شاعران دهه هفتاد
ما را به دوستانتان معرفی کنید🌹
БольшеСтрана не указанаЯзык не указанКатегория не указана
440
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
دعا کردم برای بختِ روشن، گرچه میدانم
که خوشبختی نصیب شاعرانِ زودباور نیست
نمیدانم که از این خاکِ بیحاصل چه میخواهم!
کجایی باد؟ گلدان خانهی گلهای پرپر نیست
برای روزهای خوب جنگیدیم و فهمیدیم
که غیر از مرگ، چیزی بین آدمها برابر نیست!
□
تمام کوچهها از دزدهای آشنا پُر شد
چه آمد بر سرت ای شهرِ زخمی؟ پاسبانت کو؟
دوباره بیشه زیر پای روباهانِ پیر افتاد
بگو ایران! غریو شیرهای نوجوانت کو؟
مبادا باز هم تقدیرمان پایانِ بد باشد
کتابِ پارهپاره قهرمانِ داستانت کو؟
□
دوباره خاک سرخت خانهی چنگیزخانها شد
مبادا دامنت را... جنگ کن با چنگ و دندانت
مسلمانها چهها کردند در حقّ مسلمانها؟
گلوها پاره شد با نیزههای زیرِ قرآنت
هزاران بچه شیرِ خشمگین در چادرت مُردند
بگو ایران کجای قصه گم شد لطفعلیخانت؟
□
مراقب باش! «باید عشق را در خانه پنهان کرد»
مراقب باش...
دیوار است و صدها موش و گوش اینجاست!
«دروغ» آری!
کنارش «خشکسالی» هست، «دشمن» هست
دلیل ترسناکِ ترسهای داریوش اینجاست!
مبادا در لباست رنگهای دیگری باشد
خودت را پاک کن!
«عالیجنابِ سرخپوش» اینجاست!
□
به دنبال من آمد مرگ... پیدایم نکرد، آخر
شبیه پیچکی مسموم دورِ خواهرم پیچید
سیاهی بیشتر شد، خاطراتِ روشنم مُردند
صدای قتلعامِ یک قبیله در سرم پیچید
خبر دارم مرا اینبار هم انکار خواهی کرد
صلیبم را بیاور، بوی شامِ آخرم پیچید...
.
.
.
.
.
پ.ن:
یک: عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
«احمد شاملو»
دو:
اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد.
«دعای داریوش اول هخامنشی- بند سوم کتیبهی او در تختجمشید»
سه:
عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری: کتابی از اکبر گنجی
چهار:
پطرس گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» عیسی به وی گفت: «به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!»
انجیل متّی
.
.
.#حامد_ابراهیم_پور
شعری از کتاب سرخپوستها
@shaeran70
به رويای درختی که درون دانه میمیرد
اگر از بودنت خالی شود این خانه میمیرد...
#حانیه_محب_زادگان
@shaeran70
مرا میبینی و در چشمهایت برقِ شادی نیست
سلاحت را زمین بُگذار، بین ما عنادی نیست
کلاس درس منطق بود و ما از عشق میگفتیم
میان عشق و منطق در مرام ما تضادی نیست
من از این بیوفاییها نمیرنجم، ولی آیا
وفا، درسی که عمری با محبّت یاد دادی نیست؟
من از رسوایی بازاریان شهر فهمیدم
قسمخوردن چهآسان است وقتی اعتقادی نیست
بگو کِی میرسد از راه، فردایی که میدانم-
به گوش عشق میخواند: به دنیا اعتمادی نیست
دلت را پشت سر بُگذار تا با او بپیوندی
قرار وصل، اینجایی که امروز ایستادی نیست
دلم دائم فلک میشد به ضرب چوبِ چشمانت
سلاحت را زمین بُگذار، بین ما عنادی نیست...
#زینب_احمدی
@shaeran70
گر نباشی زندگی بارِ گرانی بیش نیست
در نبودت سینهام آتشفشانی بیش نیست
تکیهگاه گریهات، کوهی که دیدی تا کنون
گر نباشی، پوستی بر استخوانی بیش نیست
گفنه بودی عشق راهی مشکل است و وایِ من
فکر میکردم که این حدس و گمانی بیش نیست
چشمهای تو شراب است و ببین از بخت بد
قسمت چشمان من تهاستکانی بیش نیست
حرفهای تو به روی زخمهایم مرهم است
حرفهای دیگران زخمِ زبانی بیش نیست
دل سرای توست، بیشک تا ابد اینگونه است
غیر تو هرکس بیاید میهمانی بیش نیست
#محمدحسین_کلارستاقی
@shaeran70
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان #یلدا را!
#عالیجناب_سعدی
@shaeran70
روی تو خوش مینماید آینهٔ ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
چون می روشن در آبگینهٔ صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
طایر مسکین که مهر بست به جایی
گر بکشندش نمیرود به دگر جا
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبا نمیبرم به اطبا
برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست
دست فرومایگان برند به یغما
#عالیجناب_سعدی
@shaeran70
خواندم آغاز نامه ات را باران
یک چکه از چکامه ات را باران
این بحر از خاطرات من سرشار است
بسپار به من ادامهات را باران
#محمدحسین_کلارستاقی
#رباعی
#یادآور
@shaeran70
یادآور زخم های دیرینه ام است
این قلب شکسته ای که در سینه ام است
با این همه باز هم تورا می بخشم
دلتنگی من بیشتر از کینه ام است
#محمدحسین_کلارستاقی
@shaeran70
حوا نرفت خواب
تا صبح شال بافت
تا صبح با خودش
آدم خیال بافت
دارو و دود و ورد
دیگر اثر نداشت
دل پاره پاره بود
اما خبر نداشت
حتی ستاره نه،
ابری نداشتم
حتی برای مرگ
قبری نداشتم
اما برای تو
صبری نداشتم
آدم به اوج رفت
حوا هبوط کرد
حوا بلند شد
آدم سقوط کرد
دنبال چاره بود
دل پاره پاره بود
که اخم و خنده ات
یک استخاره بود:
از من تو فکر تو
تاثیر خوبیه
از تو، تو ذهن من
تصویر خوبیه
جذاب تر نشو
یه اخم کافیه
تو اخم کن نخند
یه زخم کافیه
آتیش قلب تو
با هیزمی بَده
اینکه نباشی نه،
سردرگمی بده
جای طناب دار
موهاتو حلقه کن
آغوش وا کن و
دستاتو حلقه کن
#رضا_زارع
@shaeran70
.
حوا نرفت خواب
تا صبح شال بافت
تا صبح با خودش
آدم خیال بافت
دارو و دود و ورد
دیگر اثر نداشت
دل پاره پاره بود
اما خبر نداشت
حتی ستاره نه،
ابری نداشتم
حتی برای مرگ
قبری نداشتم
اما برای تو
صبری نداشتم
آدم به اوج رفت
حوا هبوط کرد
حوا بلند شد
آدم سقوط کرد
دنبال چاره بود
دل پاره پاره بود
که اخم و خنده ات
یک استخاره بود:
از من تو فکر تو
تاثیر خوبیه
از تو، تو ذهن من
تصویر خوبیه
جذاب تر نشو
یه اخم کافیه
تو اخم کن نخند
یه زخم کافیه
آتیش قلب تو
با هیزمی بَده
اینکه نباشی نه،
سردرگمی بده
جای طناب دار
موهاتو حلقه کن
آغوش وا کن و
دستاتو حلقه کن
#رضا_زارع
@shaeran70
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.