1 672
Подписчики
-224 часа
-97 дней
-1130 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
هر کسی که قدم به زندگی شما میگذارد، یک معلم است حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهاي شما را نشانتان داده است.
پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد. هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله زندگی بگذرد، همهچیز درست میشود.
از همه چالشها لذت ببرید؛ هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است. خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد.
#اندرو_متیوس❤️
راز شاد زیستن
@hekmatekhamoushi
https://t.me/mellateeshgh
ملت عشق
ملت عشق
یک انسان کامل...
انسانیست که از هر دو وجه زنانگی و مردانگی روحش بهره میبرد.
اگر قرار است جایی عشق بورزیم،
اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم،
اگر قرار است یک بحران روحی را بسختی طی کنیم،
اگر قرار است جاهایی زیباپسند و حساس باشیم...
در همهی موقعیتها نگاه نکنیم که زن هستیم یا مرد...
آنچه روحمان تشنهی اوست را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم.
#کارل_گوستاو_یونگ ❤
@hekmatekhamoushi
https://t.me/mellateeshgh
ملت عشق
ملت عشق
Repost from ملت عشق
نگاه افراد و تعبیر و تفسیر آنها از رویدادها سبب واکنش ها و رفتارهای متفاوتی در انسان میشود ...
بقول جرج برنارد شاو روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...
یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت
فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس سعی کرد تا دلایلی را که او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بود پيدا کند!
یک تقویت کننده فکر
او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!خدا رو شکر نشکست.
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!
ولی سرانجام معلوم شد
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند...❤️
@lifeandcreation
https://t.me/mellateeshgh
ملت عشق
ملت عشق
Фото недоступноПоказать в Telegram
نادرابراهیمی عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامهریزی میکرده، با خط خوش و درشت مینوشته و روی دیوار اتاقش میزده.
این یادداشتِ آخرین سالِ زندگی اوست که اکنون در موزۀ نادر ابراهیمی نگهداری میشود.❤
@rahi_be_rahaei
@mellateeshgh
"نقل است که وقتی به دیهی رسید. آنجا زاهدی بود در خود مانده و دِماغی در خود پدید کرده. شیخ او را به دعوت خواند. او اجابت نکرد، گفت: "من زاهدم و سی سال است تا به روزهام و خلق دانند که چنین است." شیخ گفت: برو غربالی کاه بدزد تا از خود برهی!"
(چشیدن طعم وقت: از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر سخن، ص 110.)
زاهدان، چنان که میدانیم، در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ما، که عمدتا بر مدار باطل سفاهت و تزویر و ریا گردیده است، مغرور به زهد و طاعت خویش بودهاند. غرور و خودبینی، در کنار ریاکاری، ظاهرنگری، عیببینی، و جزماندیشی از جمله آفاتِ سهمناک و مهلکی بوده که زهد را به نمایش دروغین و دلآزاری مبدل ساخته است. نمایشی که نه تنها هیچ نسبتی با روح ایمان و دینداری ندارد بلکه درست در نقطۀ مقابل آن قرار میگیرد و درخت دین و ایمان را چون موریانههای سمجی ذره ذره در نهان میپوساند. بیجهت نیست که در دیوان حافظ، از زاهدان و ادا و اطوار آنان، این همه به نقد و طعن و طنز و کراهت یاد شده است. جوهر دینداری در نگاه حافظ اخلاص است. و این چیزی است که زاهدان ریایی با آن کاملا بیگانه هستند. از این حیث، حافظ را باید وامدار عارفان بزرگ خراسان، و به طور خاص ابوسعید ابوالخیر دانست، که سرحلقه اهل ملامت روزگار خویش بوده است.
"از همین نقطۀ اخلاص و مبارزۀ با "ریا" است که او [ابوسعید] به حل مشکلات روحی انسان میپردازد و معتقد است همۀ رنجها و مصائبی که انسان تحمل میکند نتیجۀ خودخواهی و ظاهرسازی اوست، همان چیزی که در تعبیر او "نفس" خوانده میشود. او بزرگترین دشمن انسان را همین حس خودخواهی و در نتیجه ظاهرسازی و یا توجه به نفس میداند و معتقد است "طاغوتِ" هر کس نفس اوست و "یارِ بدآموزی" که انسان را از آن بر حذر داشتهاند همین نفس است و حتی بهشت و جهنم از دیدگاه او در همین نقطه است که آنجا که توییِ تو (= نفس و تمایلات نفس و در نتیجه ظاهرسازی و ریاکاریها) با توست آنجا دوزخ است و آنجا که تو نیستی (یعنی میدانی برای خودخواهیها وجود ندارد) بهشت است. "حجاب میان بنده و خدای آسمان و زمین نیست. عرش و کرسی نیست. پنداشت و منیِ تو حجاب است، از میان برگیر و به خدا رسیدی". (شفیعی کدکنی، مقدمه اسرار التوحید، ص هشتاد و هفت).
بدین ترتیب، اشارت شگفت و طعنآلود ابوسعید به آن زاهد خام و عبوسی که دعوت او را از سر عُجب و غرورِ ناشی از زهد و طاعت خویش اجابت نکرد، روشنتر دانسته میشود. چراکه در نگاه شیخ، گناهی که در آدمی اندکی نیاز و رقّت و انکسار و شکستگی پدید آورد هزار بار شریفتر و بهتر است از عبادت و طاعتی که او را دچار خودبینی و عُجب و کِبر و غرور، و شیفتگی نسبت به خود سازد. ❤️
@irajrezaie
https://t.me/mellateeshgh
ملت عشق
ملت عشق
00:33
Видео недоступноПоказать в Telegram
جمع جبری میان رنج و شادی از منظر روانشناسی ❤
@mellateeshgh
4.49 MB
01:30
Видео недоступноПоказать в Telegram
فرق خطای علم با شبه علم و خرافات - دکتر آذرخش مکری ❤
@mellateeshgh
9.02 MB
.
تن باید گرامی داشته شود، بر خلاف آموزههای فلسفی و دینی بسیاری که در خوار انگاشتن جسم تاکید میکنند. تن سالم مأوا و مأمن روانِ آدمیست. با تنی آزرده و ملول، مگر میتوان در سلامتی روان موفقیتی حاصل کرد؟
درنگی به فلسفه نیچه و اشارهای به دیدگاه او راهگشاست:
«انسان مدرن شهری در باور نیچه انسانیست افتاده در نشیب تباهی، انسانی که هر روز شکنندهتر و بیمارتر میشود. انسانی که نیروهای درونیاش رو به سستی نهاده و با دور مانده از طبیعت به زبونی گراییده است. انسانی که دیگر نمیتواند آفریننده باشد و برای زندگی خود بازیگری توانمند نتوانَد بود. انسانِ مدرنِ شهرنشین، غریزههای طبیعتگرایانه خود را به ورطه فراموشی افکنده. اینجاست که نیچه با اندیشهای عمیق در طبیعتِ انسان، از بازگشت به طبیعت سخن میگوید. دوری از طبیعت و گمشدن در زندگی مدرنِ صنعتی و شهری، فرجامی جز نابودی تن و این کره خاکی در برنخواهد داشت.
روزهایی را در طبیعت زندگی کنید، به مشاهده ژرفِ پیچ و تاب شاخههای درخت و رقصِ برگها بنشینید و آواز پرندگان و آهنگِ بیمانند رودخانهها را نه با گوش، که با جان بشنوید.
یوگا کنید و از همنوایی بدن با هستی آگاه شوید. بدن را گرامی بدارید و بدانید که تن و روان و طبیعت ابژههایی جدامانده از هم نیستند…❤
وریا
جمعه
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
https://t.me/mellateeshgh
ملت عشق
ملت عشق
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.