کبری موسوی قهفرخی
تهیهکنندهٔ رادیو. دانشآموختهٔ دکترای زبان و ادبیات فارسی. کتابها: ترانهماهیها (غزل) غروب پابهماه (غزل) مِیشِکر (غزل) اقلیماه (غزل) شبدر چهارپر (سهگانی) آهوت (نامههای عاشقانه) عشقسالگی (غزل) بوسهٔ مکتوب (غزل) @kmousavi59
Больше1 134
Подписчики
-224 часа
+277 дней
+2630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from سیب و حوّا | ندا ارژنگ
Фото недоступноПоказать в Telegram
... من دیوانه ترین دلبر اندوهگین تو اَم و تو در تنهاییِ دامنه دارت هر لحظه ای به کسی میاندیشی اما قبول کن آنچه که گریبان تو را رها نمیکند صدای وحشیِ ولَرمیست که با تمام دلهرهها و خستگیهایش در تو نفوذ کرده؛ آنطور که آب باریکهای در شنها .... من جفت پروانه ای تو اَم و هوایی خانگی، مرا در محدودهی تو به چرخشهایی خوابزده میبَرَد تا در خلسه ای که نمیدانم پیش از این تجربهاش کردهای یا نه، فقط و فقط به من بیاندیشی ؛ آنقدر که طعم بینظیر دوست داشتن در بیدریغترین دهلیزهایت بپیچد که تو محکوم به کشف منی، محکوم به دوست داشتن من 📚آهوت ✍کبری موسوی قهفرخی @mousavighahfarokhi#صبح_میشه_این_شب #علیه_فراموشی #photography @nedaarjang
❤ 4
Repost from سیب و حوّا | ندا ارژنگ
Фото недоступноПоказать в Telegram
از دکتر کبری موسوی نازنین بخوانیم که خیلی شاعر است ✨
غمت ساتور شد، شب: تخت سلاخی، دلم: ماهی. پُر است از پولک و خون چنتهات دیگر چه میخواهی؟! شبیه تور صیادان سرم سوراخسوراخ است نمیافتد به تورم غیر اوهام شبانگاهی پُراند از بوق کشتیهای جنگی، گوشماهیها! بچسبان گوش روی قلب آرامم هرازگاهی که امواج بلندت را ببینی در دل تنگم ببینی که نکرده قلب من در عشق، کوتاهی بچسبان گوش روی قلب سردم، ارّهماهیجان! ببین دیگر نفسهایم ندارد تاب همراهی صدایم را بریدی! بر لب ساتور، خون ماسید. نشد کامل بگویم "عاشقت میمانم اِبراهی ... کبری موسوی قهفرخی 📚بوسهی مکتوب @mousavighahfarokhi #صبح_میشه_این_شب #علیه_فراموشی @nedaarjang
👏 2👍 1
۱۸ تیر ۱۳۷۸
من هم یکی از دانشجویان دانشگاه تهران بودم آن سال و آن روز؛ دانشجوی سالاولی.
و از امیرآباد تا خیابان انقلاب چه برزخی بود...!
و «خ» همچنان حرف پررنگ الفبای من است.
از من گرفتی سالها بود و نبودم را
ای گاوخونی پس بده زایندهرودم را
از بس مکیدی شیرهٔ جان مرا، عمریست
پوشاندهام با برف اندام کبودم را
من قطعهای در دستگاه شور بودم، تو
با تلخیات بر هم زدی اوج و فرودم را
دنیا ترازویی به نفع توست؛ تا بوده
کم کرده در وجه زیانهای تو، سودم را
ای کاش این دنیا به من هم بازمیگرداند
چیزی که دیگر نیستم، چیزی که بودم را...
کبری موسوی قهفرخی
📚غروب پابهماه ۱۳۹۳
دکلمه : مائده ابوالفتحی
https://t.me/kobramusavighahfarokhi
https://t.me/taranehvaresh
Voice 3129_sd-2.mp32.32 MB
❤ 6👍 1
از من گرفتی سالها بود و نبودم را
ای گاوخونی پس بده زایندهرودم را
از بس مکیدی شیرهٔ جان مرا، عمریست
پوشاندهام با برف اندام کبودم را
من قطعهای در دستگاه شور بودم، تو
با تلخیات بر هم زدی اوج و فرودم را
دنیا ترازویی به نفع توست؛ تا بوده
کم کرده در وجه زیانهای تو، سودم را
ای کاش این دنیا به من هم بازمیگرداند
چیزی که دیگر نیستم، چیزی که بودم را...
کبری موسوی قهفرخی
📚غروب پابهماه ۱۳۹۳
👏 8👍 7❤ 2💔 2🔥 1
چو بادبادک نخکنده در هوا ماندیم
میان همهمهٔ بادها رها ماندیم
گذشت از سرمان آب و هرچه بود گذشت
و ما چو سنگ کف رودخانه، جا ماندیم
همین که نوبت ما شد زمان توقف کرد
و ما دو عقربه در بهت ماجرا ماندیم
اگرچه قصهٔ ما هم شروع خوبی داشت
درست لحظهٔ پایان داستا... ماندیم
وزید بادی و هر قاصدک به سمتی رفت
و ما برای همیشه ز هم جدا ماندیم
کبری موسوی قهفرخی
📚غروب پابهماه ۱۳۹۳
💔 7👏 3❤ 2👍 1
مست و هشیار، خواب و بیدارند
دو دریچه میان دیوارند
استکانهای شاهعباسی
میفروشان خاص دربارند
مثل انگور دائمالخمرند
مست هستند و مردمآزارند
گونهٔ بینظیر الماسند
بس گرانند، بیخریدارند
گاه مثل طُغان کمانچهکشند
گاه شهنازِ پنجهبرتارند
نغمههای اصیل ایرانی
اوج آوازهای سالارند
چشمگیرند و مردم چشمم
از تماشای ماه ناچارند
گرچه در چشمهای تو سرّیست
پلکهای تو کشفالاسرارند
°محمد طغانیان (۱۳۸۶_۱۲۹۹) معروف به طغان، کمانچهکش چیرهدست دهکردی
کبری موسوی قهفرخی
📚غروب پابهماه ۱۳۹۳
👏 6❤ 2👌 2👍 1🔥 1🥰 1
سلام ای غمِ محبوبِ دائماً در من!
نماد مشترک مرگ و زیستن در من!
چقدر پنجرهٔ بسته هست در روحم
چقدر شاعرِ سرشارِ بیدهن در من
شب است و رایحهٔ ماه منتشر شدهاست
برقص صوفیِ معصومِ بیبدن در من!
بگیر دست مرا و بلند گریه کن و
به شادی دو جهان پشت پا بزن در من
سپس به دشت بزن... با تو راه میآیند
دو گله اسب پریشانِ ترکمن در من
پر است دست من از عطر وحشی دستت
به شوق جامه دریدهست پیرهن در من
گرفتهای یقهام را و خوب میدانم
برنده کیست در این جنگ تن به تن در من
نمیشود که نباشی و روز، شب بشود!
دوباره شعله کشیدهست خواستن در من
کبری موسوی قهفرخی
📚عشقسالگی
دکلمه : مائده ابوالفتحی
https://t.me/kobramusavighahfarokhi
https://t.me/taranehvaresh
Voice 3111_sd.mp32.81 MB
👍 4❤ 4🥰 3👏 2
سلام ای غمِ محبوبِ دائماً در من!
نماد مشترک مرگ و زیستن در من!
چقدر پنجرهٔ بسته هست در روحم
چقدر شاعرِ سرشارِ بیدهن در من
شب است و رایحهٔ ماه منتشر شدهاست
برقص صوفیِ معصومِ بیبدن در من!
بگیر دست مرا و بلند گریه کن و
به شادی دو جهان پشت پا بزن در من
سپس به دشت بزن... با تو راه میآیند
دو گله اسب پریشانِ ترکمن در من
پر است دست من از عطر وحشی دستت
به شوق جامه دریدهست پیرهن در من
گرفتهای یقهام را و خوب میدانم
برنده کیست در این جنگ تن به تن در من
نمیشود که نباشی، و روز، شب بشود!
دوباره شعله کشیدهست خواستن در من
کبری موسوی قهفرخی
📚عشقسالگی
❤ 25👏 6🔥 3🥰 2👌 1
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.