حضرت مولانا...📚✒️
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما #مولانا كانال تخصصي علاقه مندان به شعر و اشعار مولانا گزيده اي از بهترين اشعار ♥️ https://whatsapp.com/channel/0029VaZf41f2P59knJb8Ej0j کانال واتساپ ما…😊👆🏻 ایجاد کانال:2023/1
نمایش بیشتر517
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
+3130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
دی بر سرم تاج زری
بنهاده است آن دلبرم
چندان که سیلی میزنی
آن مینَیُفتَد از سرم
#غزل_مولانا
📘 زمانی که آب داشتههای معنوی از چشمهی عالم درون بجوشد، یا آن تاج پر از گوهر را معشوق حقیقی بر سر ما نهاده باشد، با سخن سرد سیلیگونهی جاهلان، یا با رخدادهای بیرونی، هرگز این چشمه خشک نمیشود و این تاج از سر نمیافتد.
@Hazrat_Malana
@Hazrat_Malana
❤ 1
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
#سعدی
@Hazrat_Malana
❤ 1
گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل مبر امید که در روضهٔ جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی
#مولانا
@Hazrat_Malana
❤ 1
پیش از تو خامان دگر، در جوش این دیگ جهان
بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا
#غزل_مولانا
📘افراد خام طبع هنگام ابتلاءات روزگار به تب و تاب می افتند اما راه خلاصی و رهایی نیافتند، نجات و رهایی تنها راضی شدن به قضای الهی است
@Hazrat_Malana
❤ 1
هر یکی تجربهاش را داریم.
وقتی کودک بودیم و بازیگوش
تا استاد می پرسید کار خانگی ات کجاست؟!
برای فرار از تنبیه های کوچک
که همانا روی پا ایستادن بود می گفتیم:
"یادم رفته"
استاد ما هم میگفت چرا خودت یادت نرفتی؟!!
بقیه را نمیدانم ولی من باخود میخندیدم و می گفتم
استاد هم عجب حرفی میزند ها
کدام آدم انقدر بی حواس است که خودش یادش برود؟!
ولی امان از این روزها
که زندگی ب طرز عجیبی باعث شد
پی ببرم ما خودمان را فراموش می کنیم.
حقیقاا این داستان برای هر کی فرق دارد
مثلا آدمها را تا بنگری میدانی
یکی خودش را در خاطره ها فراموش کرده
لحظه یی که غرق چشمان معشوقش شد.
یا با لبخند یار دلش غنج رفت
و آن یکی هم با دیدن عکس های جوانی مادرش
دیگری با شیرینی طعم خنده های ته دلی
وقت سواری های پشت پدر
شایدم شوخی ها موقع بازی های کودکانه
یا بغض آخرین روز برای ودا
اما شاید متفاوت تر
وقتی در همین مسیر زندگی
آنقدر غرق جنگیدن و بُردن شدیم که ندانستیم
بعد از قسمتی از راه دیگر خودمان با ما نبود
آری عزیز من
میان هیاهوی روزگار "خودمان"جا ماندیم
آنگه که دختری آرزوی پسر بودن کرد.
و پسری با لبخند تلخ گفت کاش هرگز متولد نشده بودم.
پدری.برای سفره ی تهی شانه هایش خمیده شد.
و مادری با دستان خودش فرزندش را خاک کرد.
همان جا خودمان را گُم کردیم.
و اما بدترین اش را میدانی؟؟!
وقتی برای این دنیا بیهوده با همه یی جان تلاش داریم
که غرق گناهیم و عین خیال مان نیست
که گناه های بزرگ را اندک می شماریم
که برای هر کار بد خود دلیل داریم
که نادانی را فخر میدانیم
که حقوق انسانیت را زیر پا می گذاریم
که حتی صفت حیوان برای بدکاری های مان کم است.
که با فریب و نیرنگ زندگی آدمی را جهنم می سازیم.
که با شعار هفت رنگ نباشی دوام نمی آوری زندگی را پیش می بریم.
آری در همین لحظات
همین ما ها خود واقعی مان را گم کردیم
اصلیت مان را جا گذاشتیم
فراموش کردیم تفکر کنیم آخرش به کجا میرسد
این جا گذاشتن ها اما نسخه قدیمی نیست
که تا فردا شده با خودت بیاوری
این نسخه ها بروز شده ست
طوری که ب سختی یافت خواهد شد
ب هزاران دردسر درست
استاد جان!!
کجایی ببینی
حرفهایت حقیقت شد
ماها این بار با مهارت بیشتر فراموشی را آموختیم
آن زمان برای فرار از تنبیه بهانه ای بود
ولی اکنون بدون ترس از کدام تنبیه
جدی جدی جای مشق هایمان
خودمان فراموش مان شده
چکار میشود کرد؟؟؟
ولی تقصیر ماست
شوخی هاایت را جدی نگرفتیم......
@Hazrat_Mulana
❤ 4
مبین در سرفرازی هیچ خُردی را به چشمِ کم
که جا در دیدهی خود میدهد خورشید شبنم را
#صائب_تبریزی
@Hazrat_Mulana
❤ 1