「𝙨.𝙚.𝙭.𝙮 𝙥𝙚𝙖𝙘𝙝🍑」
یکی در میون سیلی بزنه رو بهشت کوچولوت و هی با انگشت فا.کش تلمبه بزنه توت....💦👅 بزرگسال🔞 ها.ت_ممنو.عه‼️
نمایش بیشتر13 476
مشترکین
-16324 ساعت
+7227 روز
+1 37430 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+kNH31P2oAag4NDhk
https://t.me/+kNH31P2oAag4NDhk | 342 | 2 | Loading... |
02 #بابایشهو.تی💃💦 #پارت_7😈❗️
بابا شهروز حشری #کــ🍌یرشو جلوم گرفت که اوفی گفتم و خیره به زن ج*نده ای که
#ک👅صشو برای بابام باز کرده بود کل #کـ*ـیر بابارو توی دهنم فرو کردم..
_اووف تابان آههه از مادرت بهتر #کـ*ـیرمو میخوری اوووف #ک👅صتو باز کن ببینم لای صورتیشو اووف..
جن*ده ی بابا شهروز با حسادت نگاهم کرد و شهو.انی گفت:
_شهروز عشقم آههه #کـ*ـیرتو بکن توی #ک*صم دیگه اووم
بابا شهروز #کـ*ـیرشو از توی دهنم دراورد که با دیدن رگای کلفت #کـ*ـیرش ناله ای کردم و براش #ک*صمو باز کردم..🍑😛
_اومم بابایی ببین #ک*ص صورتی و تنگم چطوری آب انداخته آههه #کـ*ـیرکلفتتو میخواد اومم
یهو بابا خم شد و انگشتای کلفتشو توی #ک*ص گشاد ج*نده اش کرد و همزمان کل #کــ*یرشو توی #ک*ص باکره و خیسم فرستاد که....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
گروهی_فا.حشه_شهو.انی_بدون_سا.نسور🫦 | 202 | 1 | Loading... |
03 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 190 | 1 | Loading... |
04 #پارت10🔞
_ اگه #کی.رم رو بخوری به بابات نمیگم تا دیروز داشتی بهم کو🍑ن می دادی!
با ترس به رئیس نزدیک شدم و زیپ شلوارشو باز کردم که کی*ر کلفتش بیرون اومد!
سرم رو نزدیک بردم و ...🥵💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
رئیس بانک با کارمند کوچولوش س.ک.س میکنه و هر بار به بهونه های مختلف به اتاق خودش می کشونش😈🔥 | 17 | 0 | Loading... |
05 #بابایشهو.تی💃💦 #پارت_7😈❗️
بابا شهروز حشری #کــ🍌یرشو جلوم گرفت که اوفی گفتم و خیره به زن ج*نده ای که
#ک👅صشو برای بابام باز کرده بود کل #کـ*ـیر بابارو توی دهنم فرو کردم..
_اووف تابان آههه از مادرت بهتر #کـ*ـیرمو میخوری اوووف #ک👅صتو باز کن ببینم لای صورتیشو اووف..
جن*ده ی بابا شهروز با حسادت نگاهم کرد و شهو.انی گفت:
_شهروز عشقم آههه #کـ*ـیرتو بکن توی #ک*صم دیگه اووم
بابا شهروز #کـ*ـیرشو از توی دهنم دراورد که با دیدن رگای کلفت #کـ*ـیرش ناله ای کردم و براش #ک*صمو باز کردم..🍑😛
_اومم بابایی ببین #ک*ص صورتی و تنگم چطوری آب انداخته آههه #کـ*ـیرکلفتتو میخواد اومم
یهو بابا خم شد و انگشتای کلفتشو توی #ک*ص گشاد ج*نده اش کرد و همزمان کل #کــ*یرشو توی #ک*ص باکره و خیسم فرستاد که....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
گروهی_فا.حشه_شهو.انی_بدون_سا.نسور🫦 | 146 | 1 | Loading... |
06 #part2🚫🔞
_اووف تابان #کـ🍒ص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #ک🍌ــیرم #کـ**صتو پر میکنم..
بی حال نالهای کردم و برای سومین بار توی #کـ.صم آب #کـ🍌ـیرشو خالی کرد...
_بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کـ.ص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کـ.ص بخورم اووف آههه.
مظلوم و حشری درحالی که از #کـ🍑صم آب #کــ.یرش میریخت بلند شدم و روی دهنش نشستم که با حس زبون داغش توم آه غلیظی کشیدم..
_آههه سهراب آهههیی آهه اومم آهه
#کــ**یر سهراب جلوم دراز و گنده شده بود و یهو....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
زن دوم #ک.ص کلوچه ایش روی دهنش سواری #میکنه و با #ک.یرش جرش میده..😀💦🍑 | 211 | 1 | Loading... |
07 #تریسام با زن ح.شریم و داداشم💦🔞
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
پستون های مرضیه رو چنگ زدم که ذوق زده خندید
_بلاخره می خوای بکنی منو؟
دستمو نوازش وار روی ک💥ص تپلش کشیدم
_میکنمت اما به یه شرطی!
چشم هاش برق زد
_چه شرطی؟
سوتی زدم که در بازرشد و #داداشم با اون #ک🍌یر دراز و اویزونش داخل اومد
_به شرطی که به داداشمم ک.ص بدی😱🫦 | 176 | 1 | Loading... |
08 برگههای پاسور را به #ک💋ص خیسم کشید که از لذت چشمامو بستم...
- آه... چاووش!
برگههای خیس رو به رقیباش نشون داد و گفت
- رو دوست دخترم قمار میکنم... هر کی برد امشب برای اونه!!!
صدای جمعیت بلند شد و من ترسیده بهش نگاه کردم که با لبخند وحشتناکی گفت
- #خیس خیسه آقایون... آماده جر دادن🍑💦
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
شوهرش رئیس یه شب تو مستی وسط میز #قمار ک🍓ص زنشو میبازه به #رقیباش🔞 | 151 | 1 | Loading... |
09 #تریسامباداداشموزنم👅💧
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
#داداش لای #ک🫦ص زن رو باز کرد و لیسی به #ک..صش زن و جون کشداری گفت که صدای ناله مرضیه بلندشد
_آه.. اههه.. تندتر بخور تنددتر ک..صمو بخورید عوضیا
اخمی کردم و #داداشم رو پس زدم و خودم لای ک.ص #زنم قرار گرفتم و با حرص لیسی عمیقی به #ک...صش زدم که صدای جیغش بلندشد
_اهه..اههه ..آخ همینه شوهر خوشگلم تو بهتر از برادرت لیس میزنی اهه..اخخ
داداش ک🍌یرش رو توی دهن #زنم کرد و خندید
_تو هم بهتر از #زنم برام #ساک میزنی #زنداداش..😱👅 | 150 | 0 | Loading... |
10 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 49 | 0 | Loading... |
11 _ ک.ص.ت آب افتاده! نگفتم قبل از اومدن من با خودت ور نرو؟!💦👅
ترسیده پاهامو جمع کردم.
_ ور نرفتم، ولی آخه حتی به اومدنت هم فکر میکنم خود به خود آب میندازه ...
عصبی سمتم اومد و شورت خیسم رو از پام در آورد و توی دهنم فرو کرد.
_ صدای ناله هات از اتاق بیرون بره به گوش مادربزرگم برسه ...یه کاری میکنم تا صبح به ددی التماس کنی آروم تر تلمبه بزنم.
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
سک*س خشن با رئیس کازینو😍💦 | 166 | 1 | Loading... |
12 - حالا تو یه نظر ببینش شاید به دلت نشست مادر!
زانوهایم را توی شکمم جمع کردم و اخمو لب زدم:
-این همه سال اون ور اب بوده، نه من اونو خوب یادمه و نه اون خوب منو میشناسه... مگه ازدواج کشکه اخه؟!
مامان ناراحت دستی به موهایم کشید:
-منم دلم خونه مادر، ولی می دونی که هیچکس رو حرف خان حرف نمی زنه.
اشک هایم مظلومانه ریخت از این زور و اجباری که پدربزرگم به اسم مصلحت به ریشم بسته بود.
-لباساتو بپوش دخترم... با آقا خان هم همجوابی نکن من نمیتونم طاقت بیارم دست روت بلند کنه.
صدای در اتاق را که شنیدم سرم را توی پتو فرو کردم و زار زدم!
من امشب در این مهمانی حاضر نمی شدم... نشانشان می دادم که نمی توانند به گندم زور بگویند.
***
(چندساعت بعد)
صدای آقا خان از پذیرایی می امد و من با وحشت در اتاق را قفل کرده بودم تا دور از چشمشان از خانه بیرون بزنم.
-گندم کجاست عروس، نیومد دست بوسی!
لباس ها و ملافه ها را به هم گره زدم و از پنجره آویزانش کردم!
کوله ام را پشتم انداختم و قبل از اینکه گیرشان بیفتم با ترس از ملافه های بهم گره خورده آویزان شدم.
پایم که به زمین رسید نفس راحتی کشیدم اما همان لحظه صدای بم و مردانه ای از پشت تنم را لرزاند.
-داری فرار می کنی؟
شانه هایم از ترس بالا پریدند و او از فرصت استفاده کرد و نزدیکتر شد.
-اینجوری دزدکی از پنجره ی اتاقت اومدی پایین که این وقت شب کجا بری خانم کوچولو؟
نگاهم روی چند تار مویی که روی پیشانی اش افتاده بود ماند... چقدر جذاب بود.
-تو باغبون جدید خونه ای نمیشناسمت؟؟!
اول تعجب کرد اما بعد گوشه ی چشمش چین خورد و سر تکان داد.
-آره باغبونم.
با اخم جلو رفتم و انگشتم را به سینه اش کوبیدم:
-خب پس آقای باغبون، به نفعته چیزایی که دیدی رو فراموش کنی و دهنت رو بسته نگه داری خب؟
-من به کسی حرفی نمیزنم ولی لااقل بگو چرا داری فرار میکنی از خونت، اونم دور از چشم بقیه؟
نفسم را با بغض بیرون فرستادم و ناخوداگاه برایش توضیح دادم:
-منو میخوان بدن به پسرخالهی بابام که تازه از فرنگ برگشته... اصلا نمیشناسمش نمیدونم چه ملعونیه!
ندیده حالم ازش بهم میخوره... مرتیکه هنوز منو ندیده سریع قبول کرده زنش شم. امشب که دستش تو پوست گردو موند میفهمه چخبره.
با سرگرمی داشت تماشایم می کرد که به خودم امدم... خواستم به سمت در حیاط بروم که بازویم کشیده شد و در آغوش ان پسرک جذاب باغبان قفل شدم.
-داری چه غلطی میکنی ولم کن برم!!؟
همان لحظه در خانه باز شد و همه ی خانواده بیرون امدند. اقا خان عصایش را به زمین کوبید و با خوشحالی گفت:
-ظاهرا عروس و دامادمون قبل از اینکه ما بگیم با هم اشنا شدن و به نتیجه رسیدن!
با تعجب به مردی که با تفریح تماشایم میکرد نگاه کردم:
-تو کی هستی؟
چشمکی زد:
-همون پسرخالهی ملعونِ بابات!
https://t.me/+zezmfcJXWTs1ODhk
https://t.me/+zezmfcJXWTs1ODhk
https://t.me/+zezmfcJXWTs1ODhk
https://t.me/+zezmfcJXWTs1ODhk
یه مرد سکسی و هات ورزشکار با هیکلی گنده در برابر یه دختر ریزهای که از قضا نشون کردهش هم هست!🙈
یه خانِ شیر دل و متعصب...🔥
مردی که کلی خاطرخواه داره!
این آقای خوشتیپ عاشق دختر جذاب قرتیمون میشه...
یه دختر هات و سکسی که هیچ چیزش با تعصب های پسرمون سازگار نیست و دستور میده تا آدماش دختره رو برای زندگی باهاش به عمارتش ببرن ولی...🥹🔥 | 173 | 1 | Loading... |
13 - یارا که سرشو برگردوند، ک.یرمو برام بخورش.
چشم گرد شد و لب زدم:
- اینجا سر میز؟
چشمکی زد و گفت:
- تو میری زیر میز و به امیرعلی کوچیکه میرسی.
یارا که رفت دستاش رو بشوره؛ رفتم زیر میز و بین پاهای امیرعلی جا گرفتم.
شلوارش رو پایین کشید و...
- باده کو؟
دستم رو کشیدم دور کلاهک ک*یرش و امیر علی بی قرار لب زد:
- رفت بخوابه.
اما من اون زیر بودم؛ بین پاهای شوهره دوستم!
- عه چه زود رفت.
خواستم فاصله بگیرم اما امیر سرم رو گرفت تا نتونم دور بشم و کی*رش رو دوباره وارد دهنم کرد.
- خوابش میومد.
یارا بی خبر از همه جا مشغول عشوه ریختن برای شوهرش بود و امیر علی بی قرار چنگی به موهام زد.
- لنتی دهنتم مث خودت تنگ و داغه!
یارا متعجب پرسید:
- خوبی چرا عرق کردی؟ ببینمت.
ترسیده خودم رو جمع کردم اما امیر علی توجهی نکرد و خودش رو داخل دهنم به حرکت دراورد!
https://t.me/+QBpNeQaFTNplMTk0
https://t.me/+QBpNeQaFTNplMTk0
خیانت و رابطه ی پنهانی🔞♨️
مناسب برای سنین بالای 23 سال؛ داری صحنه های جنسی🔥
#پارتواقعیرمان💦 | 249 | 2 | Loading... |
14 رمان سکسیِ الههی شهوت🔞
سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت.
- چند وقته زایمان کردی؟
- دو ماهه خانم.
- خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه.
به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم.
- خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید.
تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن.
- خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره!
کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد میشد.
_سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه!
دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن.
خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد.
- تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت!
دست دیگهمو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد.
انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد.
کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم.
معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده!
- دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه!
من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید!
زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم...
https://t.me/+HWNf54_rIpQ3ZTJh
https://t.me/+HWNf54_rIpQ3ZTJh
https://t.me/+HWNf54_rIpQ3ZTJh
https://t.me/+HWNf54_rIpQ3ZTJh
مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره
مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما...
ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الههی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا میشه...
رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞 | 192 | 1 | Loading... |
15 -kiram shagh karde ava!
(ک.یرم شق کرده آوا!)
با دیدن پیامش لبمو گاز گرفتم این پیام یعنی باید هر طور شده می رفتم اتاقش
براش تایپ کردم
«-خب چکار کنم فریاد برو تو حموم بخوابونش!»
تماس تصویری که گرفت خودمو گم کردم و با هیجان تماسو وصل کردم
-برم تو حموم بخوابونمش توله سگ؟ پس تو اینجا چکاره ای؟
صدای گوشیمو کم کردم و با ترس به در اتاق زل زدم
-نمیتونم الان بیام اتاقت فریاد، زنت مچمونو با هم می گیره
-نگران اون نباش بیا اتاقم تا خودم نیومدم به گـ.ا ندادمت!
با ترس باشه ای گفتم و سریع از اتاق بیرون زدم وارد اتاقش که شدم با دیدن ک.یرش که درشت شده بود و زده بود بالا چشمام خمار شد
شورتشو پایین کشیدم و ک.یرش که تلق زد بالا ح.شری خندیدم و لیسی به کلاهش زدم
-آه فاک
دستمو دور ک.یرش حلقه کردم و مشغول ساک زدن شدم تخ.ماشو مالیدم و ک.یرشو تا ته توی حلقم فرو کردم و چشمام سیاهی رفت
فریاد زیر لب غرید و موهامو توی چنگش گرفت لباسامو درید و سیلی روی سینم زد
-بیا بشین رو ک.یرم سواری بگیر
با شستش چو.چولمو مالید و من با ناله روی ک.یر سیخ شدش نشستم
-آههههه فااااک چقدر کلفته
خودمو روش بالا و پایین کردم و فریاد نوک سینه های درشتمو توی دهنش کشید و مکید
-اوفففف آره بخورش، شیرمو بخور پسرم
با این حرفم هورنی شد و با خشم پهلوهامو گرفت
تلم.به های سرعتی و عمیقشو توی ک.صم کوبید و من صدای جیغم در اومده بود
بدنامون به هم برخورد می کرد و صدای شلپ شلوپ آب ک.صم توی فضا پیچیده بود و بیشتر حالمونو خراب می کرد
-آهههه آییییی دارم میام فریاد
دستش روی کلی.تور.یسم نشست و تند تند مالیدش
تلمبه ی محکمش توی ک.صم کوبیده شد همون لحظه با حس زبونی که روی سوراخ کو.نم نشست با تعجب سر عقب برگردوندم که با دیدن زن فریاد....❌💦🔥🍓
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk
https://t.me/+mhcbcVjSpQ0zODdk | 416 | 3 | Loading... |
16 #پارت10🔞
_ اگه #کی.رم رو بخوری به بابات نمیگم تا دیروز داشتی بهم کو🍑ن می دادی!
با ترس به رئیس نزدیک شدم و زیپ شلوارشو باز کردم که کی*ر کلفتش بیرون اومد!
سرم رو نزدیک بردم و ...🥵💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
رئیس بانک با کارمند کوچولوش س.ک.س میکنه و هر بار به بهونه های مختلف به اتاق خودش می کشونش😈🔥 | 192 | 1 | Loading... |
17 #part44⛔️❌
ملیسا #ک*ــیر کلفتمو توی دست گرفت و به شیار کـ**صش مالید
_ا..آخ خیلی خوبه ..همون که می خواستم ک**یر کلفت و گنده..
مم.ه های کوچیکشو توی دستم گرفتم
_اما م.مه های تو کوچیکه! با همچین سایزی فکر میکنی لایق ک**یرم بودی؟
سر#کـ*ـیرم رو توی کـ**صش فرو کرد و سیلی به مم.ه هاش زد
_تو به ک**صم دقت کن نه میمیام...🍑🥹
درحالی که سینه های کوچیکش تند تند بالاپایین میشد و صدای شلپ شلپ برخورد #کــ....یرم به کـ...صش توی اتاق پیچید جیغ میزد پرسیدم
_زیر کی داری جر میخوری؟؟
https://t.me/+Blz5W6RWO9FiNGQ8
https://t.me/+Blz5W6RWO9FiNGQ8
_زیر پادشاه #کــ*یر کلفت صنعت پو....رن استار دارم بگ.اااا میرم🍑👅 | 430 | 0 | Loading... |
18 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 469 | 0 | Loading... |
19 گیسو زبونشو توی #ک.صم چرخوند و نی.پلم و با دو انگشت کشید. ماجد پاهامو بیشتر باز کرد و #ک.یر کلفتشو توی باسنم کرد که جیغ بلندی کشیدم
- چی شد جنده کوچولو؟ ک.ص تنگت جر خورد؟
تا خواستم چیزی بگم گیسو بطری مشروب رو برداشت و.... 👅😈
https://t.me/+cSXCHnn7GlBmMGY8
https://t.me/+cSXCHnn7GlBmMGY8
دو نفری با بطری جرش دادن🔞🫦 | 321 | 2 | Loading... |
20 _واسه خوابیدن زیر دوست بابات اینجوری خیس کردی توله؟
با لوندی دستشو روی #ک.یرم میزاره و سرشو به خشتکم میماله
موهای بلندشو چنگ میزنم و سیلی روی سینه ش میزنم
_امشب #ک*ص تپلتو جر میده تا خارشش از بین بره...👙🤤
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
هر شب دختر دوستشو توی اتاق خوابش جر میده🔥🔥🔥 | 299 | 0 | Loading... |
21 #پارت10🔞
_ اگه #کی.رم رو بخوری به بابات نمیگم تا دیروز داشتی بهم کو🍑ن می دادی!
با ترس به رئیس نزدیک شدم و زیپ شلوارشو باز کردم که کی*ر کلفتش بیرون اومد!
سرم رو نزدیک بردم و ...🥵💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
رئیس بانک با کارمند کوچولوش س.ک.س میکنه و هر بار به بهونه های مختلف به اتاق خودش می کشونش😈🔥 | 220 | 1 | Loading... |
22 -جوون ک.صتو رو زبونم بکش توله سگ دایی🥵😛
با ح.شر زیاد ناله ای کردم و خودمو بیشتر روی ک.صش تکون دادم. روی دهن #دایی نشسته بودم و اون به باس.نم چنگ میزد و #ک.صمو میلیسید.
-اههه داییی جونممم تند تررر بخور همشووو
ناگهان در با شدت باز شد و با ورود مامان...😱🫦
https://t.me/+RCOVJCWZvLpjY2M8
https://t.me/+RCOVJCWZvLpjY2M8
داییش دکتره تو مطب باهاش س.ک.س میکنه🙈🍌 | 19 | 0 | Loading... |
23 - اووووم بابایی میخوام امشب خودم روی #سالار کلفتت سواری کنم...
دستمو پس زد و بی تفاوت غرید:
- هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری و من خودم باید بگ.امت...
همین لحظه با شنیدن صدای #مامانم ترسیده خواستم از جام بلند شم، که #بابایی با بدجنسی منو کشید روی مردونگیش و گفت:
- ک میخواستی روی ک🍌یر #شوهرمادرت سواری بری توله؟! سواری کن... سواری کن تا مامان بیاد ببینه دختز ۱۷ سالهاش چطور روی #ک.یر شوهرش کابویی میره...🍆😈🔥
https://t.me/+KMDliKuZXD1mZmJk
https://t.me/+KMDliKuZXD1mZmJk
همین لحظه در باز شد #مامانم با دیدن من که روی ک.یر #شوهرش نشسته بودم...😱🍑 | 268 | 0 | Loading... |
24 #بخیه_1
_ کدوم عروسی شب زفاف روی زمین میخوابه که تو دومیشی؟
لب گزیدم و به لباس کوتاه خجالت آمیزم نگاه انداختم.
_ عروسی که همه چیش دروغه ...از شناسنامه بگیر تا شوهرش!
بدن عضلانیش رو کش قوس داد و با صورت سرد و مغرور به تخت اشاره کرد.
_ لاقل بیا اینجا دراز بکش یکم داد و بیداد و ناله کن به گوش اهل عمارت برسه!ج
دست به سینه چین به بینیم دادم و پشت پلک نازک کردم.
_ کی چی بشه؟
نفسش رو کلافه بیرون داد و اخم کرد.
_ توافق کردی نقش زنمو بازی کنی، از پس چهار تا آه و ناله برنمیای که به اینا ثابت بشه دارم میکنمت؟
دست روی دهنم گذاشتم تا صدای خندهم بیرون نره و لبه تخت نشستم.
_ آخه این دودول موشی شما ...اصلا باعث نمیشه یه دختر دردش بگیره که حالا توقع این چیز هارو دارید!
اخمش توی هم کشیده شد و از روی تخت پایین اومد.
مقابلم ایستاد و مچم رو گرفت.
_ از کی تا حالا به جای " آقا، ارباب، رئیس" به من میگی دودول موشی؟
من ازش حساب می بردم اما نمی ترسیدم.
_ از وقتی با شورت دیدمتون!
انگار توی سرش داشت نقشه قتلم رو می کشید که مچم رو محکم تر نگه داشت و دستم رو درست روی مردونگیش گذاشت.
_ بدم بخوریش یا سایزش دستت اومد؟
متورم ...داغ ...پر از پستی و بلندی که نشونه رگ های ورم کرده بود، زیر دستم می تونستم حس کنم.
وای که چه لحظه خجالت آوری بود.
موش واژه ناچیزی برای این خرطوم فیل بود ...
_ خب ...خب دیگه فهمیدم!
پر غرور مچم رو ول کرد و به تخت اشاره زد.
_ دراز بکش!
در هر صورت برگ برنده دست اون بود.
اگر به حرفش گوش نمیدادم ممکن بود با همون خرطوم فیل بهم تجاوز کنه و جدی جدی زنش بشم.
آروم روی تخت دراز کشیدم که به لباس توری و کوتاه توی تنم نگاه انداخت.
اولش احساس خجالت نمی کردم اما حالا زیر نگاهش ذوب شدم.
_ اینو از کجا اوردی پوشیدی؟
آب جمع شده توی گلوم رو فرو بردم.
_ ما ...مادرتون بهم داد.
انگشت زیر بینیش کشید و نزدیک اومد.
دستش روی لباسم نشست و بی هوا از وسط جرش داد که ترسیده جیغم هوا رفت.
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
🔴خلاصه: لیلا دختر شیطونی که از پیشخدمت بودن، به صیغه مهام خان تبدیل میشه و مجبور میشه به زور نقش همسرش رو برای خانواده شوهرش بازی کنه و هر شب تو تختش وانمود کنه که ... ⚠️🔞
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0
https://t.me/+6_8vrOjItJM5ZWY0 | 439 | 4 | Loading... |
25 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 116 | 1 | Loading... |
26 #تریسام 🔞🍼
#Part1
با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد.
بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم.
قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه.
با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم
اهی کشید که منو جری تر میکرد
لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت:
-آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی
با صدای فوق حشریش بند دیگهی انگشتم رو توی ک.صش فشردم
جیغ نیمه بلندی کشید و مچ دستمو محکم گرفت
-آییی احسان یکم بخورش برام ، خشک خشک درد داره بخداا
ک.یر کلفتمو در اوردم و ...🔞💦
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8
داره با زنش سک.س میکنه و کـ.صشو میخوره که متوجه میشن خدمتکارشونم داره دیدشون میزنه اونو خفت میکنن و دوتایی ک.ص صورتی خدمتکارشونو پر میکنن🙈🔞💦 | 583 | 1 | Loading... |
27 Horney sisy🔞
#part1
نزدیکش شدم، خوابیده بود و نفس هاش آروم به گوش میرسید..مژه های بلندو فرش خیلی تصویر زیبایی ازش ساخته بود..
لب هام رو روی هم فشردم و آروم جوری که صدا نده و از خواب بیدارنشه روی تختش نشستم
پتو از روش کنار رفته بود و هیکل ورزیده اش مشخص بود،چشم هام رو توی کاسه چرخوندم و نگاهم زوم پایین تنه اش شد
بعد از چندین سال که از فلج شدنش میگذشت هر روز و هر روز با این صحنه مواجه میشدم و هربار هم حالم دگرگون میشد..هربار که میدیدمش تموم حس ها و غریزه های زنانه ام فعال میشدن
دوست داشتم بهش دست بزنم و حسش کنم من عادتم شده بود هر اخرهفته خودم حمومش کنم اما هیچ وقت درست و حسابی لمسش نکرده بودم!
نفس هام کشدار و بی قرار شده بود
دستم رو آروم نزدیک بردم و وقتی دستمو روی آلت بزرگش گذاشتم نبض زدن بین پاهام رو حس کردم
درست بود داداشم بود درست بود هم خون هم بودیم اما من حالا واسه داداش خودم خیس شده بودم
منی که همیشه رابطه ی خواهر برادری رو کثیف میدونستم حالا خودم توی اون منجلاب غرق شده بودم
شلوارش رو کمی کنار زدم و آروم از روی شورتش لمسش کردم
خیلی کلفت و بزرگ بود..اگه فلج نبود میتونست از اون سرمایه بین پاهاش به دخترهای زیادی حال بده اما حالا تنها کسی که میتونست از اون سرمایه فیض ببره خواهرش بود
یعنی من!
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
https://t.me/+7IFK8db7iFxlZTBk
با داداش ناتنیش سکس میکنه سرچ کن پارت واقعی نبود بلفت🔞💦 | 483 | 1 | Loading... |
28 𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣🔞
•••••••••••••••••••
#Part_1
سوتینی که پوشیده بودم نوک سینه درشت و خوش فرممو به نمایش میذاشت.
شورت لامبادای مرواردی رو پام کردم و نگاهی به خودم تو آینه انداختم.
تو آینه نگاهی به لای پاهام انداختم.
بیکینیم سفید بود و شیار ک.صم صورتیِ صورتی
موهای بلوندم به چشمای آبی رنگم خیلی میومد.
روی لبای قلوهایم رژ صورتی ماتی کشیدم و برق لبی برای درخشش لبای شهوت انگیزم روی لبم کشیدم.
با شبنم هر چند وقت یه بار میرفتیم تو نخ یه مرد مایه دار و اسکلش میکردیم.
این بار پیشنهاد من عمو پارسا بود.
عمو دوست قدیمی بابام بود و باهم رفیقای گرمابه و گلستان هم بودن.
خیلی جذاب و سکسی بود و با دیدنش آب از دهن هر دختری روونه میشد و به خاطر همین کرمم گرفته بود تا یه خورده اذیتش کنم.
شبنم توی یکی از اتاقا داشت خودشو آرایش میکرد که صدای زنگ در اومد
دویدم و در خونه رو باز کردم.
با رسیدن عمو پارسا لبخند پر عشوه ای زدم و گوشهی لبمو گاز گرفتم.
-خوش اومدی عمو جوننن
درحالی که از سر و وضعم جا خورده بود اخم خفیفی کرد و گفت:
-بابات کجاست؟!
دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش چسبیدم.
از کارم متعجب شد.
با عشوه دم گوشش و مماس با لالهی گوشش لب زدم:
-بابا خونه نیست عمو جووون
+ یعنی چی؟! مگه بهت زنگ نزدم گفتم کارش دارم گفتی خونه است!
با شیطنت ابرو بالا انداختم:
- دروغ گفتم!
متعجب نگاهم کرد:
+چرا؟!
اهمیتی ندادم و خودم رو بالا تر کشیدم و گفتم: عمو این لباس بهم میاد؟
- نه اصلا برو درش بیار...
- عمو راستش یه چند وقته میخواستم یه چیزی بهت بگم...
نفس هاش کش دار شده بود و میخواست به عقب هولم بده اما من بیشتر بهش چسبیدم.
- عمو نمیدونم چرا چند وقته هر وقت می بینمت وسط پاهام داغ میشه اونجام نبض میزنه و خیس میشه... تو میدونی چرا این طور میشم؟
ادامه رمان👇🏻🔞💦
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
نگین دادخواه دختر ۱۷ سالهی شر و شیطونی که هرشب مزاحم یکی از مردای کله درشت اطرافش میشه و اونا رو اغوا میکنه اما باهاشون رابطه برقرار نمیکنه ، اما شبی که نوبت به پارسا رفیق پدر نگین میرسه پارسا نگین رو..🔞🙈
رابطه با مرد سن بالا🔞
#هات❤️🔥 #سکسی💦 | 817 | 3 | Loading... |
29 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 137 | 2 | Loading... |
30 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 261 | 0 | Loading... |
31 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 290 | 1 | Loading... |
32 #part44⛔️❌
ملیسا #ک*ــیر کلفتمو توی دست گرفت و به شیار کـ**صش مالید
_ا..آخ خیلی خوبه ..همون که می خواستم ک**یر کلفت و گنده..
مم.ه های کوچیکشو توی دستم گرفتم
_اما م.مه های تو کوچیکه! با همچین سایزی فکر میکنی لایق ک**یرم بودی؟
سر#کـ*ـیرم رو توی کـ**صش فرو کرد و سیلی به مم.ه هاش زد
_تو به ک**صم دقت کن نه میمیام...🍑🥹
درحالی که سینه های کوچیکش تند تند بالاپایین میشد و صدای شلپ شلپ برخورد #کــ....یرم به کـ...صش توی اتاق پیچید جیغ میزد پرسیدم
_زیر کی داری جر میخوری؟؟
https://t.me/+Blz5W6RWO9FiNGQ8
https://t.me/+Blz5W6RWO9FiNGQ8
_زیر پادشاه #کــ*یر کلفت صنعت پو....رن استار دارم بگ.اااا میرم🍑👅 | 828 | 3 | Loading... |
33 گیسو زبونشو توی #ک.صم چرخوند و نی.پلم و با دو انگشت کشید. ماجد پاهامو بیشتر باز کرد و #ک.یر کلفتشو توی باسنم کرد که جیغ بلندی کشیدم
- چی شد جنده کوچولو؟ ک.ص تنگت جر خورد؟
تا خواستم چیزی بگم گیسو بطری مشروب رو برداشت و.... 👅😈
https://t.me/+cSXCHnn7GlBmMGY8
https://t.me/+cSXCHnn7GlBmMGY8
دو نفری با بطری جرش دادن🔞🫦 | 469 | 1 | Loading... |
34 #دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0 | 58 | 0 | Loading... |
35 _واسه خوابیدن زیر دوست بابات اینجوری خیس کردی توله؟
با لوندی دستشو روی #ک.یرم میزاره و سرشو به خشتکم میماله
موهای بلندشو چنگ میزنم و سیلی روی سینه ش میزنم
_امشب #ک*ص تپلتو جر میده تا خارشش از بین بره...👙🤤
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
هر شب دختر دوستشو توی اتاق خوابش جر میده🔥🔥🔥 | 392 | 0 | Loading... |
36 #پارت10🔞
_ اگه #کی.رم رو بخوری به بابات نمیگم تا دیروز داشتی بهم کو🍑ن می دادی!
با ترس به رئیس نزدیک شدم و زیپ شلوارشو باز کردم که کی*ر کلفتش بیرون اومد!
سرم رو نزدیک بردم و ...🥵💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
رئیس بانک با کارمند کوچولوش س.ک.س میکنه و هر بار به بهونه های مختلف به اتاق خودش می کشونش😈🔥 | 380 | 1 | Loading... |
37 - اووووم بابایی میخوام امشب خودم روی #سالار کلفتت سواری کنم...
دستمو پس زد و بی تفاوت غرید:
- هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری و من خودم باید بگ.امت...
همین لحظه با شنیدن صدای #مامانم ترسیده خواستم از جام بلند شم، که #بابایی با بدجنسی منو کشید روی مردونگیش و گفت:
- ک میخواستی روی ک🍌یر #شوهرمادرت سواری بری توله؟! سواری کن... سواری کن تا مامان بیاد ببینه دختز ۱۷ سالهاش چطور روی #ک.یر شوهرش کابویی میره...🍆😈🔥
https://t.me/+KMDliKuZXD1mZmJk
https://t.me/+KMDliKuZXD1mZmJk
همین لحظه در باز شد #مامانم با دیدن من که روی ک.یر #شوهرش نشسته بودم...😱🍑 | 359 | 0 | Loading... |
38 -جوون ک.صتو رو زبونم بکش توله سگ دایی🥵😛
با ح.شر زیاد ناله ای کردم و خودمو بیشتر روی ک.صش تکون دادم. روی دهن #دایی نشسته بودم و اون به باس.نم چنگ میزد و #ک.صمو میلیسید.
-اههه داییی جونممم تند تررر بخور همشووو
ناگهان در با شدت باز شد و با ورود مامان...😱🫦
https://t.me/+RCOVJCWZvLpjY2M8
https://t.me/+RCOVJCWZvLpjY2M8
داییش دکتره تو مطب باهاش س.ک.س میکنه🙈🍌 | 182 | 0 | Loading... |
39 🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2 | 153 | 0 | Loading... |
40 -با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا...
-من... ر روم نمیشه دایی..
چنگ به ک.ون ژلهای دخترک زد و روی تنش کشید.
-حرف نزن وسط سکس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکمتر...
همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، تهریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست.
-پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات.
با اولین لیسی که غلام بین پای محیا زد...
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
#رابطه_داییناتنی_با_خواهرزاده🔞 | 379 | 0 | Loading... |
Repost from 🔞سکـــ𝑫𝑰𝑹𝑻𝒀ـــس💦
00:03
Video unavailable
#دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+kNH31P2oAag4NDhk
https://t.me/+kNH31P2oAag4NDhk
34220
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
00:04
Video unavailable
#بابایشهو.تی💃💦 #پارت_7😈❗️
بابا شهروز حشری #کــ🍌یرشو جلوم گرفت که اوفی گفتم و خیره به زن ج*نده ای که
#ک👅صشو برای بابام باز کرده بود کل #کـ*ـیر بابارو توی دهنم فرو کردم..
_اووف تابان آههه از مادرت بهتر #کـ*ـیرمو میخوری اوووف #ک👅صتو باز کن ببینم لای صورتیشو اووف..
جن*ده ی بابا شهروز با حسادت نگاهم کرد و شهو.انی گفت:
_شهروز عشقم آههه #کـ*ـیرتو بکن توی #ک*صم دیگه اووم
بابا شهروز #کـ*ـیرشو از توی دهنم دراورد که با دیدن رگای کلفت #کـ*ـیرش ناله ای کردم و براش #ک*صمو باز کردم..🍑😛
_اومم بابایی ببین #ک*ص صورتی و تنگم چطوری آب انداخته آههه #کـ*ـیرکلفتتو میخواد اومم
یهو بابا خم شد و انگشتای کلفتشو توی #ک*ص گشاد ج*نده اش کرد و همزمان کل #کــ*یرشو توی #ک*ص باکره و خیسم فرستاد که....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
گروهی_فا.حشه_شهو.انی_بدون_سا.نسور🫦
20210
Repost from 🔞سکـــ𝑫𝑰𝑹𝑻𝒀ـــس💦
00:03
Video unavailable
#دختره_توی_اتاقش_با_دوست_باباش_سکس_میکنه_و...
چوچ*ول🍓 خیسشو میماله و خودشو روی کی*رمو بالا پایین میکنه
-آههه عمو...آییی #عمو تندتر
کمرشو چنگ میندازم و سرمو به سینه هاش نزدیک میکنم
_صدای ناله هاتو کنترل کن تا مامانت نشنوه
دستشو روی دهنش میزاره که نوک سینه های سیخش رو...🍌💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
19010
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
00:03
Video unavailable
#پارت10🔞
_ اگه #کی.رم رو بخوری به بابات نمیگم تا دیروز داشتی بهم کو🍑ن می دادی!
با ترس به رئیس نزدیک شدم و زیپ شلوارشو باز کردم که کی*ر کلفتش بیرون اومد!
سرم رو نزدیک بردم و ...🥵💦
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
https://t.me/+E2hllh9axfM4NGE0
رئیس بانک با کارمند کوچولوش س.ک.س میکنه و هر بار به بهونه های مختلف به اتاق خودش می کشونش😈🔥
👍 1
1700
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
00:04
Video unavailable
#بابایشهو.تی💃💦 #پارت_7😈❗️
بابا شهروز حشری #کــ🍌یرشو جلوم گرفت که اوفی گفتم و خیره به زن ج*نده ای که
#ک👅صشو برای بابام باز کرده بود کل #کـ*ـیر بابارو توی دهنم فرو کردم..
_اووف تابان آههه از مادرت بهتر #کـ*ـیرمو میخوری اوووف #ک👅صتو باز کن ببینم لای صورتیشو اووف..
جن*ده ی بابا شهروز با حسادت نگاهم کرد و شهو.انی گفت:
_شهروز عشقم آههه #کـ*ـیرتو بکن توی #ک*صم دیگه اووم
بابا شهروز #کـ*ـیرشو از توی دهنم دراورد که با دیدن رگای کلفت #کـ*ـیرش ناله ای کردم و براش #ک*صمو باز کردم..🍑😛
_اومم بابایی ببین #ک*ص صورتی و تنگم چطوری آب انداخته آههه #کـ*ـیرکلفتتو میخواد اومم
یهو بابا خم شد و انگشتای کلفتشو توی #ک*ص گشاد ج*نده اش کرد و همزمان کل #کــ*یرشو توی #ک*ص باکره و خیسم فرستاد که....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
گروهی_فا.حشه_شهو.انی_بدون_سا.نسور🫦
14610
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
00:02
Video unavailable
#part2🚫🔞
_اووف تابان #کـ🍒ص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #ک🍌ــیرم #کـ**صتو پر میکنم..
بی حال نالهای کردم و برای سومین بار توی #کـ.صم آب #کـ🍌ـیرشو خالی کرد...
_بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کـ.ص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کـ.ص بخورم اووف آههه.
مظلوم و حشری درحالی که از #کـ🍑صم آب #کــ.یرش میریخت بلند شدم و روی دهنش نشستم که با حس زبون داغش توم آه غلیظی کشیدم..
_آههه سهراب آهههیی آهه اومم آهه
#کــ**یر سهراب جلوم دراز و گنده شده بود و یهو....
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
https://t.me/+DuzUuoghxsQxMTU0
زن دوم #ک.ص کلوچه ایش روی دهنش سواری #میکنه و با #ک.یرش جرش میده..😀💦🍑
21110
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
#تریسام با زن ح.شریم و داداشم💦🔞
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
پستون های مرضیه رو چنگ زدم که ذوق زده خندید
_بلاخره می خوای بکنی منو؟
دستمو نوازش وار روی ک💥ص تپلش کشیدم
_میکنمت اما به یه شرطی!
چشم هاش برق زد
_چه شرطی؟
سوتی زدم که در بازرشد و #داداشم با اون #ک🍌یر دراز و اویزونش داخل اومد
_به شرطی که به داداشمم ک.ص بدی😱🫦
- 𝚂𝙴𝚇𝚈 𝙾𝙵𝙵𝙴𝚁🔞
- 𝚂𝙴𝚇𝚈 𝙾𝙵𝙵𝙴𝚁🔞
17610
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
00:03
Video unavailable
برگههای پاسور را به #ک💋ص خیسم کشید که از لذت چشمامو بستم...
- آه... چاووش!
برگههای خیس رو به رقیباش نشون داد و گفت
- رو دوست دخترم قمار میکنم... هر کی برد امشب برای اونه!!!
صدای جمعیت بلند شد و من ترسیده بهش نگاه کردم که با لبخند وحشتناکی گفت
- #خیس خیسه آقایون... آماده جر دادن🍑💦
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
https://t.me/+Wvcpf60HaDlkZTU0
شوهرش رئیس یه شب تو مستی وسط میز #قمار ک🍓ص زنشو میبازه به #رقیباش🔞
15110
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
#تریسامباداداشموزنم👅💧
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
https://t.me/+EYrzjid4OYExOGE0
#داداش لای #ک🫦ص زن رو باز کرد و لیسی به #ک..صش زن و جون کشداری گفت که صدای ناله مرضیه بلندشد
_آه.. اههه.. تندتر بخور تنددتر ک..صمو بخورید عوضیا
اخمی کردم و #داداشم رو پس زدم و خودم لای ک.ص #زنم قرار گرفتم و با حرص لیسی عمیقی به #ک...صش زدم که صدای جیغش بلندشد
_اهه..اههه ..آخ همینه شوهر خوشگلم تو بهتر از برادرت لیس میزنی اهه..اخخ
داداش ک🍌یرش رو توی دهن #زنم کرد و خندید
_تو هم بهتر از #زنم برام #ساک میزنی #زنداداش..😱👅
15000
Repost from 𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐌𝐈𝐋𝐅 💦
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦
❤️#اشتراکvip همهی رمانهام #تخفیف خورده😀
🫶🏻🔞رمانهای من👇🏻👙
1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشهای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنههای ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه)
2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خالهی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنههای باز فیل.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه)
3⃣هورنیمیلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒
4⃣هیاهوی برکه، عاشقانهای هیجانی در دنیای گرگینهها💋🐈⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید)
5⃣هورنیکاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌
6⃣بنامشهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زنعموش و...🍑(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کاملشده و تمامی پارتهاش در چنل vip موجوده)
8⃣س.ک.س.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونهای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س.ک.س میکنه...
♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمانها و یا دریافت چنل vip رمانها، به ادمین پیام بدین📥
*آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻
@Advip_gandomroman2
4900