cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

•تَـــرکِ سـاحــل•

⭕️هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد⭕️ به قلم: ی.جعفری ترک ساحل(آنلاین) نجابتِ گناه(آنلاین) 🔐محافظ: @yaldatag🔐

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
15 467
مشترکین
+36024 ساعت
+4487 روز
+3 94930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

درحال پاک شدن....❌
نمایش همه...
Repost from N/a
💑 بازگشت معشقوق و یا همسر ۱۰۰ درصد تضمینی 👰👨‍⚖ بخت گشایی 🔮 باطل کردن انواع سحر و جادو و طلسم 👁 آموزش چشم سوم 💰 رزق و روزی و جادو ثروت ابدی 🖤جادو سیاه 🔮 آینه بینی با موکل توسط استاد ییدیش ❤️🩷فال گوی آتش بازگشت معشوق 👰👨‍⚖ بخت گشایی 💯تضمینی 🔮 باطل کردن انواع سحر و جادو و طلسم https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
نمایش همه...
👍 1
امیر عطا صارمی مرد مذهبی و متعصبی که عاشق زنِ مریضشه. ولی با دیدن پرستار زنش دلش میره واسه عشوه های دخترک و باهاش هم خواب میشه. با حامله شدن دختر مجبور میشه صیغش کنه اما... https://t.me/+A75pebhAAqRhMjM0 https://t.me/+A75pebhAAqRhMjM0 #محــدودیـت_سنی🔞
نمایش همه...
#part_1 _بابابزرگ فکر کنم یکم پایین تنت داره وول میخوره.چیزی شده؟🔞 دستشو جلوی مردونگیش گرفت و خجالت زده سرشو پایین انداخت . وقتی جوابی نداد برگشتم سراغ یوگای خودمو و برای تحریک کردنش بیشتر پامو باز کردم و قلمبمو براش نمایان کردم. آهی از لذت سر داد که دیگه مطمئن شدم با دیدن من داشته با خودش ور میرفته... آروم سمتش رفتم و انگشتای کشیدمو از رو شلوارش به مردونگی بزرگ شدش کشیدم که آب دهنمو قورت داد تا اینکه نتونست خودشو کنترل کنه و با لمس هلوهام...❌ https://t.me/+G5VOUkEtwqsxNjA0 https://t.me/+G5VOUkEtwqsxNjA0 #پدربزرگ_هات🔞
نمایش همه...
سینمو دهن آسایش، دخترِ اربابم گذاشته بودم‌ و روش خیمه زده بودم تا جایی رو نبینه. 🔞🍒 ارباب هم از پشت خودشو آروم آروم توم عقب و جلو می‌کرد. با گاز گرفتن لبم سعی می‌کردم صدای ناله‌هامو کنترل کنم، یه سینه‌م دستِ ارباب بود و سینه‌ دیگه‌م دهن دخترش بود...https://t.me/+yToREoCYe9ViNWI8 https://t.me/+yToREoCYe9ViNWI8
نمایش همه...
#پارت۱ - زایمان اولته گلم؟ دردی در رحمش پیچید و اشک از گوشه‌ی چشمش بیرون زد. تند تند سر تکان و دستِ همسرش را که در دست داشت، محکم فشرد. - دردت به جونم درد داری؟ سپس چشمهای نگرانش را به صورتِ رنگ پریده‌ی نیلرام دوخته و دوباره بوسه بر دستش زد. - طاقت بیار دار و ندارم... چیزی نیست زندگیم باشه؟ فقط یه ساعت، بعدش فرشته کوچولومون و بغل میگیریم. باشه؟ امیر با مهربانی بر پیشانیش بوسه زد. - نترسی ها... من همین بیرون منتظرتون میمونم. دوست دارم ها... دید که اشک در چشمهای روشنِ امیر حلقه زد و لبش را گزید. دکتر اینبار با لحنی جدی امیر را بیرون فرستاد. همینکه پسرک رفت، گویی قسمتی از قلبش را با خودش برده باشد! حس بدی در جانش ریشه گستراند... اینبار که امیر رفت، دیگر طاقت نیاورد و از درد جیغ کشید! کاش اجازه میداند امیر کنارش بماند، کاش به تنهایی این درد را تحمل نمی‌کرد و در این لحظات، دستهای گرمِ امیر را حس می‌کرد! با اینکه بارِ سنگینی از دوشش برداشته شده بود، هنوز هم لگن و کمرش درد داشت. کودکش را ندیده بود و برای دیدنش، بی‌قرار بود! چشم‌هایش را باز کرد و همینکه خواست پرستار را صدا بزند، صدای دلسوزانه‌ی دکتر را بالای سرش شنید. - طفلی خبر نداره شوهرش هم فوت شده! قبل زایمان پسره کلی قربون صدقه‌ش رفت! با نیلرام نبودند نه؟ امیر او را نمی‌گفتند نه!؟ چشم‌هایش را به سرعت گشود و روپوش دکتر را چنگ زد. - شوهرم... شوهرم و صدا بزنید. دکتر لب گزید و با دلسوزی نگاهش کرد. نیلرام این ترحمِ نگاهش را نمی‌خواست، این نگاه ترسش را بیشتر میکرد! https://t.me/+rEjswS2Ptxo3ZWU0
نمایش همه...
نفسهای سردش باعث شد موهای تنم از ترس سیخ وایسته _ هومم ، عاشق بوی تنتم میدونستی ؟؟ خواستم برگردم و چهره اشو ببینم که مانع شد _ تکون نخور !! _ میخوام ببینمت ، تو کی هستی ؟؟ لاله ی گوشمو خیس و تبدار بوسید _ هنوز زوده ، وقتش که برسه میبینی با بغض گفتم : _ همه چیزمو ازم گرفتی ، خواسته زیادیه حداقل ببینم پدر این بچه کیه ؟؟ دستشو نوازشگرانه روی شکمم کشید _ برگرد فورا نگاهش کردم که با دیدنش شوکه قدمی به عقب برداشتم ... https://t.me/+oG3SmCOKGTwzMWVk https://t.me/+oG3SmCOKGTwzMWVk
نمایش همه...
- نوک سینتو پشه نیش زده؟ با خجالت بهش نگاه کردم. - نه. بچه دندون داره گاز زده چیزی نیست. نوچی کرد و نزدیکم شد. سینمو گرفت تو دستش که با نفس قطع شده نالیدم: - اقا امین. - جان. بذار نگاش کنم پماد بزنم. با حرارت لب زدم: - این کار درست نیس... با نشستن لباش دور سینم... https://t.me/+_HAwPsKqFr5kYTY0 https://t.me/+_HAwPsKqFr5kYTY0 ❌دایه بچه‌ای شدم که داییش دلش پیش من گیر بود و..
نمایش همه...
#پابلیک_سک*س💦 #ددی_لیتل‌گرل⚠️ #دختره_رو_تو_سینما_وسط_سالن_میک*نه🔞🔥 دست ددی روی پام نشست و #رون_پام رو نوازش میکرد. با چشم‌های #خمار به پرده‌ی سینما چشم دوخته بودم. حالا فهمیدم چرا ددی امروز برام #دامن پوشوند. دست گذاشت روی جوراب شلواری و #بهشتم رو تو دستش چلوند. از #درد چهره‌ام مچاله شد و #ناله‌ی ریزی کردم که سریع دستش رو تو #شورتم برد و انگشت وسطش رو #واردم کرد https://t.me/+Wf8L9oH0eq5iZDJk https://t.me/+Wf8L9oH0eq5iZDJk
نمایش همه...
#تست هوش تصویری چه کسی قاتل است⁉️ https://t.me/+TDvpGlDonqczNzI0
نمایش همه...