ادبیات دیگر
اینستاگرام: instagram.com/adabyatedigar فیسبوک: www.facebook.com/adabyatedigar کانال خواهر: @Our_Archive ... @kholvaareh کانال پیشنهادی: https://t.me/naghd_com ادبیات دیگر هیچ ادمین مشخصی که با اعضاء در تماس باشد ندارد!
Больше6 845
Подписчики
+1424 часа
+297 дней
+8230 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
اسامی که در پایین آمده است مجموعه کانالها و سیاستهای مرتبط با بسیجیهای عدالتخواه (محور مقاومت) است که توسط سپاه پاسداران ساپورت میشود.
از آنجایی که جنبش کارگری یکی از زندهترین جنبشهای زنده جامعه است، طبیعی است جمهوری اسلامی بخواهد به هر صورتی از خانه کارگر گرفته تا آماده کردن فعالین زرد و یا سپاهی به آن لطمه بزند. در این میان بردههای محور مقاومتی(توابین چکنخورده) نمونههای جالبی هستند. بسیجیهای عدالتخواهی که هدف اولیهاشان بدنامکردن و چیدن پرونده امنیتی برای فعالین خوشنام است. برای اینها هر تشکل زندهای نافاش به امپریالیسم بند است و باید تمامقد برای سپاه پاسداران و تروریستهای حزباللهی کار کرد. هر اتفاقی را در هر گوشه دنیا باتوجه به سیستم اقتصادی-سیاسیاش تحلیل میکنند اما جنایات روزمره در چین و روسیه و سوریه و یمن و ایران را سرپوش میگذارند و همهچیز در این کشورها گویا دسیسه دشمن است.
نشریات دانشجویی: آذر، آنک، پایدیا، دژ، خط و گولان (دانشگاه کردستان سنندج)، نشریه شکاف (پیام نور مریوان)
سایتها: تدارک کمونیستی، مجله هفته و کارخانه
کانال تلگرامی: مدار سرخ، مدار فلسطین، کردستان پالیسی، تدارک کمونیستی
ارسالی از طرف فعالین مریوان
@adabyatedigar
شدَّتْ على يدي
ووشوشتني كلمتين
أعزَّ ما ملكته طوال يوم :
(سنلتقي غداً)
ولفَّها الطريق.
حلقتُ ذقني مرتين !
مسحت نعلي مرتين
أخذت ثوب صاحبي... وليرتين...
لأشتري حلوى لها ’ وقهوة مع الحليب!..
وحدي على المقعد
والعاشقون يبسمون..
وخافقي يقول :
ونحن سوف نبتسم !
لعلها قادمة على الطريق..
لعلها سهت.
لعلها.. لعلها
ولم تزل دقيقتان !
النصف بعد الرابعهْ
النصف مرّ
وساعة .. وساعتان
وامتدت الظلال
ولم تجئ من وعدتْ
في النصف بعد الرابعهْ.
•••
دستم را فشرد
و دو کلمه در گوشم زمزمه کرد
عزیزترین چیزی که در طول روز با خود داشتم :
« میبینمت، فردا »
و راه او را در خود فرو برد.
صورتم را تراشیدم ،دوبار
کفشم را برق انداختم ،دو بار
پیراهنى از دوستم گرفتم ... و دو لیر!
تا برایش کیکی بخرم و قهوهای با طعم شیر.
تنها بر روی صندلی
و عشاق لبخندزنان.
تپش قلبم گفت:
لبخند بر لبان ما هم خواهد نشست؟!
شاید در راه باشد
شاید فراموش کرده باشد
شاید... شاید
و هنوز دو دقيقه مانده
شد چهار و نيم
یک نیم گذشت
و یک ساعت... و دو ساعت...
سایهها پهن شدند
و کسی که وعدهی نیم بعد از چهار را داده بود، نیامد...
محمود درویش|ترجمه: نادین هردان
@adabyatedigar|#Poem|#Darwish
🎼ABBA - Fernando
آوای طبلها را میشنوی فرناندو؟
شبی پرستاره چون امشب را به یاد میآورم در سالهای دور
در میانهی روشنیِ شعلههای آتش...(فرناندو)
تو با خود سرودی را زمزمه میکردی و گیتارت به آرامی نواخته میشد.
میتوانستم آوای طبلها را از دوردستهای دور بشنوم
که شیپورها همراهیشان میکردند.
چه نزدیک بودند به ما...(فرناندو)
و هر ساعت و دقیقه گویی درازنای ابدیتی بود.
من همه ترس بودم فرناندو
زیراکه جوان بودیم و سرشار از زندگی:_
_ (بسیار زود برای مردن)
و هرگز از گفتن اینکه خروش تفنگها و غرش توپها مرا به گریه وا میداشت
شرمسار نیستم.
در آن شب چیزی در هوا موج میزد
ستارهها غرقِ درخشش...(فرناندو)
گویی برای ما نورافشانی میکردند
برای آزادی...(فرناندو).
با اینکه هیچگاه فکر نکردیم که ممکن است ببازیم: _
_ (پشیمانیئی در کار نیست)
و اگر دوباره باید چنان راهی را برگزینم
برخواهم گزید دوست من فرناندو.
حال هر دو پیر و فرتوت شدهایم
و سالهاست که دیگر در دستانت تفنگی ندیدهام.
آوای طبلها را میشنوی فرناندو؟
آیا هنوز هم به یاد میآوری شب دهشتزایی را که از «ریوگرانده» گذشتیم؟
میتوانم در چشمانت بخوانم
که چه افتخارآمیز برای آزادی بر این سرزمین میجنگیدی...
ترجمه: ادبیات دیگر
به خاطرهی همه انسانهایی که در جنگ داخلی اسپانیا برای زمین، آزادی و سعادت بشریت علیه اتحاد سلطنت و کلیسا و فاشیسم جنگیدند و صمیمانه از آرزوهای بزرگشان دفاع کردند.
«دنیا انسانهایی شریفتر از آنانی که در اسپانیا جان باختند به خود ندیده است. ارنست همینگوی»
@adabytedigar|#Music
Our Archive
🎼 ABBA - Fernando به خاطرهی همه انسانهایی که در جنگ داخلی اسپانیا برای زمین، آزادی و سعادت بشریت علیه اتحاد سلطنت و کلیسا و فاشیسم جنگیدند و صمیمانه از رویاهای رنگینشان دفاع کردند. «دنیا انسانهایی شریفتر از آنانی که در اسپانیا جان باختند به خود ندیده است. ارنست همینگوی» ⬅️ [متن ترجمهشده ترانه] @Our_Archive
از برگهای مرده
ترسانم
از کشتزاران غرقه در شبنم.
اکنون خواهم خفت
و اگر بیدارم نکنی
کنار تو برجای مینهم
قلب سردم را.
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟"
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
تو را به سینه ریز آراستم،
به گوهرهای سپیدهدمان.
چرا مرا برین راه
تنها به خود رها کردی؟
اگر به دوردستان روی
پرندهی من مویه خواهد کرد
و تاکستان سبزفام
شرابی به بار نخواهد آورد.
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟"
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
ابوالهول برفها،
هرگز تو نخواهی دانست
که من چه عاشقانه تو را دوست میداشتهام.
به زیر باران بیامان سپیدهدمان
آن دم که آشیانه بر باد است
بر شاخسار خشک.
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟"
عشق.
باد بر پنجره ها
محبوبم!"
گارسیا لورکا|ترجمه: فواد نظیری
@adabyatedigar|#poem|#lourca
03:40
Видео недоступноПоказать в Telegram
جینگه جینگه جان
احمد عاشورپور
@adabyatedigar|#music
تکلیف دولتهای اروپایی و منطقه و دستههای تبهکاری چون حماس ( که تا دیروز مردم مردم غزه را به سبک جمهوری اسلامی سرکوب میکرد) روشن است. اینها در هر صورت در کنار دشمنان مردم هستند. اشک و تسلیت گفتنهایشان دهنکجی آشکاری است به راست ایرونی که روز و شب در پارلمان این کشورها گدایی میکند تا بلکه لطف و مرحمتشان را نثار شازده پهلوی و مسیح علینژاد و عبدالله مهتدی و...کنند.
اما در رابطه با مسئله مولوی عبدالحمید باید هشیاری بیشتری به خرج داد. هنوز خون مردم بلوچستان بر سنگفرشهای زاهدان خشک نشده است که طالبان ایرانی ( مولوی عبدالحمید) برای قاتل مردم پیام تسلیت میفرستد. اگر دشمن اصلی مردم بلوچستان جمهوری اسلامی است، دشمن دیگر آنها مولوی عبدالحمید و تیم طالبانیاش است. به زیر کشیدن اینان که از اعماق تاریخ آمدهاند ضروریتر از نان شب است.
@adyatedigar
00:30
Видео недоступноПоказать в Telegram
خوش خبر باشید دوستان. مست کنید. برقصید. آسمان را به آتش بکشید و بر لبان معشوق بوسه بکارید.
«مارکس» سپس «عبارت» معتبر و معروف «هگل» (از کتاب «فلسفهی حق») را نقل میکند که در توجیه فلسفی مجازات نوشته شده و آن را «یک فرمول بندی خشک» و حاوی یک «مغلطه» میداند. در آن عبارت، «هگل» مجازات را «حق مجرم» دانسته، چرا که از نظر او «ارتکاب جرم» کاملاً محصول «ارادهی خود مجرم» است. «هگل» به سفسطه فلسفه میبافد که «مجرم تجاوز به حق را به عنوان حق خود اعلام میکند. جرم او نفی حق است. مجازات نفی این نفی است و در نتيجه تأئيد حقی است که مجرم خود، آن را مورد پشتيبانی قرار داده و بر خویشتن تحميل نموده است».
«مارکس» در رد مغلطهی «هگل» به سادگی چنین مینویسد: «... ھگل به جای این که به مجرم به عنوان صرف یک معلول و بردهی دستگاه قضائی نگاه کند، او را به موقعيت «یک موجود آزاد» که سرنوشتش را خود تعيين نموده ارتقاء میدھد. با نگاھی دقيقتر به موضوع، ما متوجه میشویم که در اینجا، این ایدهآليسم آلمانی است که مثل «اغلب» نمونهھای دیگر، به قوانين جامعهی کنونی «قطعيّت ماوراءالطبيعهای» میبخشد. آیا این دغلکاری نيست که به جای فرد با انگيزهھای واقعیاش، به جای محيط و شرایط اجتماعی گوناگونی که فرد را تحت فشار می گذارند، انتزاعی از " ارادهی آزاد" – یعنی یکی از ميان چندین خصوصيات یک انسان- را به جای خود انسان قرار دھيم؟ این تئوری با تلقی مجازات به مثابه نتيجه ارادهی خود مجرم، چيزی جز بيان متافيزیکی "قانون قصاص" قدیمی نيست (یعنی حق تلافی با تحميل مجازات از ھمان نوع!): چشم در مقابل چشم. دندان در مقابل دندان. خون در مقابل خون»!
و در انتها «مارکس» به صراحت مینویسد: «صاف و پوست کنده آن که، مجازات چيزی نيست جز وسيلهای که جامعه با آن در قبال تخطی و تخلف از شروط حياتی خود، صرفنظر از صفات این شرط و شروط، از خود دفاع میکند».
«اما، این چه نوع جامعهای است که وسيلهای بھتر از «جلاد» برای دفاع از خود نمیشناسد و وحشیگری خود را از طریق روزنامهای که خود را "سر آمد روزنامه ھای عالم" مینامد، به مثابه قانونی ابدی جار میزند»؟
و در آخر:
«بنابراین آیا ضرورت ندارد که به جای تجليل و ستودن «جلاد» (یعنی کسی که انبوھی از جنایتکاران را اعدام می کند تا برای جنایت کاران جدیدی که بوجود می آیند جا باز شود!) عميقاً خواستار دگرگونی سیستمی باشيم که منشاء و منبع تغذیه جرم و جنایت در جامعه است»؟
خالد رسولپور
⬅️ رفتن به نوشته کارل مارکس درباره اعدام
@adabyatedigar|#Marx#Kh_Rasoulpur