ᴡᴏʟꜰ 🐺

اِمام‌‌حُسین موقع شهادتِ بچه شیر خواره‌ اَش گفت: هَوّن علی مانزَل بي أنهُ بعین‌ِاللّٰه.. همین که خُداداره میبینه این سختی برایِ من آسونه! به شمام اَگه داره سخت میگذره به خاطرِخدا تحمُل کنید.. چون این سختی پیشِ چشم خُداست..

من بلد نیستم به اندازه باشم. یا مثل عسل دل رو می‌زنم یا انقدر کمَم که وجودم اصلا حس نمی‌شه! من بلد نیستم چجوری باهاتون رفتار کنم که شرمنده خودم نشم. کافیه یکی بهم دلداری بده، برام وقت بزاره اون وقته که تبدیل میشم به یه هیولایی که، به هرطریقی می‌خوام شمارو از خودم برونم؛ من از هیولای درون خودم می‌ترسم؛ وقتی با اخم بهم نگاه می‌کنه یادم میوفته که باید تنها باشم تا به کسی صدمه نزنم؛ شاید بعضی رفتن‌ها از سر دوست نداشتن، نامرد بودن نیست! شاید هیولای درونشون یه تیغ گذاشته بیخِ گلوشون شاید نمی‌خوان با هیولای وجودشون بهتون صدمه بزنن؛

میدونی که همیشه جات پیش من امنه؟💙

کسی که واقعا دوستت داره ؛ ازت بی‌خبر نمی‌مونه و تو رو از خودش بی‌خبر نمیذاره ... خلاص ...

زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد . پس آواز بخوان ، اشک بریز‌ ، بخند و با تمام وجود زندگی کن . قبل از اینکه نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد ...

دلتنگی به استخوان‌هایمان رسیده است، اما همچنان سکوت کرده‌ایم.🖤

ادامه ، در ذاتِ زندگی نهفته است . اصلاً رَوندِ زندگی همین است ، که ادامه دهی . زمین میخوری ، بلند می‌شوی و ادامه میدهی . عزیزت میمیرد ، بعدِ کمی مکث ، ادامه میدهی . خسته می‌شوی ، اندکی بعد ادامه میدهی . می‌ترسی ، باز اما ادامه میدهی! فارغ از انتخاب و توان ، تا وقتی زنده‌ای ، آنچه با تو همراه ا‌ست، ادامه است ...