cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

ظریفانه

در اینجا صحبت‌هایی می‌شود که در جای دیگری نمی‌شنوید.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 441
مشترکین
-624 ساعت
-477 روز
-36030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

⭐️ در این ویدئو، از کودکانی که یک «فرق آشکار» با یکدیگر داشتند پرسیده شد: «شما چه فرقی با هم دارید؟» ⭐️ جالب است که کودکان، به تفاوت‌هایی که بزرگسالان بدیهی می‌پندارند، توجه ندارند!
نمایش همه...
1
💥 نکته 🔹 همه آدمها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند. اگر بزرگشان کنیم گم می شوند. دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را بیاییم به اندازه آدم ها دست نزنیم. 👤سیمین بهبهانی
نمایش همه...
👍 3
💥 تنها انقلاب خطرناک انقلاب گرسنگان است. من از شورش‌هایی که دلیل آن بی‌نانی باشد بیش از نبرد با یک ارتش دویست هزار نفری بیم دارم. 👤 ناپلئون بناپارت
نمایش همه...
4
🌿پرسون پرسون یواش یواش اومدم درِ خونتون... ⭐️موزیک‌ویدئوی شاد «حجت اشرف‌زاده» به همراه «لیلا بلوکات» در یک مرکز بهزیستی
نمایش همه...
1
🌿 سروده‌های «شهریار» و «ابتهاج» در سوگ «نیما یوشیج»
نمایش همه...
4👍 1
⭐️ در سوگ غزه 👤 دی‌دی (کمدین آلمانی) 👈 کانال تلگرامی ظریفانه 🆔 t.me/zarifaneh
نمایش همه...
2
🌿 ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﺯِ «ﻫﻤﺎﯾﻮﻥ شجریاﻥ‏» ﻭ ﺳﺎﺯ ‏«سهرﺍﺏ ﭘﻮﺭﻧﺎﻇﺮﯼ‏» ﺑﺎ ﺗﻠﻔﯿﻘﯽ ﺍﺯ ﻫﻨﺮ ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﻭ ﮔﺮﺍﻓﯿﮏ
نمایش همه...
👍 3
🌿 اَحِبَني بشَکلٍ لا یُبقي اَيُ اُمنیَةٍ اُخري بقَلبي! 🌿 جوری مرا دوست بدار که آرزوی دیگری در دلم باقی نَمانَد! 👤 نزار قبانی
نمایش همه...
4
🔹 «لوسی» در منزل حاج‌آقا ضیغمی 👤 گودرز صادقی هشجین 💥 قسمت ششم – آغاز جر و بحث‌ها پیرامون «سگ‌آوری»! در خانواده دو سه روز بعدی بیشتر به بحث و جدل‌های علمی و اجتماعی در خانواده سپری شد. چون مهم اصل مطلب است و نه توالی و تسلسل آنها، نیازی نیست که بگویم که هر کدام از آنها صبح مطرح شد یا شب، اول از مسائل بهداشتی صحبت شد یا از دغدغه‌های فرهنگی و… هر مطلب را که زودتر به خاطر آوردم خدمت شما عزیزان عرض خواهم کرد. شما صد البته در مورد نحوه طرح مباحث در سطح خانواده‌های ایرانی توجیه هستید. ملت ما کلا از بحث خوشش می‌آید، بخصوص اگر به یک دعوای اساسی ختم بشود. اگر دعواها بین زن و شوهر باشد که نه تنها بد نیستند بلکه مستحب محسوب هم محسوب می‌شوند و آنها را «نمک زندگی» می‌نامند. حیف است که ملت‌های راقیه از این نمک محرومند و به کوچکترین اختلافی کارشان به دادگاه می‌کشد در حالی که ما یک عمر از این مباحث داریم و فک و فامیل طرف مقابل را سرویس می‌کنیم و بعد می‌گوییم: «دعوای زن و شوهری است دیگر! بدون اینها که اصلا زندگی خیلی یکنواخت می‌شود». در سطوح بالاتر و در بین متفکران عزیزمان هم بعد از این که یکدیگر را به نوکری بیگانه و کفر و شرک متهم می‌کنند، نهایتا با ذکر این که «بحث طلبگی» بود با هم ماچ می‌کنند و قال قضیه کنده می‌شود. یکی از مهم‌ترین مشکلات آقای ضیغمی این بود که نه خودش پدر داشت و نه همسرش. یعنی هر دو بلانسبت «بی‌پدر» بودند و کسی نبود که به عنوان شاقولی متقن در بین آنها تعادل ایجاد بکند. در عوض، یکی مادرزن داشت و دیگری مادرشوهر. وجود آنها در یک جا مانند این بود که وزرای دفاع ایران و امریکا در یک جا باشند. خیلی تلاش می‌کردند که آن دو بزرگوار همزمان در جمع حضور نداشته باشند تا فتنه‌ای بر فتنه‌های موجود اضافه نشود. آقا و خانم ضیغمی کاری به برادران و خواهرانشان نداشتند و آنها زندگی خودشان را داشتند و انصافا دخالتی هم نمی‌کردند. لیکن، در بین مادر و مادر زن و همسر و دو دختر، ضیغمی یک مرد بود در مقابل 5 زن. اگر 4 نفرشان هم با او همراهی می‌کردند همان یک نفر مخالف کافی بود تا ضربه‌فنی‌اش بکند. وقتی حاج آقا ضیغمی بحث خطرات بهداشتی حضور سرافرازانه‌ی سگ در آپارتمان را مطرح کرد همسر و دخترهایش با دقت تمام گوش کردند. وقتی اسامی بعضی از باکتری‌ها و ویروس‌ها را از روی کاغذ می‌خواند، هر از گاهی یک «پناه بر خدا» می‌گفت و «بلا به دور» تا آنها بفهمند که اوضاع از چه قرار است. وقتی کارگاه آموزشی‌اش را به پایان برد، خانم گفت: «استاد! ما حق داریم سوال بپرسیم یا نه؟» که ایشان هم گفت که در حد بضاعتش در خدمت است. خانم پرسید: «حالا این بیماری‌هایی که نام بردید آیا ممکن است از انسان هم به سگ منتقل بشود یا نه»؟ که ضیغمی مجبور شد تایید بکند که بله… لابد ممکن است. خانم فرمود: «این طفل معصوم (منظورش لوسی خانم بود) که ما می‌خواهیم بیاوریم تازه در اول راه است و از ابتدا هم از نظر بهداشتی مراقبت‌های لازم را انجام خواهیم داد. باید قول بدهی که مثل اسکل‌ها به صورت او هم مثل صورت گلارا و دلارا عطسه نکنی و از دستشویی که خارج می‌شوی دستهایت را خوب بشویی. من فکر همه چیز را کرده‌ام و اتفاقا به خاطر خواهرت که تا اتفاقی می‌افتد از شهرستان پا می‌شود و به اینجا می‌آید بنا دارم که واکسن ضد هاری لوسی را در اسرع وقت بزنم تا خدای نکرده مبتلا نشود»! لابد حدس می‌زنید که بحث که به اینجا کشید یعنی یک انقطاعی حاصل شد. خنده‌ی دخترها که برخلاف خاله‌هایشان که دوستشان داشتند دل خوشی از عمه نداشتند، حاجی را بدجور دل شکسته کرد. ضیغمی قهر کرد و برای این که از شدت عصبانیت دست روی کسی بلند نکند، لباس پوشید و رفت به پارک نزدیک خانه‌شان تا هر وقت حرصش خوابید برگردد. ما هم کمی استراحت می‌کنیم تا بقیه‌ی ماجراها را خدمتتان شرح بدهم. ادامه دارد… 🆔 zarifaneh.ir/lucy01
نمایش همه...
👍 3
خانم وسط سافاری جنگل در حضور ببرها یهو یادش میاد باید از ماشین پیاده بشه و با شوهرش دعوا کنه که آقای ببر از این صحنه خوشش نمیاد.
نمایش همه...
😁 5 1😱 1