اشعار سارا طایفه

❄️ کاش میشد یک شب از بالاترین کوه جهان در بغل گیرد تو را ماده پلنگی گوشه گیر من پلنگی عاشقم رویای من چشمان توست حیف تو در آسمان و من زمینگیر و اسیر #سارا_طایفه ❤️ @stayefe ⚜ @gozideparsedarkhial

🍂 پاییز چشم های تو را گریه میکنم محض رضای قلب شما گریه میکنم تیغی درون چشم من انگار مانده است با اشک خود برای شفا گریه میکنم #سارا_طایفه ❤️ @stayefe ⚜ @gozideparsedarkhial

🌱 نگاه میکنم چشماتو که به من چجوری تو عکسا بهم زل زدن تو مردی که با فیلم هات زنده ای و من شاعری عاشق از جنس زن چجوری میشه مشتتو وا کنم که تو دست تو عاشقی گم شده ازین زندگی حق من، سهم من فقط حرف از عشق مردم شده تو شاید واست خیلی عادی باشم منم دختری که شده شاعرش تو مردی که حرفات برام عشق داشت که از خود گذشتم واسه خاطِرِش واست مینویسم نجاتم بده با لبهات که کارش فقط حرف نیست ببین آسمون آبی و ابریه فقط تو دلش سردیِ برف نیست یه شب مال من میشی و تا ابد خودم رو کنارت رها میکنم تو اونقدر با من یکی میشی که ازین تن خودم رو جدا میکنم صدا کن یه بار اسممو که هنوز صدات موج موسیقی سنتی ست یکم گرممه من کلافم فقط دلم گیر مردی شده مدتی ست #سارا_طایفه 🍁 @stayefe

🦋 تو مرد روزهای پر از سختی منی مردی که چشم هاش پر از بی نهایت است جاماندی از قرون گذشته درون من روی فسیل های وجودت روایت است از قصه ها نیامدی از این زمانه ای با چشم خود مرا تو به زنجیر کرده ای از بوسه‌هات بگذرم، از چشم هات نه این قلب را چگونه تو پاگیر کرده ای یک شهر را به پشت سرم میگذارم و ... تنها تو را به خلوت خود راه داده ام تو مرد روزهای پر از سختی منی من جان و خون در عشق تو دلخواه داده ام در خواب صد هزار زمان در کنار تو من پاسخ بله دمِ محراب دادم و ... وقتی پلنگ وار به پایم نشسته ای بی‌شک فقط به عشق تو مهتاب دادم و ... بانوی شاعری شده ام در نبود او تا فکر چشمهاش مرا زیر و رو کند هر بیت از مسیر دلم مثل اشک ریخت تا شاید او در عشق "مرا" آرزو کند #سارا_طایفه @stayefe

⭐ میخندی و در فکر من لبهای تو ای کاش با بوسه بر لبهای من مهر ابد میزد با هر پیام تو دلم هربار میلرزید احساس عشقت در درون من لگد میزد میدوختم بر عکسهایت چشمهایم را بر قامت مردانه‌‌‌ات که... ضعف میکردم من منتظر ماندم ببینی اشکهایم را من منتظر تا که بدانی بی تو من دردم آتش به جانم میزدی با هیزم چشمت با گوی های مست و لغزان، دلفریبی تو بی رحم و گرم و سرکشی، مغرورِ تابستان هرچند گیرایی به چشم من نجیبی تو شهری بهم میریزد از لبخندهای تو کمتر بخند و دلبری کن مرد اشعارم من دورم از تو، چشمهایم در تو جا مانده حرفی نمیگویم به تو از حال تبدارم در من ولی هر شب زنی تصمیم میگیرد حرف دلش را در میان بگذارد او اینبار قسمت نبود این شعر با پایان خوش باشد تقدیر من شاید گره خورده است با اجبار! #سارا_طایفه @stayefe

🍃 ای کاش میشد تا همیشه در کنار تو ای کاش میشد بعد مردن در کفن با تو ما هر دو مانند کبوترهای ازادیم امید فرداهای خوبم ،پر زدن با تو #سارا_طایفه 🔸 @stayefe 🔷 @gozideparsedarkhial

‌🍃 وقتی که با احساس میرقصم برایت در زیر نور ماه در حال و هوایت دستان من میپیچد و بالا پایین مانند ساحرها شدم جانم فدایت مستی از این پیچی که در اندام من هست گفتی ولی من می کنم آخر رهایت گفتی نخواه اینکه همیشه با تو باشم من میشوم امشب فقط امشب خدایت میرقصم و میرقصم اما نیستی تو امشب دوباره غرقه ام من در هوایت مانند یک دیوانه ی رقصانم امشب من مانده ام با خاطرات با وفایت #سارا_طایفه 🔅 @stayefe

قسم خوردی و باور کردم و این اشتباهم بود کنارت ماندن و عاشق شدن تنها گناهم بود چه ساده -من شما را تکیه گاهی امن دانستم ولی فهمیده ام حالا خدا تنها پناهم بود سارا_طایفه 🌱 @stayefe

مرگ از رگ گردن به ما نزدیک تر اما نزدیکتر لبهاش بر گردن قدم میزد ... #ساراطایفه @stayefe

☘ میبوسمت عزیزترین عاشقانه ام میبوسمت که عشق تو را کیمیا کنم لب های چون انار مرا در لبت بگیر باید تو را به فصل تنم آشنا کنم باید تو را به دور، به دیوانگی برم در دور دست‌های خدایی نِشانَمَت تو میدَوی که رام کنی شهوت مرا من میدوم، به روی تنم میکِشانَمَت چون آهویی که میرَمَد از گَلّه می‌رَمَم چون گرگ در کمینِ تنِ خسته‌ی منی نفرین به من که عاشقِ صیاد خود شدم لعنت به تو که عاشق و دلبسته‌ی منی میبوسمت اگرچه که شاید برای من هرگز نبوده‌ای و نخواهی شد عاقبت تو مردِ روزهای پر از سختیِ منی از زندگی من برو اینبار ... معذرت ... میبوسمت عزیزترین عاشقانه ام من خاطرات را به کفِ باد داده‌ام در چشمِ من غریبه شدی مردِ آشنا دل کندن از تو را به خودم یاد داده‌ام #سارا_طایفه @stayefe