cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

...پـــسر بلـ🔞ـــوچ...

...بسمه تعالی... چهارمین قلم نویسنده: محدثه.اِ📚 روزانه 1 الی 3 پارت✒ همه بنر ها واقعی هستن! #پایان_خوش❤️ کپی ممنوع ❌ رمان های تکمیل شده نویسنده: #جنایتکار #مشروطه_خانزاده #برای_من_بمان

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 363
مشترکین
-2424 ساعت
+1177 روز
+98730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
- #قانون_شکنی کردی بیبی. حرف #کوسه رو به یه ورت گرفتی. - دیگه نمی... نمی‌کنم. #قول می‌دم... تو رو خدا بذار... بذار برم خونه. - اگه بذارم بری هرکاری #بخوام می‌کنی؟ تند سرم رو به #تایید تکون دادم که لبش به بالا کشیده شد. - مثلاً هر روز ازت #بوس بخوام می‌دی؟ فقط هم تماس #لبی راضیم می‌کنه. الان بلدی عمویی رو ببوسی #فسقلی؟ اخم کرده و پر #نفرت خیره‌اش شدم‌. - حتی بهت آوانس می‌دم و خودم پیش قدم می‌شم. سرش رو نزدیکم آورد و #لب‌هام رو بین لب‌های تر و #داغش گرفت... #شرورترین و #خطرناک‌ترین پسر دانشگاه دست روی #تمنا #ریزه میزه ترین و بی حاشیه‌ترین دختر ترم اولی می‌ذاره و.... https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 23
نمایش همه...
Repost from N/a
آیدن، وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه بود. مردی که مرموز بود و خطرناک، مخصوصا با تتویی پشت گردنش که مشخص می‌کرد اون واقعا کیه، یه هیولا! کسی که معروف بود به فرمانروای مرگ و سرنوشت درست من‌و مقابل این قاتل قرار داد. وقتی خواهرم دزدیده شد و فق اون می‌تونست کمکم کنه. این قرار نبود شروع یه عشق باشه، یه عشق خطرناک بین من و اون!❤️‍🔥🫣 پسر رمانش کراش همه‌ست بس خاص و جذابه https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk عضویت محدوده و لینک به زودی منقضی میشه❗️ • ساعت ۲۰:۳۰ پاک کن 🩵
نمایش همه...
سوپرایز واسه عزیزانی که تخفیف vip میخواستن🎊 فقط 5 نفراول میتونن بجای 45000 هزار تومن فقط بامبلغ 30000 تومان vipرمان جذابمون روتهیه کنن 🥳 فرصت محدوده وزودپرمیشه جانمونیدقشنگا✅ به شماره کارت زیر واریز کنید👇 6219861969437432 محدثه اسمی آیدی جهت ارسال فیش واریزی و دریافت لینک vip👇 @Mohadeseh81_e
نمایش همه...
Repost from N/a
- من باردارم سامیار! پوزخندی می‌زنه و می‌گه: - مبارکه! حالا باباش کیه؟! خشک می‌شم! این مرد چطور می‌تونست اینقدر بی‌احساس باشه؟! با بغض لب می‌زنم: - باباش تویی! این بچه حاصل عشق‌بازی همون شب توی خونه‌ی توعه. کلافه می‌شه و با حرص می‌گه: - یه میلیارد چک می‌کشم برات، بچه رو سقط کن و تا حد امکان از تهران فاصله بگیر تا دیگه ریختت‌و نبینم، درضمن آخر همین هفته دارم ازدواج می‌کنم! ❌🔥 https://t.me/+m78XWxUFjPIxZDE0 مردی که عاشقش بودم با بهترین دوستم بهم خیانت کرد و منو با بچه‌ی توی شکمم ول کرد الآن بعد از 10 سال برگشتم تا انتقامم‌و از‌ اون مرد بگیرم! 🔥
نمایش همه...
👍 1
Repost from N/a
بیبی فیس روایت پسر شر و تخسی که به کوسه معروفه... دخترها براش غش و ضعف می‌رن و پسرها گوش به فرمانشن... شاهزاده‌ی تاریک دانشگاه که به خاطر حرومزادگیش دست به کارهای خطرناکی می‌زنه و کسی جرئت چپ افتادن باهاش رو نداره... تنها کسی که می‌تونه اون کوسه‌ی وحشی و روانی درونش رو آروم نگه داره نِمو کوچولوشه... دختر آروم و بی‌شیله پیله‌ای که وقتی تو دام کوسه افتاده خلاصی ازش غیرممکن شده... https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 18
نمایش همه...
Repost from N/a
داستان مثلث عشقی 🔥😍🔺️ دوتا مردی که عاشق یه خانم دکتر میشن❤️‍🔥 یکی سرگرد پرونده‌ی جنایی 🥵 یکی سرآشپز معروف دیوونه🤤 برای خوندن این رمان جذاب و صحنه دار🔞روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻💥 https://t.me/+vDp2uPAX5N05Y2Q0 16
نمایش همه...
دشمنای پسره دختره و پسره رو میدزدن و دختره رو جلوی چشمای پسره میندازن تو دریا..😱😰😭💔 سهراب... جانم... یاسمن با تک خنده ای از سر دردِ تن دردناکش گفت: به نظرت ما نجات پیدا میکنیم؟؟... سهراب قلبش از صدای دردناک و ناامید یأسش به درد آمد.... تا خواست یاسش را با جمله ای به نجات امیدوار سازد، صدای گوش خراش در و کمی بعد صدای منحوس آن نامرد در گوش هر دو پیچید که با لحنی مزخرف گفت: _اوخ ببخشید وسط حرفاتون مزاحم شدم، ولی باید بگم لحظه مرگ فرا رسیده.... سپس با لحنی جدی اشخاصی را از بیرون صدا زد: _بیاید ببریدشون .. باورش نمیشد که به همین راحتی ، آنهم در کیسه ای در اعماق دریا قرار است بمیرد!!!.. _بی ش.ر.فففف اونو ولش کنننن، منو بکش به جاش، منووو با این حرفِ سهراب ، قهقههٔ آن شخص منحوس بالا گرفت و یاسمن چشمان اشکی اش را به نگاه سهراب دوخت. همین که دستور انداختنش در کیسه گونی داده شد ، دوستت دارمِ یاسمن نیز بعد از اینکه فریاد زده شد ، در گونی ماند!... یاسش از بالای صخره ها داخل دریا افتاد و فریاد اون نیز بالا گرفت: _یاسمننننننننن.....نههههههههههه......خدااااا..... https://t.me/+PQyP7aPytn82ZTdk https://t.me/+PQyP7aPytn82ZTdk بیا و ببین چه اتفاقاتی میفته😭😭💔 لعنت به این قلمت نویسنده که اشکمو درآوردی با رمانت😭😫
نمایش همه...
1
دشمنای پسره دختره و پسره رو میدزدن و دختره رو جلوی چشمای پسره میندازن تو دریا..😱😰😭💔 سهراب... جانم... یاسمن با تک خنده ای از سر دردِ تن دردناکش گفت: به نظرت ما نجات پیدا میکنیم؟؟... سهراب قلبش از صدای دردناک و ناامید یأسش به درد آمد.... تا خواست یاسش را با جمله ای به نجات امیدوار سازد، صدای گوش خراش در و کمی بعد صدای منحوس آن نامرد در گوش هر دو پیچید که با لحنی مزخرف گفت: _اوخ ببخشید وسط حرفاتون مزاحم شدم، ولی باید بگم لحظه مرگ فرا رسیده.... سپس با لحنی جدی اشخاصی را از بیرون صدا زد: _بیاید ببریدشون .. باورش نمیشد که به همین راحتی ، آنهم در کیسه ای در اعماق دریا قرار است بمیرد!!!.. _بی ش.ر.فففف اونو ولش کنننن، منو بکش به جاش، منووو با این حرفِ سهراب ، قهقههٔ آن شخص منحوس بالا گرفت و یاسمن چشمان اشکی اش را به نگاه سهراب دوخت. همین که دستور انداختنش در کیسه گونی داده شد ، دوستت دارمِ یاسمن نیز بعد از اینکه فریاد زده شد ، در گونی ماند!... یاسش از بالای صخره ها داخل دریا افتاد و فریاد اون نیز بالا گرفت: _یاسمننننننننن.....نههههههههههه......خدااااا..... https://t.me/+fSM4MQ8VNWlmMmVk https://t.me/+fSM4MQ8VNWlmMmVk بیا و ببین چه اتفاقاتی میفته😭😭💔 لعنت به این قلمت نویسنده که اشکمو درآوردی با رمانت😭😫
نمایش همه...
سوپرایز واسه عزیزانی که تخفیف vip میخواستن🎊 فقط 5 نفراول میتونن بجای 45000 هزار تومن فقط بامبلغ 30000 تومان vipرمان جذابمون روتهیه کنن 🥳 فرصت محدوده وزودپرمیشه جانمونیدقشنگا✅ به شماره کارت زیر واریز کنید👇 6219861969437432 محدثه اسمی آیدی جهت ارسال فیش واریزی و دریافت لینک vip👇 @Mohadeseh81_e
نمایش همه...
😍 2
پارت جدید را دریابید🫠
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.