𓆗 افعی 𓆗

پسره تو عربستان گم شده و گیر یه مرد دورگه میفته که میخواد بهش کمک کنه اما شرط داره و شرطش اینه که ده شب باهاش بخوابه...🔞💯 نگاه پر شهوتی بهم انداخت. دستش رو روی بدنم کشید و دهنش رو به گوشم نزدیک کرد و نفسش رو گرم فرستاد توی گوشم و پچ زد. - همه پسرای ایرانی اینقدر #خوشگلن. دندونام رو روی هم فشار دادم: #دهنتو ببند. پیراهنم رو در آورد و چنگی به #سینه ام زد و خم شد و زبونش رو روی #نیپلم کشید و چند باری زبون زد و #گازی ازش گرفت. چنگی به موهام انداخت. - خودت با #پاهای خودت میای تو #تختم پسر ایرانی. پوزخندی زد: نگفتی همتون اینقدر خوشگل و کردنی هستین؟ دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و با اینکه میدونستم دارم دست روی بد چیزی می‌ذارم تاوانشو به جون خریدم: دخترای شما که خوشگل ترن.. شنیدم دخترای عرب کردنی ان باید امتحانش کنم. سرش رو که آورد بالا نفسم بند اومد صورتش کبود شده بود و چشماش قرمز بود. - حتما اینم شنیدی که الت پسراشونم چقدر کلفته! امشب که تا صبح پارت کردم میفهمی نباید همچین گهی میخوردی💦🔥 https://t.me/+jUYGyKI6c0s0YTI0 https://t.me/+jUYGyKI6c0s0YTI0

آوش خان... 🔥 مردی خونسرد و متعصب که مربی بدنسازی و ورزش های رزمیه....♨️💯 یه پسر معمولی که تو راه باشگاه کیف یک دختر رو از یه دزد پس گرفتم. ولی اون دختر شد بلای جون من! روزها میومد دم باشگاه و من بهش محل نمیدادم. از زن ها بدم میومد ولی اون یک روز که تو حموم باشگاه بودم اومد و چسبید بهم. منم که بعد ورزش حشری شده بودم باهاش...🍆💧🔥 https://t.me/+auWVvxadrhgwYzQ0 https://t.me/+auWVvxadrhgwYzQ0 #بزرگسال🔥🙈♨️🔞

ليتل بوى شيطونى كه تو مطبش با يه مرد اشنا ميشه و وقتى دوتا از ددى هاى مافياش ميفهمن وحشيانه تنبيهش ميكنن كه….🔞🌈 توى مطب داشتم تلفنى با اون مرد صحبت ميكردم كه يهو #ددى ايليا و ماهان اومدن داخل سريع گوشيو قطع كردم ولى انگار اونا فهميده بودن -برو روى ميز و قمبل كن!!!🍌🍑🍆 ترسيده رفتم روى ميز و شلوار شورتم در اوردم باسنمو دادم بالا كه #اسپنك محكمى به كونم زدن خواستم جيغ بكشم كه ماهان دستشو گذاشت روى دهنم +دلت نميخواد كه مريضات صداى ناله كردنتو بشنون؟😈🔥 چشمام اشكى شده بود ولى كارى از دستم بر نميومد وقتى بدون هيچ ملايمتى #پلاگو واردم كرد بدنم لرزيد _تنبيه ت تموم شده پسر هيز من با دست و پايى سست شده از روى ميز اومدم پايين وقتى شلوارمو پوشيدم يهو پلاگ شروع به #لرزيدن كرد و….🥵❌ https://t.me/+mYJR1T9RloJmNmE0 https://t.me/+mYJR1T9RloJmNmE0 دوتا ددياش توى مطب ليتل پزشكشون دارن تنبيه ش ميكنن🤤💦 ۹ شب پاک شه 🌞

پارتنرشو میخواد #تنبیه کنه🔥💦😱 _ببخـ..شید _ببخشید نشد جوابم ، گوش کن میتونم با طناب برعکس #ببندمت به درخت تا صبح برای خودت کیف کنی یا میتونم ۱۰۰بار #شلاق بزنمت کدومو میخوای _هیـ..چ کدومو نمیـ...خوام معـ..ذرت می‌خوام توروخدا ببخـ..ش آریـ...اس _پس دوتارو انتخاب میکنی گردنشو گرفتم و بلندش کردم نمیتونست روی #پاهاش بایسته پس دستمو دور کمرش #حلقه کردم پسره برای اینکه پارتنرش ازش سرپیچی کرده شکنجه می‌کنه🔪🎃😈 https://t.me/+YbvFETgRGMFlZWNk https://t.me/+YbvFETgRGMFlZWNk

🔱اجتماع دوباره #قبیله 𝐁𝐃𝐒𝐌🔱 پاتوقی برای هورنی های 𝗕𝗗𝗦𝗠🔥🕷 برای دانلود #بــدون_سانسـورکلیک کن🍑👉 منبع 𝗛𝗢𝗧 ترین 𝗙𝗜𝗟𝗠 های آبدار💦🍌 ◾️◼️ https://t.me/+lPQVh8y2LcIxNzJk ۶ پاک شه 🌞

پسرک ریز جثه ای که گیر فرمانده سپاه بریتانیا میفته🏳️‍🌈 فرمانده مک عمیق تری به دی💦ک پسرک زد که تمام جونش رو بیرون کشید. بدن راد میون ملافه ها گم شده بود که فرمانده بطری لو🍼ب رو برداشت و اروم سرش رو درون حف💦ره پسرک کرد. با خارج شدن حجم زیادی از لوب داخلش، بلافاصله ویبراتور کوچکی رو داخل کرد. بالاخره فرمانده با لحن خماری دم گوشش گفت: نمیخوام تا وقتی برمیگردم یک قط💧رش اینجا رو کثیف کنه! https://t.me/+8GBRtmtGK4plMGE0 https://t.me/+8GBRtmtGK4plMGE0

#part68 امروز یه لباس فوق س.ک.سی و جذب پوشیده بودم جوری که نازم کامل مشخص بود و چاکش حسابی دلبری میکرد با ناز رونامو بهم چسبوندم تا فرم نازم بیشتر مشخص بشه..نگاه همه مردا توی باشگاه به سمتم کشیده شد زبونم رو روی لبم کشیدم و دستمو روی تردمیل گذاشتم که با چنگ انداختن مربی روی نازم چشم هام از لذت بسته شد _دلت کلفت مربیتو میخواد ج.نده خانم؟ دستشو محکمتر روی تپلم فشار داد _دلم کــلفت همه ی مردای این باشگاه رو میخاد🔞💦 https://t.me/+auWVvxadrhgwYzQ0 https://t.me/+auWVvxadrhgwYzQ0 توی باشگاه به همه ی مردا یکی یه دور میده🔞💦

پسر خدمتکاری که بخاطر مادرش اسیر بزرگترین مافیای کشور میشه و به بدترین شکل مورد تج..اوز  قرار می گیره!!🔥😍💦 ترس تمام وجودمو گرفته بود پاهامو از هم باز کرد _از دست من فرار می‌کنی موش #کوچولو تاوان کاری که کردیو اون #سوراخ صورتیت قراره پس بده _غلـ...ط کردم یکدفعه دی*کشو تا آخر واردم کرد که نعره بلندی زدم شکمم داشت آتیش می‌گرفت دستاشو دور گلوم حلقه کرد و تند تند #شروع کرد تلم..به زدن 💦 بدنامون به #شدت بهم میخورد و صدای بلندی ایجاد میکرد دستامو به اطراف می کشیدم تا شاید چیزی پیدا کنم نگاهم پارچ آب کنار میز خورد خودمو به طرف پارچ کشیدم و بدون #معطلی برش داشتم و تو سر آریاس شکوندم....🚫 https://t.me/+YbvFETgRGMFlZWNk https://t.me/+YbvFETgRGMFlZWNk #گی #مافیایی #خشن #اجباری🔞

پسره بیناجنسی که بارداره و حالا باید ددیش رو تم💦کین کنه👬 - ت.. تمومش کن! اِرِز بیحال نالید و تارکان برخلاف همیشه، ضر🚫به های عمیقی داخلش می‌کوبید با تکون خوردن یهویی جنین، تارکان خرسند دستی روی شکم نیمه برامده بی🍼بیش کشید و گفت: حال میکنی چطور ددی به اونجا ها میرسه؟ رابطه ممنو🚫عه بین استاد و دانشجو👬 https://t.me/+8GBRtmtGK4plMGE0 https://t.me/+8GBRtmtGK4plMGE0