cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

نوشته‌ها و سروده‌های سیدعلیرضا شفیعی‌مطهر دائره‌‌المعارف روشنگری: "شفیعی‌مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلُّط ستایش‌انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی‌شناسیم."

Больше
Рекламные посты
382
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
-230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Фото недоступноПоказать в Telegram
هر پگاه نو با یک نگاه نو گزین‌گویه‌های مطهر «علایق» و «سلایق»!فرگرد 2160 ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 هیچ دو نفر «انسان» در این «جهان بیکران»، نمی‌یابیم که در همۀ «علایق» و «سلایق» مطلقاً مشترک باشند. اگر دو نفر در یک «رابطه» با هرگونه «ضابطه»، هیچ «خلافی» و «اختلافی»با هم نداشته باشند، «گُمانه» و «نشانۀ» آن است که یکی از آنان همۀ «رازهای نهفته‌» و «نیازهای نگفته‌»اش را بیان نکرده است. شفیعی مطهر
Показать все...
Repost from N/a
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1205 🔰 «رفتارهای ناگوار» و «کردارهای ناهنجار» 🖌__ هر «پگاه» و هر «صبحگاه»، که مردم «اندوهگین» در این «سرزمین»، از «خانه‌های رامش» و «آشیانه‌های آرامش» بیرون می‌آیند، همه با «اعصابی آشفته» و «اضطرابی نهفته»، گویی «گاله‌هایی از زباله» و «مُچاله‌هایی از سگاله» با خود حمل می‌کنند! اینان با سری «مَایوس از رهایی» و «مَانوس با تنهایی»، و با دلی «پردرد از بود» و «سرد از بهبود»، با «شتاب می‌دَوَند»، ولی جز به «سراب نمی‌رسَند»! 👈 «باور»ها، «نابارور» شده و «همایش»ها «بدونِ آیش»! - گویی هر «عابر» در «معابر»، «عَرّادۀ انزجار» و «آمادۀ انفجار» است. او با هر «شگردی» در جست وجوی «هماوردی» است که «گالۀ زُباله» و «مُچالۀ سگاله» را بر سر او فروریزد! - گویی او با هر «نیرنگ» با همه «سَرِ جنگ» دارد! 🔥 همۀ این «رفتارهای ناگوار» و «کردارهای ناهنجار»، ناشی از «فشارهای روانی» و «آوارهای نهانی» است. 👌 ... و همه‌ی این‌ها ریشه نه در «گفتارِ یاران»، که در «رفتارِ شهریاران» دارد! ✍ استاد شفیعیِ‌مطهر 1397/12/26 -------------------------------------------------- گاله: جوال، تاچه نواله: گلولۀ خمیر، لقمه، توشه مُچاله: چیزی که میان دست فشرده شده باشد سگاله: سرگین سگ مَانوس: انس گرفته، خوگرفته آیش: باروری، میوه دادن عَرّاده: آلتی جنگی در قدیم مانند منجنیق انزجار:  بیزاری داشتن، نفرت آوار: آزار، رنج، ستم، بی‌نظمی، فساد، غارت، چپاول 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показать все...
گزین گویه های مطهر

لینک دانلود رایگان تعدادی از کتاب های شفیعی مطهر

https://t.me/nedayemotahar/193

1-دل دیدنی های شهر سرب و سراب(5 جلد) 2-کلیله و دمنه (بازنویسی همه قصه ها) 3- پرواز ،قطره قصه می گوید 4- شورا و مشورت و مشارکت از نگاه علی(ع)

#طنزسیاهنمایی.744 بدا به حال روس! بدا به حال روس! گفت: آیا غیر از این است که امروزه مهم‌ترین شاخص «قدرت» را نه «قدرت نظامی» ،که «قدرت اقتصادی» می‌دانند؟ گفتم: بسیار خوب! منظور؟ گفت: آمار صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد در سال ١٩٧٧ تولید ناخالص داخلی سرانه در کرۀ جنوبی تقریباً نصف ایران بود. در سال 1395، تولید ناخالص داخلی سرانه در کرۀ جنوبی به 5.5 برابر ایران رسیده بود؛ یعنی در این بازۀ زمانی اقتصاد کرۀ جنوبی عملکردی تقریبا ١١ برابر بهتر از اقتصاد ما داشته است. در همین بازۀ زمانی و با همین شیوۀ محاسبه، درمی‌یابیم که عملکرد اقتصاد ترکیه 2.9برابر، مالزی3.8برابر، برزیل4.2برابر و چین 20 برابر بهتر از عملکرد اقتصاد ما بوده است. گفتم:خب! منظور؟ گفت: با چه معیار و میزانی برخی با تعبیر احساسی ایران را یکی از قدرت‌های بزرگ می‌پندارند؟ گفتم: هر میهن‌دوستی می‌خواهد کشورش یکی از قدرت‌های بزرگ باشد.تو مگر میهن‌دوست نیستی؟ گفت:من خیلی میهن‌دوست هستم،ولی نمی‌خواهم خودم و مردم را فریب بدهم. گویند در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و مصمَّم بود به سمت میانه حرکت کند دولت ایران خود را در مقابل کار تمام شده‌ای دید و ناچار شد شرایط صلحی که دولت روس املاء می‌کرد، بپذیرد. فتح‌علی‌شاه برای اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت در بستن پیمان آشتی، [مجلس] سلامی اعلام کرد. قبلاً به جمعی از خاصّان دستوراتی راجع‌به این که در مقابل هر جمله‌ای از فرمایش‌های شاه چه جواب‌هایی باید بدهند، داده شده بود و همگی نقش خود را روان کرده بودند. شاه بر تخت جلوس کرد و دولتیان سرفرود آوردند. شاه به مخاطب سلام، خطاب کرد و فرمود: «اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک‌مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟» مخاطب سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود، تعظیم سجده‌مانندی کرد و گفت: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» شاه مجدّدا پرسید: «اگر فرمان... صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و توأمان بر این گروه بی‌دین حمله کنند چطور؟» جواب عرض کرد: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» اعلی‌حضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند: «اگر توپچی‌های خمسه را هم به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ‌های خود تمام دار و دیار این کفّار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» تکرار شد! خلاصه چندین فقره از این قماش «اگرهای» دیگر که تماماً به جواب یک‌نواخت «بدا به حال روس» مکرر تایید می‌شد ،رد و بدل شد. شاه تا این وقت روی تخت نشسته، پشت خود را به دو عدد متّکای مروارید دوز داده بود. در این‌موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود، به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البتّه زادۀ افکار خودش بود، به طور حماسه با صدای بلند خواند: کَشَم شمشیر مینایی که شیر از بیشه بگریزد زنم بر فرق «پسکوویچ» که دود از «پطر» برخیزد مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش روبه‌روی او ایستاده بودند، خود را به پایۀ تخت قبلۀ عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکَش، مکَش که عالم زیر و رو خواهد شد». شاه پس‌از لمحه‌ای سکوت گفت: «حالا که این‌طور صلاح می‌دانید ،ما هم دستور می‌دهیم با این قوم بی‌دین کار به مسالمت ختم کنند». باز این چند نفر به خاک افتادند و تشکُّرات خود را از طرف تمام بنی‌نوع انسان که اعلی‌حضرت بر آن‌ها رحم آورده و شمشیر خود را از غلاف نکشیده‌اند، تقدیم پیشگاه قبلۀ عالم نمودند. شاه با کمال تغیُّر از جا برخاست و رفت که دستور صلح را... به نایب‌السّلطنه بدهد. گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! #شفیعی_مطهر
Показать все...
Repost from N/a
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1204 🔰 «بندِ لوسی‌ها» و «کمندِ چاپلوسی‌ها»! 🖌__ «روزِ رهایی انسان» از بندِ «یوزِ تنهایی دوران»، روزی است که بتواند خود را از «بندِ لوسی‌ها» و «کمندِ چاپلوسی‌ها» «برهاند» و خویش را به «حالتِ شایگانی» و «اصالتِ انسانی» «برساند». 👌 «تاجِ تعلُّق» به «رواجِ تملُّق» می‌انجامد. در این صورت «اصالتِ آزادگی» به «جهالتِ از خودبیگانگی» می‌انجامد و شخصیّت از ذاتِ افرادِ «پوچ»، «کوچ» می‌کند. 👈 در زیرِ رگبارِ «چرب‌زبانی»، «اصالتِ انسانی» محو می‌شود! در این جا «تاجوَرانِ پَست» از چاپلوسی‌ها «سرمست» می‌شوند و «هویّتِ اصیل» و «شخصیّتِ نبیلِ» خویش را فراموش می‌کنند. 🤔 چاپلوسی «دامی دَهشَتناک» است و «فرجامی وَحشَتناک» دارد، که «شیفتگانِ قدرت» و «فریفتگانِ صدارت» در آن فرومی‌افتند! 🙏 بیاییم «تملُّق را بمیرانیم» و «متملِّق را برانیم»! و«آهنگی بنوازیم» و «فرهنگی بسازیم»، که در آن «تملُّق، قبیح» باشد و «متملِّق تقبیح» شود! ✍ استاد شفیعی‌ مطهر 1397/12/25 -------------------------------------------------- لوس: چاپلوس، چرب‌زبان، متملّق یوز: پوزپلنگ، حیوانی گوشت‌خوار و درّنده شایگانی: ارزشمندی، شایستگی تعلُّق: آویخته شدن، دلبستگی و علاقه داشتن به کسی یا چیزی نبیل: نجیب و شریف، دانا و هوشیار دَهشَتناک: ترس‌آور، حیرت‌انگیز 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показать все...
گزین گویه های مطهر

لینک دانلود رایگان تعدادی از کتاب های شفیعی مطهر

https://t.me/nedayemotahar/193

1-دل دیدنی های شهر سرب و سراب(5 جلد) 2-کلیله و دمنه (بازنویسی همه قصه ها) 3- پرواز ،قطره قصه می گوید 4- شورا و مشورت و مشارکت از نگاه علی(ع)

گفتار شعارمدار یا رفتار شعورمحور؟! «بیشتر ناس» را با «تحریک احساس» می‌توان فریفت؛ ولی با «خودارزی» و «خردورزی»، هیچ «ادیب»،«فریب» نمی‌خورد. در سال‌های نخست انقلاب بسیاری از نوجوانان و جوانان با توجُّه به ویژگی‌های سِنّی با تاثیرپذیرفتن از تبلیغات احساس‌مدار مجاهدین خلق در جرگۀ هواداران آنان قرار گرفتند و به زندان افتادند. پس از شکست آنان در عملیّات مرصاد،هزاران نفر از این جوانان احساساتی با محاکمه‌هایی نمایشی و پُرشتاب به جوخۀ اعدام سپرده شدند! در حالی که در محیطی مهرآمیز و فطرت‌انگیز بسیاری از این جوانان قابل ارشاد و تفاهُم بودند. برای تبیین منطقی و منصفانۀ نظریّۀ فوق، نمونۀ واقعی زیر را خدمتتان تقدیم می‌کنم. در همان سال‌ها من سمتی در یکی از زیرمجموعه‌های وزارت کشور داشتم.روزی به هنگام سخنرانی در جمعی جوانی برخاست و با تندی و شجاعت بدون ترس و واهمه پرسش‌هایی چالشی را علیه مواضع انقلابی من مطرح کرد. من با این که پاسخ مستدلِّ پرسش‌هایش را داشتم،در آنجا با ملایمت با او برخورد کردم. پس از پایان سخنرانی او را به نزد خود فراخواندم و در محیطی احترام‌برانگیز و مودّبانه به پرسش‌هایش به گونه‌ای پاسخ دادم که احساس حقارت نکند و جبهه نگیرد. این جوان کم‌کم بر اثر گفتگوهای خردمدار و «جدال احسن» از گرایش‌های احساسی مجاهدین خلق فاصله گرفت و با خودباوری و خردمداری به انسانی شایسته و منطقی مبدّل شد. من وقتی در ایشان شایستگی‌هایی انسانی و ارزشی و مدیریّتی یافتم،او را برای تصدّی یک سمت کلیدی پیشنهاد کردم. پس از چند روز مرحوم آقای زواره‌ای معاون وقت وزیر کشور تلفنی به من اطّلاع داد که فرد پیشنهادی شما از هواداران مجاهدین خلق است. من به ایشان اطمینان دادم که که اقدام من هشیارانه و عقل‌مدار است. ایشان نهایتاً گفتند: پس مسئولیت آن بر عهدۀ شما! و من پذیرفتم. یعدها من پس از 4 سال از وزارت کشور به وزارت متبوع خود آموزش و پرورش برگشتم، ولی ایشان با نشان‌دادن لیاقت و کفایت به سمت‌های کلیدی بالاتری هم ارتقا یافتند و پس از خدمات بزرگی که صادقانه نسبت به مُلک و ملّت انجام دادند،با خوش‌نامی و احترام بازنشسته شدند و هنوز منشاء خدمات بزرگی نسبت به جامعۀ ایران هستند. آیا این گونه رفتار مبتنی بر اخلاق اسلامی و با توسُّل به «جدال احسن» دربارۀ بسیاری از آن جوانان قابل تعمیم نبود؟جوانانی که فقط شیفته و فریفتۀ شعارهایی واهی و احساسی شده بودند! شفیعی مطهر
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
هر پگاه نو با یک نگاه نو گزین‌گویه‌های مطهر «پُرگویی» یا «دُرجویی»؟!فرگرد 2159 ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 آنان که «پُرمی‌گویند»، ولی «دُرنمی‌جویند»، «گاه می‌لرزند» و در «چاه می‌لغزند». آنچه «اشتباه»را به «گناه» می‌آلاید، «انکار فهم» و «اصرار بر وهم» است. آنچه «انسان را غرق» و «جهان را دچار خرق» می‌کند «زیر آب ماندن» است و در «مسیر سراب راندن»؛ وگرنه «افتادن در کورۀ آب» و «خواندن سورۀ سراب»، «راه رهایی» و «گذرگاه آگاهی» را نمی‌بندد. شفیعی مطهر ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 خرق: شکافتن،چاک دادن،دریدگی
Показать все...
#طنزسیاهنمایی.743 خودش را بیار، ولی اسمش را نیار!! گفت: ‏استالین در یکی از جلسات معمول خود ، خواست که برای او مرغی بیاورند: او آن را گرفت و در حالی که با یك دست آن را می‌فشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد... مرغ از درد فریاد می‌زد و سعی می‌کرد از هر راهی که شده فرار کند ولی نتوانست چون دستان استالین برای او خیلی نیرومند بود. خلاصه استالین بدون هیچ مشکلی توانست همۀ پرها را از بدن مرغ بکند و پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتّفاقی می‌افتد! او مرغ را روی زمین گذاشت و از او دور شد ، رفت تا مقداری گندم بیآورد. همکارانش در کمال تعجّب او را مشاهده می‌کردند ، درحالی که مرغ بیچاره در حال درد و خون‌ریزی بود، او را دنبال می‌کرد. سپس استالین با دانه‌های گندمی که در دست داشت، مرغ را به هر گوشه از اتاق به‌سمت خود می‌کشید. در همۀ این مراحل مرغ پی‌درپی او را تعقیب می‌کرد و قدم‌به‌قدم دنبال او می‌رفت.‏در این مرحله استالین به دستیاران متعجِّب خود روی کرد و گفت : احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند. مشاهده کردید که مرغ با وجود تحمُّل تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم باز هم مرا تعقیب کرد تا دانه‌ای برای زنده بودنش از من بگیرد! گفتم: خب،حالا چه نتیجه‌ای از این روایت تاریخی می‌خواهی بگیری؟ گفت : می‌خواهم اثبات کنم که جامعۀ احمق‌ها را به همین راحتی می‎توان اداره کرد! گفتم: آری،این استنتاج درستی است،ولی چه ربطی به جامعۀ امروز ما دارد؟ گفت: اتّفاقاً اکثریّت جامعۀ امروز ما مردمی آگاه،بیدار و اهل تحلیل و تشخیص هستند و به مسائل سیاسی و اجتماعی روز اشراف دارند.علّت بیان این تمثیل این است که برخی از مدیران و مسئولان در «زبان قال» مردم را فهیم و آگاه می‌نامند،ولی در «بیان حال» یعنی در باطن مردم را فاقد درک و فهم می‌پندارند! مگر نشنیده‌ای آن ضرب‌المثل را که می‌گویند: «خودش را بیار، ولی اسمش را نیار.»؟ این مسئولان نیز خودش را می‌آورند،ولی اسمش را نمی‌آورند!عملاً مردم را تحقیرمی‌کنند، ولی اسمش را تجلیل و تکریم می‌گذارند! ملک علاءالدّین از فرمانروایان سلسلۀ غوریان قصد بهرام‌شاه کرد و بهرام‌شاه با او در کنار آب باران مصاف داد. بهرام‌شاه با وجود این که دویست فیل جنگی داشت، از علاءالدّین شکست خورد و شب از شدّت سرما به خانۀ دهقانی پناه برد. گفت: طعام چه داری؟ مرد دهقان پنیر و پونۀ لب جویی آورد. چون تناول کرد، به استراحت مشغول شد و از دهقان روانداز طلب کرد. نمدی به او دادند، و گفتند: برو و آن گوشۀ چادر بخواب. بهرام‌شاه که توقّع چنین رفتاری را نداشت و می‌خواست به واسطۀ موقعیّت‌اش بهترین غذا و بهترین جای چادر بخوابد، خیلی ناراحت شد و قبول نکرد که نمد را به دور خود بپیچد و بخوابد. مرد دهقان که خیلی خسته بود، نمد را به دور خود پیچید و خوابید. ساعتی از شب که رفت، سرما بر او غلبه کرد و رفت نمد را به دور خود پیچید تا بخوابد، کمی خوابید، ولی پس از مدّتی دوباره از شدّت سرما و لرز بیدار شد، هرچه نگاه کرد چیزی برای گرم‌کردن خود پیدا نکرد. شروع کرد به داد و بیداد که این چه رسم مهمان‌نوازی است؟! دهقان گفت: پالان خر آن گوشه هست! اگر می‌خواهی آن را برایت بیاورم؟ بهرام‌شاه ناراحت شد و هیچ نگفت و خواست بخوابد ولی نتوانست. سرما به حدّی بر او غلبه کرد که گفت: باشد، خودش را بیار، ولی اسمش را نیار!! گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! شفیعی مطهر
Показать все...
Repost from N/a
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1203 🔰 «عصری عجیب» و «نسلی غریب»! 🖌__ من «عصری عجیب» و «نسلی غریب» را دیدم كه فاجعه را نه از «راهِ حمایت» که با «نگاهِ روایت» می‌نگرند. به پندارِ اینان، لحظه‌ها فقط «شکار» می‌شوند و پیامدهایش، «انکار». انسانیّتِ انسان به «محاقِ نسیان» می‌رود و عواطف او به «باتلاقِ حرمان». 👌 در «پهنای زمین» و در «درازای زمان» و در هر جامعۀ «اسیرِ انسداد» و «غیرِ آزاد»، - انسان، «مسخ» و انسانیّت، «نسخ» می‌شود! - «کرامت می‌میرد» و «عزّت، زوال می‌پذیرد»! - «قامت‌ها، خمیده» و «استقامت‌ها، تکیده» است. - «رشتۀ امید از هم گسسته» و «فرشتۀ نوید رخت بربسته» است. - «لبخند بر لب‌ها ماسیده» و «افرند بر دل‌ها خشکیده»! 👈 همه چشم به راه «سلیمانِ بسامان» و «قهرمانِ دوران» هستند؛ در حالی که رهایی‌ بخشی، جز «خویش» در «پیش» ندارند! ⭕️ در هر «مان» یک «قهرمان» است و هر «سلمان»، یک «سلیمان»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/24 --------------------------------------------------- محاق: پوشیده شده، احاطه شده نسیان: فراموشی حرمان: بی‌بهرگی، نومیدی، بازداشتن انسداد: بسته شدن، بند آمدن مسخ: دگرگون کردن صورت و برگرداندن آن به صورت زشت‌تر نسخ: باطل کردن، رد کردن تکیده: لاغر، باریک، ضعیف ماسیده: بسته، سفت شده نوید: ميده، بشارت، خبر خوش افرند: فرّ و شکوه، زیب و زیبایی بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی مان: خانه، سرای 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показать все...
گزین گویه های مطهر

لینک دانلود رایگان تعدادی از کتاب های شفیعی مطهر

https://t.me/nedayemotahar/193

1-دل دیدنی های شهر سرب و سراب(5 جلد) 2-کلیله و دمنه (بازنویسی همه قصه ها) 3- پرواز ،قطره قصه می گوید 4- شورا و مشورت و مشارکت از نگاه علی(ع)

‍ هر پگاه نو با یک نگاه نو #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1203) «عصری عجیب» و «نسلی غریب»! من «عصری عجیب» و «نسلی غریب» را دیدم كه فاجعه را نه از «راهِ حمایت» که با« نگاهِ روایت» می نگرند . به پندارِ اینان ،لحظه ها فقط «شکار» می شود و پیامدهایش،«انکار». انسانیّتِ انسان به «محاقِ نسیان» می رود و عواطف او به «باتلاقِ حرمان». در «پهنای زمین» و در «درازای زمان» و در هر جامعۀ «اسیرِ انسداد» و «غیرِ آزاد»، انسان، «مسخ» و انسانیّت،«نسخ» می شود! «کرامت می میرد» و «عزّت، زوال می پذیرد»! «قامت ها ،خمیده» و «استقامت ها،تکیده» است. «رشتۀ امید از هم گسسته» و «فرشتۀ نوید رخت بربسته» است. «لبخند بر لب ها ماسیده» و «افرند بر دل ها خشکیده»! همه چشم به راه «سلیمانِ بسامان» و «قهرمانِ دوران» هستند؛ در حالی که رهایی بخشی جز «خویش» در «پیش» ندارند! در هر «مان» یک «قهرمان» است و هر «سلمان»،یک «سلیمان»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/24 --------------------------------------------------- محاق: پوشیده شده، احاطه شده نسیان: فراموشی حرمان: بی‌بهرگی، نومیدی، بازداشتن انسداد: بسته شدن، بند آمدن مسخ: دگرگون کردن صورت و برگرداندن آن به صورت زشت‌تر نسخ: باطل کردن، رد کردن تکیده: لاغر، باریک، ضعیف ماسیده: بسته، سفت شده نوید: ميده، بشارت، خبر خوش افرند: فرّ و شکوه، زیب و زیبایی بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی مان: خانه، سرای
Показать все...
Repost from N/a
Фото недоступноПоказать в Telegram
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1202 🔰 «سِلاحِ زور» یا «صَلاحِ شعور»؟! 🖌__ چشم‌ها را می‌توان بست و «ندید» و بینی‌ها را می‌توان بست و «نبویید». دهان‌ها را می‌توان بست و «نگُفت» و گوش‌ها را می‌توان بست و «نشنُفت»؛ ولی با هیچ «حیلۀ ژرف» و «وسیلۀ شگرف»، نمی‌توان جلویِ «فهمیدن» و «اندیشیدن» را گرفت! 👌 بنابراین برای «کمالِ کلام» و «انتقالِ پیام»، «پشتوانه‌ای بهتر از استدلال» و «نشانه‌ای برتر از استکمال» نیست. 🙏 بیاییم برای «حَشرِ حقیقت» و «نَشرِ واقعیّت»، «حقِّ آزادی» و «رمقِ نقّادی» را برای همه «بپذیریم» و به جای «سِلاحِ زور» از «صَلاحِ شعور» «بهره گیریم»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/23 -------------------------------------------------- سِلاح: ساز و برگ جنگ، آلت جنگی صَلاح: نیک شدن، خیر و نیکی استکمال: تمام کردن، کامل کردن، به کمال رسانیدن حشر: برانگیختن، گِرد آوردن مردم نشر: پراکندن خبر 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показать все...