cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مُت ِجاوز💦 هات

حتی اسپنک زدناتم ارضام می کنه💦🩸 رمان متجاوز هات🍓 ژانر:عاشقانه،آروتیک

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
6 590
مشترکین
-5224 ساعت
-6457 روز
+1 09830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#تریسام 🔞🍼 #Part1 با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد. بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم. قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه. با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم اهی کشید که منو جری تر میکرد لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت: -آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی با صدای فوق حشریش بند دیگه‌ی انگشتم رو توی ک.صش فشردم https://t.me/+JBUc2htqZzxkNGM0
نمایش همه...
👍 1
وقتی عکس سونوگرافی عسلو تو اینستاگرامش دیدم ، برای بار دوم قلبم تیکه پاره شد. انگار اولین باره خیانت کیانو شنیدم، شنیده بودم کیان رو پا بند نیست، هرشب خونشون جشنه.... شنیده بودم همه خانواده خوشحالن... اره حسودی کردم! به عسل برای اولین بار حسودی کردم! منی که تک و تنها نصفه شب ، راننده تاکسی منو برد بیمارستان برای زایمان، به عسلی که قراره کیان مثل پروانه، دورش بگرده حسادت کردم. https://t.me/+zRVGTofY2Rk3N2Fk https://t.me/+zRVGTofY2Rk3N2Fk ساحل بی خبر از شوهرش بچشو تنهایی بدنیا آورد و الان زن دوم کیان حاملس...💔💔
نمایش همه...
-الان حسابی این تپلت تنگ تر از همیشه شده نه؟ 💦 -کیان چی داری میگی ؟امشب داری یه زنِ دیگه میگیری! ولم کن برو پیش همون زنِ دومتتت. موهامو گرفت و پرتم کرد رو تخت: -برام مهم نیست چه عنیو دارن میبندن به ریش من ، من فقط تورو میخوام نفهم! دامنمو زد بالا. برخورد زبونش روی بهشتم باعث شد صدای نالم بره بالا: -جووونم ، این بهشت پفکی دلش منو میخواااد؟؟؟دلش میخواد جر بخوره امشببب؟؟ بی توجه به این که امشب عروسیش بود با حس برانگیخته شدن بهش نگاه کردم : -اههه آره کیان ، جرم بدههه، هلومو پاره کنننن. سالارت فقط باید منو بگ**اد. اخخ بی حرف بلند شد و التشو خشک یه ضرب واردم کرد. از شدت سوزش و درد چشمام داشت از حدقه میزد https://t.me/+zRVGTofY2Rk3N2Fk کیان شب عروسیش با زن دومش، میاد قبل رفتن با زن اولش حال میکنه اما خبر نداره ساحل چه نقشه ای کشیده‌..
نمایش همه...
ک*ونمو بالا داد و ک*یر کلفتشو به سوراخ تنگم چسبوند . با صدایی حشری گفت : _فک کردی اینجا استخدام شدن الکیه دختر؟! باید در ازاش زیر پام هرزگی کنی . قرص خواب اور بهم داده بود و به سختی میتونستم تکون بخورم . باکره بودم و تا حالا دست هیچ مردی بهم نخورده بود . ک*یرشو بیخ سوراخ تنگ و باکره ی ک*صم قرار داد و...🍗🔞💦🥵 https://t.me/+lJL1uF6pHBlmZDVk
نمایش همه...
#سک‌س_تو_اتاق_جلسه⛔️🙈 در رو بستم و سریع بهش نزدیک شدم و #لب هاش رو #عمیق شروع به #بوسیدن کردم. شروع به در اوردن #لباس هاش کردم که شلوارم رو از #پام در اورد و سرش رو به #کی*.رم نزدیک کرد و #لیس کوتاهی بهش زد. #ناله ی #مردونه بلند شد که دوباره #لیس زد! نتونستم تحمل کنم و موهاي بلوندش رو چنگ زدن و #کی*.رم رو تا ته وارد #حلقش کردم که #صدای عقش بلند شد https://t.me/+lJL1uF6pHBlmZDVk سک*س های هااات و اروتیک میخوای این رمان رو از دست نده🔞❌👆
نمایش همه...
- من تخممو توت نکاشتم که بری هرزه بازی‌ ترسیده عقب عقب رفتم. - من کاری نکردم. - از نوک سینه هات تا لرزش باسنتو میتونم ببینم تو این لباس. بغض کردم. - خب حاملم تنگن لباسا. چنگی به باسنم زد و منو چسبوند ب خودش. - وقتی مث سگ کردمت میفهمی. https://t.me/+Tki7YCIddzM0MGE0 ❌پسری که سر دعوای ناموسی به دخترعموش تجاوز میکنه و...
نمایش همه...
امیرحسام دولت شاهی... سرگردی خشن و متعصبی که قیم بچه‌ی چند ماهه برادرش شده، سرگردی که حتی اسمش ترس رو به دل همه می‌ندازه، همه ازش حساب میبرن جز سوین... دختری سکسی و لوند که با دلبریاش دل سنگو آب می‌کنه! با اومدن سوین به خونشون پیشنهادی میده که..🙊🔞 https://t.me/+Tki7YCIddzM0MGE0 رمانی پر از صحنه های #بزرگسال_هات🔥
نمایش همه...
#part1 _اووم #کیرت خیلی خوشمزه اس بزار برات ساک بزنم آقا پلیسه... با لوندی زیپ شلوارشو پایین کشیدم که با  نگاه بی رحم و وحشیش موهامو گرفت و کشید که با شه*وت آخی گفتم... _بهتره خوب سا**ک بزنی و پلیس کوچولو رو راضی نگه داری ج،،نده چون قراره حسابی با #ک...یرم تو #ک..صت تلمبه بزنم و ...🔞👇🏼 سرگرد مملکت زن #ج..ده صیغه کرده و حسابی #ک...صشو می..گاد🔞🔞😱💦 https://t.me/+Tki7YCIddzM0MGE0
نمایش همه...
#پارت_81 #متجاوز_هات همانطور متعجب نگاهشون می کنم اما اونا از دیدن من هیچ تعجبی نکردن _اون پسره رفت؟ نفسم بند می ره اونها آدمای اون کثافتن _نشنیدی؟باید به آقا گزارش بدم با یاد آن وضع آرش و رفتنش با حرص غر می زنم _آره رفت به آقای کثافتت بگو.. با فشرده شدن بازوم نفسم بند می ره اون قدر محکم فشار میده که حس شکستگی دارم اما اون قبل از جیغ زدن من سریع دستشو میزاره روی دهنم و فشار میده _دفعه ی دیگه راجب آقا بد بگی دستتو قلم می کنم الانم برو تو لونه ت تا آقا از سفر برگرده آزادی راستی فردا یه دست کلیدم از قفلای نو میاری تحویل میدی دستشو بر می داره و به عقب هلم میده با کوبیده شدن در به خودم میام و با قدم های لرزونم به طرف خونه م میرم در رو می بندم و پشت در خونه میوفتم من این زندگی رو باختم زندگی من تموم شده س
نمایش همه...
👍 15 10