cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

seymare

seymare weekly کانال رسمی هفته‌نامه‌ی منطقه‌ای سیمره اینستاگرام : seymare_ پیام‌نگار:[email protected] تارنما:www.seymare.com

Больше
Рекламные посты
434
Подписчики
-124 часа
-27 дней
-430 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

آبشار فصلی کمالوند، پس از باران امروز(آدینه ۱۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۳) @seymareweekly
Показать все...
پل جهادگران خرم‌آباد آدینه ۱۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۳ @seymareweekly
Показать все...
🔼باران امروز و آب‌گرفتگی خیابان‌های خرم‌‌آباد.... خیابان شریعتی آدینه ۱۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۳ @seymsreweekly
Показать все...
 برای استاد نصرالله شیرین‌آبادی شیرین، با فکر و سنجیده سخن می‌گفت ای دریغ و صد دریغ، شیرینِ عزیز رفت/ شیرینِ خوش‌نواز و شیرین‌سخن رفت با استاد نصرالله شیرین‌آبادی در دانشگاه تهران، دانشکده‌ی هنرهای زیبا، دهه‌ی ۵۰ هم‌کلاس بودم. همه او را شیرین صدا می‌کردند. همیشه ظاهرش آراسته بود؛ با کت و شلوار و کراوات. شیرین، با فکر و سنجیده سخن می‌گفت؛ همین‌طور هیچ نُتی بدون آگاهی از زیر انگشتانش نمی‌گذشت. هرگاه کاروان دشتی یا قطعات پُرتکنیک صبا را با ویولن، پُر سوز و مسلط و زیبا می‌نواخت؛ با خود می‌گفتم: او با موسیقی فریاد می‌زند: الا ای برآورده چرخ بلند، چرا مرا سزاوار دو چشم بینا ندانستی. وقتی پنجه در پنجه، دستان او را برای همراهی و عبور می‌گرفتم، از گرمای انگشتانش مهر و دوستی و عشق می‌چکید. بعد از چهار سال، به شایستگی فارغ‌التحصیل شد و دیگر او را ندیدم. اندیشه‌ی ویرانگر مهاجرت او را با خانواده به خارج از کشور برد؛ و همان اندیشه مهاجرت، زندگی او را ویران کرد. وقتی به ایران بازگشت، آن‌چنان خود را درمانده، شکست خورده و تنها حس می‌کرد که با خود می‌گفتم: چه کَج رفتاری ای چرخ              چه بد رفتاری ای چرخ چگونه می‌شود هنرمندی بلندمرتبه که به قامت دماوند پُرامید، پُر شوق و آسمانی می‌نواخت، این‌گونه ساز و هزاران نغمه را از خود براند. پس از شنیدن خبر درگذشت او، پیوسته می‌شنوم که شیرین می‌گوید: اکبرجان، من که مُرده‌ام؛ هرچه گریه کنی من متوجه اشک‌های تو نمی‌شوم. آن موقع که در شرایط سخت و تنها زندگی می‌کردم، چرا نیامدی با هم گریه کنیم. جملات و کلمات ستایش‌انگیز خواهید نوشت، ولی چرا آن موقع که با هم بودیم مرا تحسین نمی‌کردی؟ شما دلتان برایم تنگ خواهد شد، اما من احساس نمی‌کنم. چرا آن موقع که تلفنی صحبت می‌کردیم و بارها قول دادی می‌آیم ولی نیامدی؛ یادت می‌آید که می‌گفتی؟ بیا تا برآریم دستی ز دل           که نتوان برآورد فردا زِ گِل آره شیرین جان، عجل سنگ است و آدم مثل شیشه. فکر می‌کردم تو حالا حالاها به شیرینی زندگی خواهی کرد. دنبال فرصت مناسب برای دیدار می‌گشتم. در ناباوری شیشه شکست. شیرین شکست. دوست عزیز و نجیبم شکست. دل غمبار و ماتم زده من هم شکست. تسلیت به همه اهالی موسیقی و همه کسانی که نصرالله شیرین‌آبادی را می‌شناختند. تسلیت به خانواده ارجمندشان که اطمینان دارم مرگِ او، یاد و هم‌زیستی و مهر او مثل سروی در هر کجای دنیا باشند، خواهد رویاند و دلتنگ شان خواهد کرد.                    بدرود شیرینِ شیرین سخن                                          بدرود خوش‌نواز بی‌ادعا                                                                                 بدرود دوازدهم اردی‌بهشت ۱۴۰۳ علی‌اکبر شکارچی زنده‌یاد نصرالله شیرین‌آبادی نویسنده : علی‌اکبر شکارچی | سرچشمه : آوای سیمره https://avayeseymare.ir/?p=23514
Показать все...
شیرین، با فکر و سنجیده سخن می‌گفت - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره

با استاد نصرالله شیرین‌آبادی در دانشگاه تهران، دانشکده‌ی هنرهای زیبا، دهه‌ی ۵۰ هم‌کلاس بودم. همه او را شیرین صدا می‌کردند. همیشه ظاهرش آراسته بود؛ با کت و شلوار و کراوات. شیرین، با فکر و سنجیده سخن می‌گفت؛ همین‌طور هیچ نُتی بدون آگاهی از زیر انگشتانش نمی‌گذشت. هرگاه کاروان دشتی یا قطعات پُرتکنیک صبا را با […]

اجرای حشمت رجب‌زاده در شب «استاد علی‌اکبر شکارچی» نوازندگان: تار: نعمت‌اللهی ضرب: علی قربانی زمان: سی‌ام فروردین ۱۴۰۳ مکان: موزه ویلای دکتر طغیانی، منطقه‌ی تاف جنوب خرم‌آباد @seymareweekly
Показать все...
 به مناسبت یازدهم اردیبهشت ماه سالروز درگذشت استاد بهمن بیگی درس معلم گر بود زمزمه محبتی.. #"تشویق و آموزش " در یکی از مدارس دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتاً برای یک ماه معلم جایگزینی به‌جای او شروع به تدریس کرد.  معلم جایگزین از چند دانش آموز شروع به پرسش در مورد درس کرد، وقتی نوبت به یکی از دانش آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می کردند… معلم متوجه شد که این دانش آموز از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است و همواره توسط همکلاسی‌هایش مورد تمسخر قرار می‌گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه‌ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همانطور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچکس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچه‌ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچکدام از دانش آموزان نتوانسته بود شعر را حفظ کند؛ تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچه‌ها قرار گرفته بود. بچه‌ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلم جدید هر روز همین کار را تکرار می‌کرد و از بچه‌ها می‌خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبت قرار می‌داد. کم کم نگاه همکلاسی‌ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلم سابقش “خنگ” می‌نامید، نیست. بخاطر اعتماد به نفسی که آن معلم به دانش آموز داده بود و حس خوبی که از آن گرفته بود، دانش آموز تمام تلاش خود را می‌کرد که همواره آن احساس خوب برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد ایران است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است. این قصه را “دکتر ملک حسینی” در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود نوشته است. او در صفحه اینستاگرامش نوشته، انسانها دو نوعند: نوع اول کلید خیر هستند. دستت را می‌گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می‌دهند. نوع دوم انسان‌هایی هستند که با دیدن اولین شکست شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می‌کنند. این دانش آموز می‌توانست قربانی نوع دوم این انسان‌ها بشود که بخت با او یار بود؛ و آن معلم کسی نبود جز “محمد بهمن بیگی” مردی بزرگ که چون ستاره‌ای در دل شب‌های سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. استاد بهمن بیگی نویسنده‌ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد می‌توان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است. روحش جاودان و یادش گرامی. #نظام باورهای قوی وغنی #نظام تربیتی سازنده #نظام آموزشی بالنده #توسعه فراگیر مملکت #گردآورنده :محمدرحیم سهرابی نویسنده : محمدرحیم سهرابی | سرچشمه : آوای سیمره https://avayeseymare.ir/?p=23494
Показать все...
درس معلم گر بود زمزمه محبتی.. - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره

معلم جایگزین از چند دانش آموز شروع به پرسش در مورد درس کرد، وقتی نوبت به یکی از دانش آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می کردند… معلم متوجه شد که این دانش آموز از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است و همواره توسط […]

سیمره‌ی ۷۱۹ جاری شد… هفتصدونوزدهمین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی منطقه‌ای سیمره، روز سه‌‌شنبه (11 ‌اردی‌بهشت‌ماه 1403) چاپ شد و روی پیش‌خوان دکه‌های مطبوعاتی قرار گرفت. به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارنده‌ی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:   *تیتریک: – نويافته‌هاي سکونت پنج‌هزار ساله‌ي انسان در خرم‌آباد   *سرمقاله: – راه آهن در چنبره‌ي نگاه کلان به منطقه / صادق سیفی   *یادداشت‌ها: – آموزش عالي در ايران / دکتر امیر شاکرمی – مستندنگاري ماجراهاي من و سياست(فصل دوم /بخش ۴۱) / علی گودرزیان – ثانيه‌هاي سراسيمه / سلمان احمدوند -هم‌زماني روز جهاني کارگر و روز معلم در ايران / حاجیعلی شرفی -گراني افسار‌گسيخته اجاره‌بها / فردین کمانگر -خاطراتي از خرم‌آبادِ شصت‌سال پيش/ بخش سوم/ جلال مرادی – مشکلات راچه کسي پاسخ‌گوست؟ / احمد لطفی -چرا وضعيت لرستان چنين است؟ / جابر اسدی -براي کنار گذاشته شدگان / زهرا نجاتی -خرم‌آباد شهر بي‌دفاع/ جعفر ساکی -حسنک وزير/ دکتر سهراب دل‌اگیزیان -روز معلم/ زمان شهاون – مقراض مرگ/ ماشا اکبری -وقتي هدف زيباست؛ هيرو اونودا؛ سرباز فداکار ژاپني/محمدرحيم سهرابي -افعي تهران، راسکولنيکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان/ مهدی مالمیر -نوبت مردم!  (بخش دوم)/ بهزاد مومنی‌مقدم -بازرگان، غرب و عقب‌ماندگي ما / مرتضا ادیب   *مقالات: – نغمه‌هاي بشکوه و حنجره‌ي ارغواني زاگرس / ايرج رحمان‌پور، ترانه‌سرا، خواننده، آهنگ‌ساز و موسيقي‌پژوه(بخش دوم)/ محمدکاظم علی‌پور – نگاهي به کتاب قوم لر، تأليف دکتر سکندر امان‌اللهي بهاروند(بخش سوم)/ صبا محمودوند -درنوشت لرستان در نوشته‌ها (۴۷)/ احد رستگارفرد   *طنز: – کارتون سیمره/ یاسر دلفان – شناخت چپ و راست…! / علی‌مردان عسکری‌عالم   *پیشخوان: – «فلور لرستان» اثر تازه دکتر شفيع‌زاده -رنگین کمان علی‌مردان     *شعر پارسی: – عبدالرضا فریدزاده/ لیلا طیبی / سبزه برزنجی   *شعر بومی: -عزیز نادری   گزارش: – خانواده، اتکايي امن در انبوه مشکلات   *اخبار: – نماينده‌ي ولي فقيه: مشکلات لرستان با سخن درماني برطرف نمي‌شود – ميزباني از ارکستر سمفونيک تهران پيوست فرهنگي ثبت جهاني دره‌ي خرم‌آباد است – بُرد پرگل هندبال سپاهان در مصاف با پليمر خرم‌آباد -با راي کميته انضباطي فدراسيون فوتبال: خيبر خرم‌آباد يک جلسه از همراهي تماشاگران محروم مي‌شود -حکم اعدام زنجاني با موافقت رهبري به ۲۰ سال حبس  تبديل شد -سرنا نوازي با فرهنگ مردمان زاگرس عجين شده‌است و…  
Показать все...
سیمره‌ی 719 جاری شد... - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره

به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارنده‌ی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:   *تیتریک: – نويافته‌هاي سکونت پنج‌هزار ساله‌ي انسان در خرم‌آباد   *سرمقاله: – راه آهن در چنبره‌ي نگاه کلان به منطقه / صادق سیفی   *یادداشت‌ها: – آموزش عالي در ايران / دکتر امیر شاکرمی – مستندنگاري ماجراهاي من و […]

⚫غم‌مباد خانواده‌‌ی ارجمند شرفی و جدیدی! درگذشت جانکاه و نابه‌هنگام دوست فداکار، انسانی دل‌سوز و مسئولیت‌پذیر، ولی شرفی را غم‌مباد گفته ما را نیز در اندوه خویش شریک بدانید. دکتر حسنعلی طغیانی، محمدحسین آزادبخت، رضا آذربانی، علیرضا فرزین، کیانوش رستمی، حاجیعلی شرفی، سیامک موسوی، نامدار محمدپور، سیدعلی حمیدی @seymareweekly
Показать все...
غم‌مباد به خانواده‌ی ارجمند شرفی!
Показать все...