cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

ای‌لیا

دو خط چایی یک فنجان خاطره ... و خاطره ای که دیگر نیست.

Больше
Рекламные посты
1 547
Подписчики
-124 часа
-17 дней
-1230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from ای‌لیا
تنها راه خوشبختی دوست داشتنه. فیلمِ the tree of life #فیلم_دیالوگ ف @iliyaaf7
Показать все...
3😘 3👍 2
امید هاشمی 🎹🎙🎼 #موزیک @boiereihan
Показать все...
4_5985622936608834156.mp34.59 MB
2
Фото недоступноПоказать в Telegram
#ای_لیا ف @iliyaaf7
Показать все...
7😘 2
... توی ایستگاه متروی آزادی دخترک خردسالی مبهوت نگاه میکند به اطراف و چشمهایش خیس است. حدس میزنم گم شده است، روی پاها مینشینم تا قدم برسد به قدش. "عموجون چرا گریه میکنی؟" هق هق میکند ... "من گم شدم! مامانمو میخوام" دست میکشم روی موهای خرمایی رنگش. از سارای من کمی کوچکتر است. "تو که گم نشدی. مامانت گم شده. الان میگردیم دو نفری پیداش میکنیم." انگار آرام میشود. بلند میشوم. دست دراز میکند و دستم را میگیرد. احساس میکنم ساراست. از بالا که نگاه میکنم خودش را چسبانده است به من. سرش را میچرخاند به اطراف. دارد توی آدمها میگردد لابد. کمی اطراف را می چرخیم. توی سکو میگردیم. از یکی از خروجی ها زنی میدود به طرف ما. دخترک دست من را ول میکند. میدود سمت زن. زن ناراحتی و خشم و خوشحالی را توامان در چهره دارد. از همانجایی که ایستاده است، دست دخترک را میگیرد، سرش را تکان میدهد. من هم سرم تکان میدهم. لبخندی میزنم. میروند. دخترک رسیده است به حریم امن. مینشینم روی صندلی ایستگاه. خیره میشوم به آنسوی خط. جایی که هیچکس گم نشده است! آبان ۹۴ #ازمیان_همینطوری_های_روزانه @iliyaaf7
Показать все...
13👍 2
دوست داشتن بوسه‌ای بود در میان لبهایت #ای_لیا ف @iliyaaf7
Показать все...
🥰 6😘 1
‏آن منحنی‌های پنهان آن حجم دل انگیز زنی در سارافون کوتاه مشکی داستانی بود در آغازی دوباره #ای_لیا @iliyaaf7
Показать все...
🔥 5 1
من توی یکی از این تاکسی‌های اینترنتی پلتفرم رانندگی دارم، گاهی شبها ماشین رو برمی‌دارم و میرم چندتایی مسافر میزنم، من باب تنوع و کمی هم رانندگی، آدمها مختلفی سوار میشن، تیپها و شخصیتهای مختلف، مسافرهای شب فرق دارن، یک دنیای دیگه‌ای هستن، بعضی‌هاشون خودشون سر حرف رو باز می‌کنن، اینکه: چرا با همچین ماشینی کار می‌کنی اصلن میصرفه؟ آقا شما شبیه فولانی هستید خودشی؟ آقا من حالم خوب نیست میشه یه چیزی بگید، درباره خودتون؟ آقا گور پدر این مملکت بوق بوق بوق مادر بوق ... آقا آهنگ غمگین داری امشب دوست دخترم گفت میخواد ول کنه و ... یکبار سمت اختیاریه یه پسر جوانی رو سوار کردم، تا رسیدم دیدم یکی دستش رو گرفته، سوارش کرد کرایه ۸۰ تومن بود ۲۰۰ تومن داد و گفت بقیه‌ش مال شما برسونیدش خودش پیاده میشه، راه که افتادیم آروغ که زد گفتم چی خوردی؟ گفت هیچی! گفتم از همون هیچی چقدر خوردی اگر ظرفیتت تکمیله بالا نیار فقط. گفت به جان مادرم دوتا خوردم، گفتم دوتا بطری؟ گفت من دوتا بطری بخورم که ... یه چیز نامربوطی گفت گفتم باشه، ولش کن، اومدم پایین انداختم توی امام علی وسط راه یهو زد زیر گریه، گفتم دستمال همونجا هست، گفت نه نمیخوام دلم گرفته، گفتم کیه که دلش نگرفته باشه، همه‌مون سر و تهمون رو بزنی همینیم. یه خرده گریه کرد وسطش چندتا هق هق زد و یهو گفت: مادرم هفته پیش مرد، پدرِ ... ولش کرده بود، من ۴ سالم بود، مادرم همه چیزم بود. حرف زد درباره مادرش، گوشیش رو دراز کرد طرفم گفت این مادرمه، گوشی رو گرفتم، زن جوانی ایستاده بود کنار ساحل، می‌خندید، گوشی رو پس دادم و تسلیت گفتم. دور زدم و پیچیدم توی دماوند، گفت من پیاده میشم، گفتم نه میذارمت دم همون آدرس، گفت میخوام پیاده برم، گفتم نه، بشین. گفت مگه بابامی؟ خندیدم و گفتم بشین بابا جان. حرف نزد. چند دقیقه بعد صدای خر و پفش بلند شد. #تاکسی_نوشت #ای_لیا @iliyaaf7
Показать все...
10👍 6👏 1
وقتی سنگ کلیه ش عود کرد و به خونریزی شدید افتاد نمرد... وقتی زایمان خیلی سختی داشت نمرد... وقتی بی هوا پرید وسط خیابون و ماشینه تو چند میلی متریش ترمز کرد نمرد... از موج های مختلف کرونا هم جون سالم بدر برد... اما وقتی نیمه شب...با صدای پچ پچ های عاشقانه اون مرد از خواب بیدار شد، مرد! نه از اون مُرده ها که غسل و کفن کنن و بذارن تو خاک! نه! اتفاقا هرروز صبح خرمن طلایی موهاشو شونه میکنه و میبافه! قشنگ آرایش میکنه... با وسواس لباس ترکیب میکنه و میپوشه.. تو محل کار با همه بگو بخند داره... چی تغییر کرده؟؟؟ چشماش! چشماش شده دوتا گوی سنگی عسلی وسط اون پلک های بلند و تاب دار با اون خط چشم های پهنی که میکشه! اون روز دوستش بهش گفت : صدای بلند خنده ت نور خاموش شده چشماتو نمیپوشونه...! و اون لبخند زده بود! (این داستان واقعی ست!) نوشته‌ی آیسان یکی از خوانندگان کانال #شمانوشت @iliyaaf7
Показать все...
16
‏پرسید: چگونه‌ای؟ گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تخته‌ای بمانند؟ گفتند: صعب باشد. گفت: حال ما چنین است. عطار نیشابوری تذکرة الأولیا-ذکر حسن بصری @iliyaaf7
Показать все...
9💯 1
‏تو را  چه کسی اسرافت می‌کند  در حالی که من به ذره ذره از تو محتاجم جان یوجل @iliyaaf7
Показать все...
5🤔 1😢 1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.