Подписчики
Нет данных24 часа
-37 дней
-930 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
در ستایشِ پیشبینیِ فروپاشیِ سرمایهداری
چه مارکس، فروپاشیِ شیوهی تولیدِ سرمایهداری را پیشبینی کرده باشد و چه این پیشبینی را پسینیان در دهان او نهاده باشند و چه حاصلِ ترسِ پیشاپیشِ دزد باشد از برداشتنِ چماق، انگارهی این پیشبینی به خودیِ خود بیش از یک قرن است که موجبِ وحشتِ سرمایه و کارگزاراناش گشته است. در تاریخ، پیشگویانِ بسیاری وجود داشتهاند. سرمایه میتواند با خیالبافترینهاشان همدلانه رفتار کند. کاملاً ممکن است و هیچ بعید نیست که وقیحترین هوادارانِ نظمِ سرمایهسالار، به برحق بودنِ دعویهای نوستراداموس معتقد باشند. اما تا نوبت به آن ابلیسِ ریشو میرسد، هرگونه ادعا و گمانه در باب آیندهی دور و نزدیک بیکباره میشود گناهِ کبیره و اکبرِ گناهان. «پیشبینیِ مارکس» بیشتر از هر پیشبینیِ دیگر، شاید بیش از پیشگویی در باب ظهور دجال و فرودِ دوبارهی مسیح، لعن و ردّیه و تمسخر، شفاهاً و کتباً، به خود جلب کرده است. راز این تفاوت در چیست؟
۱. در تمام پیشگوییهای دیگر، چیزی از خارج به جهان اضافه میشد. اما در آنچه پیشبینی مارکس مینامند، آیندهی مورد ادعا، محصول انکشافِ درونیِ جهان است. گورکنانِ سرمایه در همین گوشهکنار پرسه میزنند.
۲. از بند پیشین نتیجه میشود که در تمام پیشگوییهای سابق، ارتباط آینده تقریباً یا کاملاً با زمان حال قطع بود. اما در «پیشبینیِ» مارکس، سرمایهداری فروخواهد پاشید، چرا که ذاتاً فروپاشیدنیست و هر لحظه فرومیپاشد. مبارزانِ با نظم سرمایه، فروپاشیِ آن را هماکنون به جشن نشستهاند.
۳. «پیشبینیِ» مارکس با منفعتِ ( غارتِ) صاحبانِ قدرت، تعارضی آشتیناپذیر دارد و به هیچ وجه نمیتوان آن را حتی به شوخی هم موجّه دانست.
دیر زمانیست که پیروانِ مارکس، برای دفاع از او در برابر پوزخندِ سرمایهسالاران، وجود پیشبینی نزد او را منکر اند. اما شاید میبایست در جهتی معکوس گام برداشت و این پیشبینی را با زهرخندی متقابل و جگرسوز تصدیق نمود و ستود.
@bodkin123bursting
@SocialistL
جوالدوز
فاشسازندهی تباهیِ باورهای شما خالیکنندهی بادهای نفسانیِ شما
👍 4
01:11
Видео недоступноПоказать в Telegram
بدرود رفیق!
مردم برابریطلب و آزادیخواه سنندج با سرود انترناسیونال به رفیق درگذشته کمونیست #مظفر_صالحنیا از چهره های خوشنام شهر و از فعالین طبقه کارگر، ادای احترام کردند🌷🚩
@SocialistL
6.23 MB
❤ 5👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
بدرود رفیق عزیزم
مظفر عزیزم، چقدر ناگهانی و ناباورانه ترکمان کردی و تحمل نبودنت چه سخت و طاقت فرساست.
ما تو را در حالی از دست دادهایم که افق آزادی و رهائی با ایستادگی و خستگی ناپذیری مبارزانی چون تو بیش از هر دوره دیگری در دسترس ما کارگران و مردم ایران است.
نبودن سازمانده برجستهای چون تو در چنین دورهای، ضایعهای بزرگ برای ما در اتحادیه، جنبش کارگری و برای صفوف آزادیخواهی و برابریطلبی در سراسر کشور و شهر سرخ سنندج است.
ما صلابت و خستگی ناپذیری تو را در مبارزه برای آزادی و برابری توشه راهمان خواهیم کرد و لحظهای در مبارزه برای دستیابی به آرمانهای والایت از پای نخواهیم نشست.
بدرود، بدرود، بدرود رفیق عزیزم
جعفر عظیم زاده دوازدهم خرداد ماه هزار و چهارصد و سه
متأسفانه طبقه ما و مردم سنندج رفیقی ارزشمند و کمونیست دیگری را از دست دادند.
رفیق #مظفر_صالحنیا امروز صبح حیات را بدرود گفت و پیکر پيچيده در پرچم سرخش بر روی شانه های رفقا و مردم شریف سنندج قرار گرفت.
یادش گرامی باد!
@SocialistL
❤ 5👍 1👌 1
00:50
Видео недоступноПоказать в Telegram
در اختتامیه ۷۷ امین جشنواره فیلم کن، محمد رسولاف برای فیلم «دانهی انجیر معابد» برنده جایزه ویژه این جشنواره شد. هيئت داوران به رهبری گرتا گرویگ و با حضور اوا گرین، عمر سی، لیلی گلدستون، هیروکازو کوریدا، جی ا بایونا، پیتر فرانچسکو فاوینو و نادین لبکی در این دوره جشنواره حضور داشتند. و ملانی لوران این جایزه را
به رسولاف اهدا کرد.
#کن #سینما #محمد_رسولاف
@SocialistL
1.73 MB
👍 2🥱 2
00:28
Видео недоступноПоказать в Telegram
صحبتهای محمد رسولاف درباره توماج صالحی
محمد رسولاف جایزه ویژه جایزه ویژه هفتادوهفتمین جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ برای فیلم «دانه انجیر معابد» را دریافت کرد.
#رسولاف
#توماج_صالحی #کن #سینما
#توماج_صالحی_ازاد_باید_گردد
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
SocialistL
5.70 KB
👍 2🥱 2
چرا دولتها (حتی وقتی با هم میجنگند) هوای هم را دارند و در اوج دشمنی حتی به هم تسلیت هم میگویند؟
۱
چند سال پیش، پیمانکارِ ادارهای بودم. دو ناظر فنّی داشتیم: یکیشان بدزبان و شلخته و نالایق، دیگری متین و مرتب و کاردان. با ناظرِ متین چنان دوست شده بودم که از هر چیزی حرف میزدیم، از جمله از ناظر بدزبان و نالایق. دوست ناظرم بارها اعتراف کرد که از همکارش متنفر است و آنقدر از بدیها و نامردیهای او گفت که من گاه حیرت میکردم از اینکه چگونه میتواند روزی هشت ساعت حضور و وجود او را تحمل کند. اما... یک بار در یک مورد خاص کاری، با ناظر بدزبان درگیر شدم. حق با من بود و او طبق معمول، بیمنطق و تند برخورد کرد. من که از دوستی و حمایتِ دوست ناظرم مطمئن بودم، با اطمینان به حمایتش، با ناظر بدزبان درافتادم و تندی کردم. فردا که به اداره رفتم، در کمال حیرت دیدم که آن دو با هم در کیف و حال و مقالاند، چنان که پیشتر هیچگاه نبودند. دوست ناظرم به زور جواب سلامم را داد و از آن روز به بعد جز سلام علیک با من حرفی نزد و حتی بدتر از ناظر بدزبان، گیر میداد و اذیت میکرد. چرا؟ چون این بار من به «پایگاه» و «جایگاه» ِ او نیز حمله کردهبودم. من با ناظر بدزبان به عنوان «ناظر» (در مقامی حقوقی) درافتادهبودم نه به عنوان یک شخص حقیقی. پس در واقع به ساحتِ دوست ناظرم هم دست دراز کردهبودم. «همسرگذشتی» و «همسرنوشتی» دوست ناظر متینم با ناظر بدزبان، او را به حمایت از ناظر بدزبان برانگیخت و در مقابل من، آن دو را متّحد کرد.
۲
دولتها هم چنین وضعیتی دارند. جهان و انسان در اختیار دولتها هستند. هیچ «دولت»ی نمایندهی «ملّت»ش نیست بلکه اصلاً خود «ملّت» (در تعریف سیاسیاش) مفهوم و ماهیّتِ مهمل و بیپایهای است که «دولت»ها اختراع کردهاند تا بعد از خیمهشببازیِ گرفتن نمایندگی از او، در سطح داخلی کنترل و سرکوبش کنند و در سطح خارجی با رفقا و رقبایشان به تقسیم و تسهیمش بنشینند. «دولت»ها شرکتهای سهامی خاص ِ کم و بیش ثابتی هستند که بنا به میل و توافق جمعیشان، معادلات و مناسبات جهانی را رقم میزنند و همچون همهی شرکتهای سهامی در عین رقابت با هم و در عین تلاش برای کسب رهبری و سهم بیشتر قدرت و ثروت جهانی، در نهایت به شدت هوای هم را دارند تا «مقام» و «جایگاه» حقوقیشان خدشهناپذیر بماند. آنها (در حالی که از مهیبترین سلاحها برای کشتن «ملّت»های دشمن بهره میبرند) تقریباً هیچگاه رهبران و افراد رسمی دولتهای دشمن را نمیکشند، مگر اینکه بازی از حد و حدود متعارف بازیها خارج شود، که البته بسیاربه ندرت پیش میآید.
۳
پس تا جایی که ممکن باشد، «دولت»ها تلاش میکنند تا اختلافاتشان را در سطح و جایگاه خودشان حل و فصل کنند و نگذارند «ملّت»هایشان وارد ماجرا شوند: دقیقاً مثل مدیران شرکتهای سهامی. آنها فقط زمانی با «ملّت»های یکدیگر «کار» خواهندداشت که نتوانسته باشند در «معاملات» بینالمللی با هم به توافق برسند. در این صورت، در امور داخلی یکدیگر دخالت میکنند و با استفاده از نقاط ضعف یکدیگر بر هم فشار وارد میکنند تا رقیب را وادار به تسلیم کنند: اگر تسلیم شد دیگر به امور داخلی و «ملّت» او کاری ندارند. اما اگر تسلیم نشد، گام به گام بیشتر از پیش دخالت میکنند و گاه حتی کودتاها یا شورشهای مسلحانه یا انقلابهای سیاسی در داخل کشورهای دیگر راه میاندازند و اگر اینها هم کارساز نشد به جنگ متوسل میشوند و «ملّت»های هم را میکشند: اما در هر حال، کاری به آنچه «دولت» نامیده میشود ندارند، چرا که از خودشان است و در توافقی نوشته و نانوشته، منافعشان مشترک است: همهشان سهامداران شرکت سهامی جهانی هستند.
۴
در سال ۱۸۷۰ «ناپلئون سوم» پادشاه نالایق فرانسه از دولت «پروس» شکست خورد و با همهی لشکریانش به اسارت پروسیها درآمد. در همین زمان مردم پاریس علیه حکومت سلطنتی قیام کردند و به رهبری کارگران یک دولت دموکراتیک (کمون پاریس) تشکیل دادند و به مقاومت در برابر پروسیها پرداختند... و پروسیها چه کردند؟ آنها به سرعت ناپلئون سوم و سربازان اسیر فرانسوی را آزاد کردند تا بروند و دولت مردمی «کمون پاریس» را سرکوب کنند! ارتش ذلیل فرانسه که از دشمن آلمانی شکست خورده بود به مزدوری او درآمد و در دفاع از دشمن، مردم خود را به خاک و خون کشید!
#خالد_رسولپور
@SocialistL
👍 10👎 2❤ 2
من عاشق این تف کردن هستم!
آگوستو پینوشه در نود و یک سالگی در احاطهی خانواده و عزیزاناش در بیمارستان ارتش میمیرد.
او هرگز هیچ حکمی در شیلی نگرفت.
اخبار را میشنوم و در بزرگراه تصادف میکنم.
روز بعد به شرکت بیمه ام سر میزنم.
شرکت بیمه مجاور مدرسه نظامی است، همانجا که پینوشه متکبرانه و با تشریفات خوابیده است.
هزاران متعصب گریه میکنند
و در صف وداع با خودکامهشان ایستادهاند.
نوهی ژنرال پراتس صبورانه در صف انتظار میکشد.
ساعاتی بعد به تابوت میرسد و روی آن تف میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارلوس پراتس: افسر و سیاستمدار ارتش شیلی و وزیر در دولت سالوادور آلنده و فرماندهی کل ارتش شیلی. او بلافاصله پس از کودتای 11 سپتامبر 1973 آگوستو پینوشه به آرژانتین تبعید شد. سال بعد، او و همسرش، سوفیا کاتبرت، در بوئنوس آیرس در انفجار یک اتومبیل بمبگذاری شده توسط ادارهی اطلاعات ملی شیلی ترور شدند.
امضا محفوظ
@SocialistL
👍 6
الجزیره بهنقل از لوسیانو زاکارا، استاد سیاست خلیج فارس در دانشگاه قطر نوشته است که پیش از مرگ رئیسی «هیچ بحثی» در ایران درباره اینکه چه کسی در انتخابات سال آینده با او رقابت خواهد کرد، وجود نداشت، زیرا از سال ۱۹۸۱ همه رؤسای جمهوری ایران دو دوره در این سمت باقی ماندهاند.
زاکارا گفت با مرگ ناگهانی و غیرمنتظره رئیسی، ایران اکنون باید «از صفر شروع کند تا ببیند چه کسی نامزد [ریاست جمهوری] خواهد شد».
او گفت: «ما میدانیم که از اردوگاه محافظهکاران چند نفری وجود خواهند داشت که ممکن است علاقهمند به کاندیداتوری باشند، اما هیچکس واقعاً از طرف یک تشکیلات سیاسی حمایت نمیشود.»
لوسیانو زاکارا افزود در اوایل انقلاب اسلامی ایران دو مورد بود که رئیس جمهوری باید تغییر میکرد. یکی ابوالحسن بنیصدر که در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) استیضاح و برکنار شد و دیگری محمدعلی رجایی که در همان سال ترور شد. اما بهگفته زاکارا بر خلاف اکنون، در آن زمان انتظار میرفت که شخصیتهای کلیدی سیاسی دیگر قدرت را در دست بگیرند.
مرگ رئیسی از نگاه تعدادی از رسانهها
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/818575/&rhash=0ceb6994783a68
@SocialistL
تحلیل رسانههای بینالمللی از مرگ رئیسی: بخت بلند مجتبی و سایه سنگین تنشهای جهانی
رسانههای اسرائیلی جنبههای ناگزیر مرگ رئیسی بر جنگ کنونی در سرزمینهای فلسطینی در مرکز توجهشان بوده ولی رسانههای اروپایی و آمریکایی موضوع جانشینی مجتبی پس از مرگ خامنهای را نتیجه محتمل این مرگ خواندهاند.
👍 3