Alborz

"در مرحله‌ی خاصی از زندگی و روند بالغ شدن، انسان تنهایی را برمی‌گزیند. چرا که متوجه می‌شود هر حضوری تنها رنجش را مضاعف می‌کند. درک پریشانی درونش برای ناظر بیرونی ناممکن است... سکوت و تنهایی را انتخاب می‌کند به جای تحمل اطرافیانی با نقاب‌های پوشالی و دروغین..." آلبر کامو °

ساعت ها غم انگیزند در حال فرار از زمان رو به جلو هستن عقربه هایی که سال هاست در خواب خاطرات خود فرو رفتن رز های سفید و قرمز با هم آمیزش می‌کنند و ارغوان سیاه دشت ها رو فرا میگیره صدا های ساکت از حنجره فریاد می‌کشند سرود ملی همایش نجواها آوازه ی شهر میشه شعر ها از کلمات فارغ میشن و وزن ها سوار بر باد به اقیانوس ها سفر می‌کنند گلی که از دستان یار به زمین رها شد دوباره با خون عاشق از دل آسفالت های سخت ریشه میزنه درختان بر لبه ی صندلی درد هایشان می‌ایستند طناب دار برگ ها را بر شاخه ها می آویزند شاید رز های پر پر شده بر روی برکه ی تاریکی ابراز علاقه ی درخت به تبر های چوبی بوده شاید آسمان پس از شکستی عاشقانه از زمین جدا شده و شاید باد معشوقی نو رسیده برای هر کدوم از اونها بوده شاید دریا افسردگی یک معشوق بوده و موج ها مرور خاطراتی که بر دهانه ی افکارش بوسه می‌زنند شاید و شاید و شاید ولی شاید خدا معشوقش را در چشمان انسان دید شاید خدا نیز معشوق شیطان بود شاید شیطان نیز معشوق آدم بود و شاید خدا معشوق فرشته ها و بهشت مژده ایست برای عاشق و جهنم وعده ایست برای معشوق شاید نور ها خدای روشنایی باشند آتش فرزند خدای روشنایی شاید آسمان خدای بی پایانی باشد باد فرزند خدای بی پایانی کفر می گویم گر چه قلمم خود از قلم پروردگار می‌نویسد و توان نوشتنش از یگانه ی واحد است ولی شاید ذرات خاک از بیم غضب خدایی پنهان هم را در آغوش گرفته اند ... 🖋 البرز ~

بداهه نوازی البرز

این رو که متاسفانه بسیاری افراد بی مغر و تندرو داخل کشور داریم رو میشه تایید کرد و در واقع این نگرش که اون افراد صرفا مذهبی هستند اشتباهه و افراد غیر مذهبی و به اصطلاح آزاد هم همین طور هستند فردی که عقاید چشمش رو کور میکنه و گوش هایش رو کر ، و اون عقایدش هستند که مغزش رو کنترل و رفتار هاش رو مثل یک نمایشگر به سطح جامعه القا می‌کند واقعا ذاتی از انسانیت درش وجود نداره بیاید یکم به انسانیت و تفکر عاقلانه ی لحظه ی تولد مون رجوع کنیم شاید بتونیم انسان های بهتری برای جامعه هم حتی نه ولی حداقل برای خودمون باشیم .

🔺ایشان دکتر محمد طریقت وکیل پایه یک دادگستری در تبریز هستند این‌ویدیو رو منتشر کرده و مدعی شده که وقتی میبینن بنر پزشکیان پشت ماشینشه اینجوری جلوی خانوادش با شوکر بهش حمله میکنن!!!! +البته ما این رو تایید یا رد نمیکنیم چون اصل و‌ واقعیت ماجرا باید از سمت نهاد های رسمی پیگیری و اعلام بشه @news_fori1

این متن رو در تبلیغ یکی از کانال های موزیک خوندم آنقدر قشنگ بود دلم نیومد شما رو محروم کنم از خوندنش تا دیر نشده شما هم بگید

مگه آدم چند بار شانس اینو داره آدمشو تو این دنیا پیدا کنه؟! آدمی که میشه تنها قشنگیی که بخاطرش خاکی شدن میون زشتی های دنیا رو به جون میخری؛ مگه چند بار امروز رو داریم؟ پس بزار بهت بگم چقد دوست دارم بگم که بدونی همونطور که زمستون شمار دونه های برفشو نداره و ساحل طلایی رقم شن هاشو قلب من هم حساب عشق تو رو نداره! تو وارد زندگیم شدی و خدا از خوشحالی، ستاره هاشو تو قلبم ریخت تو اومدی و بعید نیست اگر بگم از اون روز سبزه ها سبز ترن و شب بو ها شیدا تر! تو چه میدونی که حتی وقتایی هم که قهریم باز توی دلم قربون صدقه ی اخمت میرم :) بمون برام، چشمای من وقتی عاشقته قنشگه!💕 یه وقت نزاری دیر بشه، تا وقت هست برو و بهش بگو🫶 🌙@tabaanchannel

اولین بوسه را بر سرخگون گونه های تو تیمم گسیل داشتم اولین تسکین آرامش را در گرفتن دست های تو دیدم کدام کوچه ی سرد مالک گذر تو بود و من رهگذر گرمای کوچه های دیگر بودم ؟ کدام دفتر خاطرات را باز کنم تا زمان به عقب برگردد و قلم گذشته ی نوشته شده ی من و تو زین پس با نام من و تو آغاز شود درختان کدام جنگل در قامت تو قد علم نکرده اند؟ کدامین کهکشان با نور ستاره ی تو روشن نمی‌شود؟ و کدامین سر پناه ، با نام تو گرم ... غروب خورشید خبر از فروز دوباره ی تو می‌دهد و آسمان نگاه همیشگی توست شب ها با ذوق نگاه بر آسمان به دیدار دوباره ی تو می آیم و روز ها در تاریکی جهان دلتنگی خود به عزلت و خواب میروم گر چه چشمانم جز تو نور دیگری را در ملک مهتابی توان نگریستن ندارند ولی سرم را بر شانه ی پنجره ها میگذرام و گریستن را پیشه میکنم آنقدر میگریم تا ابر ها در شرم حیات نگاه من به تو جلوگیر آسمان میعاد من و تو نشوند ... 🖋 البرز ~

آی ستاره آی ستاره✨️