cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝐍𝐢𝐡𝐚𝐧"

'کالبدی‌خالی،ازتومانده‌است.'

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
364
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+197 روز
+4730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

خدایا منو بخور🙂
نمایش همه...
بعد میبینم میشه پسرعموی خاله ی دوست نوه ی نتیجه ی عموی داداشش مامان فلانی
نمایش همه...
من با یکی حرف میزنم
نمایش همه...
شده جم تیوی😂
نمایش همه...
با همین کارای احمقانه و لوس بازیاتون کیرول رو به گوه کشیدین.
نمایش همه...
که حالم داره بهم میخوره و فقط لفت میدم
نمایش همه...
یجوری بقیع چنلا دور خودشون نسبت مسبتو این کصشرا جمع کردن
نمایش همه...
sticker.webp0.00 KB
دوباره مجنون نقاشی و دست به نیاز شده ای؟! ای سفیدکِ من؛ ای غروب غروبان؛ ای واژه ای شوم؛ بیا...بیا و دگر این قلبِ مجنون پر از زخم های سر باز را رها نکن و تک به تک مراقب انها مرحمشان باش؛ نه خودَت بشوی عاملی برای به وجود امدن این زخم ها... بیا و مانند زنبور گرده هایت را دور من رها کن، از گلم تغذیه کن و مراقب من باش. من هر روز به امید آمدن تو باز میشوم و نمای زیبایی را از خود به نمایش میگذارم. اما نیستی...رفتی و من را چشم به در گذاشتی!
آری!آن‌روز‌چومیرفت‌کسی؛داشتم‌آمدنش‌را‌باور...
نمایش همه...
بگذار اعتراف کنم تو نیستی همه غریبه اند، آشنائیشان را به رخ بیگانگیم می‌کشند و من بی آنکه اعتنایی کنم به نرمیِ عبور یک قاصدک از سر انگشتان لطیف یک پونهٔ وحشی از کنارشان می گذرم و با مِهی از جنس نیاز به پنجره ای از نسل دل های شکستنی با سرخی غروبِ یک انتظارِ ناب آمدنت را نقاشی می کنم و خدا بی صدا به تو الهام می کند که آن پسرکی که پاییز آن سال از عشق تو دیوانه ترینش کردم دیگر نزدیکست هوای تکرار قصهٔ مجنون در بیابان سرگردانی به سرش بزند و تو می آیی و با اشاره‌ات می پرسی مگر من چقدر دیر کردم که تو دوباره...
نمایش همه...