cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

نباید می‌خواندیم

Instagram.com/nabayad_mikhandim Instagram.com/moein_dehaz صفحه دیگر ما: @nabayad_m ارتباط با ادمین (تبلیغ): @Pedram_sin -

Больше
Рекламные посты
26 710
Подписчики
-324 часа
-117 дней
+38630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:42
Видео недоступноПоказать в Telegram
IMG_5726.MP414.77 MB
خوشبختم که تکه‌یی بزرگ از من، کنار تو، همیشه سالم و راضی است وقتی تکه‌های دیگرم، این‌جا و آن‌جا، بیمار و رنجورند. پرویز اسلام‌پور، نامه به یداله رویایی @pixels_ThatAreLife @nabayad_mikhandim
Показать все...
آن‌ دو به یکدیگر علاقه‌مند بوده‌اند، اما عملاً هیچ‌وقت نتوانسته‌اند یکدیگر را دریابند، چرا که هرگز فرصت آن‌ را نداشته‌اند تا با هم تنها باشند. میلان کوندرا جاودانگی ترجمه‌ی حشمت‌الله کامرانی @nabayad_mikhandim
Показать все...
00:47
Видео недоступноПоказать в Telegram
Godo Honar 1.mp418.19 MB
من قطاری دیدم، که سیاست می‌برد (و چه خالی می‌رفت) سهراب سپهری از شعرِ صدای پای آب @nabayad_mikhandim
Показать все...
‌ شاید که قطره‌ای چکد از خورشید فانوسِ راه، پرتِ شبی گردد مهتاب خیس روی زمین ماسَد شعری شکفته روی لبی گردد ‌ شاید که باد عطر تن او را از لای در به بستر من ریزد از روی برگ‌های گل زنبق آوازهای گم‌شده برخیزد شاید شبی کنار درخت کاج آوای گام او شکنَد شب را ریزد به روی دامن شب بوسه ساید چو روی سنگ لبم، لب را تف بر من و سکوت من و شعرم تف بر تو باد و زندگی و شاید تف بر کسی که چشم به رَه مانَد تف بر کسی که سوی کسی آید ‌‌ باران اگر که اشک خدایان است نفرین به ابر باد اگر بارد ایمان اگر که راه جهنم نیست نفرین بر آن که راه دگر دارد ‌ شاید که عشق هدیه ابلیس است اندوه اگر سزای وفا باشد شاید اگر شکوفه نومیدیست شاید که مرگ، هستیِ ما باشد امشب صدای باد نمی‌آید شاید زنی کنار خدا خفته است راز گناهکاری آنان را شیطان به بندگان خدا گفته است ‌ _... ‌ نصرت رحمانی از کتابِ ترمه‌ @nabayad_mikhandim
Показать все...
‌‌ به کجا رفته‌اند آن دخترانی که سراسیمه در ازدواج دفن شدند آیا لبخند آنان را در آینه‌ی غروب به یاد داری؟ کوچه‌ی خلوت شنیدن صدای دو سه پرنده که در جهیزیه آن دختران مخفی شده بودند ما را به فصلی می‌رساند که در حدس ما در تقویم نبود ‌‌ چه زود آن دختران در ماتم و خوشه‌های انگور دفن شدند یکی حلقه طلا را در چاه آب انداخت یکی حلقه طلا را برای مُردن نوشید آنان که هنوز زنده مانده بودند روی خاکسترهای گرم نشسته بودند انتهای کوچه را نگاه می کردند که دامادان بازگردند و به خانه بازگردند. ‌ احمدرضا احمدی‌ @nabayad_mikhandim ‌ ‌
Показать все...
مشکل من: نه می‌توانم دنیا را عوض کنم، نه این را که هست بپذیرم. شاهرخ مسکوب روزها در راه، ۱۶/۷/۹۷ @nabayad_mikhandim
Показать все...
‌ رابطه من با ايران رابطه آدمی است که از مادرش دلخور است. نمی‌تواند از مادرش ببرد چون شديداً وابسته است به او و در ضمن ازش دلخور است ديگر. حالا چيز بيشتری نگويم. شايد بد نباشد يادآوری بکنم حرف توماس مان را، مثل اينکه مربوط به دوره تبعيدش از آلمان است. وقتی ازش می‌پرسند که وطن تو کجاست؟ می‌گويد وطن من زبان آلمانی است. وطن من اين است، اين فرهنگ است، فرهنگ ايران است. اگرچه خيلی از جنبه‌هايش را نمی‌پسندم. ولی در آن زندگی می‌کنم. و در دوره‌ای که در فرنگ هستم بيشتر از دوره‌ای که در ايران بودم در فرهنگ ايران بسر می‌برم. درمورد زندگی شخصی هم خيلی بستگی دارد به سرنوشت. راستش حتی يک ماه ديگر را هم نمی‌دانم. تا ببينم چه می‌شود. ‌ ‌ شاهرخ مسکوب کارنامه ناتمام @nabayad_mikhandim
Показать все...
‌‌ عشق عزیز من، به چهره‌ی شادابت فکر می‌کنم و این نیروی واقعی و امید من است. مراقبِ ما باش. خودت را زیبا، روشن، قوی حفظ کن. خودت را برای خوشبختی آماده کن. این یگانه‌ وظیفه‌ای‌ست که ما داریم. دیگر مرا هرگز از زندگیت بیرون نکن. مرا بپذیر، نه آن‌طور که تقدیری محتوم را پذیرا می‌شویم؛ آن‌طور بپذیرم که انسانی را می‌پذیریم با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌هایش. منتظرم بمان. همه‌چیز را از نو می‌سازم. خودم را. عشقمان را، میان دست‌های تو در امتدادِ این فراق. با کورترین اعتمادها‌. ‌ مأیوس می‌بوسمت. ناتوان از کنده‌شدن از تو. ‌ ‌ آلبر کامو نامه به ماریا، ترجمه‌‌ی خانلو @nabayad_mikhandim
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.