دلـبر هوسـباز
"ببوس مرا به بوسهی تو در رگ من خون میدَوَد" رمان بزرگسال و صحنه دار🔞 ژانر: عاشقانه، اروتیک🔞 پایان خوش💞 به قلم: Asra بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq
نمایش بیشتر19 819
مشترکین
-15724 ساعت
-6527 روز
-3 08430 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
#داداشبسیجیم
#part1
از قصد پاهامو از هم باز کردم خشتک شلوارم پاره بود و زیر شلوارمم شورت نپوشیده بودم
زیر چشمی بهش نگاه کردم هنوز حواسش به قرآن خوندن بود
بهشتمو شیو کرده بودم و جوری پاهامو باز کرده بودم که اون سوراخ خوشگل تنگ صورتیم از شلوار جر خورده ام مشخص بود
با شنیدن صدا زدنای بابام سرشو بلند کرد.
تا دیدم سرشو بلند کرده لبخند پر عشوه ایی زدم و پاهامو بیشتر باز کردم نگاهم زوم شلوارش بود
داداش خوشگلم با اینکه ۵ سال ازم کوچیکتر بود اما مردونگی خیلی کلفتی داشت میتونستم از روی شلوارش به خوبی بفهمم که حداقل ۱۹.۲۰ سانت ک.یر توی اون شلوارش خوابیده!
_داداش!
با شنیدن صدام نگاهشو بهم دوخت و نگاهش به اولین چیزی که افتاد خشتک پاره و بهشت صورتیم که حالا خیس خیس شده بود افتاد
سریع صورتش سرخ شد و نگاهش پر از شرم و خجالت شد و نگاهشو ازم دزدید
با خباثت گوشیمو برداشتم و بهش اس،ام اس دادم
_خوشت اومد از اون کلوچه صورتی داداش بسیجیم؟😱👅👇
https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
👍 1
65510
#داداشبسیجیم
#part7
صحنه ایی که میدیدم اصلا برام قابل باور نبود
اگه بهم میگفتن عموجانی تا حالا س.کس نکرده شاید باورم میشد اما اینکه بگن داداشت که صبح تا شب قرآن میخونه و تا حالا با جنس مخالف حرف نزده ج.ق میزنه عمرا باورم نمیشد
اما حالا با همین دوتا چشم های درشتم داشتم به چشم میدیدم که داداشم داره توی حموم جق میزنه لبمو گزیدم و تازه متوجه کلفتی آلتش شدم
خیلی خیلی خیلی کلفت و رگ رگی بود!
شت!
میشد گفت حتی از ۲۰ سانت هم کلفت و قطورتره!
نبض زدن بین پام رو حس کردم و از روی شلوار نیشگونی از ک.صم گرفتم
لعنتی الان چه وقته باد کردنه؟
زیرلب زمزمه کردم
_به خودت بیا سوگل
لعنتی خیلی کلفت و خواستنی بود
جوری که دلم می خواست همین الان لخت شم و لباسامو دربیارمو برم توحموم بهش بدم!
https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
👍 2
69300
روی ک.ص مشتری ژل ریختم و حسابی مالیدمش که صدای آه و نالش در اومد
چو.چول خیسش رو بین انگشتام گرفتم و فشارش دادم که جیغ بلندی کشید
حشری نگاهش کردم و گفتم:
- نظرت چیه قبل داغ شدن دستگاه یه حالی به تپلی بین پات بدم؟😈💦
- آهههه....جرم بده اپراتور حشری
هورنی دستگاه لیزر رو برداشتم و تهشو یه ضرب وارد سوراخ تنگ ک.صش کردم که جیغ بلندی کشید......
https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh
https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh
اپراتور لیزر حشری ک.ص تنگ مشتری رو با دستگاه لیزر جر میده.....🔞
39500
-اومممم لای ک.صمم لیزر کن ساناز جون بدجوری خیس کردمم
چوچولمو میمالید و دستگاه رو روی بیکینیم میچرخوند
اه و ناله هام کل سالن رو گرفته بود که زبون ساناز روی ک.صم نشست
با حشر زیاد به موهاش چنگ زدم و ک.صمو به دهنش چسبودم
-اوممم بخور اهههه ساناز جنده اب ک.صمو بیاررر
با لذت سینه هامو تو مشتم گرفته بودم.و ک.صم دهن ساناز بود که صدای پسری از بالای سرم اومد
-میخوای ک.یر منم بره تو ک.صت؟!
با دیدن ک.یر کلفتش..🙈🔞💦
https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh
https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh
تریسام با اپراتور لیزر و دوست پسرش🙊🔞
56810
میدونستید توی کانال vip رمان دلبر هوسباز، 300 پارت از اینجا جلوتریم؟!‼️
پارت گذاری vip هفتگی 15 تاست و حدودا شش ماه از اینجا جلوتره. یعنی چی؟! یعنی پارتایی که این هفته ممبرای کانال vip میخونن رو شما شش ماه دیگه میخونید😭
عضو شدن داخل کانال vip هزینهی چندانی هم نداره.
⬅️فقط #37_هزار_تومن هستش که شما با یک بار پرداختش، میتونید داخل کانال vip عضو بشید و رمان رو با سرعت بیشتر بخونید و زودتر از بقیه مخاطب ها رمان براتون تموم میشه!➡️
⚠️در ضمن پارت های ممنوعه و سکسی رمان ممکنه داخل این کانال سانسور بشه و حذفیات بخوره.⚠️
پس برای پرداخت حق عضویت، به ادمین پیام بدید تا با سریع ترین پاسخگویی، براتون شماره حساب بفرسته👇💜
@advipyg
100
#گناهمباش
#پارت1
یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم:
_آیــی خیلی گرممه ماهــان!
تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد.
_نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم میکنی بچه!
انگار مستی عقلم و زایل کرده بود!
حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام.
_مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟
به تندی دست پس کشید.
_نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی.
عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم میکنه.
غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم.
_نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام.
نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد.
سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم.
گلوم سوخت و صورتم درهم شد.
تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم.
دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش.
_زُلفا!!
تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم.
_گــرمم بود.
نگاهش روی بالا تنهام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد.
حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم.
کاش این زهرماری و نمیخورم.
بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم
صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید.
_سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟
چه بزرگن!
چشمکِ ریزی زدم و گفتم:
_پسندیدی؟ هشتاد میزنم.
انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و اون پایینی.
با سر به پایین تنم اشاره زدم.
نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم
نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود.
تنم داغ بود و بین پام نبض میزد.
چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم.
نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا.
تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش.
تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد.
هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از ارادهام خارج بود!
کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم.
_چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟
هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد
_نکن زُلفا، داری تحریکم میکنی.
شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش.
_اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟
به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند.
روی تنم خیمه زد و غرید:
_این میشه
لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم.
ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇
https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0
https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0
https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0
زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن.
زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش میفهمه حاملست!
گنــاهــم بــاش
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...
1 38430
جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞
#پارت_22_واقعی🔞💯🔥
آلت گنده اش رو توی دست گرفتم و انگشت هام رو روش کشیدم.
از بس گنده بود توی دستم جا نمی شد.
زبونم رو در اوردم و خیره تو چشم هاش کشیدم روی آلتش...
اهی کشید و دستش روی سرم نشست و تا ته فروش کرد توی حلقم که یه لحظه نفسم بند اومد.
از بس گنده بود توی دهنم جا نمی شد و به خا بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم نزدیک بود عق بزنم.
شروع کرد به عقب جلو کردن خودش توی دهنم.
دست هام رو روی پاهاش گذاشتم که چنگی به موهام زد و توی دهنم محکم شروع کرد به تلمبه زدن.
داشتم نفس کم می کردم و با هر بار بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم بیشتر عقم می گرفت.
التش همین طور توی دهنم برد و بزرگ تر می شد که یهو با خالی شدن مایه داغی توی دهنم طاقت نیاوردم و عق ناجوری زدم و آبش رو بالا اوردم.
- اه...چرا تو دهنم خالی کردی.
اهمیتژ نداد و هولم داد روی تخت و پاهام کشید سمت خودش و بعدم با یه حرکت التش رو فرو کرد توم.
- آه... یواش...
شروع کرد یه تلمبه زدن تو بهشتم که اه های پر لذتم توی نفس های مردونه اش قاطی شد.
- اه...آه...محکم تر...
پشت دستم رو گذاشتم روی دهنم و محکم از زور شهوت گازش گرفتم.
- اومم....جرش بده...همه اش مال خودته.
ضرباتش خشن و طولانی شد که .....💯🔞💦❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
گابریل اسمیت...
جنگلبان 35 ساله و به شدت هات و سکسی...
توی جنگل چشمش به دختری میفته که با گروهش اومده بودن تحقیق و با دیدن هیکل سکسی و شکلاتیش...
توی یه حرکت اونو میدزده و واسه اینکه کنار خودش توی جنگل نگهش داره و مدام ازش سکس میخواد و...بی خبر از اینکه دنیز، دختر ایرانی ساکن استرالیا،عاشق این جنگلبان هات شده ولی....🔥💯❌🔞
#فولهاتسکسیکصخیسکنجنبهندارینیاا💦🔥
#محدودیتسنیییرعایتبشهباپارتاولشآبتمیاد👅💦
100
دختر و پسر برده ی #لخت ، نوبتی ک.صم لیس میزدن که سرشون داد زدم و موهاشون کشیدم
_ این چه طرز لیس زدن آشغالا زود باشید تند تر عمیق تر ، آخخخ .. ه*رزه های کثیف زود باشید
_مامیتون ار.ضاااا کنید ببینم میخوام آب ک.صم بپاشه رو صورتتون و خیستونم کنم
زبونشون تند تند لای لا..بیا هام کشیدن وعمیق مکش میزدن
_ هرکدومتون بتونه ا*رضام کنه بهش یه جایزه میدم اون یکیم که نتونه سرش میبرم ،
از ترس جونشون مثل سگای وحشی پاهام باز کردن و سر لیس زدن رقابت میکردن و باهم دیگه دعوا میکردن و هم میزدن ، با صدای بلند خندیدم و موهاشون کشیدم و سر هردوشون بین پاهام فشار دادم
_ دعوا نکنین به هردوتون میرسه افرررین توله سگای مامانی ، زبونشون از بالا تا پایین ک.صم میکشیدن و لیس های عمیق میزدن ..
_ اااه زود باشین سگای خوب تند تند ک.صم لیسش بزنین آفررررین جووون رو چ.وچولم بیشتر ...
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
رابطه #ج.نسی و سواستفاده رپتایل لزبین از برده های انسانی 😈🔞 #محدودیت_سنی
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
این رمان جدید لزبین تو کل تلگرام غوغا کرده زود باش بیا تا لینکش پاک نکردم 💦💦💦💦
- تَش🔥
درحال تایپ رمان جدید تَش 18+ ( رپتایل) آیدی چنلام : @gogolaim رمانای تکمیل شده : @Argnashens -روند پارت گذاری : هر روز یه پارت .
100
+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام
+ لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟
+ من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم
من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود
با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی سینه و ک.صم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم
+ قبلا سکس داشتی؟
+ نه
به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک سینم چرخوند پوستم دون دون شد
با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره.
کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم.
با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم.
انگشتشو لای ک.صم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب ک.صم بین انگشتاش ایجاد شد
+ اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟
+ نمیدونم
+ هرزه
دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد
+ روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن
یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد
سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و...
ادامه پارت👇
https://t.me/+ZQjo70qsRlk1ZmZk
https://t.me/+ZQjo70qsRlk1ZmZk
❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌
هـشـــدار❌
این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
13800